درس خارج فقه آیت الله مظاهری
96/10/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: چیزهایی که خمس به آنها تعلق می گیرد؛ غنائم جنگی
أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.فرمودند اول چیزی که خمس برای آن واجب است، غنائم دارالحرب است. اگر جنگی برای مسلمانها جلو بیاید، البته با کفار و نه با مسلمانها، اینها باید اول خمس غنائم را بدهند و بعد غنائم را قسمت کنند. این جنگ هم باید با اذن پیغمبر و در زمان ائمۀ طاهرین به اذن ائمۀ طاهرین و در زمان غیبت به اذن ولایت فقیه باشد. فرمودند در این غنائمی که اینها میخواهند قسمت کنند، خرج و مخارجی که این غنائم برداشته باید استثنا کند؛ «بعد إخراج المؤن». این جمله را در باب زکات مال مفصل صحبت کردیم. گفتیم بر گندمی زکات واجب است که به حد نصاب رسیده باشد بعد از اینکه خرج و مخارجی که برای گندم شده، جدا کنند. آنگاه بعد المؤنه اگر به حد نصاب رسید، زکات مال واجب است و الاّ واجب نیست. در باب خمس نیز که عمدۀ وجوب خمس در زمان ما فواید کسب و درآمدهایی است که برای شخص پیدا شود. در آنجا هم میفرماید خرج و مخارجی که میکند خمس ندارد. فایدههایی که پیدا میکند و خرج و مخارجی که مترتب بر آن میشود، باید جدا کند. آنگاه اگر زائد بر این مؤنه چیزی باقی ماند و سال روی آن گذشته، خمس دارد و الاّنه. در اینجا نیز در غنائم دارالحرب و بعد در باب معدن و آن هفت چیزی که خمس به آنها متعلق است، بعد از مؤن میآید؛ لذا این جمله که میفرمایند به غنائم دارالحرب خمس واجب است بعد المؤنه و بعد هم که در باب معدن و گنج و امثال اینها صحبت میکنیم تا برسد به آخر که مؤنۀ کسب باشد، همه این تکرار را دارند. یعنی مرحوم سید هفت مرتبه این اخراج المؤن را در کتاب خمس آورده است. همۀ اینها هم روایت دارد. هم در باب زکات روایت داشتیم، هم در باب خمس روایت داریم و هم دربارۀ چیزهای دیگری که چیزی بر آنها واجب میشود و من خیال میکنم «اخراج المؤن»، اینکه خرج و مخارج را بردار و سپس ببین زائد بر کسب داری یا نه و یا خرج و مخارج غنائم جنگی را جدا کن و ببین چیزی باقی می ماند یا نه، یک امر عقلائی باشد. تعبّد در کار نیست. اگر روایتی هم داریم، روایت ارشاد به عقل است. اگر به کسی گفتند زکات مالت را بده، خودش درک میکند که باید خرج و مخارجی که روی این گندم شده تا به جدا شدن کاه از گندم شده، بردارد و اگر گندم به حد نصاب باقی ماند، زکاتش را بدهد و الاّ نه. در باب خمس نیز «بعد المؤن» یعنی خرج و مخارجت را بردار و اگر زیادی پیدا کردی خمس بده و الاّ نه. در غنائم دارالحرب هم خرج و مخارج را بردار و اگر چیزی باقی ماند، لشکر قسمت کنند. این یک امر عقلائی و عرفی است و اگر روایت هم داریم که «الخمس بعد المؤنه»، ارشاد به این حکم عقلی و عرفی است. اما علی کل حالٍ مسئله مسلّم است. حال یا بفرمایید ضرورت در فقه است که این درست است و یا بفرمایید روایت داریم و این هم درست است و یا بفرمایید این ضرورت در عقل و روایات ارشاد به حکم عقل است و عقل میگوید «الخمس بعد المؤنه یا الزکاة بعد المؤنه». بعد مرحوم سید میفرماید: بعد إخراج المؤن التی أنفقت على الغنیمة بعد تحصیلها بحفظ وحمل ورعی ونحوها، منها وبعد اخراج ما جعله الإمام من الغنیمة على فعل مصلحة من المصالح و بعد استثناء صفایا الملوک و کذا قطائع التی أنفقت على الغنیمة بعد تحصیلها بحفظ وحمل ورعی ونحوها، منها وبعد اخراج ما جعله الإمام من الغنیمة على فعل مصلحة من المصالح، وبعد استثناء صفایا الغنیمة كالجاریة الورقة والمركب الفاره والسیف القاطع والدرع فإنها للإمام(ع). اگر یادتان باشد، میگفتم در غنائم دارالحرب، عتیقهها مشترک نیست تا اینکه قسمت شود، بلکه مختص به رئیس جنگ یا مختص به حکومت است. در زمان پیغمبر مختص پیغمبر و در زمان ائمۀ طاهرین مختص ائمۀ طاهرین و در زمان غیبت، مختص ولایت فقیه است. آنگاه مطلبی داشتیم که عین عبارت مرحوم سید بود و این بودکه اگر آن حکومت صلاح بداند که این غنائم جنگی را به بعضی بدهد و به بعضی ندهد، یا مقداری از آن را بردارد و یا چیزهای معینی را قسمت نمیشود. معلوم است که امر امام است و امر حاکم اسلامی است و باید حرف پیغمبر و امام و حکومت اسلامی را شنید، برای اینکه میدانیم مصلحت تامۀ ملزمه در کار است، لذا آنچه مصلحت بداند عمل میکند و افراد هم صد در صد باید تابع او باشند در مصلحتی که او میداند. این باز یک امر عقلی است و روایت خاصی هم روی آن نیست، اما سیرۀ پیغمبر اکرم همین بوده است که آنچه صلاح میدانستند در غنائم جنگی عمل میکردند. دیروز گفتم حتی بعضی اوقات غنائم را به یک طائفه میدادند و به یک طائفه نمیدادند. یا اینکه فرق میگذاشتند و تبعیض قائل بودند و بعضی از لشکر را بیشتر میدادند. معلوم است مصلحت تامۀ ملزمه اقتضاء میکرده که پیغمبر اکرم این کار را بکند. از جمله این کارها که مصلحت تامۀ ملزمه دارد، عتیقههاست. عتیقه از باب مثال است و اگر گفته بودند اشیاء نادره،خیلی بهتر بود. اما اسم آوردند و این جملۀ مصلحت مرحوم سید را دیگران نگفتند و مرحوم سید فرمودند و اما آن چیزهایی که اسم آوردند، مثل زنهای زیبا و مرکبهای زیبا و شمشیرهای زیبا و زرههای زیبا است و اگر اسم نیاورده بودند خیلی بهتر بود. اولاً در ذهن میآید که زنهای زیبا از پیغمبر است یعنی چه! اگر گفته بودند چیزهای عتیقه یعنی الأشیاءالنادره مربوط به پیغمبر اکرم یا امام یا مربوط به حکومت اسلامی است،خوب بود. باز در این ان قلت قلت بود اما اگر این جملۀ مرحوم سید را فرموده بودند و مابقی را نگفته بودند خیلی عالی درمیآمد. لذا مرحوم سید در عروه جاریۀ ورقه و مرکب فاره و درع و سیف قاطع و غیره را بعد از مصلحت آوردند و این اگر ضرر نداشته باشد، نفع ندارد. مرحوم سید میفرماید:و بعد اخراج ما جعله الإمام من الغنیمة على فعل مصلحة من المصالح، ...غنائم دارالحرب را قسمت میکنند بعد از اینکه هرچه امام مصلحت بداند که اول برای کاری بردارد. یعنی مصلحت پیغمبر اکرم و مصلحت اندیشی امام «سلاماللهعلیه» و مصلحت اندیشی ولایت فقیه مقدم بر همه چیز است. آنگاه مطلب تمام میشود اما اکتفا به این نکردند و ای کاش همۀ فقها، چه قدماء و چه متأخرین و من جمله صاحب جواهر همین جملۀ مرحوم سید را فرموده بودند، زیرا جملۀ عام و شیرین و بدون دردسری است و جملۀ عامی است که عقلپسند است و چرا روی آن نیست. اما مرحوم سید بعد میفرمایند: وبعد استثناء صفایا الغنیمة كالجاریة الورقة والمركب الفاره والسیف القاطع والدرع فإنها للإمام(ع).
میگوییم این خواه از امام باشد یا از امام نباشد، وقتی امام یعنی حکومت اسلامی یا رئیس این جنگ، مصلحت دیدند که مقداری از این غنیمت بین همه تقسیم نکنند، مثل اینکه پیغمبر اکرم در جنگ حُنین، همۀ غنائم را به تازه مسلمانها دادند. اما این جملۀ مرحوم سید بسیار جملۀ عالیست که: «و بعد اخراج ما جعله الإمام من الغنیمة على فعل مصلحة من المصالح» و اما «بعد استثناء صفایا الغنیمة» ذکر خاص بعد عام است و اما از جاهائی است که اگر نگوییم خیلی بهتر است. همه چیزش از پیغمبر اکرم و ائمۀ طاهرین و ولایت فقیه است و این قسمت کردن حقشان نیست بلکه منتی است که غنیمت را به این جنگجوها بدهند و طرز قسمتش هم به دست پیغمبر اکرم یا ائمۀ طاهرین یا ولایت فقیه باشد. اگر اینطور بود خیلی بهتر بود و حرفی هم در آن نمیآمد.
دیروز من علتی میآوردم و میگفتم عتائق که میگویند برای امام «سلاماللهعلیه» باشد برای اینست که همه روی آن طمع دارند و برای رفع طمع همه، خدا گفته اینها از شما نیست بلکه از پیغمبر اکرم یا امام است و این اختصاص برای رفع نزاع است. دیروز میگفتم اختصاص عتیقهها به امام «سلاماللهعلیه» یعنی به حکومت اسلامی، از باب رفع نزاع است و اسلام میخواهد نزاع در میان مسلمانها نباشد و مخصوصاً اینکه در جبهه بخواهند به خاطر دنیا نزاع نکنند،لذا گفتند عتیقهها از جنگجوها نیست بلکه مربوط به رئیس جنگ یا حکومت است. یعنی در زمان پیغمبر مربوط به پیغمبر و در زمان ائمۀ طاهرین مربوط به ائمه و در زمان غیبت مربوط به ولایت فقیه است. تا اینجا مطلب تمام شد، اما دوباره تکرار میکنند که غنائم دارالحرب آنجاست که این جنگ به اذن پیغمبر یا به اذن حکومت اسلامی شروع شده باشد و اما اگر اذن حکومت اسلامی نباشد، اصلاً جنگشان درست نیست و غنائمشان هم درست نیست و همۀ غنائم برمیگردد به پیغمبر اکرم یا ائمۀ طاهرین و یا ولایت فقیه، و مسلمانها چون بدون اذن امام جنگ کردند، نمیتوانند قسمت کنند. این مسلّم پیش اصحاب است و صاحب جواهر هم مسئله را عنوان فرمودند و دیگران هم عنوان کردند و دردسر در این مسئله نیست و سببش هم اینست که کارهای مهم باید به دست حکومت اسلام باشد و الاّ اگر به دست مردم بدهند، اختلال نظام لازم میآید؛ لذا اگر بخواهند با کفار بجنگند، باید با اذن پیغمبر در زمان پیغمبر و با اذن امام در زمان امام و با اذن ولایت فقیه در زمان غیبت باشد. اما نمیدانم چه شده که مرحوم سید در مسئله اشکال دارد که آیا اگر غنیمت گرفتند، این غنائم از جنگجوهاست یا نه! عبارت مرحوم سید اینست که:إذا کان الغزو بغیر إذن الامام فإن کان فی زمان الحضور و امکان الاستیذان منه فالغنیمة للإمام.به جنگ رفتند و غنیمتی به دست آوردند، این غنیمت را با اذن امام قسمت کنند. در ولایت فقیه نیز همین است و هرچه صلاح بداند، اگر بگوید همۀ غنائم از فقرا یا جنگجوها یا از رؤسای جنگجوها باشد، باید عمل کرد. ... و ان کان فی زمن الغیبةباید گفتند باشند (فهو مثل الزمان الحضور)، زیرا مرحوم سید از کسانی است که ولایت فقیه را قبول دارد، پس ولایت فقیه به جای امام «سلاماللهعلیه» نشسته است، «و أما الحوادث الواقعة فارجعوا الی رُوات أحادیثنا فإنهم حجتّی علیکم و أنا حجة الله». اما میفرمایند: «فالأحوط إخراج خمسها من حیث الغنیمة». احتیاط اینست که ببینیم ولایت فقیه چه میگوید. اگر میگوید صلاح در اینست که همه را برگردانید، بنابراین برمیگردانند به دشمن و اگر بگوید صلاح در اینست که بین جنگجوها قسمت کنند، آنگاه قسمت میکنند و اگر ولایت فقیه بگوید همۀ آنها را باید بر مصلحت تامۀ ملزمه خرج کنید، باید خرج آن کرد. لذا نمیدانم این جملۀ «فالأحوط إخراج خمسها من حیث الغنیمة خصوصاً اذا کان للدعاء الی الاسلام» چیست! باز میگوییم برای اسلام جنگیده اما خودش که نمیتوانسته برای اسلام بجنگد و رئیس میخواهد. در زمان پیغمبر اکرم هر هشتاد و چهار جنگ به اذن پیغمبر اکرم بود. جنگ است و باید مواظب باشیم اختلال نظام لازم نیاید و درکارهای مهم رئیس اسلام اذن دهد. رئیس اسلام در زمان پیغمبر، پیغمبر و در زمان امام «سلاماللهعلیه»، امام و در زمان غیبت ولایت فقیه است.
فما یأخذه السلاطین فی هذا الأزمنة من الكفار بالمقاتلة معهم من المنقول و غیره یجب فیه الخمس على الأحوط و إن كان قصدهم زیادة الملك لا للدعاء إلى الإسلام.مثلاً شاه با دشمن جنگیده و غنیمت گرفته است. جنگیدن با دشمن درست نبوده برای اینکه باید با اذن رئیس اسلام باشد و شاه رئیس اسلام نیست؛ لذا أحوط اینست که اینها قسمت کنند و نمیشود وجهی درست کرد که جنگجوها قسمت کنند. مخصوصاً اگر به راستی برای اسلام جنگیده باشند، رئیس لازم ندارند و غنائم دالحرب قسمت میشود به اذن رئیس جنگ، مثل زمان پیغمبر. علی کل حال فرمایش مرحوم سید را نمیتوان درست کرد. این دو سه احتیاطی که ایشان کردند هیچ وجه ندارد و با فرمایشات قبل ایشان منافات دارد و اگر جنگی که صد در صد جنگ است، واقع شود باید به ریاست پیغمبر در زمان پیغمبر و به ریاست ائمۀ طاهرین در زمان ائمۀ طاهرین و به ریاست ولایت فقیه در زمان غیبت باشد. و صلّی الله علی محمّد وَ آل محمّد