< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

96/11/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اگر کسی معدنی پیدا کرد، آیا باید خمس بدهد یا نه؟

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.‌

 

مسئله 7:إذا وجد مقدارا من المعدن مخرجا مطروحا فی الصحراء‌ فإن علم أنه خرج من مثل السیل أو الریح أو نحوهما أو علم‌ أن المخرِج له حیوان أو إنسان لم یخرج خمسه وجب علیه إخراج خمسه على الأحوط إذا بلغ النصاب بل الأحوط ذلك و إن شك فی إن الإنسان المخرِج له أخرج خمسه أم لا؟‌

اگر کسی معدنی پیدا کرد، آیا باید خمس دهد یا نه؟! می‌فرماید باید خمس این معدن را بدهد،‌ برای اینکه معدنی پیدا شده و مثلاً بیست دینار به بالاست و اطلاقات روایات هم می‌گوید هرکسی معدن استخراج کرد، باید خمس دهد. اما مسئله خارج از اشکال نیست. برای اینکه بحث ما اینست که «یجب الخمس فی المعدن إذا أخرجه انسانٌ». بحث در اینجا اینست که «یجب الخمس فی المعدن إذا وجده إنسانٌ». آیا روایات إذا أخرجه اینجا را می‌گیرد که گفته إذا وجدُهُ یا نه! قاعده اقتضاء می‌کند که نه. قاعده اقتضاء ‌می‌کند این مجهول المالک است و لقطه است، ‌پس حکم مجهول المالک دارد و احکام لُقطه دارد. و اما اینکه معدن است و باید خمسش را بدهد، ‌ظاهراً وجهی ندارد. «إذا وجد مقدارا من المعدن مخرجا مطروحا فی الصحراء‌» است و یا لاأقل مجهول‌المالک می‌شود.

می‌فرمایند:فإن علم أنه خرج من مثل السیل أو الریح أو نحوهما أو علم‌ أن المخرج له حیوان أو إنسان لم یخرج خمسه وجب علیه إخراج خمسهمی‌دانم که خمس این معدن داده نشده و الان به من رسیده، آیا من باید خمسش را بدهم یا مجهول‌المالک یا لُقطه است و باید طبق مجهول‌المالک یا لقطه عمل کنم؟! اگر کسی بگوید بله، مجهول‌المالک است، اما مجهول‌المالکی است که می‌دانم در آن خمس هست. اگر مجهول‌المالکی باشد که بدانم خمس در آن هست، آیا باید خمسش را بدهم یا باید به حاکم شرع دهم؟! می‌دهم به حاکم شرع از باب مجهول‌المالک و می‌گویم خمسش داده نشده است. وقتی به دست حاکم شرع رسید، مجهول‌المالک باشد، در مصالحش صرف می‌کند و معدن باشد در مصلحتی که حاکم شرع دارد، صرف می‌کند. این صورت علمش است که خیلی کم پیدا می‌شود. بل الأحوط ذلك و إن شك فی إن الإنسان المخرج له أخرج خمسه أم لا؟‌صورت یقینی را گفتیم و صورت شکش را هم بگوییم. معدنی پیدا کرد و نمی‌داند آیا صاحب معدن خمس آن را داده یا نه، پس بگوییم استصحاب می‌گوید خمس را نداده است. پس صورت دوم برمی‌گردد به صورت اول و همینطور که در صورت اول گفتیم «یجب خمسه» در اینجا هم می‌گوییم «یجب خمسه» اما با استصحاب. لذا استصحاب جاری می‌کنم و می‌گویم خمس این داده نشده و مجهول‌المالک یا لُقطه است و به حاکم شرع می‌دهم و قضیه را می‌گویم. او هم طبق مصالح نفس‌الامری عمل می‌کند. لذا روی فرمایش مرحوم سید خمس این واجب است، در آنجا که بداند صاحب آن خمسش را نداده است. خمس این واجب است در آنجا که نمی‌داند خمسش داده شده یا نه. پس استصحاب جاری می‌کند و می‌گوید خمسش داده نشده و صورت علم و صورت جهلش مثل هم می‌شود و هر دو مجهول‌المالک می‌شود و هر دو را به عنوان مجهول‌المالک باید به حاکم بدهد. اما مرحوم سید صورت اول که علم باشد، می‌گوید به عنوان معدن و صورت دوم که جهل باشد، نتوانستند جزم کنند و می‌گویند به صورت أحوط به حاکم شرع بده. حال نمی‌دانیم ایشان با استصحاب چه کردند. اگر استصحاب نداشته باشد،‌مالی پیدا کرده و نمی‌داند خمس مال را دادند یا ندادند و خمسش بر من واجب هست یا واجب نیست؛ بنابراین رفع مالایعلمون می‌گوید واجب نیست.اگر شک در استصحاب داشته باشند، باید بگویند اصلاً خمس ندارد. اگر استصحاب جاری می‌کنند، صورت علم و صورت جهلش هر دو مثل هم است و هر دو مجهول‌المالک است و علی کل حال اینکه می‌گویند از باب معدن بدهد، اینطور نیست بلکه باید از باب مجهول‌المالک بدهد،‌ برای اینکه این اخراج نکرده بلکه این مُخرج را یابیده است. مثل آنجا که إذا وجد شیئاً و لم یعلم صاحبهُ یجب ردّ آن به حاکم شرع من باب مجهو‌ل‌المالک یا لُقطه؛ در مسئلۀ ما نیز هم در صورت اول و هم در صورت دوم، ‌باید بفرمایند که «یجبُ ردّه إلی حاکم الشرع من باب لُقطه» و اگر بگویید لُقطه اینجاها را نمی‌گیرد، پس بگویید من باب مجهول‌المالک.

 

مسئله 8:لو كان المعدن فی أرض مملوكة فهو لمالكها‌ و إذا أخرجه غیره لم یملكه- بل یكون المخرَج لصاحب الأرض- و علیه الخمس من دون استثناء المؤنة لأنه لم یصرف علیه مؤنة‌.کسی در صحرا اما در ملک دیگری معدن پیدا کرد،‌ می‌فرمایند این معدن از صاحب زمین است. باید همۀ آن را به صاحب زمین بدهد و صاحب زمین باید خمس این معدن را بدهد و مابقی از خودش باشد. معمولاً‌ محشین بر عروه هم ساکتند و همینطور در اینجاها فتوا می‌دهند. این دائرمدار اینست که ما اینطور قائل شویم که این زمین از اینست و هرچه در زمین است از اینست. مثلاً در صحرا در ملک کسی یک دسته اسکناس پیدا کرد، آیا می‌توان گفت این دسته اسکناس از صاحب ملک است؟! این دسته اسکناس از کسی است که این اسکناس را پیدا کرده است، چنانچه اگر چیزهایی که عرفیت ندارد، مثل اینکه دیروز گفتم برای لفظ «من تخوم الأرض الی عنان السماء» مدرکی درست کنیم؛ لذا مخصوصاً الان خیلی به درد می‌خورد و الان هوا بالاترین ارزش را دارد. الان آلودگی هوا که داریم و خیلی آدم‌کشی می‌کند. اینها مدّعی هستند آلودگی هوا اگر دو سه برابر شود همه می‌میرند، لذا این هوا فوق‌العاده ارزش دارد. حال بگوییم خانۀ من «من تخوم الأرض الی عنان السماء» مالکش من هستم و هرچه در آن هست، من مالکم. پس اگر معدنی مثل معدن نفت که چند متر پایین می‌رود تا نفت پیدا شود، اگر «من تخوم الأرض الی عنان السماء» ‌را درست کنید، آنگاه این نفت از اوست. و اما ما می‌گوییم متعارف اینست که می‌تواند چاه در خانه‌اش بزند،‌اما قناتی که از آنجا رد می‌شود، نمی‌تواند بگوید من مالکم و نمی‌گذارم قنات از اینجا رد شود و یا بگوید من مالک این هوا هستم و می‌خواهم آلوده کنم. ظاهراً هیچکدام از اینها عرفیت ندارد. تمام این انبوه‌سازی‌ها حرام است. ده بیست طبقه می‌سازد و بالا می‌رود و می‌گوید ملک من است و هرچه بخواهم بالا می‌رود. سایۀ مردم را می‌گیرد و هوای مردم را می‌گیرد و شهر را ویران می‌کند و وضعیت شهر را به هم می‌زند و می‌گوید ملک خودم است و دلم می‌خواهد اینطور باشد. عرف این را قبول ندارد.

می‌فرمایند: لو كان المعدن فی أرض مملوكة فهو لمالكها‌ و إذا أخرجه غیره لم یملكه- بل یكون المخرج لصاحب الأرض- و علیه الخمس من دون استثناء المؤنة لأنه لم یصرف علیه مؤنة‌.

مثلاً نفت در زمین کسی پیدا شده است. الان اهواز و اطراف اهواز خیلی چاههای نفت در ملک مردم هست. یک حرف در اینست که اگر ظاهر ملک خراب شود، باید این زمین را از او خرید و او هم باید بدهد. اما در این زمین چاه نفت است، پس نمی‌تواند بگوید این زمین از من است پس چاه نفت نیز از من است. لذا هرچه متعارف باشد، درست است. کسی بخواهد در خانه چاه بکند و آب در بیاورد، در این صورت بگویید نمی‌شود. اگر چاه کندیم، آبهای چاه از اوست و اگر باران بیاید و آبهای باران در زمین او می‌آید و زمینش آبیاری می‌شود و هیچکس نمی‌تواند بگوید پولش را بده. زمین را مالک است و مافی الأرض را نیز مالک است. راجع به هوا نیز می‌تواند به همسایه بگوید اینقدر دود نکن. سیگار کشیدن و دود کردن تو هوای منزل مرا الوده کرده است. این درست است اما اگر غیرمتعارف شد، مثل اینکه بگوید نفت در زمین من است پس من مالکم به دلیل «من تخوم الأرض الی عنان السماء». می‌گوییم مدرکش چیست و کجا گفتند «من تخوم الأرض الی عنان السماء». بلکه باید بگوییم متعارف هرچه متعلق به این زمین است،‌این هم مالک است و هرچه متعارفاً متعلق به زمین نیست، این هم مالک نیست. بنابراین معدن در زمینی پیدا شود، این مالک نیست. مسئلۀ ‌دیگر که چند روز قبل صحبت کردیم و گفتیم معدن از دولت است و معنایش اینست که ظاهر این زمین از این و باطنش از دولت است. راجع به گنج نیز همین است. الان گنج از دولت اسلامی یا غیراسلامی است. هرکسی گنجی پیدا کند، از دولت چیزی پیدا کرده و باید با دولت درمیان بگذارد. لذا اینکه الان مشهور در دنیا و من جمله در جمهوری اسلامی است، یک امر عقلائی و مسلّم عندالعقلاء است،‌که اگر کسی زمین را خرید، گنج آن را نخریده و گنجش از کسی دیگر است و معدنش از کسی دیگر است و زمینش به طور متعارف از این است. در دنیا معادن را از دولتشان می‌دانند، چنانچه در دنیا گنج را از دولتشان می‌دانند و اگر کسی در خانه‌اش گنج پیدا کرد، او را مالک نمی‌دانند و اگر خبر ندهد، از هر قاچاقی بدتر و جریمه‌اش از هر جریمه‌ای بالاتر است. مسلّم نمی‌شود گفت اینها زور است.

و صلّی الله علی محمّد وَ آل محمّد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo