< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

96/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اگر کسی بداند که مورّث او خمس نداده است و در ماترک خمس هست، اول باید خمس آن را بپردازد.

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.‌

 

مسئله 50:إذا علم أن مورثه لم یؤد خمس ما تركه وجب إخراجه‌ سواء كانت العین التی تعلق بها الخمس موجودة فیها أو كان الموجود‌ عوضها- بل لو علم باشتغال ذمته بالخمس وجب إخراجه من تركته مثل سائر الدیون.مسئله اینست که شخصی مرده است و اما خمس نمی‌داده و می‌دانند که در این ماترک، خمس هست. این یک دِین است و باید از مالش جدا شود و بعد ورثه ارث را تقسیم کنند. این مربوط به خمس هم نیست بلکه زکات نیز همین است. مربوط به زکات نیست بلکه نذورات و کفارات هم همینطور است. مربوط به کفارات نیست، بلکه دیون نیز چنین است. اگر کسی مُرد و می‌دانیم یک میلیون به مردم بدهکار است، باید اول آن بدهی را داد و بعد ارث را قسمت کرد، و تا بدهی میت را رد نکنند، نمی‌توانند مالش را قسمت کنند. بنابراین مسئلۀ اول را همه فرمودند و بعد هم مرحوم سید در عروه آوردند و محشین بر عروه نیز آن را امضا کرده‌اند. مرحوم سید می‌فرمایند بدهی این میت تفاوت نمی‌کند که در عین مالش باشد یا در ذمّه‌اش باشد. می‌دانند خمس یا زکات بدهکار است و این در عین است. در ماترک خمس هست و اول باید خمس را داد و بعد ماترک را قسمت کرد. یا اینکه در عین نیست بلکه در ذمّه است. می‌داند پدرش مثلاً یک میلیون به مردم بدهکار است و این به ذمّه‌اش است، این شخص باید اول ذمّۀ پدرش را رد کند و بعد که بری الذمّه شد، آنچه دارد، قسمت شود. اگر پدر هیچ ندارد و بدهکار هم هست، بر ورثه لازم نیست که دِین او را ادا کند. اگر آن میت چیزی دارد، حتی خانۀ مسکونی و حتی لوازم زندگی یا مثل اتومبیل، آنگاه به مجرد اینکه مرد ورثه باید از مال او بدهی او را بدهد، و بعد اگر چیزی باقی ماند قسمت کنند. و اما اگر میت هیچ نداشته باشد، بر ورثه چیزی واجب نیست. اگر ورثه بخواهند به میت کمک کنند و دینش را ادا کنند، خوب است و اما اگر نخواهند، چیزی بر ذمّۀ ورثه نمی‌آید. در عبادات راجع به نماز هم چنین است. مثلاً تارک الصلاتی مرده است، اگر بخواهند او را راحت کنند، نمازهایش را قضا می‌کنند، و اما اگر نخواهند چیزی بر ذمّۀ میت و ورثه نیست. بعضی از فقها که الان هم در رساله‌ها هست و در حاشیه‌های بر عروه هم هست، می‌گویند ولو چیزی نداشته باشد، ورثه باید نمازهای میت را ادا کنند. اما قول شاذ است و قاعده اقتضاء می‌کند بر ورثه چیزی لازم نیست مگر اینکه میت مالی داشته باشد که از آن مال باید نماز و روزۀ او را بدهند.

اما در باب روزه نیز همین است. بعضی گفتند برای کسی که اصلاً روزه نگرفته، باید از مالش بردارند و روزه‌های او را بدهند. بعضی گفته‌اند لازم نیست اما پسر بزرگ باید روزه‌های پدر را بگیرد. بعضی اوقات حَرَج است و مثلاً بخواهند به پسر بزرگ بگویند شصت سال روزه بگیر. لذا ما گفتیم روزه‌هایی که در مرض موت نگرفته و نمازهایی که در مرض موت از بین رفته است، پسر بزرگ باید بگیرد. و اما غیر از نماز و روزه‌های در مرض موت، حتی چیزی بر پسر بزرگ هم واجب نیست. بنابراین مسئله هرچه در رساله‌ها باشد، مورد بحث ما نیست و بحث ما اینست که: إذا علم أن مورثه لم یؤد خمس ما تركه وجب إخراجه‌ سواء كانت العین التی تعلق بها الخمس موجودة فیها أو كان الموجود‌ عوضها- بل لو علم باشتغال ذمته بالخمس وجب إخراجه من تركته مثل سائر الدیون.

می‌داند پدرش خمس نداده و الان مرده است، واجب است که خمس او را ادا کند. یا اگر خمس در مالش باشد باید بدهند و اگر در ذمّه‌اش باشد باز باید اول خمس او را بدهند و بعد ماترک را قسمت کنند. یا می‌دانند خمس به ذمّه‌اش هست و اما مالی که دارد مثلاً خانه‌اش خمس نداشته است. حال باید از مالش خمس او را ادا کنند. بعد به عنوان مثال می‌فرمایند «مثل سائرالدیون»، چطور اگر پدر به مردم بدهکار است، ‌باید اول دینش را ادا کنند و بعد ارث را قسمت کنند. خمس نیز یک دِین است، زکات و کفارات هم دِین است و صدقات و نذورات واجب دِین است و باید اول دین را ادا کنند و بعد مال را قسمت کنند. اما این جملۀ «من ترکته» به ما می‌فهماند که اگر پدر مفلس باشد و هیچ چیز نداشته باشد اما بدانیم که خمس بدهکار است یا به مردم بدهکار است، این مربوط به اولاد نیست. جملۀ «ماترکه» می‌فهماند که اگر مرحوم مال دارد دینش مقدم بر همه چیز است و اما اگر مال ندارد، نه ارث دارد و نه تحمیلی بر ورثه دارد.

 

مسئله 51:لا خمس فیما ملک بالخمس أو الزکاة أو الصدقة المندوبة و إن زاد عن مؤنة السنة ...اگر کسی خمس و زکات بگیرد و صدقۀ مستحبی بگیرد، نباید خمس بدهد ولو اینکه یک سال هم روی آن بماند. ولو بر سالش هم زائد باشد، لازم نیست خمس بدهد. عین این عبارت را شیخ انصاری در کتاب خمس گفته‌اند، و مرحوم شیخ انصاری از کاشف الغطاء هم نقل کردند؛ لذا عبارت مرحوم سید از شیخ انصاری و کاشف الغطاء است.

اول ایرادی که هست اینکه این چه فرق می‌کند با جایزه و هبه، و مرحوم شیخ انصاری و کاشف الغطاء و خود مرحوم سید گفتند هبه و جایزه خمس دارد؛ لذا اگر به کسی هبه یا جایزه‌ای دارند، اگر سال روی آن گذشت، باید خمس آن را بدهد. حال در اینجا می‌فرمایند: «لا خمس فیما ملک بالخمس أو الزکاة أو الصدقة المندوبة». بنابراین اگر خمس دارد، همه خمس دارد و اگر خمس ندارد هیچکدام خمس ندارد و اما اگر یک جا بگوییم خمس دارد و یک جا بگوییم خمس ندارد، چطور می‌توان درست کرد. مرحوم سید در مسئله 49 اول احتیاط واجب کردند و بعد هم فتوا دادند که همه چیز خمس دارد. اگر درآمد باشد، خمس دارد. اگر درآمد زراعت باشد و سال روی آن بماند، خمس دارد. اگر هبه به او بدهند، خمس دارد و اگر جایزه به او بدهند، خمس دارد. حال در اینجا می‌فرمایند اگر خمس بگیرد، «لاخمس فی الخمس». این تطابق پیدا می‌کند با کسانی که قائلند به اینکه ارث و هبه و جایزه و هدیه و غیره خمس ندارد. اما مرحوم سید فرمودند همۀ اینها الأقوی است، که مرحوم شیخ انصاری و مرحوم کاشف الغطاء الأقوی هم نداشت و فتوا می‌دادند و ایشان اول احتیاط واجب می‌کردند و بعد هم روی آن فتوا می‌دادند.

اشکال دیگر اینکه چه فرقی هست بین صدقۀ مندوبه و صدقۀ واجبه. اگر خمس دارد، همۀ آنها خمس دارد و اگر خمس ندارد، هیچکدام خمس ندارد. اما اینکه صدقۀ واجبه خمس دارد و صدقۀ مندوبه خمس ندارد، هیچ وجه ندارد. اگر مطلق فوائد باشد، صدقۀ مستحب است و فائده است و صدقۀ واجبه نیز مثل کفارات، فائده است و خمس دارد. اگر فائده نباشد، صدقۀ واجبه، فائده است و خمس ندارد و صدقۀ مستحبه هم فائده نیست و خمس ندارد. روایتی داریم که مرحوم آقای خوئی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» معمولاً در اینجاها خودشان را راحت می‌کنند و می‌فرمایند روایت صحیح‌السند است. ایشان در سندها خیلی دقت می‌کنند و خیلی از سندها را خراب می‌کنند و روایتها را به عنوان ضعف سند از کار می‌اندازند و من جمله در اینجا ایشان می‌فرمایند روایت ضعیف‌السند است، درحالی که از نظر ایشان ضعف سند به خاطر سهل بن زیاد است و سهل بن زیاد از بزرگان اصحاب است و مثلاً در کافی شریف بیش از صد مرتبه اسم سهل بن زیاد آمده است. یا در من لایحضره‌الفقیه که اول می‌گوید هرچه من بگویم حجت بینی و بین الله است، بیش از صد مرتبه اسم ایشان آمده است. همچنین در تهذیب و استبصار نیز اسم ایشان آمده است. لذا روایت از نظر سند اشکال ندارد که مرحوم آقای خوئی فرمودند. دلالتش هم دلالت خوبیست، اما تعارض به حال خود باقی می‌ماند.

 

روایت 2 از باب 11 از ابواب ما یجب فیه الخمس، وسائل الشیعه، جلد9، ص 508:عن عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: سَرَّحَ الرِّضَا ع بِصِلَةٍ إِلَى أَبِی فَكَتَبَ إِلَیهِ أَبِی هَلْ عَلَی فِیمَا سَرَّحْتَ إِلَی خُمُسٌ فَكَتَبَ إِلَیهِ لَا خُمُسَ عَلَیكَ فِیمَا سَرَّحَ بِهِ صَاحِبُ الْخُمُسِ.حضرت رضا هدیه‌ای برای کسی فرستادند و او از امام رضا سوال کرد که اگر این پول با برکت شما یک سال پیش من بماند، آیا خمس دارد یا نه؟!حضرت فرمودند چیزی که من بدهم، خمس ندارد. این روایت راجع به هدیه است. می‌گوید هدیه خمس ندارد، اما اگر یادتان باشد، سه روایت داشتیم که می‌فرمود هدیه، خمس دارد. مرحوم سید با آن سه روایت، فرمودند أقوی اینست که خمس دارد و در اینجا با این روایت می‌گویند خمس ندارد. دلالت روایت خیلی خوب است و الخمس بعد المؤنة است. این شخص می خواست پول حضرت رضا را نگاه دارد و حضرت فرمودند پولی که به تو دادم خمس ندارد. لذا اگر بخواهیم روایتها را جمع کنیم،‌دو سه روایت داشتیم بر اینکه هدیه خمس دارد و این روایت می‌گوید هدیه خمس ندارد، بنابراین باید روایتهایی که می‌گوید خمس دارد، حمل کنیم بر استحباب. آقایان در رساله‌های عملیه همین کار را کردند. همۀ آنها وقتی وارد کتاب خمس شدند، گفته‌اند خمس به درآمد سال است، اما اگر هدیه باشد و اگر صله باشد یا ارث باشد،‌خمس ندارد. آنگاه احتیاط مستحبی کردند و فرمودند جمع بین روایات اقتضاء ‌می‌کند که اینها خمس ندارد، اما مستحب است که خمسش را بدهید. مراجع تقلید و محشین بر عروه الان نیز معمولاً همینطور جمع بین روایات کردند. و صلّی الله علی محمّد وَ آل محمّد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo