< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

98/04/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اگر جهر یا اخفات در قرائت را فراموش کند/ قرائت‌/ واجبات نماز/ کتاب الصلاة

 

مسئله 23:

إذا تذکّر الناسی أو الجاهل قبل الرکوع لا یجب علیه إعادة ‌القراءة، بل وکذا لو تذکّر فی أثناء القراءة، حتّی لو قرأ آیة لا یجب إعادتها، لکنّ‌ ‌الأحوط الإعادة،خصوصاً إذا کان فی الأثناء.‌[1]

به عنوان مثال کسی جاهل یا ناسی بود به اینکه باید قرائت نماز صبح را بلند بخواند و آهسته خواند و قبل از رکوع متوجه شد؛ و یا در اثنی متوجه شد و یا در کلمهای مثل الحمدلله رب العالمین متوجه شد. میفرمایند در همه ی این موارد، لازم نیست اعاده کند، و همین حمدی که آهسته خوانده، برای او کافیست. بعد احتیاط مستحبی میکنند که این حمد را اعاده کند و یا آن کلمه را اعاده کند. مثلاً آهسته گفته «الحمدلله رب العالمین»، این نماز صحیح است اما مستحب است که این الحمدالله را دومرتبه بگوید.

همه ی محشین بر عروه نیز همین را میفرمایند. علت مسئله را هم میفرمایند برای اینست که این حمد آهستهای که خوانده است، برای ناسی و جاهل به جا بوده است. برای اینکه ناسی و جاهل مقصر، معذور است؛ معنایش اینست که این حمدی که خوانده به جا بوده است؛ لذا اعاده لازم نیست. اگر بخواهد اعاده کند، قران بین حمدین میشود و این کار نمیشود.

تا اینجا معلوم است، برای اینکه مباحثه ی دیروز این بود که جاهل مقصّر، در جهر و اخفات، معذور است، و همچنین در قصر، اگر تمام بخواند؛ پس درحقیقت این جاهل مقصّر، معذور است؛ یعنی حمد او همین حمد آهسته است. بنابراین اگر متوجه شد که باید بلند بخواند، وظیفه ندارد که برگردد و حمد را بلند بخواند. اگر برگشت و حمد را بلند خواند، در یک رکعت دو حمد خوانده و قران بین حمدین، جایز نیست.

تا اینجا مسئله خوب و بلااشکال است؛ اما این احتیاط مستحبی ایشان ظاهراً وجه ندارد. یعنی ناسی که میداند نماز صبح را باید بلند بخواند، اما حمدش را آهسته خواند و یا جاهل مقصر که نمیدانست باید حمد را بلند بخواند، و آهسته خواند. در این نماز هنوز نرفته به رکوع، یادش آمد که حمد را باید بلند بخواند اما آهسته خواند؛ در اینجا حمدی که خوانده وقَعَ فی محله بوده است. یعنی در صورت نسیان و جهل مرکب، وَقَع فی محله. حال اگر بخواهد تکرار کند و حمدی که آهسته خوانده، بلند بخواند و به رکوع رود، وجهی ندارد. لذا احتیاط مستحب ایشان، ضد احتیاط است. الان که میخواهد حمد را بخواند، به چه عنوان میخواند؟! اگر بخواهد به عنوان نماز و حمد روی حمد بخواند و احتیاط کند، احتیاط، ضدّ احتیاط است. این شخص حمد را آهسته خوانده و ناسی و جاهل مقصر، معذور است. یعنی نمازش درست است. اگر عمداً آهسته خوانده بود نمازش باطل بود؛ اما الان که سهواً یا جهلاً حمد را آهسته خوانده، وقَعَ فی محله؛ و مثل نماز ظهر است که آهسته بخواند.

مسئله اینست که:إذا تذکّر الناسی أو الجاهل قبل الرکوع لا یجب علیه إعادة ‌القراءة، بل وکذا لو تذکّر فی أثناء القراءة، حتّی لو قرأ آیة لا یجب إعادتها، لکنّ‌ ‌الأحوط الإعادة، خصوصاً إذا کان فی الأثناء.‌ناسی یا جاهل درجایی که باید آهسته بخواند، اما بلند خواند. در اینجا اعاده واجب نیست، زیرا شرط نبوده است و لازم نیست دوباره قرائت را بخواند.

تا اینجا مسئله طبق قاعده و درست است؛ برای اینکه قاعده ی رفع میگوید نماز تو همین نمازی است که خواندی و برای تو لازم نیست که حمد نماز ظهر را آهسته بخوانی و همین که بلند خوانی، وَقَع فی محله. اما حرف بعدشان که میفرمایند: «لکنّ‌ ‌الأحوط الإعادة، خصوصاً إذا کان فی الأثناء». به مرحوم سید میگوییم این احوط چه احوطی است! اگر دوباره بخواهد حمد را بخواند، به چه عنوانی میخواند! اگر احتمال میدهد که مطابق واقع نباشد؛ این که مطابق واقع است برای اینکه ناسی یا جاهل مقصر معذور است. اگر بخواهد به عنوان قرآنیت بخواند، باید مرحوم سید بفرمایند احوط اینست که به عنوان قرآن بخواند؛ اما این احوط هم نیست و قران بین حمدین است و ضد احتیاط است. لذا باید بفرمایند که «لکنّ الأحوط عدم الإعاده».

ظاهراً حرف مرحوم سیّد تا «والأحوط» به جا و درست است. اگر کسی حمد و سوره ی نماز صبح را آهسته خواند برای اینکه نمی‌دانست باید حمد و سوره را بلند بخواند؛ نمازش درست است و اعاده ندارد؛ برای اینکه جاهل مقصر، معذور است و مثل اینست که حمد را بلند خوانده باشد.

در صورت نسیان نیز میدانست باید حمد و سوره را بلند بخواند اما آهسته خواند و الان متوجه شد که باید بلند میخوانده است. در اینجا نیز رُفع سهو میگوید نماز تو همین حمد و سوره ی آهسته بود. لذا این حرفهای مرحوم سیّد عالی و درست است؛ و اما اینکه میفرمایند أحوط اینست که حمد را دومرتبه بخواند، وجهی ندارد. مثل قران بین حمدین است و جایز نیست و این شخص هم حمد را خوانده و وظیفهاش آهسته نبوده و اگر دوباره حمد را بخواند، حمد روی حمد است و این خلاف احتیاط است.

 

مسئله 24:

لا فرق فی معذوریة الجاهل بالحکم فی الجهر و الإخفات بین ‌ ‌أن یکون جاهلاً بوجوبهما أو جاهلاً بمحلّهما؛ بأن علم إجمالاً أنّه یجب فی‌ ‌بعض الصلوات الجهر وفی بعضها الإخفات، إلّا أنّه اشتبه علیه أنّ الصبح مثلاً ‌ ‌جهریة و الظهر إخفاتیة، بل تخیّل العکس، أو کان جاهلاً بمعنی الجهر ‌ ‌والإخفات، فالأقوی معذوریته فی الصورتین،کما أنّ الأقوی معذوریته إذا کان ‌ ‌جاهلاً بأنّ المأموم یجب علیه الإخفات عند وجوب القراءة علیه، و إن کانت ‌ ‌الصلاة جهریة فجهر،لکنّ الأحوط فیه وفی الصورتین الأوّلتین الإعادة. [2]

گفتیم اگر کسی به رکعت سوم اقتدا کرد، حمدی که میخواند باید آهسته بخواند، اما اگر بلد نبود و خیال کرد که باید حمد نماز مغرب را بلند بخواند و این هم حمد را بلند خواند. میفرمایند باید حمد را آهسته بخواند و جاهل مقصر، معذور است؛ هم در حمد و سورهای که در رکعت اول و دوم است و هم در حمد و سورهای که در رکعات بعد است، مانند اقتدا کردن به رکعت دوم یا به رکعت سوم. همچنین در تسبیحات اربع جاهل مقصر بود و اینکه باید آهسته بخواند اما تسبیحات را چه در جماعت و چه در فرادی بلند خواند. میفرمایند نمازش درست است؛ اما باز احتیاط میکنند که این تسبیحات را دومرتبه بخواند.

همان ایرادی که به مسئله ی 23 هست، به مسئله ی 24 نیز هست؛ و آن اینست که جاهل مقصر، در جهر و اخفات، معذور است. اگر چیزی که باید آهسته بخواند، بلند خواند و یا چیزی را که باید بلند بخواند، آهسته خواند؛ معذور است. حال این آقا که در رکعت دوم اقتدا کرده، در رکعت سوم باید حمد بخواند و آهسته بخواند اما اگر جاهل مقصر بلند بخواند، طوری نیست. بنا بر گفته ی آنها «الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین»، یکی در جهر و اخفات و یکی تمام به جای شکسته. الان این شخص حمد را بلند خوانده اما به جا خوانده است؛ یعنی معذور بوده و به او گفتند این حکم برای تو نیست. برای اینکه «الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین» در احکام است و در موضوعات نیست و این هم حمد را بلند خوانده است. حال اگر بخواهد دوباره حمد را بلند بخواند، حمد روی حمد میشود و این کار جایز نیست و قران بین حمدین است. لذا اصل مسئله به جاست و احتیاط در مسئله وجهی ندارد و احتیاط ضدّ احتیاط است و باید بگوییم «جاهل مقصر کالعامد»؛ همینطور که اگر عامد نماز صبح را بلند خواند و دوباره بخواند بخواند، جایز نیست؛ این هم که نماز را آهسته خوانده و بعد متوجه شد، اگر بخواهد بلند بخواند، وجهی ندارد.

 

مسئله 25:

لا یجب الجهر علی النساء فی الصلوات الجهریة، بل یتخیّرن‌ ‌بینه وبین الإخفات مع عدم سماع الأجنبیّ، و أمّا معه فالأحوط إخفاتهنّ، و أمّا ‌ ‌فی الإخفاتیة فیجب علیهنّ الإخفات کالرجال، ویعذرن فیما یعذرون فیه.‌[3]

برای زن واجب نیست که نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند؛ برای اینکه اجنبی صدایشان را میشنوند. مثلاً برادر شوهرش در اطاق است و این زن نمازش را بلند میخواند؛ در اینجا میفرمایند احتیاط است که این کار را نکند و نماز را آهسته بخواند. ولی اگر بلند خواند، ظاهر عبارت اینست که نمازش درست است؛ ولی یک حرف در مسئله هست و آن اینست که اگر صدای او تحریک کننده باشد، یا شهوت انگیز باشد، و نامحرم در خانه است و این نمازش را بلند میخواند و آیه ی ﴿...فَلاٰ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ اَلَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾ این را میگیرد. آیا نماز باطل است یا نه؟!

مشهور در میان فقها گفتند باطل نیست؛ برای اینکه نهی در عبادت نیست. برای این زن جایز بود که نماز را بلند بخواند و اما در نماز گناهی هم کرد و اینکه صدای او محرّک و شهوت انگیز شد، مثل آنست که کسی در نماز نگاه شهوت آمیز به زنی کند. همینطور که آن نگاه شهوت آمیز گناه در ثواب است و نماز درست است. اینجا نیز چنین است و این نماز را بلند خوانده و مانعی ندارد. اما اجنبی صدای او را شنیده و اگر شهوت انگیز نباشد، طوری نیست؛ و اما اگر شهوت انگیز باشد، نمیتوان گفت نماز باطل است برای اینکه نهی در عبادت است؛ برای اینکه نهی در شهوت است؛ و مثل اینست که در غیر نماز خضوع در کلام داشته باشد. اگر صدای زن شهوت انگیز باشد، حق ندارد بلند حرف بزند تا نامحرم بشنود. مانحن فیه نیز همین است.

نهی در عبادت آنجاست که بگویند صدای شهوت انگیز در حمد تو نباشد؛ و اما اگر مقارن شد، و گفتند که میتوانی نمازت را بلند بخوانی اما دلیل دیگری گفت مواظب باش صدایت شهوت انگیز نباشد. حال این زن هم بلند خواند و هم صدایش شهوت انگیز بود. در اینجا نمازش درست است، اما گناه کرده برای اینکه مثل اینست که صورتش را در نماز به نامحرم نشان دهد. در اینجا نمازش درست است و نشان دادن صورتش هم حرام است.

 

صحیحه علی بن جعفر، قال: وسألته عن النساء ، هل علیهنّ الجهر بالقراءة فی الفریضة؟ قال: لا ، إلاّ أن تکون امرأة تؤمّ النساء فتجهر بقدر ما تسمع قراءتها.[4]

روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است و نمیدانم چه شده که استاد بزرگوار ما حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» اقتدا کردن زن به زن را جایز نمیدانند و ایشان میفرمایند خانم نمیتواند امام جماعت واقع شود. ولی این روایت به خوبی دلالت دارد که خانم میتواند امام جماعت واقع شود، اما برای زنها. صدایش را هم میتواند بلند کند به اندازهای که زنها بشنوند.

در اینجا هم راجع به صدا و هم راجع به نماز میگوید جایز است؛ البته روایت دلالت ندارد اما معلوم است که به وضوح باقی گذاشته که همه ی اینها باید شهوت آمیز و محرک نباشد و باید مواظب باشد که دیگران به عنوان شهوت به این نماز و گفتار نگاه نکنند و اگر نه، نماز درست است؛ اما آیه ی ﴿...فَلاٰ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ اَلَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾ میگوید نماز جماعتت صحیح است اما گناه کردی برای اینکه خضوع در قول داشتی و نامحرم آن را شنیده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo