< فهرست دروس

درس خارج  اصول  آیت الله مظاهری

87/11/05

الفضل

جلسه 6

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

در جلسه قبل عرض کردم این مسئله مشتق را مرحوم آخوند خیلی مفصل درباره‌اش حرف زدند 6- 5 تا مقدمه ذکر فرمودند و بعدش هم 6- 5 تا خاتمه ذکر فرمودند بعنوان مابقی و 4-3 صفحه هم درباره اثبات مقصودشان، اثبات مطلوبشان و من خیال هم می‌کنم اینقدر ایشان مفصل صحبت کردند برای خاطر همشاگردی‌شان مرحوم حاج میرزا حبیب الله رشتی است که مرحوم آخوند برای ایشان عنوان علمی قائل است، راستی هم ملا بوده که این ملا مخالف آقای آخوند بوده. مرحوم آخوند می‌فرمودند که تلبس به لمبداء در مضی و الان نباشد مجاز است، ایشان می‌فرمودند حقیقت است لذا من خیال می‌کنم این سرو صداها در کفایه، لذا می‌بینیم هم 4-3 جا خیلی تلگرافی مرحوم آقا میرزا حبیب الله رشتی را رد کردند و الا مسئله اینقدر طور و تفصیل ندارد.

مسئله را جلسه قبل عنوان کردم، یک کسی عالم بوده، الان همه چیز فراموشش شده، حتی اسم بچه‌هایش هم یادش رفته. حالا به این می‌شود گفت عالم یا نه ؟

مجازاً مسلم می‌شود به اعتبار ما کان مسلم می‌شود می‌گوید زید کان عالم اما حقیقتاً به اعتبار ما مضی می‌شود گفت عالم یا نه ؟

مرحوم آقا میرزا حبیب الله رشتی می‌گویند آری، مرحوم آخوند می‌گویند نه هیچ دلیل هم ندارند. مرحوم آخوند می‌گویند تبادر، مرحوم حاج میرزا حبیب الله رشتی هم می‌گویند تبادر همه بحث‌ها همین است اما خب حالا این کفایه، انصافاً مطالبشان خیلی مطالب علمی است و مطالب خوبی است.

مقدمه او نشان این است که مراد از این مشتقی که ما می‌گوئیم، این مشتق اصولیست نه مشتق ادبی، مشتق نحوی. مشتق نحوی همان است که همه ما که بچه بودیم خواندیم مصدر اصل کلام است و از آن 114 تا صیغه مشتق می‌شود به این می‌گویند مشتق نحوی. لذا مثلاً فعل ماضی، فعل مضارع امر، نهی همه اینها مشتق نحوی هستند. برای اینکه از مصدر گرفته شده اما مشتق اصولی کدام است؟ آن نه، اصلاً فعل مضارع و فعل ماضی و امثال اینها مشتق اصولی نیست. برای اینکه مشتق آن است که ذاتی داشته باشیم از آن ذات فعلی سر بزند، متلبس بشود به مبداء به این می‌گوئیم مشتق و اما فعل ماضی، فعل مضارع، ذات یتلبس فی المبدا نیست، بلکه یک فعلی است، فاعل دارد که دلالت می‌کند بر ماضی مثل ضرب زید یا یضرب عمرو و بحث ما راجع به این است که یک ذاتی داشته باشیم متلبس بالمبداء در مامضی، آیا می‌شود الان آن ذات متلبس بالمبداء را که گذشته بوده الان حمل بکنیم واقعاً حقیقتاً زید یک ساعت قبل ایستاده بوده، الان نشسته است بگویم زید قائم نه اینکه زید کان قائم، زید قائم الان. از آنطرف این ذات متلبس بالمبداء بعضی از جوامد را هم می‌گیرد، جامد است اما ما به آن می‌گوئیم مشتق، مشتق نحوی آن است که مصدرش جامد است، مصدر اصل کلام است از آن 114 صیغه مشتق می‌شود، صادر می‌شود لذا همه‌شان اینها از جوامد نیستند، اما مشتق اصولی، بعضی اوقات جامد است مثل زوج و زوجه بحث ما می‌آید، یک زن و شوهری با هم ازدواج کردند، طلاق دادند الان زن و شوهر هم نیستند حالا آیا ما به مرده می‌توانیم بگوئیم زوج ؟ به زن می‌توانیم بگوئیم زوجه ؟ نه به اعتبار ما کان، به اعتبار ما کان معلوم است، حقیقت است و می‌شود این دیروز زن این بوده، اما واقعاً، حقیقتاً بگوئیم این زنش است. الان زنش است، به اعتبار ما کان، آیا می‌شود یا نه ؟ حالا مجازاً هم باشد آیا می‌شود این اطلاق را کرد یا نه ؟ لذا به قول مرحوم آخوند، زوج، زوجه، حر، رق و امثال اینها که همه جامدند. اما بحث ما در آن می‌آید ما چه می‌خواهیم ؟ ذات متلبس بالمبداء که این ذات متلبس بالمبداء گاهی هم درگذشته بوده، هم الان هست هم در آینده. گاهی در گذشته هست، الان نیست. گاهی در آینده هست الان نیست گاهی الان است نه در گذشته بوده، نه در آینده هست. مثل زید قائم الان قائم است، قبلاً هم قائم بوده، اما ذات متلبس بالمبداء . دیروز یا یک ساعت قبل قائم بوده، ذات متلبس بالمبداء الان نشسته یک ساعت بعد پامی‌شود، ذات متلبس بالمبداء.

لذا ما این ذات متلبس بالمبداء را می‌خواهیم نه مشتق نحوی را بنابراین این مشتقی که در اصول آمده، غیر آن مشتقی است که در نحو آمده در نحو خیلی از مشتقات، مشتقات اصولی نیست. در اصول خیلی از مشتقات، مشتقات نحوی نیست. بعدش هم مرحوم آخوند دیگر رفتند توی فلسفه و منطق و خارج محمول و محمول بالضمیمه و اصل مطلب هم درست ما ذات متلبس بالمبداء می‌خواهیم مثل همین زید عالم اما اگر ما تلبس نداشته باشیم، ذات فقط باشد. از حاق آن ذات تلبس را بگیریم، بار بکنیم می‌گویند این هم از بحث ما بیرون است، مثل چه ؟ مثل ممکن و واجب. زید ممکن آنکه ما بازا توی خارج دارد زید است دیگر ممکن مابازای خارجی ندارد. اسمش را می‌گذارند خارج محمول اگر یادتان باشد، اگر فلسفه خواند باشید، و معنای خارج محمول همین است یعنی محمول ندارد، ما محمول را از موضوع می‌گیریم که ذات امکان یعنی زیدی که ممکن است ما بازای امکان توی خارج ندارد از حاق ذات او امکان را می‌گیرند، بار می‌کنند می‌گویند زید ممکن یا الله تبارک و تعالی واجب، این وجوب ما بازای خارجی ندارد، ذات مقدس خدا واجب است. از ذات مقدس خدا وجوب را می‌گیریم، حمل می‌کنیم می‌گوئیم که الله واجب .

پس همه بحث‌های ما مربوط به محمول بالضمیمه است، محمول بالضمیمه کدام است؟ آن است که در خارج هم موضوع داشته باشیم، هم محمول داشته باشیم، هم ذات داشته باشیم، هم تلبس بالمبداء متلبس بالمبداء ، مبداء داشته باشد. هم ذات داشته باشیم، هم مبداء مثل زید قائم که در خارج هم زید داریم هم قیام داریم.

بحث‌های ما همه اینجاست و خوب این حرف خوبی است، و علی کل حال مقدمه اول ما راجع به مشتق که بعد بحث کنیم ببینیم آیا حقیقت است یا مجاز مرادمان مشتق اصولی است، نه مشتق نحوی. مشتق اصولی جوامد را می‌گیرد و مشتق اصولی آنجا که فعل باشد نمی‌گیرد آنجا هم که محمول نباشد نمی‌گیرد ما در مشتق اصولی هم ذات می‌خواهیم در خارج هم مبداء می‌خواهیم، این مقدمه اول.

مقدمه دوم که حرف خوبی است، جاهای دیگر هم خیلی بدرد می‌خورد این است که آیا اسم زمان و امثال اسم زمان، اینها داخل در این مشتقند یا نه ؟ خب اسم فاعل، اسم مفعول، اینها داخل‌اند برای اینکه ذات متلبس به مبداند زید قائم دیروز بوده، الان نیست، می‌توانند بگویند زید قائم یا نه ؟ اما اسم زمان، ما اصلاً ذات نداریم. در آنجا که صحبت کردیم، گفتیم که خارج محمول ، محمول نداشتیم در اسم زمان، ما ذات نداریم. برای اینکه زمان مستقر که نیست به قول ملا مطول اشیاء 2 قسم است، قار به ذات است و غیر قار به ذات، یعنی بعضی قرار دارد، بعضی ندارد و زمان اینجور است یعنی همین الان که من با شما صحبت می‌کنم، آن زمان است، ما زمانی هستیم، حرفهای ما باید توی زمان باشد اما به مجردی که من صحبت می‌کنم زمان تمام می‌شود لذا این نیم ساعت هر آنی یک موضوع است بنابراین ما بخواهیم حرف بزنیم بگوئیم ذات متلبس بالمبداء مثل اسم زمان، آِیا این داخل در بحث ماست یا نه ؟ مشهور گفتند نه. حتی استاد بزرگوار ما حضرت امام خیلی اینطرف و آنطرف می‌زدند که درستش بکنند بالاخره در آخر کار ایشان قائل شدند اسم زمان خارج از بحث ماست. در مسئله 3 تا مطلب می‌شود گفت :

یک مطلب، مطلب استاد بزرگوار ما آقای بروجردی (رض) است که ایشان این را از اصول گرفتند، می‌گویند که زمان ولو غیر قار است، استقرار ندارد اما این مثل وجود قار است، نحوی وجود با هم تفاوت می‌کند. لذا یک امر وحدانی است. همینطور که زید یک امر وحدانی است، جوانی باشد نوجوان باشد، مسن باشد، پیر باشد، یک امر وحدانی است، زمان هم همین است یک امر وجدانی است و الا لازم می‌آید تتالی آنات و این محال است، آن اول، آن دوم ،آن سوم. لذا به قول بزرگان که آقای بروجردی هم از آنجا گرفتند می‌گویند که این زمان که غیر قار است مثل قار بالذات است، فرقش این است که نحوی وجود او، قار به ذات است، نحو وجود آن وجود تسرمی است والا هیچ تفاوتی با هم ندارد.

نحوی وجود ینقضی، ینعدم و یتلبس. وجود، وجود تسرمی است اما آن هم اسمش را نمی‌گذاریم تتالی آنات نه، آن سیال هم نه، بلکه نحوی وجود، که موجود زمان موجود است، از اول تا روز قیامت، یک وجود است، یک وجود وحدانی لذا آقای بروجردی می‌فرمایند که بنابراین مطلب اینجور می‌شود، چه کسی گفته که این ذات ندارد؟ نه ذات داریم، حسابی هم داریم همان ذات گذشته با ذات آینده یک چیز است مثل همان زید قائم است که قیام در گذشته بوده حالا نیست اما زید هست می‌گویند زید قائم، این زید قائم آیا به اعتبار من قضا مجاز است یا حقیقت ؟ ایشان می‌فرمایند که زمان هم همینطور است آن اول و آن دوم، اینها را ما درست می‌کنیم، آن اصلاً یک چیز غیر واقعی است، غلط است لذا می‌گوید آنکه هست یک امر وحدانی همیشه هست. حالا زید مثلاً فلان چیز در زمان گذشته بود الان نیست، حالا الان می‌توانم بگویم، این زمان این چیز در گذشته را الان هم دارد ؟ وقع فیه آقای بروجردی می‌فرمایند بله خب، می‌شود. یعنی هیچ تفاوتی بین زمان و زمانی نیست، هیچ تفاوتی بین قار بالذات و غیر قار بالذات نیست و همینجور که زید یک امر وحدانی است، زمان هم یک امر وحدانی است. همینطور که بحث در زید می‌آید، در زمان هم می‌آید لذا هم عقل و هم عرف می‌گوید یک چیز است لذا آقای بروجردی آن معنای عقلی را عرفی می‌کند لذا مسلم است در فلسفه اینکه زمان یک امر وحدانی است اما نحوی وجودش تسرمی است مثل زید همینطور که زید قار بالذات است آن غیر قار بالذات است اما این ذات همیشه هست حالا مثلاً یک کسی از باب تقریب به ذهن بگوید آن بالذات آن یک حرف دیگر است. علی کل حال از نظر عقلی وجود تسرمی و وجود غیر تسرمی، زمان و زمانی مثل زید هیچ تفاوتی با هم ندارد.

این خلاصه حرف آقای بروجردی بود. اگر حرف آقای بروجردی را بپسندید (خوب است) وقتی هیچ چیز وجود نداشته باشد آن تلبس به مبداء آن مبداء هست، تلبس نیست برای اینکه موضوع ندارد، سالبه به انتفاء موضوع است آقای بروجردی چه می‌گوید ؟ می‌گوید نه مثل زید هم زمانی و زمان مثل هم است قبلاً زمان و زمانی بوده، الان هم زمان و زمانی هست حالا اگر ما نسبت فعل را به این زمان بدهیم به اعتبار گذشته می‌شود یا نه ؟ مجازاً مسلم حقیقتاً مورد بحث است که بعد درباره‌اش صحبت می‌کنیم.

این حرف آقای بروجردی بود.

مرحوم آخوند در کفایه، ایشان رفتند روی مفهوم می‌فرمایند که زمان یک مفهوم کلی است اما این مفهوم کلی یک مصداق دارد و مصداق آن زمانی است که رفت و اما مفهوم کلی یعنی زمان، زمان وضع شده برای یک مفهوم کلی که در خارج یک فرض بیشتر ندارد مثال می‌زنند به الله که الله تبارک و تعالی بنابر آنکه علم نباشد وضع شده برای یک مفهوم کلی که این مفهوم کلی یک فرض بیشتر ندارد که حاشیه ملا عبدالله هم همینجور می‌گفت که بعضی از کلیات مصادیق ندارد فقط منحصر به یک فرد است او مثال زد به الله مرحوم آخوند در کفایه می‌فرمایند زمان وضع شده برای مفهوم کلی که یک مصداق بیشتر ندارد حالا که یک مصداق بیشتر ندارد بنابراین می‌توانیم بحث بکنیم بگوئیم که این مفهوم کلی که یک مصداق بیشتر ندارد اگر قبلاً متلبس بوده الان متلبس نیست آیا مجاز است یا حقیقت ؟

نمی‌دانم مرحوم آخوند چه می‌خواهند بگویند. این را یک مطالعه دقیق رویش بکنید تا فردا، بحث ما، بحث مفهومی که نیست، بحث خارجی است برای اینکه ما می‌خواهیم بگوئیم. زید، این شخص که سابقاً قائم بود، حالا قاعد است به او می‌شود گفت قائم یا نه ؟ مفهوم کلی به چه درد ما می‌خورد لذا به قول مرحوم آخوند اگر مصداق فرد، یک مصداق داشته باشد، آن مصداق تمام شد. مرحوم آخوند می‌گویند مرحوم کلی است، یک مصداق دارد یعنی ملتزم می‌شوند به اینکه زمان یک مصداق بیشتر ندارد و آن وقتی که زید ایستاده بوده، آن، آن تمام شد دیگر حالا آن، آن نیست، این را تصدیق می‌کنند اما، ما بحث کلی می‌کنیم می‌گوئیم ذات ملتبس بالمبداء اسم فاعل باشد یا اسم مفعول باشد منجمله زمان باشد آیا اگر تلبسش گذشته باشد، الان نباشد اطلاق حقیقت برای این تلبس می‌شود کرد یا نه ؟

این را به قدری رویش فکر بکنید تا فردا.

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo