< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

1388/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : مبحث اجزا در امارات

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

مرحوم آقای نائینی (رض) خیلی چیزها را به خیلی افراد نشان داد. همچنین مرحوم آقا ضیاء عراقی که آن هم دراصول یک تخصصی دارد این 2 بزرگوار و خیلی‌ها قائل شدند به عدم اجزا مطلقاً چه در امارات، چه در اصول و گفتند که مأموربه، به امر ظاهری کافی نیست از مأموربه، به امر واقعی وقتی که کشف خلاف شود لذا اگر کشف خلاف شد این باید نمازش را اعاده کند، قضا کند مگر مثل حدیث لاتعاد بیاید بگوید نه والا اگر دلیل برای اجزا نداشته باشیم قاعده عدم اجزا است.

اینها 3 تا دلیل دارند یک دلیلشان مثالهاست 10-8 مثال آوردند و گفتند اگر بخواهید بگوئید اجزا لازم می‌آید فقه جدید، لازم می‌آید ما در مقابل سلف سابق قد علم بکنیم، چیزهایی بگوئیم که در فقه سنتی ما نیست.

مثال اول که نظیرش زیاد است، گفتند که آبی نمی‌دانیم پاک است یا نجس با کل شیء طاهر وضو گرفتیم با این آب بعد از نماز دیدیم که آب نجس است، خب قاعده اجزا باید بگوئید این ملاقی پاک است، باید بگوئید این وضو درست است با قاعده اجزا باید بگوئید اصلاً آب پاک است برای این که کل شی طاهر یک اصل است آن اصل را جاری کردید، آن اصل می ‌گوید این آب پاک است، وضو درست استت لباسشان نجس نشده و بالاخره آن اصل می‌گوید نمازتان درست است. می ‌فرماید این یک فقه جدید است مسلم است نماز باطل است، وضو باطل است، آن ظرف نجس است، مواضع وضو نجس است، باید خودش را تطهیر بکند وضوی با آب پاک بگیرد نماز بخواند که این مثال ایشان بیش از 20-10 مثال می‌شود نظیرش و اختصاص به این مثال هم ندارد، حالا ایشان فقط این مثال را زدند شما نظیرش را زیاد می‌توانید بزنید و این از عجایب این 2 بزرگوار است برای این که آن کسی که می‌گوید اجزا نمی‌خواهد بگوید که آن ادله اجزا تصرف در موضوعات می‌کند و تصرف در ادله طهارت و نجاسات می‌کند آن می‌گوید نمازت درست است، نماز را نمی‌خواهد اعاده کند و اما این که آن آب نجس است وضویت باطل است و برو دو دفعه وضو بگیر این اصلاً هیچ ربطی به باب اجزا ندارد. یک قاعده کلی درست بکنیم که سابقاً اشاره‌ای کردم. اجزا مربوط به احکام است نه مربوط به موضوعات، مأموربه، به امر ظاهری آیا کافی است از مأموربه، به امرواقعی یا نه؟ همان اصاله الطهاره آیا بجای آب است یا نه؟ خب هیچ کس نگفته، اصاله الطهاره بجای آب است، مسلم اصاله الطهاره بجای آب نیست، اگر جایی نمی‌دانیم نجس است یا نه با کل شیء طاهر درستش کردیم بعد دیدیم نجس است خب آب باید پاکش بکند، اجزا که نمی‌تواند اینجا را پاک کند یا اصاله الطهاره اینجا را پاک کند، لذا این که مرحوم نائینی می‌فرمایند لازمه اجزا این است که ما بگوئیم که این آب پاک است، لازمه اجزا این است بگوئیم وضو صحیح است، لازمه اجزا این است بگوئیم که این بدن پاک است، اینها اصلاً مسلم نمی‌گویند، می‌گویند که اصاله الطهاره جاری کن در لباست با این اصاله الطهاره نماز خواندی بعد از نماز دیدی که اصاله الطهاره بیخود بوده، لباس نجس است آیا نمازت درست است یا نه؟ می‌گویند نماز درست است، آن کسانی که قائل به عدم اجزا هستند می‌گویند نماز صحیح نیست، آن کسانی که قائل به اجزا هستند می‌گویند نماز درست است می‌گوید تصرف در ادله شرایط و اجزا می‌کند یعنی وقتی دلیلی بگوید که یشترط در صلاه، طهارت بدن و طهارت لباس، آن که قائل به اجزاست می‌گوید این طهارت اعم است از طهارت داخلی و طهارت ظاهری.

لذا به مرحوم نائینی عرض می‌کنیم این فرمایش شما برمی‌گردد به این که کسی که قائل به اجزاست بخواهد با اجزا تصرف در موضوعات بکند، خب معلوم است، تصرف در موضوعات نمی‌شود بینه گفته مال، مال توست این آقا هم با این بینه که مال، مال توست، با این مال نماز خوانده بعد معلوم و مسلم شد که بینه اشتباه کره یا حقه بازی کرده نمازهایی که توی این خانه خوانده، این نمازها درست است یا نه؟ آن که قائل به اجزاست می‌گوید نمازها درست است، آن که قائل به اجزا نیست می‌گوید نمازها درست نیست الا ما اخرجه الدلیل و اما بگویند بینه گفته خانه مال تو، حالا کشف خلاف شده بگوئیم بنیه می‌گوید خانه مال تو، نمی‌تواند بگوید، نه گفته، نه خواهد گفت وقتی که کشف خلاف شود در موضوعات خب معلوم است موضوعی را بینه، امارات، اصول حکمی بر آن بار کرده بعد آن موضوع اگر نجس است، نجس است، اگر پاک است، پاک است، حالا معلوم شد نجس است، خب دیگر حالا دست به این نجس نمی‌توانیم بگذاریم، با آن نمی‌توانیم نماز بخوانیم، اگر توی خانه بوده، توی این خانه نمی‌توانیم نماز بخوانیم و امثال اینها اما قبل که نماز خوانده این نماز چطور است؟ آن که قائل به اجزاست می‌گوید نماز درست است، آن که قائل به عدم اجزاست می‌گوید نماز درست نیست.

لذا این مثالها که خیلی است شاید بشود 1000 مثال درست کرد، مرحوم نائینی، مرحوم آقا ضیاء عراقی گشتند این طرف و آن طرف 8-7 مثال درست کردند بنشینید اگر حالش را دارید می‌توانید 1000 تا مثال درست کنید، همه برمی‌گردند به یک مطلب ، همه اشتباه است که عجب هم هست، عرض کردم مرحوم نائینی انصافاً یک فحلی در اصول است و شاگردهایشان افتخار می‌کنند که شاگرد مرحوم نائینی‌اند همچنین مرحوم آقا ضیاء ، مرحوم آقا ضیاء خیلی دقیق بود از مرحوم نائینی هم دقیق‌تر بود اما حالا بالاخره این مثالها را ریختند روی هم همه برمی‌گردد به موضوعات. و همه همین است اشتباه حکم به موضوع شده و خیال کردند آن که قائل به اجزاست در موضوعات هم می‌گوید اجزا در حالی که احدی در موضوعات نمی‌گوید اجزا، ضرورت هم هست عدم اجزا و اما آن که می‌گوید این است می‌گوید مأموربه، آن موضوعات که مأموربه نیست می‌گوید مأموربه، به امر واقعی یعنی به من گفتند نماز بخوان با طهارت این مأموربه، به امر واقعی است دیگر آیا آن مأموربه، به امر ظاهری کافی از این مأموربه است یا نه؟ یعنی مأموربه، به امر واقعی می‌گوید باید احراز بکنی در طهارت نماز خواندی، آن مأموربه، به امر ظاهری می‌گوید این طاهر است، حالا یا بینه می‌گوید طاهر است، یا استصحاب می‌گوید طاهر است یا کل شی طاهر می‌گوید این طاهر است، حالا ما نماز خواندیم آیا کافی است از آن مأموربه، به امر واقعی یا نه؟ ما گفتیم آری، تخصیص هم زدیم گفتیم که ادله مأموربه، به امر ظاهری مقدم بر مأموربه، به امر واقعی است با حکومت، با تخصیص با توفیق عرفی. لذا گفتیم نماز درست است آنها هم گفتند نه، مجزی نیست، مطلب تمام شد.

حالا ایراد کنند به من که آقا اگر تو با این لباس نجس نماز خواندی با اصاله الطهاره، بعد فهمیدی لباست نجس است این می‌توانی بگوئی لباست پاک است، از این به بعد؟ خب نه، چرا؟ برای این که مسئله اجزا که نیست. می‌توانم بگویم با این لباس نجس که نماز خواندم، نمازم درست است اماکسی نگفته، نمی‌خواهیم بگوئیم که اشتباه کردیم، اصاله الطهاره ما اشتباه رفت بنابراین حالا که اشتباه رفت، یا بینه اشتباه رفت، بنابراین چیز نجس که الان می‌بینیم نجس، بگو پاک است. نمی‌تواند که امارات و اصول تصرف در واقع بکند اما هو علیه را برگرداند به چیز دیگری، نه می‌گوئیم و نه گفته شده است و نه خواهد گفته شد این یک نحو مثال که ایشان زدند.

مثال دومی که زدند گفتند که با آب مشکوک لباست را طاهر کردی بعد فهمیدی که این آب نجس است بینه گفت این آب پاک است، لباست نجس بود، لباست را طاهر کردی حالا بعد کشف خلاف شد که نه آن بینه اشتباه کرده خودت دیدی که مثلاً ذرات نجاست توی آب است، گفتند اگر قائل به اجزا شوی باید بگوئی که این لباس پاک است و احدی نمی‌تواند بگوید لباس پاک است خب این هم مثالش زیاد است باز جوابش همین است که آقا چه کسی می‌خواهد بگوید لباست پاک است؟ آن که می‌خواهد بگوید، می‌گوید با این لباس نجس که نماز خواندی نمازت درست است و اما لباست پاک است، نه لباس مسلم نجس بوده، الان هم کشف خلاف شده لباس هم نجس است، دو دفعه باید لباس را

شست آن آب هم نجس است باید ریخت دور.

لذا در باب اجزا همه‌اش مربوط به احکام وضعیه است، نه مربوط به احکام تکلیفیه لذا همه اینها مربوط به احکام وضعیه است، نه مربوط به احکام تکلیفیه، ما را نکشانید به این طرف و آن طرف. روی احکام وضعیه صحبت بکنید، مثال مرحوم نائینی، مرحوم آقا ضیاء را بیاورید، جواب بدهیم. لذا دوم مثال ایشان که مرحوم آقا ضیاء می‌زنند این است که لباست را با آب مشکوک آب کشیدی، کار به نماز هم ندارد، حالا یک ساعت بعد فهمیدی که این اصاله الطهاره تو بیخود بوده حالا می‌توانی بگوئی که لباست پاک است به قاعده اجزا؟ برای این که مأموربه، به امر ظاهری کافی است از مأموربه، به امر واقعی، نه . پس اجزا نه.

به مرحوم آقا ضیاء می‌گوئیم که این موضوعات است، اصل جاری کردیم در موضوع کشف خلاف شد، الان می‌دانیم این آب نجس است، خب وقتی می‌دانم این آب نجس است دیگر بگو آب پاک است، مسلم آب نجس است برای این که می‌دانم نجس است. حرف در اینجاست که با این لباس اگر نماز خواندی، نمازت درست است یا نه؟ خب آن که اجزاست، خب بله، آن که قائل به عدم اجزاست می‌گوید نه.

لذا 20-10 مثال ایشان راجع به طهارت و نجاست زدند، راجع به

عبادات، ثم آمدند راجع به معاملات بمعنی الاخص و بمعنی الاعم گفتند بینه شهادت داد این خانه مال تو کشف خلاف شد می‌شود گفت؟ احدی نگفته، برای این که وقتی کشف خلاف شد، دیگر مال، مال مردم است، باید مال مردم را داد. این خانه مال تو نیست ما بگوئیم که مأموربه امر ظاهری یعنی بینه مکفی است از مأموربه، به امرواقعی بنابراین، این خانه مال توست، احدی نگفته این را هم به مرحوم آقا ضیاء می‌گوئیم که آقا اشتباه اینجاست اجزا این است این مدتی توی این خانه نماز خوانده، این نمازهایش درست است یا نه؟ آن که قائل به اجزاست می‌گوید نماز درست است، آن که قائل به اجزا نیست می‌گوید نمازش باطل است و اما توی موضوعات، خب فهمید مال مردم است باید مال مردم را بدهد، این دیگر اجزا ندارد لذا آن گذشته‌ها را درستش می‌کند یعنی احکام گذشته حتی مثلاً در احکام وضعیه‌اش هم معلوم است کسی بگوید یک سال خانه غصباً درست این بوده و حالا فهمیده این خانه غصب است باید بدهد، اجاره‌اش را هم باید بدهد الا این که چه کسی باید این اجاره بدهد؟ هر کسی که گول زده، دلال گول زده، دلال. اگر اولی گول زده، اولی. بالاخره اینها همه مربوط به بیع و شراء و غصب و امثال اینهاست، اینها هیچ ربطی به باب اجزا ندارد.

لذا الان این است که این آقا یکسال توی خانه نماز خوانده، حالا این فهمید که توی غصب نماز خوانده، این نمازها را باید اعاده کند یا نه؟ ماکه قائل به اجزا هستیم می‌گوئیم نه، آن که قائل به اجزا نیست می‌گوید نمازها باطل است، باید اعاده کند، باید قضا کند.

لذا یک مدتی توی لباس غصبی نماز خوانده، حالا فهمید زنش، بچه‌اش این لباس را دزدی کرده کشف خلاف شد، نمازها درست است یا نه؟ مسئله اجزاست، این لباس را باید چه کرد؟ باید رفت داد به صاحبش این مربوط به اجزا نیست، یک امر موضوع خارجی است، اصلاً حکم نیست تا ما بگوئیم که مأمور به، یعنی حکم ظاهری از حکم واقعی آیا کافی است یا نه؟ اینجا که حکم نیست، این موضوع است دیگر باید مال مردم را رفت و داد مثال می‌زنند باز به نکاح که خواهر رضاعی‌اش را این صیغه کرد یا عقد دائمی، بچه پیدا کرد و حالا فهمید خواهر رضاعی‌اش است اگر بخواهیم قائل به اجزا بشویم فقه جدید است مسلم این زنش را باید رها کند، برای این که با قاعده ید و آن قول زن و دیگران گفتند که این رضاعی نیست حالا فهمیدند رضاعی است. باز هم به مرحوم آقا ضیاء عرض می‌کنیم که اگر مثال می‌خواهی بزنی این است در باب نکاح صیغه فارسی خواند حالا معلوم شد صیغه عربی باید بخواند این عقد باطل است یا نه؟ ما می‌گوئیم نه، اگر قائل به اجزا شویم می‌گوئیم نه، اما این که این زن که موضوع خارجی است خواهر رضاعی درآمد این چه ربطی به باب اجزا دارد، خب معلوم است زنش را باید رها بکند، نه از باب اجزا و عدم اجزا آن کسانی که عدم اجزائی هستند چنین مثالی نمی‌زنند، آن کسانی هم که اجزائی باشند از این حرفها نمی‌زنند. یک قاعده کلی، به مرحوم نائینی، به مرحوم آقا ضیاء عرض می‌کنیم آقا این مثالهایی شما راجع به موضوعات است، نه احکام و ما در احکام می‌گوئیم امر ظاهری آیا مجزی است از امر واقعی یا نه؟ یعنی احکام، ما قائل به اجزا هستیم هیچ کجا هم کوتاه نمی‌آئیم مگر یک دلیل بیاید بگوید کوتاه بیا مثل حدیث لاتعاد که می‌گوئیم اجزا ما بقی را می‌گوئیم عدم اجزا دلیل دارد، آن دلیل برای ما کار می‌کند و الا اگر دلیل نه می‌گوئیم اجزا، احکام.

و اما در موضوعات همه قائل به عدم اجزا هستیم یعنی قاعده اجزا نمی‌تواند تغییر بدهد واقع را نمی‌تواند تصرف در تکوین بکند نجس را پاکش بکند، خواهر را از خواهریت بیندازد زنش بکند مال نجس را مال حلال بکند، آب نجس را آب پاک بکند لباس نجس را، لباس پاک بکند، اینها هم تغییر در موضوع است، احدی نگفته، نباید هم بگوئیم، مرحوم آقای نائینی و مرحوم آقا ضیاء هم به این مثالها هم نباید مثال بزنند لذا این مثالها با مقام شامخ این 2 بزرگوار جور در نمی‌آید و نقضی هم به بحث ما نیست.

حالا دیگر بحث ما تمام شد، فردا اشکال دوم اینها انشاء الله.

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo