< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

1388/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : واجب تخییری

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

بحث در واجب تخییری است اصل این که ما در اسلام واجب تخییری داریم اشکالی نیست هم در قرآن هم در روایات یک امر عقلائی هم هست که واجب 2 قسم است؛

یکی تعیینی، یکی تخییری.

واجب تعیینی این که گفته است مثلاً نماز بخوان دیگر «اَو» ندارد واجب تخییری این که گفته نماز بخوان یا روزه بگیر خب این در میان عقلا زیاد است این در اسلام زیاد است همین طور که واجب تعیینی داریم واجب تخییری داریم.

لذا از نظر مقام اثبات در رفاهیم اما مسئله مشکلی که هست و من ندیدم کسی این مسئله را حلش کرده باشد و امیدواریم این جلسه ما این مسئله مشکل را حل بکند و آن مسئله مقام ثبوتش است و آن این است که این نحوی وجوب تخییری چه جوری است؟ در واجب تعیینی خب نحوی ثبوتش معلوم است فرموده است نماز بخوان این امر، این انشاء این فعلیت این تنجز آن اقتضا که مامور به واقعی نفس الامری دارد اما این وجوب تخییری را چه جور درستش بکنم؟

هفت قول آنچه که من دیدم در مسئله داریم چون که مسئله خیلی مشکل است ولو این که از نظر عمل نتیجه‌ای ندارد برای این که گفتم از نظر مقام اثبات در رفاهیم ما می‌دانیم در اسلام واجب تخییری داریم و از نظر لفظ هم آنجا بگوید که نماز بخوان یا روزه بگیر نماز بخون یا زکات بده در کفارات بگوید که یا 60 روزه بگیر یا 60 اطعام بکن یا عبدی را آزاد کن خب این فراوان در اسلام است اما نحوی جعل چه جوری است؟ در واجب تعیینی نحوی جلعش را می‌دانیم که شارع مقدس می‌بیند نماز یک مصلحت تامه ملزمه دارد امر به آن می‌کند یک مقام اقتضاء مقام انشاء می‌دهد دست اجرا مقام فعلیت عقل ما می‌گوید که اشکال نداری نماز بخوان این هم مقام تنجز هم ثبوتش درست است هم اثباش هم نحوی جعل را می‌دانیم هم کیفیت واجب تعیینی را اما جعل این واجب تخییری چه جوری است؟ یک قول که خیلی‌ها هم گفتند، گفتند واجب تخییری آن است که مکلف انتخاب می‌کند گفته نماز بخوان یا روزه بگیر، این مکلف اگر نماز خواند می‌شود واجب، اگر روزه گرفت آن می‌شود واجب مایختاره المکلف.

خب معلوم است خیلی اشکال دارد، اشکال مهمی دارد تصویب است، تصویب مهمی دارد تصویب است، تصویب محال هم هست و معنایش این است که نفس الامر و واقع ما واجبات نداریم و واجبات تابع مصالح نفس الامری باشد؟ نه.

شارع مقدس می‌گوید نماز بخوان هیچ مصلحت هم ممکن است نداشته باشد دلش می‌خواهد بگوید نماز بخوان سنی‌ها، اشعری‌ها مخصوصاً این را می‌گویند دیگر به کلمه لایسأل اما یفعل و هم یسألون تمسک می‌کنند می‌گویند فضولی هم موقوف خدا گفته نماز بخوان و اما یک مصلحت تامه ملزمه ما از آن کشف بکنیم ؟ نه، لازم نیست.

اما معلوم است شیعه می‌گوید این حرف ظلم است خلاف عدالت است معنا ندارد، اگر شارع می‌گوید نماز بخوان یک مصلحت تامه ملزمه توی کار است حالا یا فردی یا اجتماعی اگر شارع مقدس می‌فرماید دروغ نگو یک مفسده تامه ملزمه توی کار است حالا یا فردی یا اجتماعی و اما اوامر و نواهی تابع مصالح و مفاسد نباشد این را اشعری گفته و یکی از اسرار و امتیارهای شیعه هم همین است که ما می‌گوئیم اوامر و نواهی تابع مصالح و مفاسد نفس الامری و قول این آقا که می‌گوید واجب مایختاره المکلف یعنی ما واجب واقعی نداریم، جعلی از طرف شارع نیست این آقا اگر انتخاب بکند آن وقت می‌شود واجب، اگر این آقا آن طرف قضیه را بگیرد انتخاب بکند، آن طرف می‌شود واجب تا اختیار نکرده واجبی توی کار نیست خب می‌شود تصویب.

نگفته نماز بخوان و روزه بگیر، نماز بخوان یا روزه بگیر یکی است، همه حرفها توی همین است این آقا گیر افتاده می‌بیند 2 تا که نیست یکی هم که نیست پس چه جوری است؟ می‌گوید که این آقا هر کدام را انتخاب کند آن وقت واجب است خب حرف غلط است نمی‌شود ما بگوئیم که تکالیف دست مکلف است معنایش این است که در واقع و نفس الامر ما نه واجبی داریم، نه حرامی، دست آقای مکلف است ، خب این قول که خیلی قول بی‌ریشه و بی‌پایه‌ای است، این هیچ چیز.

قول دوم گفته واجب کل واحد است هم این واجب است هم آن واجب است الا این که وقتی یکی‌اش را مکلف بجا آورد دیگری ساقط می‌شود یعنی مثلاً گفته نماز بخوان یا روزه بگیر هم نفس الامر، واقع هم نماز واجب است هم روزه واجب است کل واحد دست بگذاریم واجب است اما اگر مکلف یکی از این 2 واجب را آورد دیگری خود به خود ساقط می‌شود این هم قول دوم است که بعضی از بزرگان از شیعه هم این فرمایش را کردند.

خب معلوم است این هم حرف درستی نیست برای این که صل او صوم معنایش این است که واجب فی نفس الامر، یک بیشتر نداریم واجب هر دو این واجب تخییری نیست، واجب تعیینی است اگر هر دو واجب است چه جور یکی را که بجا آورد دیگری ساقط می‌شود؟ برای چه ساقط شود؟ برائت ذمه چرا؟ یعنی مثل آنجا که گفته نماز بخوان روزه بگیر، نماز را خواند روزه ساقط می‌شود؟ نه. خب اینجا هم همین طور است می‌گوید کل واحد واجب است کل واحد که واجب نیست حالا می‌خواهد درستش بکند می‌گوید کل واحد واجب است یکی را که بجا بیاوری دیگری ساقط می‌شود، می‌گویم چرا ساقط شود؟ اگر هر دو واجب است چرا دیگر یکی ساقط شود؟

مصلحت می‌گوید روی هر دو است می‌گوید کل واحد واجب است، خب نیست این جور، یکی واجب است، احدهما واجب است.

در کفاره یا 60 روزه یا 60 اطعام یا یک عبد آزاد کنی یعنی دست روی هر کدام بگذاری بگوئی این واجب معیینی است؟ نه. هر 3 واجب معین است؟ نه. پس چیست؟ نمی‌دانم توی همین ماندم، نمی‌دانیم دیگر چه جوری است؟ اما می‌دانیم این که یکی را که بیاورد دیگر تکلیف ساقط است احدهما واجب است نه کل واحد، و این قول دوم می‌گوید کل واحد واجب است بعدش هم اصلاً کل واحد واجب است برمی‌گردد به این که همان قول اشعری یعنی گُتر‌ه ای کل واحد واجب است، کل واحد که واجبی نیست که مصلحت تامه ملزمه هر دو داشته باشد.

لذا کل واحد واجب است، می‌دانم کل واحد واجب نیست برای این که اولاً می‌گوید صوم، او صل. هر دو واجب نیست واقع و نفس الامر اگر بگوئید هر دو واجب است لازمه‌اش این است که اولی را که بجا آورید دومی را هم باید بجا بیاورید این که دومی ساقط شد دلیل می‌خواهد ولی از همه اینها که بگذرید همان تصویب لازم می‌آید یعنی کل واحد را واجب کرده در حالی که کل واحد واجب نیست این هم قول دوم.

قول سوم گفته است که واجب آن جامع است، گفته مثل همان سایر واجبات که الحق این که حکم می‌آید روی طبیعت اینجا هم این است حکم آمده روی ماهیت روی جامع حقیقی که کل واحد این 3 تا مثل باب کفارات کل واحد مصداق است.

مثل نماز و هر چه که ما بجا بیاوریم مصداق است این هم این جوری است همین طور که راجع به واجب تعیینی حکم آمده روی جامع حقیقی که اسمش را می‌گذاریم ماهیت البته توی اصول نباید بگوئیم ماهیت، این اصطلاح شده ماهیت همین جامع حقیقی ماهیت، روی طبیعت من حیث هی هی، گفته اینجا هم همین طور است.

خب یک اشکال دارد این که یک جامع حقیقی شما پیدا بکنید بین این 3 تا فرد آن وقت جامع حقیقی را بگوئید یعنی بین عبد و کفارات اطعام این مثل صلاه زید و عمر و بکر نیست آن 3 تا مصداق حسابی است، این 3 امر متباین است، لذا جامع ندارد.

یا عبد آزاد کن یا 60 روزه بگیر یا 60 اطعام بکن جامع حقیقی ندارد به خلاف صلاه، صلاه جامع حقیقی دارد، نماز صبح، نماز من مصداق صل است، نماز شما مصداق صل است نماز او مصداق صل است مصداق حقیقی هم هست و مصداق را می‌آورد آن جامع در خارج وجود پیدا می‌کند کلی طبیعی است دیگر می‌آید توی خارج در خارج وجود پیدا می‌کند امر ساقط می‌شود. شما باید در ما نحن فیه جامع حقیقی بین این 3 تا درست بکنید.

مرحوم آخوند در کفایه می‌فرمایند جامع حقیقی دارد و آن کفاره می‌گوئیم خیلی خوب کفاره جامع حقیقی‌اش است لازمه‌اش این است اگر بجای اطعام ستین یک کفاره دیگر دارد مثلاً کفاره ماه رمضان که حالا سهواً می‌خورد 12 هزار تومان است این هم 12 هزار تومان داد خب کفاره است دیگر در حالی که مسلم یکی از آن 3 تا باید باشد کفاره اگر بگوئیم به یک مد طعام تمام می‌شود.

بله افضلش این است که مثلاً 60 نفر باشد افضلش این است که 1000 نفر باشد افضلش این است که مثلاً عبدی آزاد شود، افضلش این است که روزه‌ای گرفته شود اما یک فرضش هم این که یک مد طعام بدهد یک نفر را می‌برد خانه یک مهمانی خوبی می‌کند کفاره است دیگر.

لذا این جامع حقیقی که این آقا گفته نداریم کفاره مسلم مصادیق دارد یک مصداقش بنده آزاد کردن است یک مصداقش هم 60 مسکین طعام دادن است یک مصداقش هم یک مد طعام دادن است.

از همین جهت هم می‌آید می‌گوید که من روزه‌ها را خوردم سهواً، کفاره‌اش چیست؟ توی روایت هم کفاره دارد. اگر کسی بگوید که شارع گفته این 3 تا، تعییناً یک دفعه شارع می‌فرماید 3 تا افضل است خب هیچ چیز آن جامع حقیقی دارد کفاره اما یک دفعه نمی‌گوئید می‌گوئید منحصر به این 3 تاست شارع گفته کفاره منحصر به این 3 بر می‌گردد این 3 جامع حقیقی ندارد. کفاره که اسمش هست کفاره این جوری، کفاره 3 تا جامع حقیقی این 3 چیست؟ کفاره حقیقی نمی‌شود گفت جامع حقیقی، کل واحد مسلم کفاره هست.

بنابراین ما باید یک جامع حقیقی درست بکنیم نمی‌شود درست کرد. بین اطعام ستین مسکین و 60 تا روزه و یک بنده آزاد کردن این 3 تا متباین از هم‌اند اگر هم باشد یک مصداق علیه به قول اهل متعلق.

اینها کل واحد با هم متباین‌اند مصداق نیست اگر بگوئید کفاره مصداق است اما لازمه‌اش این است غیر از این 3 تا می‌شود اگر بگوئید منحصر به این 3 تا می‌گویم دیگر جامع حقیقی ندارد برای این که جامع حقیقی که منحصر به 3 تا باشد نمی‌شود، این هم قول سوم.

گفتم مسئله انصافاً قول مشکلی است اگر یادتان باشد مرحوم آخوند هم در کفایه فهماندند که مسئله، مسئله مشکلی است چه باید هم گفت؟ حالا امروز بس است.

تقاضا دارم کفایه را خوب مطالعه کنید تا فردا آن 3-2 قسم را هم عرض کنیم شاید چیزی به نظر شما برسد و از شما استفاده کنیم انشاء الله.

وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo