< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

1388/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ادامه مقدمات عام و خاص

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

در مقدمات عام و خاص 2 تا مطلب مهم مانده است تا بعد وارد بحث شویم .

مقدمه سوم یا چهارم اینست که فرمودند در تلو ادات عام مقدمات حکمت باید جاری بشود اگر گفت که جئنی بکل رجل

گفتند این کل تکثیر میکند مدخولش را ما باید مقدمات حکمت در مدخول جاری بکنیم ثم کل را بیاوریم آن چیزی که با مقدمات حکمت درست شده تکثیرش بکنم .

لذا مرحوم آخوند در کفایه میفرماید که این مدخول کل گاهی مهمله است گاهی ساریه آنجا که مهمله باشد آنجاست که مقدمات حکمت جاری نشود نتوانی جاری بکنی آنجا که ساریه باشد شمولی باشد آنجاست که مقدمات حکمت را بتوانی جاری بکنی مقدمات حکمت که جاری کردی آنوقت کل رجل میگوید که متکثر کل میگوید متکثر از مدخول من این حرف مرحوم آخوند در کفایه است کلمات را هم دیدم قبلاً معمولاً هم شاگردهای مرحوم آخوند فرمودند و منجمله مرحوم نائینی ( رض ) .

و اما ظاهراً مطلب ناتمام است برای خاطر اینکه کل دیگر جای مقدمات حکمت مینشیند دیروز عرض کردم که ما روی طبیعت مهمله گاهی مقدمات حکمت جاری میکنیم میگوئیم مولا در مقام بیان است قرینه ذکر نکرده آن مطلق را شمولیاش میکنیم شمولی به این معنا میگوئیم که فردی ، کل میآید میگوید هر فردی لذا اگر ما مقدمات حکمت هم جاری نکنیم آن کل جای مقدمات حکمت را میگیرد اصلاً کل برای اینست که جای مقدمات حکمت بگیرد .

دیروز میگفتم مقدمات حکمت ساری هم نیست که بعضی مثل مرحوم نائینی و امثال اینها گفتند که مقدمات حکمت ساریه گفتند طبیعت قبل جریان مقدمات حکمت مهمله بعد از جریان مقدمات حکمت ساریه گفتم نه ساری هم اسمش را نگذارید باید بگوئیم که این اطلاق شمولی مثلاً این خوب است یعنی وقتی مقدمات حکمت جاری کردم میگوید که ماهیت بدون قید ماهیت لابشرط دیگر آن ماهیت لابشرط که در آن نه وحدت خوابیده نه کثرت خوابیده نه خارج خوابیده نه داخل خوابیده نه وجود خوابیده نه عدم خوابیده هیچ چیز ماهیت من حیث هی لیس الا هی آن میشود ماهیت لابشرط آن ماهیت لابشرط یجتمع مع الف شرط ساری نیست معنایش اینجور میشود وقتی میگوید جئنی برجل یکیاش را لذا اگر این فرد را بیاورد یکی از آنهاست آن را بیاورد یکی از آنهاست و همچنین تا آخر دیگر آن ماهیت لابشرط یجتمع با هر عوارض مشخصهای با هر خصوصیتی .

لذا این حال جریان مقدمات حکمت است حالا اگر شما کل را

آوردید بدون مقدمات این بهتر از مقدمات حکمت برایتان کار میکند برای اینکه مقدمات حکمت به شما میگفت که یکیاش را این میگوید همهاش را خب معلوم است همهاش را بهتر است از اینکه بگوید یکیاش را میگوید همه کل رجل یعنی همه را آن کل آمده تکثیر هم کرده ساری هم بوده کار مقدمات حکمت را هم میکند .

لذا اگر گفت کل رجل بعد یک آدم پیر بیسوادی برایش بردیم نمیتواند بگوید چرا میگوئیم خودت گفتی کل رجل نمی خواستی خب بگوئی کل رجل عالم تا آن کل بیاید سر رجل نمی خواستی عالم و تکثیرش بکند .

لذا آن رجل مهمله است گاهی کل نمیآوریم مقدمات حکمت درست میکنیم شمولی میشود گاهی کل میآوریم هم شمولی اش میکنیم هم تکثیرش میکنیم تکثیر روی که تعریف عام هم کردیم گفتیم که یشمول جمیع مصادیقه لذا مقدمات حکمت جاری کردن در مدخول ادوات ظاهراً معنا ندارد دیگر احتیاج نداریم وقتی که کل آمد دیگر خواه ناخواه هم تکثیر میکند هم آن ماهیت لابشرط را ، تقریباً آن مهمله را میگوید ماهیت لابشرط

است .

لذا از همین جهت هم اگر مهمله هم باشد مقدمات حکمت هم جاری نتوانیم بکنیم اما آن بگوید کل رجل و شما هر مردی را که ببرید و مثلاً گفت اکرم کل رجل و اینها مثلاً 10 نفرند اگر یکی از آنها هم فاسق و فاجر و بد و خیلی بد باشد و شما اکرامش نکنی میتواند بگوید چرا اکرامش بکنی میتواند بگوید چرا برای اینکه کل همه اینها را هر کسی که رجل باشد این یک حرف است یک مقدمه چهارم و حالا چرا ؟ گفتند که مدخول کل باید مقدمات حکمت در آن جاری باشد نمیدانم چرا مقدمات حکمت در آن جاری بکنم جاری نکنم آن قضیه کل برایمان کار میکند برای اینکه قضیه کل شما مقدمات حکمت را اینجور جاری میکنید میگوئید مولا در مقام بیان مراد است قرینه ذکر نکرده پس مطلق اراده کرده خب کل هم میگوید مولا در مقام بیان مراد است قرینه ذکر نکرده پس همه آنها را میخواهد بجای اینکه بگوید ماهیت لابشرط را میخواهد میگوید همه آنها را میخواهد اینهم این مقدمه .

مقدمه آخری مقدمه پنجم گفتند که ادوات عام چند چیز است

خب یکی کل نکره در سیاق نفی یا نکره در سیاق نهی مثل اینکه میگوید ما رأیت رجلا یا اینکه هیچ زنی را به آن نگاه نکن یا مثلاً روز اصلاً هیچ ساعتی بیرون نیا نکره در سیاق نهی نکره در سیاق نفی افاده میدهد عموم را خب اینهم حرف خوبی است .

یکی هم الف و لام استقراق نه الف و لام جنس میدانید الف و لام منقسم میشود به اقسامی ؛

الف و لام موصوله بجای الذی ،

الف و لام عهد ذکری عهد ذهنی عهد خارجی

اینها مربوط به بحث ما نیست الف و لام جنس مثل الرجل خیر من المرئه اما الف و لام استقراق مثل اکرم کل عالم یا کل العلماء گاهی میگوید اکرم العلماء این الف و لام بجای کل مینشیند خب معلوم است این الف و لام افاده میدهد عموم را پس الف و لام جنس افاده عموم نمیکند بلکه آن جنس را مثل رجل که تقریباً مهمله است یک نحو جمع و جورش میکند نمیتوانیم هم بگوئیم جای مقدمات حکمت مینشیند اما یک جمع و جورش میکند الرجل خیر من المرئه اگر بگوئید الف و لامش اشاره به جنس است اشتباه نکردید یعنی این جنس بهتر از این جنس من نمیگویم ولی اگر بخواهیم معنایش بکنیم معنای خوبی است که بگوئیم الرجل خیر من المرئه بگوئیم این جنس بهتر از آن جنس آنوقت بگوئیم که این الف و لام ، الف و لام اشاره به جنس است و آن جنس تقریباً معین میشود اگر هم میخواهید بگوئید این الرجل خیر من المرئه الف و لام جای مقدمات حکمت مینشیند آنهم طوری نیست ولی بالاخره جای کل نمیتواند بنشیند اما ما الف و لام بجای کل نشستن خب این مسأله تا اینجا معلوم است مسألهای که معلوم نیست مرحوم آخوند در کفایه اینکه در همینجاها گاهی در الف و لام برای جنس است گاهی میگویند الف و لام برای تزئین است گاهی میگویند الف و لام برای استقراق است و این تهافت در کفایه را چه جوری حلش بکنیم نمیدانیم آنکه انسان میداند اینست که الف و لام موصوله داریم به چه دلیل ؟ عرف و تبادر و وضع الف و لام عهد ذهن و عهد خارجی و اینها داریم به چه دلیل ؟ تبادر به چه دلیل ؟ استعمال به چه دلیل ؟ وضع بالاخره برمیگردد به وضع الف و لام جنس داریم به چه دلیل ؟ استعمال ، تبادر ، وضع الف و لام استقراق داریم به چه دلیل ؟ تبادر ، وضع ، استعمال اینها همه را انسان خوب میتواند بگوید .

لذا الف و لام از نظر وضعی از نظر لفظی یک اشتراک است یعنی لفظ مشترکی است برای 5 4 تا معنا وضع شده تا اینجا انسان خوب میتواند بگوید همینجور هم که مثلاً ملا مغنی میگوید که این ال 5 معنا دارد یا مثلاً 7 6 معنا دارد و اما اینکه مرحوم آخوند میگویند اولاً تهافتش را چه جور رفع بکنیم ؟ بعد هم به چه دلیل ؟ اینکه ایشان میفرماید الف و لام زائده است همه جا اصلاً وضع شده الف و لام برای زائده تزئین هم نه آنوقت بگوئیم که ملا مغنی میگوید لا معنی لحروف الزائد الا التزئین حالا به چه دلیل الف و لام وضع شده فقط برای تزئین ؟ الف و لام تزئینی داریم یا نه ؟ بله الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا این الف و لام زائد است بگوئیم این یک قدری از نظر لفظی سبک است یک الف و لام سرش در بیاور ببین چقدر زینت پیدا میکند به قول یک بزرگی در ادبیت بعضی اوقات این حروف زائد بقدری زینت به کلمه میدهد مثل آرایش کردن یک دختر شب عروسی و راستی هم اینجوری است دیگر.

لذا الف و لام تزئین داریم ؟ بله اما این الف و لام تزئین با قرینه یعنی مجاز بشود الف و لام استقراق این خیلی بها میخواهد و مرحوم آخوند میگویند اینجوری الف و لام برای تزئین با قرینه استعمالش میکنیم در مثلاً جنس استعمالش میکنیم در موصول در الف و لام عهد ذهنی ، عهد خارجی عهد ذکری و نمیدانیم چه جور درستش بکنیم آن قرینه 26 تائی که گفتند اگر میخواهی لفظ را استعمال بکنی در مجاز یکی از آن قرائن میخواهد باشد خب این را مرحوم آخوند منکر شدند خیلی خوب است گفتند نه باید استعمالمان یک استعمال عرفی باشد میخواهد آن قرائن باشد میخواهد نباشد حرف خوبی است که آن 26 تا قرینهای که توی ملا مطول داشت خب مرحوم آخوند گفتند نه و آن قرائن نمی خواهد بعضی اوقات آن قرائن هست نمیشود استعمال حقیقت در مجاز کرد بعضی اوقات هم این 26 تا نیست و استعمال حقیقت در مجاز میشود حالا بیائیم سر بحثمان این حرف مرحوم آخوند هم درست اما بگوئیم الف و لام تزئین میخواهیم استعمالش بکنیم در الف و لام موصول مجازاً این میشود ؟ قرینه 26 تا نه اما یک تناسب آخر یک تناسب باید باشد یا الف و لام تزئین استعمال بکنیم در الف و لام استقراق آنهم با قرینه ، قرینه چیست ؟ این 2 تا چه تناسب با هم دارد ؟ حالا از همه اینها بگذریم بگوئید اینها حرفهای عقلی است بیا سر حرفهای لفظی ما میخواهیم الف و لام همه معنای الف و لام را بیندازیم بگوئیم فقط برای تزئین است به چه دلیل ؟ خب ما که میبینیم بدون قرینه الف و لام میگویند موصول اراده میکنند الف و لام میگویند عهد ذکری اراده میکنند الف و لام میگویند جنس اراده میکنند استقراق اراده میکنند تأکید اراده میکنند ولی این الف و لام برای تزئین مابقی مجاز به چه دلیل ؟ اگر استعمال بخواهید استعمال توی همه است اگر قرینه بخواهید هیچ کدام قرینه ندارد از همین جهت هم مرحوم آخوند همین جاها از قول شان برمیگردند یا جای دیگر توی همین باب مطلق و مقید و عام و خاص بعد میرسیم باز هم میگویند اصل در ال جنس است اینجا میگویند تزئین است آنجا میگویند جنس است به چه دلیل ؟ اگر جنس است تزئین نیست اگر تزئین است جنس نیست الا اینکه جمع بین کلمات ایشان بکنیم گاهی برای تزئین است گاهی برای جنس است گاهی زائده ظاهراً فرمایش ایشان را نمیشود جمع کرد و بهترین حرفها همینکه توی ادبیت برایمان گفتند توی لغت هم برایمان گفتند بزرگان اهل اصول هم که اینجاها بحث میکنند برایمان گفتند اینکه الف و لام 6 5 معنا دارد یعنی اشتراک لفظی گاهی وضع شده برای استقراق دلیلش چه ؟ استعمال ، استعمال بدون قرینه استعمال علامت حقیقت یعنی همان تبادر و وضع گاهی وضع شده برای تزئین الحسن و الحسین دلیلش چه ؟ استعمال ، استعمال بدون قرینه علامت حقیقت گاهی وضع شده برای استقراق ، اکرم العلماء دلیلش چه ؟ استعمال ، بدون قرینه علامت حقیقت گاهی وضع شده برای موصول ، دلیلش چه ؟ استعمال ، بدون قرینه علامت حقیقت یعنی وضع . گاهی وضع شده برای عهد ذهنی و خارجی و ذکری اینها همه ممکن است در همین ال که برای ذکر و برای خارج و برای ذکر قبلی باشد این ممکن است یک جامعی داشته باشد اما جامع بین ال موصوله و ال استقراق میگوئیم با قرینه که استعمال نمیشود بدون قرینه استعمال میشود گاهی در استقراق گاهی در جنس و چرا دست برداریم چه در نظر مرحوم آخوند بوده و اینرا تقاضا دارم از شما که یک قدری رویش فکر بکنید و علی کل حال حرف مرحوم آخوند را نمیتوانیم درست بکنیم اولاً یک تهافت توی کلامشان است که گاهی میگویند برای جنس است و گاهی میگویند برای استقراق است و گاهی میگویند برای تزئین بعد هم از ایشان میگوئیم این ادعای شما دلیل میخواهد دلیلش چه ؟ دلیل برایش نمیبینیم اما از آنطرف میبینیم برای هر 6 5 معنا استعمال بدون قرینه تدل علی الحقیقه پس ال وضع شده مثلاً برای 6 معنا .

دیگر این مطالب تمام شد حالا وارد بحث عام میشویم انشاء الله دیگر برای شنبه بعد از عاشورا از همه تان التماس دعا داریم این دهه محرم را خیلی بهش اهمیت بدهید امیدواریم نظر امام حسین را در زندگیتان بدست بیاورید انشاء الله .

و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo