< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

1388/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : تخصيص كتاب بواسطه خبر ثقه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

بحث اين است كه آيا بواسطه خبر ثقه ، خبر حجت ميشود كتاب را تخصيص داد يا نه ؟ قاعده اقتضا ميكند آري براي اينكه دست برداشتن از يك حجت بواسطه حجت ديگري مقتضي موجود است مانعي هم كه گفته شده مانع نيست ظهور كتاب عام است و اين ظهور را بواسطه يك خاصي تخصيصش ميدهيم اما چيزي كه بايد توجه به آن داشته باشيم دليل محكمي هم در مسأله هست و آن اين است كه اين رواياتي كه اهل بيت عليهم السلام دارند از اين 12 امام بيش از يك ميليون روايت داريم ، نصف از اينها تخصيص قرآن است تقييد قرآن است تفسير قرآن است تبيين قرآن است .

لذا اقوي دليل شيء وقوع شيء است امام عليه السلام ولو اينكه خبر ثقه نيست مفسر قرآن است تالي تلو قرآن است اما بالاخره فرمودهاند براي زراره كه زراره براي ما بگويد خب اگر حجت نبود لغويت لازم ميآمد يعني بگوئيم آنكه امام عليه السلام فرموده چونكه امام است و تالي تلو معصوم است خبر ثقه نيست بلكه علم امام است اما اين علم را نبايد زراره براي ديگر نقل بكند اگر زراره نقل كرد قولش حجت نيست خب لازم ميآيد لغويت ديگر يعني اينهمه گفتههاي ائمه طاهرين مختص باشد به خودشان بخواهد توي كتابها بيايد و ما تخصيص بزنيم قرآن را و بگوئيم نميشود براي اينكه خبر واحد است لازم ميآيد نصف از روايات اهل بيت كه مربوط به قرآن است تخصيص تقبيد ، تبيين تفصيل اينها بگوئيم حجت نيست اصلا قرآن كه ميفرمايد كه و انزلنا عليك الكتاب لتبين لناس ما نزل اليهم يا رسول الله مبين قرآن تو ، ديگر ائمه عليهم السلام هم كه بجاي پيغمبر اكرم لذا گفته آنها گفته پيغمبر اكرم ، مبين قرآن ائمه طاهرين عليهم السلام كي درست ميشود ؟ درست ميآيد ؟ در وقتي كه ما بواسطه خبر ثقه بتوانيم قرآن را تخصيص بدهيم والا اگر نتوانيم گفتههاي ائمه طاهرين بلكه لتبين لناس بايد بگوئيم لغو است آنها تبيين بكنند خب تبيين هم بواسطه تواتر كه نميشود 90 درصدش بواسطه خبر واحد است بگوئيم خبر واحد حجت نيست ميشود گفتههاي پيغمبر اكرم ائمه طاهرين حجت نيست كه هم آيات هم گفتار ميشود لغو ، لغويت در جعل آنها گفتند اما حجت نيست اين عرض من را نفرمودند بزرگان ، بزرگان خيلي ساده از اين بحث رد شدند و درست هم هست فرمودهاند كه خبر واحد ميتواند تخصيص بدهد كتاب را چرا ؟ براي اينكه خبر واحد حجت است ميتواند تخصيص بدهد يك حجت ديگر را بعد رفتند در آن اشكالهائي كه شده اخباريها اشكال كردند كه نميشود رفتند روي جواب دادن آن 4 3 تا اشكال شايد مطلب را بوضوح باقي گذاشتند طوري نيست ولي خيال ميكنم اين عرض من ، عرض خوبي باشد كه ما بگوئيم اصلا اگر حرف اخباري را البته همهشان را نه حرف بعضي از اخباريها را بخواهيم بزنيم لازم ميآيد لغويت در جعل چنانچه بعضي اخباري ديگر كه ميگويد قرآن حجت نيست آنهم لازم ميآيد لغويت در جعل ، لغويت در قرآن 23 سال آنهمه زحمت آنهمه خون جگر پيغمبر اكرم قرآن را آورده باشد حالا قرآن بگويد من براي جامعه حجت نيستم اخباري اينرا ميگويد ديگر ميگويد فقه ما فقط روايت اجماع كه چيزي نيست عقل هم كه حجت نيست كتاب هم كه حجت نيست پس بواسطه روايات اهل بيت بايد فقه را درست بكنيم خب ميتوانند هم درست بكنند ميشود هم درست بكنيد براي اينكه الحمدلله روايات اهل بيت اين طلبههاي ائمه طاهرين مخصوصا طلبههاي امام باقر و امام صادق ما را غني كردند از اين جهت.

لذا مثل صاحب حدائق ( رض ) دوش به دوش جواهر ميتواند 20 10 جلو كتاب بنويسد در فقه و مدرك هم روايات اهل بيت باشد خوب است اما حرفي كه هست اينجاست كه ما اگر قرآن را حجت ندانيم لغويت در جعل است فقط براي خواندن خوب است لذا كار خدا العياذ بالله ميشود لغو لذا اين 23 سال وحي ميشود لغو چرا ؟ براي خاطر اينكه خب قرآن حجت نيست قرآن مختص به من خوطب به است براي اميرالمومنين حجت است براي ما نه ، خب نميشود گفت ديگر .

لذا قرآن حجت است به همان دليلي كه عرض ميكنم روايات اهل بيت هم كه تخصيص و تقييد و تبيين و تفسير است حجت است به همين عرضي كه من عرض ميكنم كه اگر ما بگوئيم روايات اهل بيت راجع به قرآن حجت نيست نصف از روايات اهل بيت را بايد كنار بگذاريم بگوئيم آقا اين روايتها را براي خودتون گفتيد ولو اينكه توي درس روي منبر 30 هزار روايت مثل ابي بصير برايمان نقل كرده بگوئيم اين روايتها حجت نيست چرا حجت نيست براي اينكه نميشود قرآن را تخصيص داد ، تقييد كرد تفسير كرد تبيين كرد معلوم است دروغ است حالا لغويت در جعل هم كه يك قلمبه فلسفي است اينرا هم نگوئيد اما معلوم است دروغ است همه ميفهمند اين حرف دروغ است .

بنابراين همينجوري كه بزرگان به وضوح باقي گذاشتند تخصيص و تقييد و تبيين و تفسير قرآن شريف بواسطه روايات اهل بيت كار درستي است بلكه همه اينها لتبين لناس ما نزل اليهم است و لا رطب و لا يا بس الا في كتاب مبين يعني ولايت خب نميشود چيزي در قرآن نباشد نميشود هم از قرآن چيزي اهل بيت ندانند و هر اندازه شده براي مردم گفتند نگذاشتند لذا قطرهاي از درياي قرآن براي ما گفته شده اگر گذاشته بودند علم به انتها ميرسيد چنانچه زمان حضرت حجت ( عج الله ) علم به انتها ميرسد .

خب تا اينجاها واضح است چنانچه بزرگان بوضوح باقي گذاشتند رد شدند اما 4 3 تا دليل دارد 4 3 تا اشكال كردند كه اشكالها خيلي آبكي است يعني اخباري كه ميگويد قرآن حجت نيست 4 3 تا دليل دارد نميشود تخصيص داد ، نميشود تبيين كرد نميشود تقييد كرد 4 3 تا دليل دارد ؛

دليل اولش اين است ميفرمايند آقا قرآن قطعي الصدور است روايت ظني الصدور است چه جور ميتواند ظني الصدور اثر بگذارد روي قطعي الصدور ؟ خب خيلي زرق و برق دارد .

جوابش اين است كه آقا ما كار به سند نداريم تخصيص مربوط به دلالات است نه مربوط به سند ، سند آن قطعي الصدور باشد آن ظني الصدور باشد هر دو حجت باشد ميخواهيم هر دو حجت باشد اما عام و خاص مربوط به سند كه نيست مربوط به دلالت است و قرآن ظني الدلاله است قرآن در حاليكه قطعي الصدور است اما ظني الدلاله است لذا قرآن محكم دارد ، متشابه دارد عام دارد خاص دارد مطلق دارد مقيد دارد مجمل دارد مبين دارد دلالت قرآن ظني الدلاله است يعني از يك آيه چند تا معنا ميفهميم يا عام ميفهميم آن خبر واحد هم از نظر دلالت ظني است 2 تا ظني به هم ميخورند حمل عام بر خاص بايد بكنيم ، حمل عام بر خاص مي كنيم لذا از نظر عموميت ظهور است نه قطع از نظر صدور قطعي است ربطي به ما ندارد ، خب مسلم است يك روايت واحد العياذ بالله بخواهد صدور قرآن را بزند آن روايت اصلا خود به خود حجت نيست تقابل در مقابل قرآن خب معلوم است نميشود اما اين وقتي است كه روايت بيايد بگويد قرآن العياذ بالله حجت نيست خب تا اين جمله را ميگويد توي سر خودش ميزند ميرود كنار اما نميگويد كه قرآن حجت نيست ميگويد كه اين عام قرآن قابل تخصيص است امام صادق سلام الله عليه تخصيصش زده اين جمله آيه شريفه مطلق است امام صادق تقييدش زده يا مجمل است مبينش كرده يا متشابه است تشابهش را درست كرده منها آيات محكمات هُن ام الكتاب و اخر متشابهات و اين متشابهات قرآن است كه ائمه طاهرين عليهم السلام با آن كار دارند و رفع تشابه ميكنند و عامهاي قرآن است كه عام را تخصيص ميزنند و مطلقات را تقييد ميكنند .

بنابراين ، اين آقا كه اين اشكال را كرده چون قرآن قطعي الصدور است و روايات ظني الصدور است از اين جهت با هم نمي توانند بجنگند جوابش اين است كه آنكه قطعي است روايت كار با آن ندارد نميتواند كار با آن داشته باشد آنكه روايت با آن كار دارد خود همان هم ظني الدلاله است قطعي الصدور كه نيست .

لذا قرآن عام دارد يعني ظهور يعني قطعي نه و آن قطعي نبودن روايتي هم كه قطعي نيست اما حجت است بعبارت ديگر 2 تا حجت به جان يكديگر ميافتند يك حجت مقدم بر حجت ديگر ميشود براي خاطر بناي عقلا كه محل عام بر خاص ميكنند اين يك دليل .

يك دليل ديگر گفتند كه روايات داريم من خالف قول ربنا لم اقله زخرف باطل فضربوه علي الجدار ميگويد اين روايتها به ما ميگويد دست به قرآن نزن اگر يك مخالفي پيدا كردي آن مخالف را به ديوار بزن و بدان باطل است ميگويد خب اين خصوصياتي كه شما ميخواهي درست بكني همه اينها ميخواهي قرآن را تخصيص بزني مخالف با قرآن را بايد كنار بزني لذا عمومات قرآن مقدم ميشود بر خصوصات روايات.

اين دليل عمده است يعني اين دليل مهمتر از آن چند دليل است خب جواب اين هم اين است كه آقا ما حمل عام بر خاص جمع دلالي است نه جمع سندي نه مخالف از همين جهت مرحوم شيخ انصاري بعدش هم مخصوصا مرحوم آخوند در كفايه قبل تعادل و تراجيح ميفرمايد ما يك جمع دلالي داريم كه در آن جمع دلالي اصلا مخالفت توي كار نيست كه مرحوم آخوند علاوه بر عام وخاص و اظهر و ظاهر و امثال اينها يك قاعده كلي درست مي كنند توفيق عرفي ميفرمايد اگر عرف وفق جمع بين دليلين بكند اين تعارض در كار نيست ديگر تخالف در كار نيست و خيلي جاها به قول مرحوم آخوند حمل عام بر خاص نيست حمل مطلق بر مقيد نيست حمل ظاهر بر اظهر نيست اما باز هم وقف العرف جمع بين دليلين ميكند مثل عناوين اوليه ، عناوين ثانويه اينها با هم نه عام و خاصاند نه مطلق و مقيداند اما العرف وقف اينكه جمع بين دليلين بكند عناوين ثانوي و رواياتي كه مربوط به عناوين ثانوي است مقدم بيندازد بر رواياتي كه مربوط به عناوين اوليه است به آن مي گويند جمع دلالي خب اينجور ميشود تخالف آنجاست كه جمع دلالي نداشته باشيم اما اگر بتوانيم يك جا جمع دلالي پيدا بكنيم ديگر تخالف در كار نيست تا بچسبيم به روايت بگوئيم من خالف ربنا لم نقله عام و خاص از اين باب است اصلا عرف تخالف نمي بيند بين عام و خاص ميگويد قاعده كلي در ميان عقلا اين است اول عام را بگويند وقتي عام گفته شد به اراده استعمالي بعد خصوصيات را بگويند بعد كه خصوصيات را گفتند بدهند دست اجرا ديگر خواه ناخواه تبصرهها تخصيصها تبيينها تقييدها مقدم ميشود بر عام اين كار قانون گذار است .

لذا در مباحث سابق اگر يادتان باشد گفتيم كه حمل عام بر خاص مختص به قانون است اگر يك عام و خاصي در مكالمات در كتابها ديديم همين عام و خاص با هم تخالف دارد .

مرحوم شيخ انصاري مثلا همان در اول فرائد يك عامي گفته باشند آخر فرائد يك خاصي بگويند حمل عام بر خاص نميكني ميگوئي شيخ انصاري تناقض گفته در حاليكه عام و خاص هم هست ميگوئيد تناقض گفته ميگوئي اين تهافت است چرا ؟ براي اينكه حمل عام بر خاص حمل ظاهر بر اظهر حمل مطلق بر مبين اينها جا دارد جايش كجاست ؟ تقنين قانون گذار وقتي بخواهد قانون وضع بكند ضربا للقانون اول مطلق ميگويد يا حتي اول مجمل ميگويد آنوقت به مرور زمان تقييد ميزند تخصيص ميزند تبيين ميكند وقتي كه بدهيمش روي عرف ميگويد كه آن عام است آنهم خاصش است با هم تهافت ندارد قاعده ضربا للقانون ميگويد حمل عام بر خاص بكن .

بنابراين ، اين حرف دوم هم كه از اخباري است من خالف قول ربنا لم نقله خاص مخالفت با عام است پس انه باطل زخرف لم نقله به اينها همه اشتباه فهميده حرف ما اين است آيا ميشود تخصيص و تقييد به خبر واحد قرآن را داد يا نه ؟ ميگوئيم بله ، چرا بله ؟ براي اينكه بين عام و خاص مخالفتي نيست براي اينكه بين مطلق و مقيد ، بين مجمل و مبين بين متشابه و محكم اصلا تبايني نيست عرفا وقتي تباين نشد پس حمل عام بر خاص همانكه اول گفتم زمينه موجود است مانع هم كه بخواهيم اينها مانع باشد نيست پس حمل عام بر خاص اشكال ندارد .

2 تا دليل ديگر هم داريم ميخواستم امروز بگويم اما جلسه را كسل ميبينم ديگر باشد ، فردا هم به تناسب شهادت امام عسگري بحثها تعطيل است ديگر اصول روز 4 شنبه جايش اخلاق است انشاء الله بحث اصول ما اگر عمري باشد شنبه آينده .

وصلي الله علي محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo