< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : تمسک به اجماع برای حجیت خبر واحد

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  تمسک شده بود برای حجیت خبر واحد به قرآن، تمسک شده بود برای حجیت خبر واحد به روایات ، در این باره فی الجمله صبحت کردیم.

  تمسک شده است برای حجیت خبر واحد به اجماع، که اجماع داریم از فقهای شیعه این که اگر اتفاق پیدا کردند به یک امری آن امر حجت است، حالا از چه باب حجت است؟ هر کسی چیزی گفته است و ماتبعا لاستاد عزیزمان آقای بروجردی گفتیم که این اجماع کاشف از نص معتبر، یک چیزی از امام علیه السلام از روایات دستشان بوده این روایات به ما نرسیده پس گتره‌ای که این‌ها حرف نمی‌زنند با دلیل حرف می‌زنند قیاس و استحسانی هم که نیستند بنابراین کاشف است از نص معتبر.

  اما در اجماع گفته‌اند که باید بدون مدرک باشد یعنی قدماء متأخرین یک قولی گفته‌اند نه موافق با اصل است نه روایاتی در مسئله هست این است که می‌گوییم حجت است کاشف است و اما اگر چیزی باشد ولو محتمل المدرکیه این اجماع دیگر حجت نیست چرا ؟ کاشف از نص معتبر نیست کاشف از قول امام علیه السلام نیست، لذا اسمش راگذاشته‌اند اجماع اصم، اجماع ابکم این حجت است یعنی اجماع بدون دلیل این اجماع بدون دلیل کاشف از دلیل است.

  خب در مسئله ما ادعای اجماع شده اینکه خبر واحد حجت است گفتم احدی از قدماء متأخرین نداریم بگوید خبر واحد حجت نیست حتی در میان قدماء می‌گویند سید مرتضی می‌گفته خبر واحد حجت نیست و مثلاً ابن ادریس در سرائر می‌گوید خبر واحد حجت نیست، حتی این‌ها خبر عدل را هم حجت نمی‌دانند می‌گویند باید یک استفاضه‌ای در کار باشد ولی همه این قول را هم از قدماء هم از متأخرین این قول را تأویل کرده‌اند گفته‌اند مرادشان از خبر واحد یعنی خبر ضعیف و اصطلاح داشته‌اند در میان قدماء اصطلاح بوده وقتی گفتند خبر واحد یعنی خبر ضعیف ، یعنی سید مرتضی می‌گوید خبر واحد حجت نیست یعنی خبر ضعیف خب ما هم می‌گوییم خبر ضعیف حجت نیست و شیخ انصاری فرموده‌اند دیگران فرموده‌اند نداریم یک فقیهی که بگوید خبر ثقه حجت نیست لذا می‌گویند این کسانی که گفته‌اند خبر واحد حجت نیست یعنی خبر ضعیف بعد هم دلیل آورده‌اند گفته‌اند که این کتاب‌های فقهی سید مرتضی خود این سرائر این تمسکش همیشه به خبر واحد است تمام سرائر را بگردید یک جا پیدا نمی‌کنید که 5 ، 6 تا روایت باشد یا ابن ادریس نقل کرده باشد همین نقل نکردن و تمسک کردن به روایت ثقه دلیل بر این است که ابن ادریس و سید مرتضی خبر واحد را حجت می‌دانستند و این که گفته‌اند خبر واحد حجت نیست یعنی خبر ضعیف، خبر مدرک ندار.

  لذا باز هم شاهد آوردند می‌بینید سرائر در آخر سرائر یک بابی دارد روایات اهل بیت را با خبر واحد با اصول اربع مأه و حتی آن اصول نزدش بوده به همان اصول فتوی داده یعنی فتوی به خبر واحد و اصول اربع مأه که تواتر نیست استفاضه نیست یک نفر است کتاب نوشته از اصحاب امام صادق علیه السلام و این افتخار می‌کند این کتاب پیش من است طبق آن کتاب هم فتوی می‌دهد مثلاً می‌گویند مرحوم طبرسی خبر واحد را حجت نمی‌دانسته اما وقتی می‌آییم توی تفسیرش می‌بینیم خبر ضعیف را هم حجت می‌دانسته برای این که یکی از شاهکارهای مرحوم طبرسی این است که اول معنا می‌کند معنا را تطبیق با روایت می‌کند واین از خوبی‌های مجمع البیان است و وقتی می‌خواهد که آیه را تفسیر کند معمولاً روایت‌ها ضعیف السند است یعنی مرسله است قال الباقر علیه السلام کذا، خب این معلوم است که لااقل خبر صحیح را حجت می‌دانسته.

  عامه که دیگر صحیح السند و امثال این‌ها ندارند آنها یک حرفهای دیگر دارند که فعلاً از بحث ما بیرون است اما همان‌ها می‌بینیم که این قضیه صحیح و فاسد یا حتی قضیه صحیح و حسن و ثقه و ضعیف در کلماتشان زیاد دیده می‌شود لذا صحاح سته معنایش این است که این‌ 6 تا روایت همه همه روایاتشان صحیح السند است یا سنن سته باصحاح سته معنایش همین است که در آن سنن سته همه روایت‌ها صحیح نیست اما در صحاح همه روایت‌ها صحیح است بله آن صحت و فسادی که آنها درست می‌کنند خودش هم فاسد است برای این که صحاح سته همه روایاتش الا شاذاً برمی‌گردد به صحابی و این‌ها صحابی را معصوم می‌دانندآدم باید خون گریه بکند اهل بیت را معصوم نمی‌دانند اما ابن هریره را معصوم می‌دانند لذا 90 درصد روایات صحیح بخاری صحاح بخاری 90 درصدش به صحابی می‌رسد، ابوهریره‌ها، عباس‌ها، ابن عباس‌ها کعب الاحبارها این یهودی زاده‌های دزد بی معنی ، و بالاخره می‌توانیم بگوییم در میان عامه و خاصه یک کسی را نداریم که بگوید روایت ثقه حجت نیست خب اجماع خوبی است دیگر در مقابل آیات و روایات دلیل خوبی است این که اجماع هم داریم این که خبر واحد حجت است اگر هم کسی بگوید اجماع بین الفریقین داریم این که خبر ثقه حجت است ظاهراً اشتباه نکرده باشد.

  فقط ایرادی که هست یک این اجماع‌ها مقطوع المدرکیه است کاشف از نص معتبر و کاشف از قول امام علیه السلام نیست، می‌دانیم این مجمعین دلیلشان چیست، دلیلشان آیات است دلیلشان روایات است ، گفته‌اند هم دلیلشان عقلاء و سیره عقلاست حتی مثلاً شیعه اجماع دارد روی خبر واحد به اندازه‌ای که بعد از سید مرتضی بزرگانی نظیر محقق نظیر علامه توجیه می‌کنند کلام سید مرتضی را این که معقول نیست بگوییم خبرواحد خبر ثقه حجت نیست پس مرادشان خبر ضعیف است و یک اصطلاح داشتند خبر ضعیف را خبر واحد می‌گفتند این اجماع هست شکی نیست اما این اولاً محتمل المدرکیه مقطوع المدرکیه است و این که مثلاً شیخ انصاری با آن مقامشان اول آیات را نقل می‌کنند بعد روایات را نقل می‌کنند بعد اجماع را خب این اجماع دیگر حجیت ندارد، مقطوع المدرکیه است، حتی فرموده‌اند محتمل المدرکیه هم باشد دیگر نمی‌تواند کاشف باشد این یک ایراد است.

  یک ایراد دیگر بهتر از این که مرحوم آخوند در کفایه دارند می‌فرمایند این اجماع برگشتش به همان سیره است متشرعین یعنی شیعه بنا داشته خبر واحد حجت است این شیعه هم گرفته شده از این سیره عقلاء، آن حجت است پس این مجمعین من حیث انهم فقهاء نمی‌گویند خبر واحد حجت است این‌ها من حیث انهم مسلمان شیعه می‌گویند حجت است یک قدری بالاتر از این‌ها من حیث انهم عقلاء می‌گویند خبر واحد حجت است، بنا بر این این آیات را می‌گفتیم ارشاد است روایات را می‌گفتیم ارشاد است این اجماع را هم باید بگوییم ارشاد است ، اجماع هست اما ارشاد به بنای عقلاست ، عقلاء چون خبر واحد را حجت می‌دانند خبر ضعیف را حجت نمی‌دانند این‌ها هم خبر واحد را حجت می‌دانند خبر ثقه را، خبر ضعیف را حجت نمی‌دانند مرحوم شیخ این هفت هشت تا آیه را می‌آورد می‌شود محتمل المدرکیه وقتی محتمل المدرکیه شد اجماع باید ابکم و اصم یعنی مدرکی بر طبقش ولو احتمال نداشته باشیم و الا اگر احتمال هم باشد دیگر این اجماع نمی‌تواند کاشف باشد بر ای این که احتمال می‌دهیم مدرکشان همین روایت‌ها باشد مدرکشان همین آیات باشد، مثلاً مثل شیخ انصاری خب قبول نمی‌کنند که آیه‌ای روایتی داشته باشیم برای حجیت خبر واحد، بعد از شیخ انصاری هم همین جورهاست ، ما بودیم که می‌گفتیم دلالت بعضی از آیات دلالت روایات بر روی هم حجت است یعنی دلیل است بر این که خبر واحد حجت نیست الا می‌گفتیم کاشف است و این معمولاً آیات را رد می‌کنند با عدم اطلاق، روایات را رد می‌کنند عدم دلالت ،آن وقت چیزی که باقی می‌ماند محتمل المدرکیه ، شیخ انصاری هم به همین تمسک می‌کنند می‌فرمایند که اجماع برای حجیت خبر واحد حجت نیست برای این که محتمل المدرکیه است، این مجمعین تمسک کرده‌اند به آیات ،تمسک کرده‌اند به روایات ولو احتمالش باشد گفته‌اند خبر واحد حجت نیست.

  حالا چه حرف ما باشد مقطوع المدرکیه، چه حرف آقایان باشد محتمل المدرکیه این اجماع دیگر آن اجماع مصطلح در اصول نیست دیگر آن اجماع در مقابل قرآن و روایت و عقل و اجماع این اجماع دیگر آن اجماع نیست، خب حرف خوبی است تا این جا.

  الا این که دو تا حرف ما داریم و این دو تا حرف حرف خوبی است همیشه در ذهن مبارکتان باشد، یک حرف که سابق زدیم گفتیم این آیات دلالتش خوب است روایات دلالتش خوب است الا این که ارشادی است نه تعبدی برای این که بنای عقلاء این است که خبر واحد حجت است بعد هم درباره‌اش صحبت می‌کنیم این آیات ارشاد به همان است آن روایات ارشاد به همان است اجماع هم همین است ارشاد به حکم عقلاست یعنی آنها من حیث انهم عقلاء گفته‌اند نه من حیث انهم فقهاء و هر کجا چنین باشد اجماع حجت نیست لذا اگر یادتان باشد شیخ انصاری توی فرائد نتوانستند نه اجماع را حجت بکنند نه اجماع منقول را .

  اما یک حرف دیگر در مسئله هست و آن این است که شهرت را هم امام صادق علیه السلام به منزله اجماع قرار داده همان اجماع محتمل المدرکیه را حجت دانسته و این را نمی‌دانیم توی فقه چه بکنیم؟ مثلاً مرحوم شیخ خب خیلی وارد است هم تتعبشان هم تعقلشان انصافاً عالی بوده به قول حضرت امام بعضی اوقات به ما می‌گفتند آن که همه چیز را به همه ما نشان داده است یعنی در فقه و اصول، خب همین شیخ انصاری این جا می‌فرماید که این اجماع حجت نیست چرا؟ محتمل المدرکیه مقطوع المدرکیه است ، اما در جاهای دیگر وقتی می‌خواهند وارد بحث بشوند ادعای شهرت می‌کنند افرادش راهم می‌شمارند و من ندیدم شما ببینید البته ندیدم خیلی کم است که مرحوم شیخ انصاری علیه شهرت که مقطوع المدرکیه است قد علم بکنند لااقل از مسئله رد می‌شوند یا احتیاط می‌کنند، آن وقت همین شهرت که امام علیه السلام اسمش را اجماع گذاشته از امام سوال می‌کند دو تا روایت با هم متعارض است این دو تا روایت را کدام را بگیرم؟ می‌فرماید خذبما اشتهربین اصحابک ودع الشاذ النادر فان المجمع علیه لاریب فیه ، امام علیه السلام شهرت را اسمش را گذاشته اجماع، اسمش را هم گذاشته لاریب فیه در حالی که مقطوع المدرکیه محتمل المدرکیه است دیگر، شهرت اگر یک حرفی بزند یک کسی دیگر یک حرف بزند دو تا روایت هم داشته باشیم امام علیه السلام فرموده‌اند آن که روایت صحیح السند حسابی است آن را بگیر شاذ را رها بکن چرا؟ فان المجمع علیه لاریب فیه شهرت ریبی در آن نیست، این خیلی حرف است که امام می‌فرماید شهرت را در حالی که مدرک دارد محتمل المدرکیه است بگیر اما آن قول دع الشاذ النادر که آن هم دلیل دارد محتمل المدرکیه است آن را رها کن ، و راستی هم خیلی جرأت می‌خواهد.

  حتی حکم می‌کنند وقتی ما برویم توی فقه می‌بینیم که بعضی از فقهاء که راستی فقهشان هم بالا بوده نظیر مقدس اردبیلی نظیر شیخ بهایی نظیر مرحوم فیض و امثال این‌ها که جرأت در فتوی داشتند خلاف مشهور، این‌ها را هو می‌کردند دیگر حتی مثل فیض کاشانی را تکفیرش کردند حتی می‌گویند مرحوم سید صاحب عروه و مرحوم صدر بزرگ آسید اسماعیل هم مباحثه بودند خیلی هم با هم رفیق بودند.

  در آخر کار مرحوم صدر از مرحوم سید قهر کرد تهر کرد به او گفتند آقا این قدر شما با هم رفیق بودید چه فسقی از مرحوم سید صاحب عروه دیدید؟

  گفت هیچ اما می‌بینم توی عروه خلاف مشهور خیلی دارد و این لیاقت رفاقت ندارد، حالا آن درست نبوده اما مرادم این جاست این جمله مرحوم صدر که می‌گوید که چرا مرحوم صاحب عروه بعضی اوقات خلاف مشهور گفته‌اند؟ و راستی مثلاً این مجمع الرسائل که اول رساله‌ای است که به فارسی نوشته شده این‌ها اصلش مال شیخ انصاری است هفت هشت تا فتوی بعدش است یا نجاه العباد آن هم رساله عملیه است مال صاحب جواهر است و چند تا حاشیه بزرگ از آن دارند یعنی مرحوم میرزای بزرگ و مرحوم صدر و مرحوم شیخ الشریعه و این‌ها حاشیه دارند بر نجاه العباد یا بر آن رساله فارسی حاشیه دارند می‌بینیم همه این‌ها از شهرت نتوانستند بگذرند، توی رساله عملیه بعد مثل توضیح المسائل خب این‌ها از شهرت خیلی گذشته‌اند ان قلت قلت طلبگی و همه‌اش هم به جا خیلی داشته‌اند اما وقتی برویم توی میان قدماء توی میان متأخرین مثل نجاه العباد، مجمع الرسائل شیخ انصاری می‌بینیم این‌ها از اجماع و حال که محتمل المدرکیه است از شهرت در حالی که مدرک ندارد آن غیر شهرت مدرک دارد نتوانستند بگذرند.

  و حتی خلاف مشهور فتوی داده‌اند گفته‌اند این جسارت در فقه است و جایز نیست این یک حرفی است برای خودش که راستی در فقه ما از شهرت بگذریم آن شهرتی که امام علیه السلام فرموده فان الشهره، مجمع علیه لا ریب فیه اسم شهرت را اجماع گذاشته گفته لاریب فیه در مقابل آن روایتی که خلاف شهرت است فرموده:

  دع الشاذ النادر این‌ها همه سبب می‌شود قول مثل شیخ انصاری زنده بشود این که از نظر اصولی همین‌ها است که گفتیم اما از نظر فقهی یک کسی جرأت کند فتوی بدهد علیه مشهور یا نیست یا خیلی شاذاست، این هم مسئله اجماع. یک مقداری روی آن فکر بکنید ببینید.

 این حرف‌هایی که من زدم جواب دارد یا نه؟ اگر جواب بگویید تا از شما استفاده کنیم انشاء الله .

  وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo