< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : قاعده تخییر ،دوران امر بین محذورین

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  بحث دیروز درباره دوران امر محذورین که گفتم در اصول اسمش را گذاشته‌اند قاعده تخییر [قاعده برائت، قاعده تخییر،قاعده اشتغال، قاعده استصحاب] یعنی می‌داند یا واجب است یا حرام اما نمی‌داند خصوص واجب را یا خصوص حرام را جنس تکلیف را می‌داند نوع تکلیف را نمی‌داند در این جا چه باید بگوییم؟ چه باید بکنیم؟

  گفتم بیش از 10 قول در مسئله هست و بعد از مرحوم شیخ انصاری می بینیم هر کسی یکی از این 10 قول را انتخاب کرده لذا شما هم می‌توانید یکی از آن‌ها یا یکی از آن 10تا یا یازدهم، دوازدهم قول شما باشید.

  دیروز گفتم که ما قائلیم به تخییر تکوینی، بدون این که حکم عقل یا حکم شرع در آن باشد، تخییر تکوینی یعنی چه؟ یعنی این آقا که نمی‌داند واجب است یا حرام ،یا فاعل است یا تارک، یا به جا می‌آورد یا نمی‌آورد دیگر شق سوم که ندارد لذا یا فاعل است یاتارک یعنی تکوینا مخیر بین فعل و ترک است، مخیر بین این است که آن حرام را به جا بیاورد یا آن واجب را، اگر ترک کرد آن محتمل الحرمه را متابعت کرده اگر به جا آورد آن محتمل الوجوب را به جا آورده و نمی‌شود هم حکم عقل یا حکم شرع روی آن باشد برای این که اگر راجع به حکم آمد دیروز گفتم لازم می‌آید لغویت، برای این که عقل ما ادراک می‌کند نه حکم بکند که این یا فاعل است یا تارک، چاره‌ای نیست غیر از این، حالا منجزاً عقل ما بخواهد حکم بکند بگوید مخیری، لغو است، اگر کسی بخواهد بگوید ارشاد است آن هم مشکل است اما حالا علی کل حال حکم عقل نمی‌شود، حکم شرع هم نمی‌شود، شارع مقدس یک وقت ارشاد می‌کند می‌گوید مخیری، مخیری یعنی چه؟ یعنی تکوینا یا فاعلی یا تارک، مخیری، اما شارع مقدس حکم کند بگوید مخیری، لغو است ، دیروز می‌گفتم علاوه بر این که لغو است این حکم عقل حکم شرع مناط ندارد، برای این که احکام عقلیه احکام شرعیه تابع مصالح و مفاسد نفس الامری است.

  لذا تخییر اگر بخواهد بگوید تخییر عقلی تخییر شرعی باید مناط داشته باشد، و این مناط ندارد برای این که تکوینا یا فاعل است یا تارک اما یک مصلحت ملزمه‌ای روی تخییر باشد اصلاً تخییر دست این نیست تا مصلحت ملزمه‌ای داشته باشد لذا این هفت هشت ده تا قول این جور که من دیروز عرض کردم الان گفتم اقوال خود به خود منبطل می‌شود برای این که مشهور این است که بعضی می‌گویند تخییر عقلی است بعضی‌ها می‌گویند تخییر شرعی است بعضی‌ها می‌گویند هم تخییر شرعی است هم تخییر عقلی و امثال این‌ها و این 10 تا قول روی عرض من منبطل می‌شود، نه تخییر شرعی است نه تخییر عقلی برای این که تخییر مناط ندارد ثم حکمش هم لغو است برای این که شارع مقدس یا عقل ما بگوید یا نگوید تخییر هست.

  این که تکرار می‌کنم به خاطر این است که می‌خواهم فضلای جلسه یک ان قلت قلتی یک حرفی، راستی این همه قول را من این جوری زیر پلش می‌زنم همین جوری رد نشویم، دلم می‌خواهد که حرف بزنید مثلاً امروز دلم می‌خواست که هفت هشت ده تا نوشته از شما داشته باشم قول من رد بشود برای این که این قول من در مقابل شیخ انصاری و مرحوم آخوند و دیگران است و باید روی آن بیش از این فکر بکنید.

  این که مرحوم شیخ انصاری می‌فرماید در دوران امر بین محذورین تخییر عقلی است می‌گوییم نه ، تخییر عقلی نیست یعنی حکم عقل، تخییر تکوینی وقتی شد دیگر حکم عقل چه معنا دارد؟ باید حکم جایی باشد که یک فایده‌ای داشته باشد حالا عقل ما در آن جا که من تکوینا ، خارجا یا فاعلم یا تارک عقل ما بگوید یا فاعلی یا تارک تو یا فاعل باش یا تارک، خب به عقل می‌گویم بابا تو بگویی یا نگویی من یا فاعلم یا تارک، لذا تخییر عقلی یعنی حکم عقل، دیروز گفتم استاد بزرگوار ما حضرت امام می‌فرمودند که این تخییر عقلی یعنی ادراک ، من به ایشان می‌گفتم آقا ادراک غیر از حکم عقل است، ادراک خب بله. عقل ما ادراک می‌کند ما یا فاعلیم یا تارک اما حکم می‌کند به انت مخیر فاذاً فتخیر؟ لغو است بخواهد حکم بکند، مناط هم ندارد.

  دیروز راجع به التزامش می‌گفتم مثل این که مرحوم نایینی رضوان الله تعالی علیه می‌گویند فایده‌اش این است که ملتزم بشویم به تخییر این دیگر غیر از تخییر تکوینی است که دیروز می‌گفتم مرحوم نایینی هم اشتباه کردند برای این که اصلاً ما راجع به عمل داریم صحبت می‌کنیم، راجع به التزامات که، اصلاً من ملتزم بشوم به این که نه فاعل باشم نه تارک نمی‌شود، ملتزم باشم که یا فاعل باشم یا تارک، این ملتزم شدن من اصلاً حکم شرع نیست حکم عقل نیست در حقیقت ملتزم شدن من هم همان ادراک حضرت امام است یعنی من ملتزم می‌شوم یا فاعلم یا تارک تکوینا یعنی عملاً ، شرعش هم همین طور است شارع مقدس بخواهد بگوید فاذاً فتخیر حالا که نمی‌دانی واجب است یا حرام مخیری، به شارع عرض می‌کنم این فایده‌ای داشت این فرمایش شما؟ من حالا مخیر نباشم عقابم می‌کنی، مخیر باشم ثواب به من می‌دهی، شارع مقدس گتره‌ای بدون مناط بگوید تو مخیری یا شارع مقدس بگوید که فاذا فتخیر، ارشادی هم مشکل است حالا کسی ارشاد بگوید طوری نیست اما ارشادش هم مشکل است اما حالا بگویید ارشادی، پس در دوران امر بین محذورین نمی‌شود بگوییم تخییر عقلی باید بگوییم تخییر تکوینی، عقل ما ارشاد می‌کند همان فرمایش حضرت امام ادراک می‌کند اما حکم بعید است بتواند بکند، همچنین شرع.

  دیروز می‌گفتم بعضی‌ها تمسک کرده‌اند به باب تعارض، آن بهترین اقوال است دیگر گفته که خود امام علیه السلام در روایتین متعارضتین که همان دوران امر بین محذورین است فرموده فاذاً فتخیر، خب همین جور که آن جا درست است این جا هم درست است این اصولش است آن هم فروعش است فاذاً فتخیر، اما این فرمایش در حالی که از بزرگان هم هست اما درست نیست چرا؟ برای این که باب تعارض اولاً یک تعبد است امر عقلی امر تکوینی این‌ها نیست ، قاعده می‌گوید اذا تعارضا تساقطا رد الی الاصل، این قاعده است قاعده عقلی و همان که اگر مغنی یادتان باشد یا خوانده باشید مغنی بعضی اوقات هی مرتب این حرف را می‌گوید، اذا تعارضا تساقطا رد الی الاصل لذا یک روایت می‌گوید واجب است یک روایت می‌گوید حرام است هر دو روایت از کار می‌افتد، تعارض است تساقط است، تساقط یعنی عدم حجیت، اصلاً وقتی که معارض شد دیگر حجت نیست الا این که شارع مقدس فرموده نه، تساقط نه، اخذ به احدهما اگر بشود، اگر اخذ به احدهما نشد آن وقت مخیری در این که یکی از روایات را بگیری، این غیر از تکوینی و تخییر شرعی و دوران امر بین محذورین است ، لذا گفت دو روایت متعارض است چه بکنم؟ فرمود که آن مشهور را بگیر، این تعبد است ، حالا یا بگویید حجت از لاحجت است، گفت هر دو مشهور است چه بکنم؟ فرمودند که آن که موافق با کتاب است بگیر مخالف با کتاب را رد بکن یعنی حجت از لا حجت، گفت که هر دو موافق با کتاب است چه کنم؟ گفت هر چه عامه می‌گویند رها بکن و آن که مخالف با عامه است بگیر، ما خالف العامه فخذوه گفت هر دو مخالف است یا هر دو موافق قول عامه هم هست چه بکنم؟ قاعده تساقط است، حضرت فرمودند فاذا فتخیر، اصلاً قاعده اقتضا می‌کند تساقط را تعبد اقتضا می‌کند یکی از روایت‌ها را بگیریم، حالا یکی از روایت‌ها را هم بگیریم معنایش این است که فتوی بدهیم طبق آن روایت، یعنی یک کدام می‌گوید واجب است یک کدام می‌گوید حرام است مرجع تقلید باید توی رساله‌اش هر کدام را قبول دارد آن را بنویسد بگوید واجب است اگر انتخاب کرده حرام است بگوید حرام است اما توی رساله‌اش بنویسید مخیری، اصلاً حق ندارد توی رساله بنویسد مخیری، فاذا فتخیر راجع به اخذ روایت است نه راجع به دوران امر بین محذورین و اصول، عرض می‌کنم اصلاً حق ندارد توی رساله بنویسد دوران امر بین محذورین ، نمی‌داند نماز جمعه واجب است یا نماز جمعه حرام است انتخاب بکند وجوب را توی رساله بنویسد این که تو مخیری، نمی‌شود باید توی رساله بنویسد آن چه انتخاب می‌کند اگر آن روایت را گرفته طبق آن روایت اگر آن روایت را گرفته طبق آن روایت، و اصلاً باب تعارض هیچ ربطی به باب دوران امر بین محذورین نیست.

  یک مسئله دیگر مانده که مرحوم شیخ انصاری خیلی روی آن پافشاری دارند روی جریان اصل حالا که نمی‌دانم واجب است نمی‌دانم حرام است آیا می‌توانم اصل جاری بکنم؟ اصاله الحل، اصاله البرائه، اگر استصحاب داشته باشیم اصاله عدم وجوب، اصاله عدم حرمت، می‌توانم جاری بکنم؟ خب خیلی از بزرگان می‌گویند آری اصل جاری کن بگو که قاعده قبح عقاب بلا بیان هم راجع به واجب هم راجع به حرام آن وقت از نظر عمل طبق اصل عمل کرده‌ایم طبق اصاله الحل، طبق برائت ، طبق استصحاب آن وقت می‌توانیم تخییرشرعی درست بکنیم یا تخییر عقلی درست بکنیم، خب همان ایرادی که من آن جا داشتم این جا هم دارم و آن این است که آقا این اولا این دو تا اصل با هم تعارض می‌کند تعارضش را چکار می‌کنید؟ راجع به وجوب اصاله عدم وجوب، راجع به حرمت اصاله عدم حرمت، تعارض می‌کند تساقط می‌کند، و این که ما راجع به هر دو اصل جاری کنیم ملتزم بشویم به تخییر نمی‌فهمم یعنی چه؟ برای این که تعارض می‌کند هیچ کدام حجت نیست.

  حالا قطع نظر از این که تعارض می‌کند بگویید جاری ، چه نتیجه دارد؟ نماز جمعه را نمی‌دانم واجب است یا حرام؟ بگویید اصل می‌گوید واجب نیست حرام هم نیست حالا چه؟ می‌شود تخییر تکوینی، لذا تخییر تشریعی نیست تشریع آن جاست اصول عملیه، از همین جهت هم همه قائلند به این که امارات ، اصول باید نتیجه عملی داشته باشد و الا اگر نتیجه عملی نداشته باشد این نه اماره جاری است نه اصل، لذا مثال عوامانه می‌زنند نمی‌دانیم آیا زید که یک وقتی من توی حرم مطهر امام رضا علیه السلام دیدم نمی‌دانم زنده است یا نه؟ بخواهم استصحاب حیات بکنم می‌گویند جاری نیست برای این که استصحاب وقتی جاری است که نتیجه عملی داشته باشد به او بدهکار باشی استصحاب جاری کنی بروی بدهی و اما اگر نتیجه عملی نباشد اماره حجت نیست و اصول عملیه هم حجت نیست، لذا این حرف‌های ما که به قول عوام یک من آن به یک شاهی نمی ارزد اگر العیاذ بالله غیبت باشد وا مصیبتا.

  این‌ها را می‌گوییم هیچ کدام حجت نیست چرا؟ نتیجه عملی ندارد ور ور کردن یک ساعت با هم این‌ها هیچ نتیجه عملی ندارد پس هیچ آقا ولو عادل هم باشد قولش حجت نیست، حجت نیست چرا؟ نتیجه عملی می‌خواهیم هم راجع به امارات هم راجع به اصول، حالا ما نحن فیه همین است، بگوید اصل این است که واجب نیست حالا چه؟ اصول این است که حرمت نیست حالا چه؟ دیگر خواه ناخواه باید بگوییم تخییر، تخییر چیست؟ اماره نمی‌گفت یا اصل نمی‌گفت من می‌شد مخیر نباشم ؟ نه، پس این اصل عملی ما نتیجه ندارد اگر بخواهد حکم باشد لغویت است و همان تخییر تخییر تکوینی است اصلاً اصل جاری نیست نه اصول عملیه جاری است نه امارات، قاعده قبح عقاب بلا بیان هم که یک امر عقلی است همین است قاعده قبح عقاب بلا بیان را عقل جاری می‌کند کجا؟ بخواهد بگوید این کار را انجام بده یا کار را نکن، حکم بکند آن وقت قاعده قبح عقاب بلا بیان جاری است حالا عقل ما بخواهد این جا جاری بکند قاعده قبح عقاب بلا بیان ، می‌گویم حالا نتیجه چه می‌گیری؟ عملا چه؟ تخییر تکوینی ، قاعده قبح عقاب بلا بیان جاری کنی تخییر تکوینی است جاری هم نکنی تخییر تکوینی است ، فاذا فتخیر تکویناً ، لذا این بحث مفصلی که بزرگان بعد از مرحوم آخوند یعنی شاگردهای مرحوم آخوند یا شاگردهای شاگردهایشان نظیر استاد بزرگوار ما حضرت امام که یادم نمی رود بیش از دو سه هفته یا مرحوم آقای خویی ده بیست صفحه این‌ها ظاهراً این جور که من عرض می‌کنم تمام حرف‌ها می‌شود سالبه به انتفاء موضوع اگر بتوانید مرا ردم بکنید خدمت بزرگی به اصول کرده‌اید، حالا این تنبیه دوم.

  تنبیه سوم راجع به این است که این تخییر آیا بدوی است یا استمراری؟ این مسئله هم خیلی مسئله مهم به درد بخور است و آن این است که نمی‌داند آیا واجب است یا حرام؟ تخییر است، تخییر است یعنی یا نماز جمعه می‌خواند یا نه؟ حالا جمعه اول نماز جمعه خواند.

  آیا می‌تواند جمعه دیگر نماز جمعه نخواند؟ یک جمعه بخواند یک جمعه نخواند 10 تا جمعه بخواند 10 تا نخواند؟ تخییر استمراری ، یا نه تخییر بدوی است؟ اگر انتخاب کرد وجوب را همیشه دیگر باید این وجوب باشد اگر هم انتخاب کرد حرمت را همیشه باید ترک کند اما یک وقت ترک کند یک وقت به جا بیاورد آیا می‌شود یا نه؟

  اختلاف بزرگی است در میان بزرگان بعضی گفته‌اند تخییر بدوی است بعضی گفته‌اند تخییر استمراری است و مرحوم آخوند دو جا این بحث را متعرض هستند. یکی این جا یکی هم در باب تعارض، که آن جا دو تا روایت متعارض است فاذاً فتخیر

  آیا می‌تواند این مجتهد یک وقت فتوی بدهد به وجوب یک وقت فتوی بدهد به حرمت؟

  تخییر استمراری ، یا نه اگر انتخاب کرد وجوب را توی رساله باید بنویسد همیشه این جور، اگر هم انتخاب کرد ترک را باید همیشه تارک باشد. تقاضا دارم یک مطالعه روی حرف‌هایی که توی آن فصل دوم بود و یک مقداری روی این تخییر بدوی و استمراری بکنید تا فردا. انشاءالله.

 وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo