< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : اگر چیزی را در حال نسیان شک کنیم که آیا شرط واقعی است یا شرط ذکری است؟

  بحث ما درباره تنبیهاتی بود که مرحوم شیخ مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیهما بعد از اقل و اکثر ارتباطی متذکر شده‌اند و این تنبیهات انصافا تنبیهات فوق العاده مهمی است تنبیه اولش را گفتیم .

  بحث امروز ما راجع به تنبیه دوم است و آن این است که اگر کسی شرط را نیاورد نسیانا جزء را نیاورد نسیانا و شک کرد آیا در حال نسیان هم جزء است یا نه؟ آیا شرط ذکری است یا شرط واقعی ؟ یا راجع به جزئش شک کرد آیا این جزء در حال نسیان هم جزء است یا نه؟ جزء واقعی است یا جزء ذکری؟ همه شما می‌دانید که غالب اجزای نماز شرط ذکری است نه شرط واقعی، شرط واقعی فقط همین ارکان است لاتعاد الصلوه الا من خمس اگر کسی رکوع را نیاورد چه در حال نسیان چه در حال عمد چه در حال جهل نمازش باطل است اما اگر حمد را نیاورد در حال نسیان حتی در حال جهل خب شماها گفته‌اید نمازش صحیح است چرا؟ برای این که حمد و سوره شرط ذکری است نه شرط واقعی و چون شرط ذکری است اگر متذکر باشد و نیاورد نماز باطل است و اما اگر سهواً نیاورد نمازش صحیح است خب توی رساله‌ها هم نوشته شده عمل به این روایت لاتعاد الصلوه الا من خمس هم کرده شده، حالا بحث ما این است ما شک داریم که این شرط ذکری است یا شرط واقعی؟ مرحوم آخوند که می‌دانید اصلا بی ابرش باران است رسمشان این است که عبارتها را مشکل تحویل ما طلبه‌ها بدهند حالا چرا این جور کرده‌اند؟ نمی‌دانم اما مرحوم شیخ که بنایشان این نبوده اما می‌بینیم عبارتهای شیخ و کفایه هر دو خیلی عبارتهای بغرنجی است به جای این که بفرمایند که اگر شک کردیم چیزی شرط ذکری جزء ذکری است یا نه؟ به جای این یک عبارتهای بغرنجی و آن این است که اگر شک کردیم، عبارت مرحوم شیخ بعدش هم مرحوم آخوند این است اگر شک کردیم در جزئی در حال نسیان که جزء است یا نه؟ اگر شک کردیم شرطی در حال نسیان شرط است یا نه؟ مرحوم شیخ می‌گویند اشتغال است یا نه؟ باید چه بگوییم؟ مرحوم آخوند می‌گویند که اشتغال عقلی برائت شرعی مسلم است که نماز 90 درصدش بیشتر شرط ذکری است یعنی گفته اگر عمداً نیاوری نماز باطل است اما اگر سهواً نیاوری نماز صحیح است اگر جهلا نیاوری نماز صحیح است رفع ما لایعلمون رفع النسیان خب همین‌ها را می‌گوید دیگر می‌گوید این‌ها شرط ذکری هستند نه شرط واقعی، در حالی که انسان متذکر است جزء است والا اگر متذکر نباشد جزء نیست لذا مثلا یک کسی نماز خواند بدون حمد و سوره خب می‌گویید نمازش درست است نمی‌گویید هم نماز ناقص است می‌گویید نمازش درست است نماز تام الاجزاء برای این همین نماز بدون حمد وسوره بوده و حتی مرحوم شیخ یا مرحوم آخوند که ما سابقا هم پذیرفتیم گفتند اسثتنا این جور می‌شود که اقرء فاتحه الکتاب الا فی صوره النسیان خب معنای اسثتنا همین است اکرم العلماء الا الفساق منهم یعنی در حالی که اکرم العلماء عام است اسثتنا می‌خورد به الاالفساق منهم یعنی دیگر اکرم روی فساق نیست این جا هم نماز بدون حمد و سوره در حال عمد نماز باطل است اما در حال سهو نماز درست است برای این که الا دارد می‌گوید که اقرء فاتحه الکتاب الا فی حال النسیان یعنی رفع ما لایعلمون را مرحوم شیخ بعدش هم مرحوم آخوند استثنای در ادله اولیه قرار داده‌اند، لذا بحث ما این جاست اگر این دو بزرگوار این جور فرموده ‌بودند که اگر ما نسیان کردیم چیزی را آیا این رفع ما لایعلمون می‌تواند بگوید این نماز درست است قطع نظر از حدیث لاتعاد یا نمی‌تواند؟ مرحوم شیخ می‌گویند نه نمی‌تواند مرحوم آخوند می‌گویند نمی‌تواند عقلا اما شرعا برائت دارد، حرفها هم همان حرفهای گذشته لذا ما هم می‌گوییم که این رفع ما لایعلمون به منزله استثناست برای شرایط و اجزاء و اگر در حال نسیان چیزی را نیاورد رفع ما لایعلمون می‌گوید نماز درست است چرا؟ برای این که این حمد و سوره در حال نسیان جزء واقعی نماز نیست و رفع ما لایعلمون استثنا می‌زند احکام واقعیه را.

  خب این بحث‌ها سابقا کرده شد و چیزی هم ندارد این جا مگر یک دو سه تا مطلب است این دو سه تا مطلب نمی‌دانم چرا فراموش شده؟ حالا من دو سه تا مطلب را می‌گویم شما در فرائد بگردید توی کتابهای بعد از کفایه بگردید جواب برای من درست بکنید

  1) این که ما رفع ما لایعلمون در این جا نمی‌خواهیم فرض ما این است حمد و سوره را نیاورده در حال نسیان رفع النسیان می‌گوید این شرط ذکری است اصلاً نوبت به رفع ما لایعلمون نمی‌رسد. برای این که در ذهن مبارک همه شما باشد این حدیث رفع یکی اصل است مابقی اماره است اصل دیگر نیست رفع ما لایعلمون تعیین وظیفه در ظرف شک است به آن می‌گویند اصل اما رفع النسیان این تعیین وظیفه در ظرف شک نیست یک حکم واقعی و نفس الامری است مثل رفع ما اضطروا الیه است این حدیث رفع همه‌اش این‌ها از امارات و از قواعد فقهیه و امثال این‌هاست فقط رفع ما لایعلمون است که اصل است خب وقتی چنین باشد مسئله عنوانش این است.

  اگر کسی در حال نسیان حمد و سوره را نیاورد آیا می‌تواند با رفع ما لایعلمون بگوید نمازم درست است؟ این حرفهاست که گفته شد و ما هم می‌گوییم بله و رفع ما لایعلمون می‌گوید که دیگر چه عقلی چه شرعی درست است اما اشکال به همه وارد است که آقا نوبت به رفع ما لایعلمون که نمی‌رسد نمی‌دانم این حمد و سوره از ارکان است یا نه ؟ به این معنا رفع النسیان آن را می‌گیرد یا نه؟ رفع النسیان می‌گوید که نماز درست است فرض ما این است در حال نسیان حمد و سوره را نیاورده نمی‌داند نماز درست است یا نه؟ رفع النسیان قبل از رفع ما لایعلمون می‌گوید نماز درست است حالا ما لقمه را دور سر بگردانیم بگوییم آقا نمی‌دانیم در حال نسیان رفع ما لایعلمون داریم یا نه؟ یکی بگوید داریم یکی بگوید نداریم می‌گویم آقا این لقمه در دور سرگرداندن است، نمی‌دانیم این نماز صحیح است یا نه؟ رفع النسیان می‌گوید نماز صحیح است ، رفت به رکوع می‌داند حمد و سوره را نخوانده آقایان می‌گویند رفع ما لایعلمون ما می‌گوییم رفع النسیان مقدم است حکومت دارد ورود دارد بر رفع ما لایعلمون و این که شما لقمه را دور سر می‌گردانید و می‌خواهید با برائت بگویید این جزء در حال نسیان نه، ما می‌گوییم که رفع ما لایعلمون که نمی‌خواهد، خود رفع النسیان می‌گوید که در حال نسیان اگر نیاوردی نه ، شرط ذکری است نه شرط واقعی بلکه یک کسی بگوید اصلا رفع ما لایعلمون مربوط به جهل است آن جملات بعدش رفع النسیان مربوط به سهو است آن بعدش رفع ما استکرهوا علیه مربوط به اکراه است آن یکی مربوط به اضطرار است هیچ کدام ربطی به هم ندارد نه آن جای او را می‌گیرد نه آن جای آن را می‌گیرد، نه آن جای آن را، و این در کتاب‌ها نیامده و نمی‌دانم چرا نیامده؟ حالا یک فکر حسابی روی آن بکنید انشاء الله فردا جوابش را بیاورید تا از شما استفاده بکنیم.

  مطلب دومی که در مسئله هست که حالا این را مرحوم آخوند یک اشاره‌ای روی آن دارند می‌فرمایند که لولاحدیث لاتعاد ولی علی کل حال این مسئله هم این است که حدیث لا تعاد اصل نیست آن هم یک روایت است و یک اماره است و یک قاعده این که لاتعاد الصلاه الا من خمس حالا حمد و سوره از آن خمس نیست وقتی نباشد از ارکان نیست شک می‌کنیم آیا حمد و سوره از ارکان است یا نه؟ حدیث لاتعاد می‌گوید از ارکان نیست خود حدیث لاتعاد دیگر حتی احتیاج به رفع النسیان هم نداریم خود حدیث لاتعاد می‌گوید نماز درست است و حدیث لاتعاد حتی به اندازه‌ای گردن کلفت است که استاد بزرگوار ما در درس با یک تبسمی البته می‌فرمودند بعضی‌ها گفته‌اند عمد را هم می‌گیرد لاتعاد الصلاه الا من خمس اگر کسی عمدا حمد و سوره نخواند نمازش را لاتعاد اما کتک می‌خورد برای خاطر آن عمدش ، حالا ایشان قبول نداشتند اما با یک تبسمی القاء شبهه می‌کردند خب در این که حدیث لاتعاد هم جهل را می‌گیرد هم نسیان را می‌گیرد جهل قصوری را می‌گیرد جهل تقصیری را می‌گیرد جهل مرکب را می‌گیرد اجتهادش رسیده بود به این جا سوره در نماز واجب نیست حالا ناگهان اجتهاد عوض شد و دید نه، سوره در نماز واجب است حدیث لاتعاد می‌گوید آن نمازهایی که خودت و مقلد نیت خواندی درست است، جهل مرکب، جهل بسیطش هم اصلا به فکرش نمی‌آمد و بالاخره تقصیر داشت نماز بدون سوره خواند بعد فهمید نماز بدون سوره می‌گوییم لاتعاد می‌گوید نماز درست است، مسئله بلد نبود در حال نسیان سوره نخواند بعد شک کرد که آیا این نمازی که من خواندم حمد و سوره در حال نسیان نیامد درست است یا نه ؟ حدیث لاتعاد می‌گوید درست است که من همین جا را گفتم که نوبت به رفع ما لایعلمون نمی‌رسد و خود رفع عن امتی تسعه یکی ما لایعلمون یکی هم سهو یکی هم اکراه یکی هم اضطرار تا آخر، حالا این حرف دوم من را باید بگوییم مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه در باب اصول هم با قطع نظر از حدیث لاتعاد دارد صحبت می‌کند چنانچه مرحوم آخوند هم در کفایه می‌فرماید لولاحدیث لاتعاد اما به مرحوم آخوند می‌گویید باید نوشته باشید لولا حدیث لا تعاد و لولا حدیث السهو آیا برائت چه اقتضا می‌کند؟ شما اشتغالی می‌شوید ما برائتی و اما بخواهیم بگوییم که این نیاوردن در حال نسیان رفع ما لایعلمون دارد یا نه؟ ظاهراً وجهی ندارد، امیدواریم که مردانگی بکنید در اصول و فردا یک جوابی برای من بیاورید.

  چیزی که خیلی مشکل است و انسان نمی‌تواند نسبت بدهد به مرحوم شیخ در حالی که در فرائد آمده مفصل هم درباره‌اش صحبت شده که مربوط به بحث ما هم خیلی نیست یک لغز است که همه هم در آن مانده‌اند مرحوم آخوند می‌خواهد جواب مرحوم شیخ را بدهد یک لغز روی لغز درست کرده و آن این است که کسی که چیزی را ترک می‌کند نسیانا چون که نمی‌شود به او گفت ایها الناسی برایت واجب نیست یا برایت واجب است چون نمی‌شود محال است پس باید بگوییم که از نظر اجتهاد نه اصل به قاعده اذا انتفی الجزء انتفی الکل باید بگوییم نماز را دو دفعه بخواند مثلا حمد و سوره در حال نسیان جزء نیست حالا آیا می‌شود کسی که حمد و سوره در حال نسیان را نمی‌خواند به او بگویند ایها الناسی بخوان؟ مرحوم شیخ می‌فرمایند نه نمی‌شود محال است چرا؟ تا می‌گوید ایها الناسی متوجه می‌شود وقتی متوجه شد دیگر شرط ذکری نیست شرط واقعی است باید بیاورد پس بنابراین اصلا نمی‌شود ساهی خطاب به او بشود وقتی نمی‌شود ساهی خطاب به او بشود اگر در حال نسیان چیزی را نیاورد قاعده اقتضا می‌کند که این نماز را باید دو مرتبه بخواند، این حرف مرحوم شیخ انصاری است اگر هم یادتان باشد تقریباً یک درس اساتید شما روی همین نصف صفحه برایتان گفته‌اند اگر توی ذهنتان باشد.

  مرحوم آخوند در کفایه می‌خواهد جواب بدهد می‌فرماید که نمی‌خواهد بگوید ایها الناسی تا متوجه بشود می‌گوید ایها المکلف حمد و سوره برایت واجب نیست این ناسی هست مکلف هم هست، نمی‌خواهد بگوید که ایها الناسی می‌گوید ایها المکلف به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام در درست می‌گفتند که نمی‌خواهد بگوید که ایها الناسی می‌گوید ای عمامه به سر ای کلاه سرخی، متوجه می‌شود حمد و سوره را می‌خواند یا حمد و سوره را نمی‌خواند بالاخره توجهش می‌دهد به یک وصف دیگر نه به وصف ناسی.

  مرحوم آخوند جواب شیخ بزرگوار را این جوری می‌دهد می‌گوید این که گفتید محال است که تکلیف متوجه به او بشود ما می‌گوییم محال نیست و می‌شود تکلیف متوجه به او بشود روی اقل یا روی اکثر و این از فرمایشات عجیب مرحوم شیخ انصاری است .

  حالا من یک ایراد بکنم تا فردا باز هم درباره‌اش صحبت بکنیم و آن این است که اصلا تکالیف که روی مصادیق نیست که این حرف‌ها را بزنیم بگوییم که به این نمی‌شود گفت ایها الناسی اگر تکالیف تکالیف شخصیه باشد مصادیقیه باشد خوب است اما تکالیف روی مفاهیم است یعنی پروردگار عالم نماز را واجب می‌کند روی مفاهیم بعد هم بیان اجزاء و شرایط می‌کند روی مفاهیم بعد هم شرط ذکری و شرط واقعی روی مفاهیم، اصلا مکلفی در دنیا نیست تا طرف خطاب واقع بشود اصلاً طرف خطاب که نیست، مفاهیم، و آن مفاهیم این است که شارع مقدس می‌گوید نماز واجب است الا بر ساهی اصلا ساهی در عالم نیست و شارع مقدس فرموده، نماز واجب است بر همه الا بر جاهل در شرایط و اجزاء الا در 5 جا مثل حدیث لاتعاد و این‌ها هیچ ربطی اصلا به عالم مصداق و عالم تنجز تکلیف و عالم این که این مکلف دارد بجا می‌آورد نمی‌شود به او گفت ایها الساهی و این‌ها اصلا نیست مثل این که مرحوم شیخ انصاری اشتباه مفهوم به مصداق کرده آن که بحث ماست مفاهیم کلیه است آن که شیخ می‌گوید مصادیق جزئیه است و خیلی تفاوت دارد به ساحت مقدس شیخ این حرف‌ها نمی‌خورد، یک مطالعه دقیقی بکنید از کسی می‌خواهید بپرسید حاشیه می‌خواهید ببینید انشاء الله فردا از شما استفاده بکنیم .

 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo