< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

90/02/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : روایات کل شیی طاهر، کل شییء لک حلال

  مرحوم آخوند در کفایه تمسک کرده‌اند برای حجیت استصحاب به روایاتی کل شییء طاهر حتی تعلم انه قذر، کل شییء لک حلال حتی تعلم انه حرام و امثال این دو تا روایت که خیلی روایت هم هست که اسمش را می‌گذارند قاعده طهارت و قاعده حلیت و مشهور هم روایت را این جور معنا کرده‌اند کل شییء لک حلال یعنی هر چیزی که شک کنیم حرام است یا حلال؟ حلال است تا این که بدانیم حرام است، هر چیزی شک کنیم نجس است یا پاک؟ پاک است تا این که یقین کنیم نجس است لذا این کل شییء لک حلال یعنی کل ما یشک فیه انه حرام او حلال فهو لک حلال، به قرینه حتی تعلم گفته‌اند آن کل شیی اول یعنی کل مشکوک و این یک چیز رسمی شده در اصول ما در فقه ما اسمش را هم گذاشته‌اند قاعده حلیت و قاعده طهارت ، عرف هم از روایت همین را می‌فهمد یعنی به قرینه حتی تعلم صدر روایت را می‌گوید کل مشکوک، کل شییء لک حلال حتی تعلم می‌گویند این غایت برای مغیاست مغیای ما باید مشکوک باشد کل مشکوک لک حلال حتی تعلم انه حرام یا کل مشکوک طاهر حتی تعلم انه نجس انه قذر ، اگر هم عبارت را بدهیم دست عرف، عرف هم همین جور معنامی‌کند یعنی به قرینه حتی تعلم که غایت حکم است حکم را مشکوک می‌گیرد و ندیدیم هم غیر مرحوم آخوند این احتمال راکه مرحوم آخوند در کفایه داده کسی بدهد حالا شما عزیزان هم یک بررسی بکنید ببینید که این از ابتکارات مرحوم آخوند است یا کس دیگر هم دارد؟ لذا همه همه وقتی به او بگویند که این کل شییء لک حلال یعنی چه ؟ می‌گوید یعنی کل مشکوک لک حلال حتی تعلم انه حرام، کل شییء طاهر حتی تعلم انه قذر یعنی چه؟ می‌گوید کل مشکوک طاهر حتی تعلم انه نجس، خب همه همه این جور معنا کرده‌اند.

  مرحوم آخوند هم معمولا در اصول و در فقه این روایات حلیت و حرمت را همین جور معنا کرده‌اند اما توی کفایه آن هم این جا فقط برای این که استصحاب درست بکنند گفته‌اند که این کل شیی لک حلال معنایش کل مشکوک نیست یک حکم واقعی است شارع مقدس فرموده کل شییء حلال ، کار به حتی تعلم آن نداشته باش، اگر حتی تعلم نداشتیم چه می‌گفتیم ؟ شارع مقدس فرموده بود کل شییء حلال ، کل شیی طاهر چه می‌گفتی ؟ می‌گفتی که یک حکم واقعی از طرف شارع مقدس و آن این است که هر چیزی طاهر است هر چیزی حلال است، خب این صدر کل شیی طاهر، یک ذیل هم دارد حتی تعلم این استصحاب را می‌خواهد بگوید یعنی اذا شککت در آن شیی که حلال است یا حرام؟ بگو حلال است مگر این که یقین پیدا کنی، معنایش این است لا تنقض الیقین بالشک بل انقضه بیقین آخر ، مرحوم آخوند تصرف کرده در ذیل در غایت آن کل شیی را که فقهاء همه می‌گویند یعنی کل مشکوک ایشان گفته مشکوک که در آن نیست ، کل شیی حلال، کل شیی طاهر این صدر روایت، ذیل روایت حتی تعلم معنایش این است که اذا شککت فی انه حرام او حلال حتی تعلم انه حرام، انه حلال و معنای استصحاب هم همین است که نمی‌دانم حرام است یا نه؟می‌دانستم قبلا حلال است حالا نمی‌دانم حرام است یا نه؟ بگو حلال است حت تعلم انه قذر اگر کفایه را مطالعه کرده باشید مرحوم آخوند خیلی هم پافشاری دارند روی این حرف و بالاخره از حرفشان هم نمی‌گذرند رد می‌شوند و می‌گویند این کل شیی طاهر حتی تعلم دو تا جمله است آن صدرش یک حکم واقعی می‌خواهد بگوید آن ذیلش یک حکم مشکوک می‌خواهد بگوید لذا مرحوم آخوند چه کرده؟ فقهاء من جمله خود مرحوم آخوند در کل شیی طاهر آنها تصرف می‌کنند یعنی همه می‌گویند کل شییء طاهر ای کل مشکوک طاهر توی حتی تعلم تصرف نمی‌کنند می‌گویند این غایت حکم کل مشکوک طاهر است، مرحوم آخوند عکس می‌کند می‌فرمایند که توی کل شیی طاهر من تصرف نمی‌کنم پس کجا تصرف می‌کنم؟ حتی تعلم یک اذا شککت در تقدیر می‌گیرم می‌شود اذا شککت که آن حرام است یا حلال آن وقت بگو حلال است حتی تعلم انه حرام می‌شود که لاتنقض الیقین بالشک بل انقضه بیقین آخر، لذا استیحاش هم ندارد حرف مرحوم آخوند، حرف شما هم استیحاش دارد برای این که کل شییء طاهر از کجا می‌گویید کل شییء مشکوک طاهر؟ شما هم باید تصرف بکنید یک مشکوک در تقدیر بگیرید ظاهر کل شیی طاهر یعنی همه چیز پاک است اما شما بگویید همه چیز مشکوک پاک است این را از کجا می‌گویید؟ خب باید تصرف کنید به قرینه حتی تعلم باید تصرف کنید بگویید کل شیی مشکوک طاهر حتی تعلم انه قذر که بگویید این غایت برای کل شییء طاهر نیست غایت برای کل شیی مشکوک طاهر خب شما تصرف می‌کنید انصافا اگر تصرف مرحوم آخوند آسانتر نباشد مشکل تر از تصرف شما نیست فرقش این است که تصرفی که شما می‌کنید عادت کرده‌ایم از همان اول می‌گویند کل شییء طاهر حتی تعلم عادت کرده‌ایم به این که معنایش این است که کل مشکوک طاهر و الا اگر این عادت را مرحوم آخوند از سرتان بیندازند شما می‌گویید کل شییء طاهر یعنی کل مشکوک مرحوم آخوند می‌گوید مشکوک از کجا پیدا شد ؟ کل شییء طاهر، ظاهر قضیه کل شیی طاهر کل شییء حلال خب حتی تعلم انه حرام مرحوم آخوند می‌گوید این علت برای آن کل شیی طاهر است غایت برای آن است خب معنایش این جور می‌شود اذا شککت در طهارت و نجاست بگو طاهر است حتی تعلم این که نجس است شما یک مشکوک اول می‌آورید مرحوم آخوند این مشکوک را آخر می‌آورد می‌شود اذا شککت در آن بگو حلال است، شما تصرف می‌کنید در صدر، مرحوم آخوند تصرف می‌کند در ذیل، اگر حرف مرحوم آخوند در تصرف اقوی نباشد دیگر ادنی نیست ، ما عادت کرده‌ایم که کل شییء طاهر را بگوییم کل مشکوک طاهر این عادت را از سرت بینداز حرف مرحوم آخوند زنده می‌شود و آن این است که آقا کل شییء طاهر، کل شیی حلال ، حتی تعلم انه حرام این توی خود حتی تعلم یک مشکوک خوابیده توی آن کل شیی طاهر آن قرینه نیست آن مشکوک نخوابیده شما به قرینه حتی تعلم یک مشکوک می‌آورید اما توی خود حتی تعلم یک مشکوک خوابیده و آن این است که اذا شککت در آن صدر که گفتم کل شییء حلال کل شیی طاهر اگر شک کردی در آن بگو حلال است بگو پاک است تا این یقین که به نجاست پیدا بکنی می‌شود غایت از برای یک محذوف، لذا وقتی غایت برای یک محذوف شد دلالتش بر استصحاب خیلی عالی می‌شود و آن این است که کل شیی طاهر، تمام شد، اذا شککت فی شییء که می‌دانستی‌انه ‌طاهراذا ‌شککت ‌اینکه آیا طاهر است یا نه؟ بگو طاهر است تا این که یقین بکنی طاهر نیست می‌شود لاتنقض الیقین بالشک بل انقضه بیقین آخر، اگر صدر را نداشتیم حتی تعلم انه حرام چه جور معنا می‌کردیم ؟ می‌گفتی این غایت برای یک محذوف است و آن این است که اذا شککت فی شیی انه حرام او حلال بگو حلال تا این که یقین به حرمت پیدا کنی یقین به نجاست پیدا کنی لذا مرحوم آخوند می‌فرمایند اصلا این یک جمله دو جمله است شما یک جمله‌اش کردید این دو جمله است دو جمله مستقل برای خودش است یکی حکم واقع رامی‌گوید یکی هم حکم مشکوک را می‌گوید، حکم واقع کل شیی طاهر، حکم واقع کل شییء لک حلال، اما در مقابل اصاله الحظری‌ها که می‌گویند همه چیز، اخباری این می گوید همه چیز نجس است مگر دلیل بیاید بگوید پاک است ، اصاله الحظر معنایش این است همه چیز حرام است تا این که دلیل بیاید بگوید که حلال است این در مقابل اصاله الحظری‌ها می‌گوید کل شییء طاهر کل شییء حلال، عقیده اخباری را کل شیی حلال می زند می‌گوید تو بی خود می‌گویی پروردگار عالم خلق کرده جعل لکم ما فی الارض جمیعا خلق کرده برای تو هم طیب و طاهر است هم حلال است کل شیی طاهر کل شیی حلال ، این یک جمله.

  یک جمله دیگر هم داریم حتی تعلم انه حرام این یک محذوف دارد اذا شککت در آن شیی که گفتیم حلال است گفتیم طاهر است اگر شک در نجاستش کردی اگر شک در حرمتش کردی بگو پاک است بگو حلال است تا کی؟ حتی تعلم انه قذر حتی تعلم انه حرام ، لذا چون غایت است مغیا می‌خواهد مغیاش در تقدیر است لذا شما بالاخره علی کل حال حرف مرحوم آخوند باشد یک تقدیر این جا می‌خواهد حرف مشهور باشد یک تقدیر این جا می‌خواهد مشهور تقدیر را در صدر گرفته‌اند گفته‌اند کل شیی مشکوک حلال مرحوم آخوند تقدیر را در ذیل گرفته گفته اذا شککت فی شییء انه حرام او حلال بگو حلال تا کی؟ حتی تعلم انه حرام ، حتی تعلم انه قذر.

  لذا حالا این می‌خواهد از آهن استفاده بکند اخباری می‌گوید نجس است اصاله الحظر، اخباری می‌گوید به سقف خانه ات هم حق نداری بگذاری مگر یک دلیلی بیاید بگوید هم پاک است هم استفاده‌اش طوری نیست کل شیی طاهر می‌گوید هم پاک است هم حلال است آهن را به جای خشت و گل به سقف بگذار هیچ اشکال ندارد این یک مطلب کل شیی حلال کل شییء طاهر خب شماها هم که اصاله الحظری نیستید می‌گویید هر چیزی استفاده‌اش هم حلال است هم پاک است خیلی چیزها آن وقت‌ها نبوده بخوریم حالا پیدا شده برای خوردنش خب شماها می‌گویید آقا در اصل اصاله الحلیه در اصل اصاله الطهاره دلیل ما کل شییء طاهر دلیلمان کل شییء حلال مطلب درست می‌شود دیگر.

  خب حالا اگر کسی شک بکند یک چیزی که پاک است آیا نجس است یا نه؟ نجس شده یا نه؟ یک چیزی که حلال واقعی بوده حالا ندانیم حرام است یا نه؟ حالا چه؟ حتی تعلم انه قذر می‌گوید واقعا که حلال است حالا هم حلال است اذا شککت فیه باز هم حلال است پس کی حرام است؟ حتی تعلم انه قذر تا یقین کنی، لذا آن صدرش ربطی به ذیل ندارد ذیلش هم ربطی به صدر ندارد، شما اگر بگویید خلاف واقع است مرحوم آخوند به شما می‌گوید تو هم کل شییء طاهر که می‌گویی کل مشکوک تو هم حرفت خلاف واقع است تو هم در تقدیر می‌گیری، تو در تقدیر می‌گیری من هم در تقدیر می‌گیرم چرا بائک تجر و بائی لم تجر؟ چرا تقدیر من بد است و تقدیر تو خوب است ؟ پس بگذار تقدیر من باشد از آن استصحاب هم استفاده بکنم ، این حرف مرحوم آخوند است ایشان هم که می‌خواستند رد بکنند که نتوانستند رد بکنند بنابراین یک کسی باید پیدا بشود حرف مرحوم آخوند را رد بکند.

  استاد بزرگوار ما حضرت امام توی درس دوتا اشکال به او می‌کردند یک اشکال می‌گفتند آقا این جمع بین لحاظین است تو هم می‌خواهی حکم واقعی درست بکنی هم می‌خواهی حکم ظاهری درست بکنی و جمع بین لحاظین جایز نیست، خب جواب حضرت امام این است که بابا مرحوم آخوند که جمع بین لحاظین نکرده مثل این است می‌گوید جائک زید فاکرمه توی یک کلام است اما جمع بین لحاظین که نیست یکی اخبار است یکی انشاء ، جاء زید فاکرمه گاهی هم می‌گوید اذا جائک زید فاکرمه آن یک کلام است این دو تا کلام است اذا جائک زید فاکرمه یعنی زید که می‌آید اکرامش کن جائک زید فاکرمه این هم یک معنا دارد اما این دو تا جمله است یک جمله اخباری است یک جمله انشائی، اذا جائک زید فاکرمه یک جمله انشائی است جائک زید فاکرمه یک جمله اخباری است، یک جمله انشائی و این جمع بین لحاظین آن جاهاست که از یک کلام ما دو چیز بخواهیم استفاده کنیم اما از یک کلام که دو جمله یکی اخبار یکی انشاء این دیگر جمع بین لحاظین که نیست ما نحن فیه همین است ما نحن فیه می‌گوید که اول کل شییء طاهر این یک اخبار کل شییء حلال این هم یک اخبار حتی تعلم انه قذر اذا شککت بگو حلال است مگر علم پیدا کنی یک انشاء، یک اخبار یک انشاء در یک کلام این که جمع بین لحاظین نمی‌شود، اگر هم کسی کل شییء طاهر را آن را هم بگوید انشاست انشاء هم هست انشاء به صورت اخبار ما زیاد داریم دیگر که اخبار است به صورت انشاء است این جا هم این جور بگوید، بگوید مثل جائک زید نیست کل شیی طاهر یک حکم است نه اخبار ، حکم از طرف شارع مقدس به صورت اخبار مثل یعید می‌گوید مثلا شک دو و سه کردم قبل از اکمال سجدتین چه کنم؟ حضرت می‌فرماید یعید یعنی اعد، ما نحن فیه هم همین طور ، کل شیی حلال یک حکم است از طرف شارع مقدس، همین هم هست در مقابل اصاله الحظری‌ها این انشاء ، یک انشای بعد حتی تعلم انه قذر اذا شککت در آن شیی که آیا پاک است یا نجس ؟ بگو پاک است تا این که یقین بکنی نجس است یکی یک حکم واقعی می‌گوید یکی هم یک حکم شکی می‌گوید، صورت شکش را می‌گوید یک حکم ظاهری می‌گوید، یکی حکم واقعی یکی حکم ظاهری در یک کلام، جمع بین لحاظین آن جاست که استعمال شییء در اکثر از معنا باشد در حالی که انشاست اخبار باشد در حالی که اخبار است انشاء باشد این را می‌گویند جمع بین لحاظین، من به حضرت امام می‌گفتم شما که جمع بین لحاظین را جایز می‌دانید استعمال در اکثر از معنا را می‌گویید خیلی خوب است بعضی اوقات، حالا جمع بین لحاظین هم باشد چه اشکال دارد؟ ولی حالا بگویید جمع بین لحاظین محال است بگویید جمع بین لحاظین نمی‌شود اما ما نحن فیه که جمع بین لحاظین نیست جمع حکمین است در یک کلام ،یا جمع بین یک اخبار است یک انشاء در یک کلام و جمع بین لحاظین آن جاست که هم انشاء هم اخبار را از یک کلام از یک جمله مثل یعید بگوید هم اخبار اراده بکند هم انشاء اراده بکند آن را بگویید اشکال دارد و اما اگر دو جمله دو حکم یک اخبار یک انشاء اما در یک کلام این دیگر جمع بین لحاظین نیست.

  بنابراین این فرمایش حضرت امام که می‌فرمودند این جمع بین لحاظین است و جایز نیست می‌گوییم نه جمع بین لحاظین نیست و جایز است اما یک ایراد مهمتر حضرت امام داشتند می‌خواستم بگویم وقت تمام شد چون که امر مهم است مطالعه کنید حرفهای دیگر بعد از مرحوم آخوند را هم ببینید تا فردا از شما استفاده کنیم.

 و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo