< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

90/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : استصحاب در تدریجیات
  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
  بحث ما راجع به استصحاب در تدریجیات بودکه مرحوم شیخ بزرگوار این استصحاب را منقسم کرده‌اند به سه قسم بعد از مرحوم شیخ هم همه همه من جمله مرحوم آخوند منقسم کرده‌اند به سه قسم.
  یکی استصحاب در نفس زمان گفتیم که این استصحاب بلا اشکال است برای این که قضیه متیقنه دارد همان آنِ سیال نمی‌دانیم آن آنِ سیال از بین رفته یا نه؟ کان الان یکون کذلک.
  اما مهمتر از این گفتیم که یوم یک امر وحدانی است عرفا و نمی‌داند آیا روز تمام شده یا نه؟ استصحاب یوم دارد ، شب تمام شده یا نه؟ استصحاب لیل دارد لذا بحث ما رسید به این جا که استصحاب در اصل زمان هم عقلا موضوع باقی است قضیه متیقنه باقی است هم عرفا.
  اما راجع به تدریجیات مثل این که مثلا رفته تهران نمی‌دانم رسید یا نه ، منبر بوده نمی دانیم منبرش تمام شد یا نه؟ یا راجع به خانم سیلان دم داشت نمی‌دانیم آیا پاک شد یا نه؟ که امور تدریجیه نه زمان، این را هم دیروز می‌گفتیم چنانچه بزرگان هم فرموده‌اند استصحابش اشکال ندارد ولو این که عقلا کسی بگوید که یوجد ینعدم و آنِ سیال ندارد بلکه تتالی آنات است اما عرف این امور تدریجی را یک چیز حساب می‌کند یعنی این صحبت را یک چیز حساب می‌کند این آقا شروع به صحبت کرده نمی دانیم این صحبت تمام شده یا نه؟ لذا منبر آقا تمام شده یا نه؟ کان الان یکون کذلک که این جا تفاوتش با نفس زمان این است که بزرگان گفته‌اند در زمان آن حرکت قطعیه بلکه حرکت توسطیه موجود است شک در آن موجود داریم اما در این جا می‌گویند حرکت توسطیه و قطعیه که ندارد بنابراین تتالی قدمهاست تتالی تکلم هاست تتالی جریان خون است جریان آب است قضیه متیقنه غیر مشکوکه مشکوکه غیر متیقنه است عقلا، اما عرفا آبی که جاری است دارد می رود این را عرف یک آب می‌داند آن سیلان دم را این 7 روز که عادت است یک خون می بیند آن آقا که دارد صحبت می‌کند این صحبت را یک صحبت می بیند لذا می‌گوید یک ساعت صحبت کرد آن رفتن مثلا تهران را این سه چهار ساعت توی راه را یک حرکت می داند و استصحاب جاری است برای این که عقلا اگر وحدت قضیه نباشد اما عرفا وحدت قضیه متیقنه با مشکوکه هست.
  دیروز عرض کردم خب معلوم است حرف خوبی است اما ما تدریجیات را مثل زمان هیچ تفاوت بین آن نمی بینیم و همین جور که این دارد صحبت می‌کند این صحبت یک چیز است عقلا مگر این که خیلی آهسته آهسته جوری که عدم فاصله بشود و اما مثل راه رفتن صحبت تند کردن جریان آب ، جریان دم این‌ها همه همه عقلا یک چیزند وقتی عقلا یک چیز شد با زمان دیگر تفاوت نمی کند اگر کسی حرف من را قبول داشته باشد دیگر استصحاب جاری است هم عقلا هم عرفا اگر کسی حرف من را قبول نکند دیگر خواه ناخواه استصحاب جاری است چه در قسم اول چه دوم عرفا یعنی عرف تدریجیات را یک امر وحدانی می‌داند زمان باشد یا زمانی روز باشد یا نهر آب، روز باشد یا جریان دم در خانم که نمی دانیم پاک شده یا نه؟ اگر هم بگویید عقلا تدریجیات غیر زمان است می‌گوییم اما عرفا هیچ تفاوت نمی‌کند همین طور که یک امر وحدانی در زمان یک امر وحدانی در زمانی یعنی مثل همین جریان دم و مثل نهر و امثال این‌ها.
  تا این جا این قسم دوم هم تمام شد اما مزحوم آخوند در حالی که بنایشان بر ایجاز است در این جا یک نصف صفحه دارند خیلی مربوط به بحث ما نیست اما حرف خوبی است ببینیم چه اندازه درست است ، ایشان می‌فرمایند در این تدریجیات همان استصحاب اقسام ثلاثه در آن جاری است آن وقت مثال می زنند می‌فرمایند مثلا شروع کرده به خواندن قرآن حالا نمی‌دانیم قرآنش تمام شد یا نه ؟ این قرائتش تمام شد یا نه ؟ می‌گویند هم استصحاب شخصی داریم هم استصحاب کلی، استصحاب شخصی داریم می‌گوییم که این داشت قرآن می‌خواند الان هم دارد قرآن می‌خواند استصحاب کلی داریم قرائت ، می‌گوییم قرائت بوده است الان هم یکون کذلک ، می‌فرمایند استصحاب قسم دوم داریم این که می دانیم دارد قرآن می خواند اما نمی دانیم سوره کم تا حالا تمام شده باشد یا سوره طویل که الان هم باشد یعنی نمی‌دانیم چه سوره‌ای را شروع کرده اگر مثلا سوره یاسین را شروع کرده باشد حالا تمام است اگر سوره بقره را شروع کرده هنوز دارد قرآن می‌خواند.
  خب استصحاب قسم دوم می فرمایند استصحاب کلی جاری است، باز هم استصحاب قرائت استصحاب خواندن قرآن کان الان یکون کذلک،می فرمایند قسم سوم هم می‌شود و آن این که سوره‌ای را شروع کرده می دانم سوره قل هو الله بوده تمام شده اما نمی‌دانم بعد از سوره قل هو الله مثلا چهار قل را هم شروع کرده یا نه؟ می‌گویند استصحاب کلی قسم سوم است و استصحاب قسم سوم دیگر جاری نیست.
  اگر مطالعه کرده باشید اتفاقا از جاهایی که هم آسان است از نظر معنا هم آسان است از نظر لفظ این جای کفایه این نصف صفحه کفایه خیلی موجز خیلی رسا .
  اما یک ایراد ما داریم در اصل استصحاب قسم اول و دوم و سوم و این که ما استصحاب کلی در اسلام نداریم عقلاء هم ندارند برای این که استصحاب کلی اثر ندارد ما کلی حدث بگوییم کان الان یکون کذلک ما این چنین اثری هیچ جا نداریم یا مثلا کلی نمازی ما در اسلام نداریم در اسلام یا نماز جمعه واجب است یا نماز ظهر و اما مشترک بین نماز جمعه و نماز ظهر یک چیز دیگر هم باشد به نام کلی نماز این را در اسلام نداریم.
  لذا این مشترکی که این آقایان درست کرده‌اند در استصحاب قسم اول، قسم دوم، قسم سوم این را ما سابقا صحبت کردیم گفتیم که این استصحاب‌ها یک بحث طلبگی است و اما یک بحث خارجی که ما کلی داشته باشیم دارای اثر، اثر بار بر آن باشد ما این چنین کلی در اسلام نداریم به عبارت دیگر اشتراک بین نماز جمعه و نماز ظهر، نماز جمعه داریم نماز ظهر داریم اما اشتراک بین نماز ظهر و جمعه این دیگر در اسلام نیست ، حدث اصغر هست حدث اکبر آن هم هست اما یک چیزی مشترک بین حدث اصغر و اکبر این دیگر در خارج نیست توی خارج نیست یعنی این کلی را ما استصحاب بکنیم برای آن اثر بخواهیم بار بکنیم نمی‌شود، لذا این فرمایش ایشان ما این جور استصحاب می‌کنیم نمی‌داند که بول است یا منی؟ استصحاب کلی می‌کند و می‌گوید نماز نمی‌توانی بخوانی طواف نمی‌توانی بکنی، می‌گویم آقا این نماز نمی‌توانی بخوانی برای این که باید احراز کنی طهارت را برای این نماز آن کلی نمی‌تواند برای تو کار بکند مثلا همین مثال مشهور که در استصحاب کلی مثال می‌زدند این که بلل مشتبهه‌ای از آن سر زده نمی‌داند بول است یا منی؟ خب این باید احتیاط بکند غسل بکند وضو هم بگیرد حالا اگر غسل جنابت هم جای وضو باشد باید غسل بکند حالا این وضو گرفت اگر آن حدث اصغر باشد رفع شده اگر حدث اکبر باشد رفع نشده خب در این جا چه باید بکند ؟ آن علم اجمالی می گوید حتما باید غسل کنی احراز طهارت کنی نماز بخوانی حالا استصحاب کن بگو محدث بودم الان محدث هستم این نتیجه ندارد برای این که آن چه نتیجه دارد احراز طهارت است برای نماز و چون این احراز طهارت برای نماز نکرده ان که لاتعاد الصلوه الا من خمس می‌گوید که باید غسل بکنی تا احراز طهارت بکنی لذا اصلا ً ما می گفتیم آقا آن علم اجمالی کار می‌کند در استصحاب قسم دوم می‌گفتیم آن علم اجمالی کار می‌کند علم اجمالی می‌گوید یا بول بوده یا منی حالا بولش را رفع کردی نمی‌دانی منی است یا نه؟ آن علم اجمالی منجز تکلیف است و چون منجز تکلیف است می گوید که باید غسل بکنی، این فاضل عزیز نوشته بود این علم اجمالی منجز نیست می‌گوییم نه بابا علم اجمالی اگر تکلیف را منجز کرد دیگر باید احتیاط کرد مثل این که مثلا قبل ازآن که منی یا بولی باشد بللی باشد علم اجمالی باشد یک طرفش از بین برود می‌گوییم علم اجمالی منجز نیست مثلا انائین مشتبهین یک کدام را دزد برد یک کدام ریخت بعد علم اجمالی پیدا کردیم یا آن ظرفی که ریخته یا این ظرفی که موجود است یک کدام نجس است این جا علم اجمالی منجز نیست چون طرف ندارد اما اگر انائین مشتبهین شد یعنی می‌دانم یکی از این دو ظرف نجس است یک کدامش ریخت، از طرف دیگر باید من اجتناب کنم یا نه؟ بله، ولو طرف ندارد اما علم اجمالی کار خودش را کرده چون کار خودش را کرده باید از آن طرف ولو طرف ندارد باید اجتناب بکنم ما نحن فیه هم همین است این می‌داند که یا بول بوده یا منی،بول را رفع کرد یعنی آن اما بول او منی علم اجمالی می‌گوید باید غسل بکنی آن علم اجمالی تنجیز تکلیف کرد حالا این وضو گرفت اگر حدث اصغر بود از بین رفت اما اگر حدث اکبر بود باقی است علم اجمالی می‌گوید باید غسل بکنی ولو یک طرف، هم دارد اما چون که علم اجمالی تنجیز تکلیف کرد و الان ولو یک طرف باید غسل بکند باید احراز بکند طهارت را چون علم اجمالی گفته است که تو محدث هستی ، لذا در این استصحابها قسم اول و دوم و سوم و آن قسم سوم منقسم به سه قسم و این‌ها هر 5 قسم یا هر 6 قسم می‌گوییم استصحاب کلی اثر ندارد شارع مقدس روی کلی حکم ندارد کلی حدث شارع مقدس حکم دارد یا نه؟ نه ، شارع مقدس روی چه حکم دارد؟ روی بول ، حدث اصغر موجود در خارج باید وضو بگیرد، حدث اکبر آن حالتی که برایش پیدا می‌شود به نام جنابت آن حدث اکبر این باید غسل بکند اما مشترک بین حدث اصغر و حدث اکبر ما دیگر نداریم یک چیزی و اگر راستی بتوانید یک چیزی پیدا بکنید این شبهه من را رفع بکنید هم آن جا به درد می‌خورد هم این جا خدمت بزرگی به من کرده‌اید اما علی الظاهر نمی‌توانید برای این که روی کلیات اصلاً موضوع کلی ما در اسلام نداریم همه موضوعات جزئی است دیگر، نماز واجب است نه، نماز این جوری است یا نماز ظهر واجب است ، خارجی است یا نماز جمعه واجب است خارجی است اما مشترک بین جمعه و ظهر این را دیگر نداریم ، می‌شود انتزاع بکنیم می‌شود یک چیز توهمی تخیلی برای خودمان درست بکنیم که این هم توهم و تخیل است حتی کلی منطقی هم نیست ولی حالا یک کلی ما درست بکنیم می‌شود یا نه؟ آری و آن چیست؟ مشترک بین حدث اصغر و حدث اکبر خب یک کلی توهمی می‌شود اما این کلی توهمی در اسلام اثر دارد یا نه؟ نه، برای این که در اسلام یا حدث اصغر تأثیر دارد یا حدث اکبر اما مشترک بین حدث اصغر، حدث اکبر دیگر این من حیث انه مشترک من حیث انه کلی متوهم متخیل حالا بگویید کلی واقعی این دیگر اصلا در اسلام نداریم لذا این حرف مرحوم آخوند در این جا باز برمی‌گردد به همان حرف اول ما ولی بالاخره این فرمایش مرحوم آخوند این جا می‌فرمایند که ممکن است قسم اول و قسم دوم وقسم سوم می‌گوییم هیچ کدام استصحاب‌ها جاری نیست این یک اشکال به مرحوم آخوند داریم این جا این اشکال دیگر که مهمتر است به مرحوم آخوند این است که اصلا در تدریجیات مثل نفس زمان که کلی اصلا در اعراض ما کلی نداریم همه این‌ها جزئی است اصلا نمی‌شود ما کلی مثلا همین فرمایش مرحوم آخوند کلی قرائت قرآن ، نه، قرائت قرآن یک امر خارجی است مثل زمان می بیند مثل آنِ سیال یا تتالی آنات زمان یک امر وجود خارجی ، کلی زمان ما نداریم و خب این‌ها چیزهایی است که در فلسفه مسلم گفته شده امر تدریجی مربوط به خارج است یعنی خارج است که ما آنِ سیال درست می‌کنیم حرکت قطعیه حرکت توسطیه درست می‌کنیم، خارج است که مانهر و سیلان دم و تکلم و امثال این‌ها درست می‌کنیم و می‌گوییم یک ساعت صحبت کردن ، یک شبانه روز روزه گرفتن اتموا الصیام الی اللیل این‌ها همه مربوط به خارج است، اصلا عرض و عرضی و زمان و زمانی و همه همه مربوط به خارج است برای این که اصلا یک قاعده کلی فلسفه موضوعش وجود است، وجود یعنی امر جزئی در خارج، این ماهیتی که درست می‌کنیم یعنی حد الوجود ، ماهیت من حیث هی هی خب این نه، ماهیت حدالوجود می‌شود امر خارجی ، این امر خارجی یکی از آن امور خارجیه زمان است یکی از آن امور خارجیه زمانی است یعنی تدریجی است، این‌ها همه امورات خارجی است اگر استصحاب می‌خواهی بکنی که استصحاب کردیم استصحاب جزئی لذا این آقا روزه است نمی‌داند آیا مغرب شده یا نه؟ استصحاب الیوم می‌کند کلی هیچ وقت نمی‌شود استصحاب بکنیم، استصحاب می‌کند می‌گوید روز یعنی امر خارجی بود الان هم یکون کذلک به منزله موضوع است دیگر موضوع که نمی‌شود کلی باشد یا مثلا در همین آب، نهر آب داشت می‌آمد نمی‌دانم ایستاد یا نه؟ استصحاب می‌کنم، این خانم حائض بود نمی‌دانیم سیلان دم تمام شد یا نه؟ استصحاب می‌کنیم همه تدریجیات مربوط به خارج ، جزئیات است و در زمان زمانیات کلی اصلا فرض ندارد، یک فکری روی این فرمایش مرحوم آخوند بکنید ببینید این دو تا اشکال که من کردم وارد است یا نه ؟ اگر وارد باشد دیگر برمی‌گردد به این که ما استصحاب کلی قسم اول و دوم و سوم و بعد هم بیاییم در تدریج و تدریجیات کلی درست کردن و قسم اول و دوم و سوم و این‌ها همه درست نیست، این آقا دارد قرآن می‌خواند، من ‌رفتم بیرون نمی‌دانم حالا قرآن می‌خواند یا نه؟ کلی این جا معنا ندارد خب این آقاست و قرآن خواندنش ، استصحاب شخص بکنیم خیلی خوب است.
 می‌گوییم این آقا قرآن می‌خوانده حالا هم دارد قرآن می‌خواند حتی قسم سوم هم این جا حسابی می‌آید، سوره قل هو الله شروع کرده حالا نمی‌دانم سوره قل اعوذ برب الفلق هم شروع کرده ؟ باز همین خواندن قرآن در خارج دارد قرآن می‌خواند الان یکون کذلک و چه شک در قصیره و طویله بکنیم چه شک در اصل خواندن بکنیم چه شک در این که یا کم خوانده یا زیاد می‌خواند بکنیم هر چه، استصحاب شخصی جاری است و استصحاب شخصی هیچ اشکال ندارد استصحاب کلی هم نه قسم اول نه دوم نه سوم هیچ کدام جاری نیست بحث مشکل است اما بحث خوبی است حالا فکرش را بکنید تا ببینیم آیا از شما چیزی می‌شود استفاده کرد یا نه؟
 و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo