< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

90/03/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : استصحاب احکام امم سابقه در اسلام
  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
  فرموده‌اند که آیا می‌شود استصحاب احکام امم سابقه بکنیم در اسلام؟ یک حکمی در زمان حضرت موسی علیه السلام بوده الان نمی‌دانیم در اسلام هست یا نه؟ استصحاب بکنیم مثلا و علی الذین هادوا حرمنا علیهم کل ذی ظفر حیوانات چنگال‌دار برایشان حرام بوده ما الان نمی‌دانیم این حرمت روی این حیوان‌ها هست یا نه؟ بگوییم که کان الان یکون کذلک، یا آن قضیه حضرت یوسف که گفت هر کسی که صواع ملک را پیدا بکند له حمل بعیر و انا به زعیم من یک بار شتر گندم به او می‌دهم، به این می‌گویند جعاله آیا اگر شک کنیم که جعاله در اسلام هست یا نه ؟ آیا می‌توانم استصحاب بکنم بگویم که جعاله کان الان یکون کذلک ؟
  مشهور در میان اصحاب گفته‌اند که ما حکم را از امم سابقه بگیریم قضیه متیقنه‌اش را قضیه مشکوکه اش در اسلام باشد مانعی ندارد بگوییم کان الان یکون کذلک، به قول مرحوم شیخ انصاری مقتضی موجود است مانع هم مفقود است مقتضی لاتنقض الیقین بالشک ، مانعی هم در مسئله نمی‌بینیم بنابراین همین طوری که استصحاب در اسلام جاری است استصحاب را می‌توانم قضیه متیقنه‌اش را از غیراسلام بگیرم و استصحابش را جاری بکنم و آن حکم را بیاورم در اسلام عزیز.
  سه تا اشکال شده که مرحوم شیخ سه تا اشکال را نقل می‌کنند رد می‌کنند مرحوم آخوند در کفایه هم این سه تا اشکال را آورده‌اند و رد می‌کنند.
  اشکال اول گفته‌اند قضیه متیقنه نداریم برای خاطر این که ما می‌دانیم که آن دین سابق به طور کلی از بین رفته وقتی دین سابق به طور کلی از بین رفته ما قضیه متیقنه نداریم تا بخواهیم بگوییم کان الان یکون کذلک این اشکال اول، گفته‌اند که هر دینی که بیاید آن دین دیگر را به طور کلی از بین می‌برد لذا مثلا دین اسلام که آمد همه ادیان را پشت سر گذاشت معنای نسخ هم همین است که دین اسلام آمده همه ادیان منسوخ شده است لذا شما قضیه متیقنه نداری تا بگویی این حکم کان الان یکون کذلک .
  مرحوم شیخ مرحوم آخوند جواب می‌دهند که بابا احکام علی سبیل قضایای حقیقیه است نه علی سبیل قضایای خارجیه، همین مثلا بحث جعاله این جوری است که الجعاله صحیحه اصلا کاری ندارد در دین حضرت یوسف، نه، یک حکم خدایی است کلما وجد و یصدق انه جعاله صحیحه، یا مثلا آن کل ذی ظفر هر حیوانی که واقع بشود یصدق انه ذی ظفر این حرام است لذا احکام در آن ادیان همه همه علی سبیل قضایای حقیقیه بوده نه علی سبیل قضایای خارجیه، به عبارت دیگر این جعاله‌ای که حضرت یوسف گفتند نه به عنوان این که در دین من جعاله هست ، نه، یعنی جعاله یک حکمی است از احکام الله علی سبیل قضایای حقیقیه، اگر بگویی مختص به دین خاص است حرفت درست است اسمش را می‌گذاریم قضایای خارجیه، قضایای حقیقیه آن است که حکم آمده روی عنوان قطع نظر از خارج مثل اکرم العلماء معنایش این است کل فرد و جد فی الخارج و یصدق انه عالم اکرمه آن وقتی که اکرم العلماء عالم گفته آن وقت دخالت ندارد، حکم آمده روی موضوع علی سبیل قضایای حقیقیه، اما یک دفعه قضیه خارجیه است مثل اکرم من فی الدار خب اکرم من فی الدار یعنی این‌ها که در خارجند.
  یک دفعه احکام الهی را شما اختصاص می‌دهید به خارجیات مثل این که دین موسی این حکم را داشت مختص به دین موسی، عیسی این حکم را داشت مختص به دین عیسی ، یوسف این حکم را داشت دینش این حکم را داشت مختص به دین یوسف آن وقت ایرادتان وارد است و آن این است که دین موسی که نیست پس حکمش هم نیست، دین عیسی که نیست پس حکمش هم نیست، دین یوسف که نیست نسخ شده پس حکمش هم نیست و اما اگر دین را خصوصیتش ندادید گفتید احکام همه ادیان کاری به این دین خاص موسی و عیسی و یوسف و امثال این‌ها ندارد بلکه می‌گوییم که این احکامی که در ادیان بوده این احکام الهی هست الی یوم القیامه مگر این که دین دیگر بیاید نسخش بکند بگوید حکم موقت است والا اگر نگوییم همه احکام الهی الی یوم القیامه است ادیان نسخ می‌شود برای این که کامل و ناقص است یا کامل و اکمل است ، حضرت عیسی که آمد دین حضرت موسی را نسخ کرد اما تورات حضرت را که نسخ نکرد حتی اسلام، اسلام وقتی آمد همه ادیان را نسخ کرد اما همین قرآن شریف خیلی از احکام ادیان سابقه در آن آمده و امضا کرده مخصوصا اخلاقیات را ، حضرت عیسی چنین گفتند، امضا کرده دیگر حضرت موسی چنین گفتند قرآن امضا کرده، احکام در امم سابقه را خیلی جاها قرآن امضا کرده وقتی که قرآن امضا کرده معنایش این است که دین حضرت موسی دین حضرت عیسی ولو نسخ شده این حکم ولو مربوط به این دین است اما علی سبیل قضایای حقیقیه است نه قضایای خارجیه.
  بنابراین جعاله در زمان حضرت یوسف یک حکم الهی است ما نمی‌دانیم این حکم الهی در زمان ما هم هست یا نه؟ می‌گوییم کان الان یکون کذلک یا و علی الذین ها دوا حرمنا علیهم کل ذی ظفر این یک حکم الهی است الذین ‌ها دوا مثل یا ایها الذین آمنوا است دخالت در حکم ندارد حکم حرمت حیوان ذی ظفر یک حکم الله است نمی‌دانیم الان هست یا نه؟ می‌گوییم کان الان یکون کذلک، لذا به قول شیخ انصاری همین طور مرحوم آخوند در کفایه می‌فرمایند که این که گفتی قضیه متیقنه نداریم برای این که ادیان به واسطه اسلام نسخ شده می‌گوییم فرق است بین این که دین نسخ بشود یا احکام نسخ بشود احکام در همه ادیان نسخ نشده علی سبیل قضایای حقیقیه است هر وقت موضوع پیدا کرد حکم می‌آید حالا در این جا نمی‌دانیم این حکم هست یا نه؟ با استصحاب مثل آن جا می‌شود که یقین داریم حکم باقی است مثل همان قضیه جعاله را یقین داریم حکم باقی است استصحاب هم لازم نیست حالا اگر کسی شک بکند که جعاله در اسلام هست یا نه؟ می‌گویم که صحه الجعاله یک حکم الهی است این کان الان یکون کذلک، خصوصیت دین حضرت یوسف هم دخالت ندارد، دخالت ندارد چرا؟ برای این که در همه ادیان احکام علی سبیل قضایای حقیقیه است نه علی سبیل قضایای خارجیه، به عبارت دیگر دین خصوصیت در حکم ندارد، همه احکام در قرآن هم همین است، بعضی احکام نسخ شده خب آن که بحث ما نیست فرض ما این است که می‌دانیم نسخ نشده، لذا آن جا که می‌دانیم نسخ شده که بحث ما نیست آن جا که می‌دانیم نسخ نشده که بحث ما نیست حالا فرض ما این است که نمی‌دانیم این حکم جعاله که مثال مرحوم شیخ انصاری است این حکم جعاله آیا نسخ شده یا نه؟ استصحاب می‌گوید کان الان یکون کذلک در حقیقت استصحاب می‌آید می‌گوید نسخ نشده اصلا معنای استصحاب اگر جاری کردید معنایش این است که نسخ نشده، لم قضیه چیست برای این که جعاله حضرت یوسف را که نمی‌خواهم من استصحاب بکنم تا بگویی ققیه متیقنه ندارد و دین حضرت یوسف از بین رفت بلکه می‌خواهم جعاله من حیث هی جعاله، به عبارت مرحوم آخوند علی سبیل قضایای حقیقیه نه علی سبیل قضایای خارجیه یعنی جعاله زمان حضرت یوسف، این را نمی‌خواهم استصحاب بکنم، بلکه چه را می‌خواهم استصحاب بکنم؟ جعاله که حکم الله است نمی‌دانم نسخ شده یا نه؟ قضیه متیقنه دارم جعاله بوده دین حضرت یوسف هم دخالت نداشته وقتی جعاله بوده الان یکون کذلک.
  می‌گوییم همه احکام احکام اسلام مثلا، احکام اسلام به قید اسلام این نیست ، همه احکام ، نماز بخوان این نماز بخوان معنایش این است که هر کسی مکلف شد می‌تواند نماز بخواند باید نماز بخواند چرا؟ برای این که قرآن گفته اقیموا الصلوه حالا بگوییم اقیموا الصلوه در اسلام این دیگر در احکام اسلام در این ظرف که قیدیت داشته باشد خب مسلم ندارد دیگر، همه احکام الهی ، همه احکام عقلاء این‌ها علی سبیل قضایای حقیقیه است یعنی حتی در اسلام عزیز اسلام دخالت ندارد و به معنا این که بله، تازه است مثلا نماز خواندن با این شرایطش روزه گرفتن با این شرایطش این‌ها احکام اسلام است اما در اسلام است اسلام ظرف آن است نه اسلام من حیث هی دخالت داشته باشد بگوییم نماز اسلامی واجب است خب مسلم نیست دیگر روزه اسلامی واجب است اسلام قیدش باشد مسلم این طور نیست که، نماز واجب است روزه واجب است زکات واجب است خمس واجب است اما ظرفش چیست ؟ اسلام ، آن جا هم جعاله این صحیح بوده است در چه ظرفی؟ در ظرف دین حضرت یوسف که گفتم یا همین مثال و علی الذین ‌هادوا حرمنا علیهم کل ذی ظفر خب این علی الذین‌هادوا مثل یا ایها الذین آمنوا است قید نیست ظرف است وقتی ظرف شد حالا حضرت موسی نیست این ظرف نیست این مظروف که ظرف قیدش نبوده نمی‌دانیم الان هست یا نه؟ ظرفش نسخ شد یعنی دین حضرت موسی با دین حضرت عیسی نسخ شد یا دین حضرت عیسی و موسی هر دو با دین اسلام نسخ شد ظرفها رفت مظروف ‌ها به حال خود باقی مانده حالا نمی‌دانم آیا این مظروف‌ها قید است ؟ دخالت دارد؟ آیا نسخ شده ؟ نسخ نشده؟ می‌گویم جعاله کان الان یکون کذلک، حکم کان الان یکون کذلک، علی الظاهر جواب خوبی است دیگر، این اشکال اول.
  پس اشکال اول که مرحوم شیخ در فرائد نقل می‌کنند گفته‌اند که ما در این استصحاب قضیه متیقنه نداریم چرا نداریم؟ برای این که اسلام آمد همه احکام ادیان سابقه را نسخ کرده این اشکال اول.
  این فرمایش مرحوم شیخ که جواب داده‌اند که همه احکام در همه ادیان دین قید نیست دین ظرف است به عبارت دیگر آن دین نسخ شده اما حکم علی سبیل قضایای حقیقیه بوده حکم نسخ نشده مگر جایی یقین داشته باشیم که شارع مقدس گفته باشد که این حکم هم نه، دین نه حکمش هم نه، باید دلیل داشته باشیم برای این که همه احکام نسخ شده گفتم نه نداریم بلکه در قرآن خیلی از احکام را داریم که این احکام نسخ نشده و قرآن نقل می‌کند قرآن قبول می‌کند مخصوصا احکام اخلاقی را که قرآن نقل می‌کند می‌خواهد اصلا ما سرمشق بگیریم از دین حضرت عیسی، دین حضرت موسی ، می‌گوید این احکام آن جا بوده برای شما هم باید سرمشق باشد برای شما هم باید الگو باشد.
  حرف دوم گفته‌اند خب قضیه متیقنه داریم اما قضیه مشکوکه نداریم قضیه مشکوکه نداریم برای چه؟ گفته است آقا معنای اسلام آمد یعنی همه ادیان را جارو کرد دیگرخودش و حکمش و هر چه بود گفت نه، اصلا معنای نسخ یعنی همین ، خب وقتی که شک بکنیم مثلادر جعاله می‌گویم دین حضرت یوسف نه، احکامش هم نه، برای این که معنای نسخ یعنی جارو کردن همه ادیان، خیلی شباهت دارد به همان اشکال اول اما حالا مرحوم شیخ اشکال دومش کرده‌اند مرحوم آخوند هم در کفایه اشکال دومش کرده‌اند ما هم می پذیریم به اشکال دوم.
  این را هم مرحوم شیخ جواب می‌دهند جوابشان هم شبیه همان جواب اشکال اول است می فرمایند این معنای نسخ نیست معنای نسخ این است که دین نسخ شده، معنای نسخ این است که بعضی از احکامش نسخ شده و اما این که معنای نسخ این باشد که هم دین و هم احکام به طور کلی نسخ شده این را قبول نداریم و دلیل برایش هم نداریم بلکه معنای نسخ یعنی نسخ دین نه احکام .
  این هم حرف خوبی است اما اگر برنگردد به اشکال اول و جواب اول، خیال می‌کنم خیلی شباهت دارد هم به اشکال اول، اشکال دوم به اشکال اول شباهت دارد جواب دوم هم به جواب اول خیلی، ولی حالا علی کل حال اگر بگوییم که قضیه متیقنه داریم قضیه مشکوکه نداریم برای این که می‌دانیم دین نسخ شده می‌گوییم بله دین نسخ شده اما احکامش نه، هر حکمی که می‌دانی نسخ شده دست از آن بردار هر چه نمی‌دانی با استصحاب بگو هست این هم اشکال دوم وجواب دوم.
  و علی کل حال تا این جا می‌تواند یک کسی بگوید که احکام امم سابقه علی نحو قضایای حقیقیه بوده همه همه احکام الله و معنای احکام الله این نیست که دین دیگری که آمد آن احکام را از بین برد، دین را از بین برد اما احکام را نه وقتی چنین باشد حالا یک حکمی به حسب ظاهر در اسلام نیست و من نمی‌دانم در امم سابقه بوده در اسلام هست یا نه؟ با استصحاب اسلامی می‌آورم حکم را اسلامیش می‌کنم می‌گویم زمان حضرت موسی بوده الان هم هست زمان حضرت عیسی بوده الان هم هست و هم قضیه مقتیقنه پیدا می‌کنیم هم قضیه مشکوکه.
  این جعاله‌ای که مثال زدند مرحوم شیخ این را بگویید حالا این که یقین دارم نماز آنها غیر نماز من بوده ربطی به حرف ما ندارد خب بلکه خیلی از احکام اسلام می‌دانیم آمد آن احکام قبلی را به طور کلی نابودش کرد این بحث ما نیست ، نماز اسلام هیچ ربطی به نماز حضرت عیسی و زمان حضرت عیسی ندارد اصلا نمی‌توانیم اثبات بکنیم نماز چه بوده ، می‌دانیم نماز بوده برای این که حضرت عیسی وقتی که به دنیا آمدند فرمودند اوصانی بالصلوه و الزکاه ما دمت حیا می‌دانیم نماز داشته اما نمازش چه بوده؟ نمی‌دانیم، وضع نماز چه جوری بوده؟ نمی‌دانیم رکعتی بوده؟ دعا بوده؟ ثنا بوده؟ نمی‌دانیم حالا ارمنی‌ها که می‌گویند حالا یک دعای خرافی بوده آنها نه اما علی کل حال وضع نماز امم سابقه مسلم بوده نمی‌دانیم زکات در امم سابقه مسلم بوده اما این قانون تعاون بوده؟ یا این زکات اصطلاحی؟ نمی‌دانیم و روزه مسلم در امم سابقه بوده، شبانه روزی بوده ؟ مثل روزه ما بوده؟ آن مضطراتش مثل مضطرات ما بوده ؟ نمی‌دانیم خب علی کل حال احکامی را که نمی‌دانیم وضعش چه جور بوده یک احکام جزئی الان نمی ‌دانیم در اسلام هست یا نه؟ می‌دانیم هم اسلام که تام است در اسلام هست الان من نمی‌دانم این جعاله این می‌شود استصحاب بکنم توی اسلام بیاورم یا نه؟ هم قضیه متیقنه داریم هم قضیه مشکوکه و بگوییم کان الان یکون کذلک ظاهراً خوب است دیگر یعنی فرمایش مرحوم شیخ فرمایش مرحوم آخوند دیگران هم ندیدم اشکال بکنند اشکال به این اشکال ، بنابراین این دو تا اشکال جواب داده شده.
  اشکال سوم که برای فردایمان است گفته‌اند علم اجمالی به نسخ نمی‌گذارد ما استصحاب بکنیم روی این یک فکری بکنید تا فردا انشاء الله .
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo