< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

90/03/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : اصل مثبت
  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
  مرحوم آخوند سه تا تنبیه این جا آورده‌اند و در هر سه تا تنبیه تعریض بر مرحوم شیخ انصاری است هر سه تا تنبیه هم مربوط به اصل مثبت است ، مرحوم شیخ انصاری اصل مثبت را در همان تنبیه هفتم خیلی مفصل صحبت کردند مرحوم آخوند مختصر صحبت کردند اما بعد تنبیه هشتم و نهم و دهم را تعریض به مرحوم شیخ انصاری، ایراد به مرحوم شیخ انصاری و راجع به اصل مثبت صحبت کرده‌اند و این ایراد واضحی است به مرحوم آخوند که این تنبیه زیاد کردن آن هم سه تا تنبیه پشت سر هم این ظاهراً وجهی بر این مطلب دیده نمی‌شود مخصوصا این که سه تا تنبیه هم مربوط به یک مثالهایی است که کفایه که موجز است اصلا نباید مثال بزند حالا مرحوم شیخ انصاری برای اثبات این که اصل مثبت حجت است و یک جاهایی اصل مثبت حجت نیست یک مثالهایی زده‌اند دیگر وقتی که مرحوم آخوند کلی را گفتند بخواهند هی مثال مثال، این مثال اشکال دارد این مثال اشکال ندارد این مثال برای اصل مثبت است حجت است آن مثال برای اصل مثبت نیست حجت نیست علی الظاهر با مقام کفایه جور نمی‌آید حالا تقاضا دارم یک فکری روی این حرف بکنید تا فردا که اصلا چرا مرحوم آخوند در حالی که بنایشان این است یک اصول منقح موجز تحویل ما طلبه‌ها بدهند که دادند اگر الفاظ کفایه نبود انصافا یک دوره اصول خیلی ریشه‌دار پایه‌دار عالی اما این الفاظ کفایه مشکل کرده است کفایه را و اگر این الفاظ راستی به صورت زیبا به ما طلبه‌ها گفته بودند این دوره کفایه خیلی دوره اصول منقح موجز ریشه داری است حالا بالاخره مرحوم آخوند این جور رفته‌اند ما هم باید برویم برای این که بحث‌مان روی کفایه است.
  حالا در تنبیه هشتم سه تا مثال زده‌اند که مرحوم شیخ فرموده‌اند که اصل مثبت است و حجت نیست مرحوم آخوند می‌خواهند بفرمایند اصل مثبت است و حجت است ، مثال اولشان راجع به کلی و فرد، می‌دانیم زید در خانه بود الان نمی‌دانیم زید در خانه هست یا نه؟ خب استصحاب دارد می‌گویم زید در خانه بود الان هست آیا می‌توانم بگویم که انسان در خانه است یا نه؟ مرحوم شیخ گفته‌اند نه، گفته‌اند اصل مثبت است استصحاب فرد کنم اثبات کلی کنم این اصل مثبت است یعنی عقل ما می‌گوید که فرد همان کلی کلی همان فرد است.
  منطق می‌گوید الحق ان الطبیعی بمعنا وجود افراده زید یعنی انسان، انسان یعنی زید و اما واقعا زید غیر انسان است انسان غیر زید است آن کلی است آن فرد است من استصحاب فرد بخواهم بکنم و اثبات بکنم کلی را مثبت است این حرف مرحوم شیخ است .
  مرحوم آخوند این جا می‌خواهند همان جلای واسطه که دیروز گفتند می‌خواهند این مثال را بگویند که نه ، این اصل مثبت حجت است چرا؟ آن حرف دقی عقلی را می‌آورند جلو البته عرفیش می‌کنند می‌گویند که این کلی برای فرد، ما از حاق ذات این فرد کلی را می‌گیریم کلی را بار بر آن می‌کنیم می‌گوییم زیدٌ انسانٌ والا در خارج ما به ازاء ندارد انسان، انسان یعنی همان فرد ، فرد یعنی همان انسان، به قول ایشان علمی‌اش هم کرده‌اند می‌فرمایند خارج محمول است ، خارج محمول این است که محمول را از حاق ذات چیزی بگیرند حمل بر آن چیز بکنند مثل همین زید انسان به آن می‌گویند حمل هو هو به آن می‌گویند حمل خارج محمولی، یعنی محمول ما ما به ازاء در خارج ندارد محمول همان موضوع است موضوع همان محمول است لذا انسان را از حاق ذات زید می‌گیرم حمل بر زید می‌کنم می‌گویم زید انسان ، دیگر در خارج ما غیر زید چیز دیگر نداریم زید یعنی همان انسان ، انسان یعنی همان زید از همین جهت هم می‌گوییم که کلی طبیعی موجود در خارج است به اندازه افراد در خارج کلی طبیعی موجود در خارج است یعنی مثلا حالا اگر 6 میلیارد جمعیت انسان در خارج باشد 6 میلیارد کلی طبیعی موجود در خارج است زید انسان عمرو انسان بکر انسان همین طور که زید و عمر و و بکر سه تا فردند متباین آن هم سه تا کلی کلی طبیعی متباین موجود در خارج، به قول حاشیه ملاعبدالله الحق ان وجود الطبیعی بمعنا وجود افراده انسان توی خارج انسان در ضمن زید کیست؟ زید، زید که در خارج است چیست؟ انسان .
  لذا می‌گوییم زید انسان و این زید انسان اسمش را می‌گذاریم حمل هو هو، اسمش را می‌گذاریم حمل خارج محمولی، این طور که مرحوم آخوند می‌فرمایند حمل خارج محمول یعنی چه؟ یعنی از حاق ذات زید می‌گیرم انسان را حمل بر آن می‌کنم می‌گویم زید انسان چنانچه اگر عرض ذاتی هم باشد به قول مرحوم آخوند باز هم همین طور است آن کلیات خمس مثلا زید ضاحک باز همین است خارج محمول است زید همان ضحک است ضحک همان زید است تفاوتی ندارد در خارج زید است که هم کلی طبیعی است هم عرض خاص یا عرض عام بار بر آن است و در خارج ما یک چیزی داشته باشیم ماورای ضحک ماورای زید تا ضحک را حمل بر آن بکنیم نداریم لذا مرحوم آخوند درکفایه می‌فرمایند که کلی یا عرضی هر دو خارج محمول است وقتی خارج محمول شد ما به ازاء در خارج ندارد وقتی ما به ازاء در خارج ندارد زید عین حیوان است عین انسان است عین ضحک است و انسان و حیوان و ضحک این کلیات خمس عین زید در خارج است خب وقتی چنین شد مرحوم آخوند می‌گوید وقتی استصحاب زید کردم استصحاب کلی کرده‌ام فرقش این است که زید یک خصوصیات خارجی دارد به آن می‌گویند عوارض مشخصه آن غیر کلیات خمس است یعنی زیدیت زید به این عوارض مشخصه است لذا این عوارض مشخصه را از زید بگیر می‌شود انسان می‌شود ضاحک، عوارض مشخصه را به او بده می‌شود فرد اما فردی که همان انسان است همان ضاحک است همان ماشی است لذا مرحوم آخوند می‌فرمایند چون که خارج محمول است مستصحب ما عین کلی است یا مستصحب ما عین آن عرض ذاتی است که درخارج بار بر آن می‌شود پس چون مستصحب ما عین کلی است دیگر اصل مثبت نیست زید بود الان هست یعنی انسان بود الان هست پس این که مرحوم شیخ انصاری فرمودند که زید را استصحاب کنیم بگوییم پس کلی هست مثبت است مرحوم آخوند می‌گویند پس ندارد استصحاب زید یعنی استصحاب انسان استصحاب انسان یعنی استصحاب زید، بنابراین دیگر دو چیز نیست تا ما لازم عقلی درست بکنیم لازم عرفی درست بکنیم و بگوییم مستصحب حجت است لوازمش حجت نیست تا بشود اصل مثبت ، این خلاصه حرف مرحوم آخوند است در مثال اول .
  اشکالی که به مرحوم آخوند است این است که بله از نظر عقلی همین است که شما می‌گویید از نظر منطق همین است که شما می‌گویید اما از نظر عرف این جور نیست سابقا هم اگر یادتان باشد می‌گفتیم این عرف گاهی رجل همدانی می‌شود گاهی هم دقی و عقلی و فلسفی می‌شود و باید ببینیم عرف این زید انسان را دوچیز می‌داند یا یک چیز می‌داند؟ واقعا همین است که مرحوم آخوند می‌گوید حملش حمل هو هو است مثل زید زید است حملش خارج محمولی است در خارج ما بازاء ندارد اما عرف این جور نیست زید انسان را راستی محمول بالضمیمه می‌داند زید را یعنی موضوع را غیر محمول ،محمول را غیر موضوع می‌داند محمول بالضمیمه همین است که اگر در خارج ما یک محمولی داشته باشیم ماورای موضوع، یک موضوع داشته باشیم ماورای محمول، محمول را حمل بر موضوع بکنیم به آن می‌گویند محمول بالضمیمه مثل زید قائم که قیام غیر زید است زید غیر قیام است آن هر دو ما به ازاء در خارج دارد زید قائم یعنی زید متصف به قیام، قیام غیر زید است زید هم غیر قیام است مرحوم آخوند این جا ایراد به مرحوم شیخ می‌خواهند بکنند می‌گویند فرق است بین زید قائم و زید انسان، زید انسان را عرف مستصحب را عین محمول می‌داند محمول را عین مستصحب می‌داند پس مثبت نیست و اما در زید قائم بگوییم زید بود الان یکون کذلک پس قیام بود این مثبت است.
  به مرحوم آخوند عرض می‌کنیم که بله توی منطق همین است که شما می‌فرمایید یعنی با دقت عقلی همین است که می‌فرمایید اما بیاییم توی عرف زید انسان را محمول بالضمیمه می‌داند یعنی زید را غیر انسان انسان را غیر زید می‌داند وقتی چنین شد اگر استصحاب زید بکنم و بگویم انسان هست می‌شود مثبت همین که مرحوم شیخ انصاری می‌گویند، می‌گویند استصحاب فرد بکن اثبات بکنی کلی را مثبت است، زید در خانه بود الان یکون کذلک پس انسان در خانه است عرف تباین می‌بیند مثل لازم و ملزوم می بیند در حقیقت محمول بالضمیمه می بیند و ما نباید موضوع استصحاب را از عقل و دقی و فلسفی و امثال این‌ها بگیریم خب وقتی چنین باشد حرف مرحوم شیخ درست است ما بخواهیم استصحاب زید بکنیم کلی را بار بکنیم مثبت است برای این که عرف در خارج زید را غیر انسان انسان را غیر زید می‌داند.
  بله یک حرفی دیروز می‌زدم می‌گفتم غیریت است اما ما این لازم را بخواهیم منفکش بکنیم عرفا استیحاش می‌کنید فرق است بین این که حرف مرحوم آخوند که می‌گویند موضوع عین محمول محمول عین موضوع، ما می‌گوییم نه عرفا موضوع غیر محمول ، محمول غیر موضوع، محمول بالضمیمه است نه بالصمیمه، اما ما بخواهیم به عرف بگوییم زید در خانه بود الان هم هست اما انسان توی خانه نیست این را استیحاش می‌کند می‌گوید لازم را از ملزوم نمی‌شود گرفت به عبارت دیگر عرف می‌شود عقل همین جور که عقل می‌گوید لازم را از ملزوم نمی‌شود گرفت این جاها هم عرف می‌گوید لازم را ملزوم نمی‌شود گرفت اگر زید در خانه است انسان درخانه است، ما این جور می‌گفتیم اما مرحوم آخوند به جای این که مثلا این جا بگویند خفای واسطه است این جا بگویند جلای واسطه است خیلی بهتر بود تا این که با دقت عقلی بیایند جلو بگویند که زید انسان خارج محمول است پس زید عین انسان است انسان عین زید است وقتی استصحاب زید بکنم در حقیقت استصحاب انسان کرده‌ام.
  بله ایراد به مرحوم شیخ انصاری این است که آقای شیخ شما یاد ما دادید گفتید خفای واسطه اگر باشد مثبتات حجت است و در ما نحن فیه خفای واسطه است یا مثلا مرحوم آخوند اگر جلای واسطه را جلو آورده بودند و فرموده بودند این جا لازم و ملزوم به اندازه‌ای روشن است که عرف انفکاکش را محال می‌داند این هم خیلی حرف خوبی بود و اما این که ما بگوییم که فرد عین کلی، کلی عین فرد چون در منطق گفتیم کلی طبیعی عین فرداست فرد عین کلی طبیعی است پس استصحاب که می‌کنم استصحاب فرد می‌کنم در حقیقت استصحاب کلی کرده‌ام این درست نیست ، عقلا درس است اما عرفا ظاهراً این است که خیلی از خارج محمول‌ها را عرف محمول بالضمیمه می‌داند یعنی موضوع را غیر محمول محمول را غیر موضوع می‌داند، نباید مرحوم آخوند ما را گرفتار این جور مسائل کرده باشند این جا اما دیگر حالا مرحوم آخوند مبتلایمان کرده‌اند ما هم مجبوریم پیروی از مرحوم آخوند بکنیم این مثال اولشان.
  مثال دومشان می‌فرمایند که آن جاهایی که محمول از جمله انتزاعیات باشد مثال می‌زنند به جزء و جزئیت یا شرط و شرطیت که این هم رد مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه است که مرحوم شیخ می‌فرمایند اگر استصحاب شرط کنم نمی‌توانم شرطیت را بار بکنم اگر استصحاب جزء بکنم نمی‌توانم جزئیت را بار بکنم مثبت است مرحوم آخوند رد مرحوم شیخ می‌گویند نه می‌توانم استصحاب جزء بکنم جزئیت را بار کنم می‌توانم استصحاب شرط بکنم شرطیت را بار بکنم مثلا این جور بگویم بگویم سابقا وضوشرط برای نماز بود الان هم یکون کذلک حالا یعنی چه؟ یعنی شرطیت معنایش این است که هذا شرط للصلاه مرحوم شیخ فرمودند من استصحاب شرط بکنم شرطیت را نمی‌توانم باربکنم برای این که مثبت است ، مرحوم آخوند باز این جا همان خارج محمول را می‌آورند جلو اما به صورت دیگر می‌فرمایند همه انتزاعیات این جوری است ما اگر منشاء انتزاع را استصحاب کردیم انتزاع دیگر خود به خود استصحاب می‌شود وقتی گفتم که وضو شرط بوده الان هم یکون کذلک یعنی کونه شرطا للصلاه، اگر در حال ضرورت رکوع جزء بوده حمد و سوره جزء بوده الان نمی‌دانم در حالی که نمی‌توانم رکوع کنم جزء است یا نه؟ می گویم کان جزء الان یکون کذلک جزئیت را بار می‌کنم، چرا؟ برای این که انتزاع و منشأ انتزاع یک چیز است واقعاً وضو واجب بوده الان واجب است دیگر نمی‌خواهیم بگوییم پس برای نماز باید وضو بگیریم، نه، دیگر همان که استصحاب شرط کردم استصحاب شرطیت است رکوع جزء بوده الان نمی‌توانم رکوع بکنم ،استصحاب بکنم که رکوع جزء بوده الان هم جزء است پس هر چه می‌توانم به جا بیاورم در حقیقت همان هم استصحاب جزئیت است در حقیقت جزء یعنی جزئیت جزئیت یعنی جزء در خارج آن منشأ انتزاع با انتزاع یک چیز است همان که کلی و فرد را می‌فرماید پس این که مرحوم شیخ ایراد کرده فرموده است اگر استصحاب جزء بکنم نمی‌توانم جزئیت را بار بکنم استصحاب شرط بکنم نمی‌توانم شرطیت را بار بکنم فرمایش مرحوم شیخ درست نیست، این هم مثل همان حرف سابق است یک دفعه ما می‌گوییم که اصل مثبت حجت است برای خفای واسطه برای جلای واسطه همان که مرحوم شیخ یا مرحوم آخوند گفته‌اند یک دفعه هم می‌گوییم مثبتات حجت است برای حرف من که می‌گوییم اصلا عرف استیحاش می‌کند ما کلی را از فرد، فرد را از کلی بگیریم، یک دفعه این جور می‌آییم جلو خب حرفی است اما اگر بخواهیم روی حرف مرحوم آخوند بیاییم جلو و شیخ را رد کنیم ظاهراً درست نیست برای این که عرف جزء را غیر جزئیت جزئیت را غیر جزء می‌داند شرط را غیر شرطیت شرطیت را غیر شرط می‌داند یک دفعه می‌فرمایید جلای واسطه است خب حرفی یک دفعه مثل حرف مرحوم شیخ می‌گویید خفای واسطه است خیلی خوب، یک دفعه هم به قول من می‌گویید که آقا شرط و شرطیت این‌ها معنا ندارد که انفکاک پیدا کند عرفا این هم حرفی است. اما این جا یک وقت مرحوم آخوند می‌خواهند از راه خارج محمول بیایند جلو و بگویند که انتزاع عین منشأ انتزاع ، منشأ انتزاع عین انتزاع این هم درست نیست عرفا برای این که عرف جزء و جزئیت ، شرط و شرطیت را دو چیز می‌بیند واقعا یک چیز است خیلی خوب اما عرفا چه؟ عرفا دو چیز است وقتی دو چیز شد حرف مرحوم شیخ انصاری درست در می‌آید که مرحوم شیخ انصاری می‌گوید استصحاب جزء بکن جزئیت را بار بکن نمی‌شود استصحاب شرط بکن شرطیت را بار بکن نمی‌شود برای این که مثبت است بله حرفی که به شیخ انصاری هست می‌گوییم که آقای شیخ شما یاد ما دادی اگر خفای واسطه باشد می‌شود این جا خفای واسطه است می‌شود چرا نمی‌گویید؟ اما حرف مرحوم آخوند که می‌خواهند از راه این بیایند جلو که واقعا جزء عین جزئیت، جزئیت عین جزء است این خوب است اما عقلا، اما عرفا جزء غیر جزئیت است جزئیت غیر جزء است.
  می‌خواستیم مثال سومش را هم بزنیم وقت گذشت دیگر مجبوریم این دو سه تا نتیجه را که من هیچ موافق نیستم روی آن مباحثه کنیم چون که چیز زائد ندارد اما چون کفایه است و این جاها را مشکلش هم کرده دیگر مجبوریم تبعا لمرحوم آخوند حرفش را بزنیم.
 و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo