< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

90/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : در دوران بین تخصیص و نسخ کدام مقدم است؟
 
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 فرموده‌اند اذا دار الامر بین التخصیص و النسخ فرموده‌اند تخصیص مقدم است چرا مقدم است؟ برای این که تخصیص فراوان است به اندازه‌ای که گفته شده ما من عام الا وقدخص اما نسخ بسیار کم است به اندازه‌ای که بعضی گفته‌اند اصلا نسخ نداریم.
 لذا چون که تخصیص عام زیاد است اما نسخ حکم کم است اذا دار الامر بین التخصیص و النسخ تخصیص مقدم است.
 مرحوم آخوند این را قبول ندارند اما جوری حرف زده‌اند که باشأنشان با فتوایشان نمی‌سازد.
 مرحوم آخوند مسئله را می برند آن جا مثالش این است که عامی گفته شده داده شده دست اجراء مدتی به این عام عمل کرده‌اند حالا تخصیص آمد چون که تخصیص بعد از حاجت عمل به عام مستهجن است جایز نیست پس بنابراین باید قائل به نسخ بشویم بگوییم حکم عام تا این جا آمده حالا از این به بعد دیگر حکم نیست یعنی نسخ، لذا مثال را این جا آورده‌اند لذا گیر کرده‌اند فرموده‌اند که این ما من عام الا و قد خص آن جاهاست که وقت عمل به عام نرسیده باشد اما اگر وقت عمل به عام رسیده باشد بعد تخصیص بیاید ما من عام الا وقد خص نیست وقتی نیست دوران امر است بین این که تخصیص یا نسخ، می‌فرمایند نسخ مقدم است چرا نسخ مقدم است ؟ می‌فرمایند برای این که این تخصیص ها که در کلمات ائمه طاهرین علیهم السلام است این تخصیص‌ها همه باید بگوییم نسخ است برای این که این عام تا آن جا بوده از این به بعد دیگر عامی نیست معنای نسخ هم همین است معنای نسخ این است که اظهار بعد الاخفاء ، چرا اخفاء ؟ می‌فرماید یک مصلحتی در اخفاء بوده است یا مفسده در عدم ابداء بوده است ، مصلحت نبوده است خاص بیاید حالا مصلحت آمده خاص آمده حالا که مصلحت آمده خاص آمده معنایش چیست ؟ یعنی تا این جا عمل به عام از این جا به بعد عمل به خاص لذا اذا دار الامر بین النسخ و التخصیص باید بگوییم نسخ مقدم بر تخصیص است همین حرف را مرحوم آخوند در باب عام و خاص نفرموده‌اند در باب عام و خاص فرموده‌اند اذا دارا الامر بین النسخ و التخصیص فرمودند که تخصیص مقدم است برای این که نسخ اصلا عرفیت ندارد همان که ما من عام الاوقد خص داریم اما راجع به نسخ به اندازه‌ای کم است که اصلا عرفیت ندارد اگر ما یک حکمی را بخواهیم نسخ کنیم این یک استهجانی دارد به اندازه‌ای که اصلا بعضی از بزرگان می‌گویند که نسخ در قرآن هم نیست چه رسد در روایات اهل بیت، مسلم است که به واسطه روایات اهل بیت نمی‌شود قرآن را نسخ کرد، می‌شود تخصیص داد اما نمی‌شود نسخ کرد به عبارت دیگر یک تهافت یک تناقض در کفایه هست در باب عام و خاص می‌گویند اذا دارالامر بین تخصیص و بین نسخ تخصیص مقدم است در این جا می‌فرمایند اذا دار الامر بین تخصیص و نسخ نسخ مقدم است.
 دلیل این جای ایشان چیست؟
 می‌فرمایند برای این که این تخصیص ها که در کلمات ائمه طاهرین علیهم السلام است خب این بعد از عامی است که به آن عمل شده ، وقت عمل به عام گذشته ، مدتها، صد سال ، بیشتر تا زمان امام صادق علیه السلام این نسخ‌ها در کلمات امام صادق علیه السلام است صد سال گذشته و عمل به عام وقتش بگذرد این مستهجن است حالا که تخصیص نه پس نسخ است ، نسخ است به چه معنا؟ به این که می‌فهمیم تا این جا این عام ما باید به آن عمل بشود از این جا به بعد دیگر نوبت نوبت مخصص و تخصیص است نه عام، معنای نسخ هم همین است که وقتی ناسخ بیاید پی‌ می بریم این که منسوخ موقت بوده نه دائمی لذا می‌فرمایند که این هم که بخواهیم بگوییم که مثلا خاص ما مصلحت بوده ابداء نشود مصلحت بوده حالا گفته بشود ، مفسده داشته آن وقت گفته بشود این‌ها هم نه، پس بهترین حرفها چیست؟ این که ما بگوییم این خصوصیاتی که در کلمات ائمه طاهرین علیهم السلام است این‌ها همه همه نسخ آن قرآن شریف است نسخ آن عموماتی است که در قرآن و روایات اهل بیت است ، نمی‌دانم مطالعه کرده‌اید یا نه؟ و این از عجایب گفته مرحوم آخوند است احدی هم نگفته، آنها که گفته‌اند تخصیص مقدم بر نسخ است گفته‌اند پس 100 سال به این عام عمل شده چه؟ گفته‌اند مصلحت در همین بوده به این عام عمل بشود اصلا حکم الله تا این جا، به این عام عمل بشود بعد این عام می فهمیم اراده استعمال بوده نه جدی.
 در جلسه قبل اگر یادتان باشد می‌گفتم که دیگر از زمان مرحوم آخوند به این طرف این جور گفته‌اند، گفته‌اند باب عام و خاص باب مجاز نیست به این معنا که عام استعمال شده باشد در بعضی بلکه عام را مقنن می‌گوید ضرباللقانون به عبارت دیگر به اراده استعمالی، اراده استعمالی معنایش این است جد روی این عام نیست به آن می گویند اراده استعمال است ضربا للقانون است، آن وقت خصوصات یکی پس از دیگری می‌آید این خصوصات هم در یک مجلس و در دو مجلس نه، عام را می‌دهند دست اجراء ضربا للقانون امسال یک تبصره سال دیگر سه تا تبصره 10 سال دیگر 100 تا تبصره ، همه این‌ها تبصره آن عام است وقتی تبصره بیاید معنایش این است که عمل به این تبصره بکن آن عام چه بوده؟ آن عام اصلا نگفته شده برای عمل، گفته شده ضربا للقانون به مرور زمان تبصره‌ها می‌آید آن که لازم است عمل بکنیم به خصوصات است برای این که احکام واقعیه همین خصوصات است آن عام ما مصلحت داشته مصلحت ضربا للقانون بوده، لذا مثلا 100 سال از احکام قرآن احکام پیامبر اکرم می‌گذرد حالا امام صادق علیه السلام آمده 90 درصد آن عمومات قرآن را تخصیص زده معنای تخصیص چیست؟ از آن وقت تا الان این‌ها احکام واقعیه نبوده‌اند ضرباللقانون بوده ، نگذاشتند اهل بیت حکم واقعی را بگویند حالا امام صادق علیه السلام حکم واقعی را می‌گویند حکم واقعی چیست؟ تبصره‌ها، حکم واقعی چیست؟ خصوصات یعنی از گفته امام صادق علیه السلام پی می‌بریم که الان حکم واقعی گفته شده آن کلیات همه ضربا للقانون بوده به این می‌گوییم حمل عام بر خاص لذا در میان مردم چه رسد در احکام اسلام نسخ اصلا نداریم در میان مردم حکم را نسخش کنند دولت را باید عوض کنند دولت عوض می‌شود آن وقت به طور کلی قانون اساسی از بین می‌رود یک قانون اساسی دیگر، به این می‌گویند نسخ از همین جهت هم ما در باب مطلق و مقید که گفتم 64 تا نسخ در قرآن است ما گفتیم یک نسخ هم در قرآن نیست به معنا این که امد حکم تمام باشد و بفهمیم این حکم موقت بوده است ، نه، یک نسخ هم در قرآن نداریم اما این که در روایات نسخ نیست این دیگر یک امر مسلم در میان بزرگان است و به واسطه روایت امام صادق علیه السلام قرآن را بخواهیم نسخ بکنیم این استیحاش دارد، هیچ کس هم نگفته، همه گفته‌اند کتاب را به واسطه روایات می‌شود تخصیص داد یا نه ؟ همه گفته‌اند آری یک نفر نداریم بگوید نه از آن طرف اقوی دلیل شییء وقوع شییء است این 33 هزار روایت در فقه ما که غالبش از امام صادق علیه السلام است این وسائل الشیعه 33 هزار روایت دارد این 33 هزار روایت تبیین کلیات است لتبین للناس ما نزل الیهم تبیین که معنایش نسخ نیست تبیین معنایش این است مجملات معلوم می‌شود مطلقات تقیید می‌خورد عمومات تخصیص می‌خورد نفهمیدگی ها فهمیدگی می‌شود و بالاخره آن کلیات در قرآن شریف تبیین می‌شود آنها همه ضربا للقانون بوده اگر پیامبر اکرم وقت داشتند لتبین للناس ما نزل الیهم تبیین می‌کردند ، نشد، وقت نداشتند ،فرصت نبود، دادند دست ولایت گفتند ولایت باید این کار را بکند ولایت را خانه نشین کردند ، نگذاشتند، نشد، تا زمان امام صادق علیه السلام که یک فرصتی پیدا شد تبیین ها البته خیلی از آن باقی مانده یک عشرش تبیین‌ها درست شد، نه، بدین جدید معنایش این است یک قطره از دریا، آقا امام زمان علیه السلام بیایند و تبیین قرآن بکنند لذا آن که امام صادق علیه السلام آورده‌اند تبیین کتاب بوده لتبین للناس مانزل الیهم اما امام صادق علیه السلام بیاید قرآن را نسخ بکند خیلی استیحاش دارد اصلا معنا ندارد انسان این حرف‌ها را بزند ولو این که حالا درستش هم بکنیم بگوییم که این عامی که در قرآن آمده خاصش نیامده برای این که مصلحت در این بوده که خاصش نیاید اما بالاخره برگشت به چیست؟ برگشت به این است که این خاص آمده آن عام ما را نسخ کرده و نمی‌شود گفت این ها را آن که می‌شود گفت همین است که عرض کردم که قرآن کتاب قانون است کتاب قانون کلیات است کلیات تصویب شده تبیینش مال کیست؟ لتبین للناس ما نزل الیهم مال پیامبر تبیینش مال کیست؟ مال اهل بیت علیهم السلام این تبیین‌ها گاهی مجمل است مبین می‌شود، گاهی عام است تخصیصش می‌آید، گاهی مطلق است تقییدش می‌آید و بالاخره گاهی کلی است تبیین کلیش می‌آید و تمام آن چه امام صادق علیه السلام فرموده‌اند تبیین قرآن است و بارها هم خودشان فرموده‌اند ما آن چه می‌گوییم قرآن است اصلا روایت ثقلین معنایش این است آن چه می‌گویند قرآن است این کپیه عالم وجود را آن کپیه عالم وجود تبیین می‌کند همه می‌شود عام و خاص و مطلق و مقید و مجمل و مبین آن چه در روایات اهل بیت است لذا اصلا احتیاج به این حرفها هم نداریم که عام ما گفته شده مصلحتا یا خاصش را نگفته‌اند وقت عمل هم گذشته وقت عمل نباید بگذرد خاص را باید بگویند اما نگفته‌اند مصلحتی در کار بوده، نه، باید بگوییم نشده، نگذاشته‌اند ،کلیات گفته شده تبیینش باید بلا فاصله باشد پیامبر اکرم نتوانستند اهل بیت را نگذاشتند تا زمان امام صادق علیه السلام ، امام صادق علیه السلام یک مقدارش را گفتند ، قطره از دریا را گفتند دریایش باقی مانده اما امام زمان می‌آیند یأتی بدین جدید یعنی تبیین می‌کند قرآن را لذا عام و خاص تبیین است دیگر یعنی وقتی عام را بگویند خاصش را بگویند تبیین عام کرده‌اند تبیین یک معنای عامی است گاهی خاص است گاهی قید است گاهی مبین است گاهی تفسیر است گاهی تأویل است همه این‌ها تبیین است و فرد خیلی مهمش خصوصات گفتن است قیودات گفتن است ، این تبیین است این فرد خیلی اجلایش است ما من عام الاوقد خص هم معنایش همین است لذا این کلیاتی که هر مجلسی چه مجلس شورای اسلامی چه شورای ملی چه ایران چه غیر ایران همه همه این‌ها اول کلیات را می‌گویند سهلا للامر به قول مرحوم آخوند توی کفایه توی باب عام و خاص ضربا للقانون تا این که بعد تبصره هایش را بگویند بعضی اوقات این مجلس تمام می‌شود نتوانستند بگویند وقتش نرسیده بگویند دولت بعدی می‌آید خیلی از تبصره‌ها در کلمات آن است و اصلا نسخ گفتم دولت عوض شود مثل زمان طاغوت بوده حالا زمان یاقوت است قانون اساسی قانون ملی داشتند از بین رفت حالا یک قانون اساسی داریم انصافا قانون اساسی می‌گویند بهترین قانون اساسی است در دنیا سببش هم این است که ما آخوندها درست کردیم قانون اساسی را ما آخوندها درست کردیم لذا اقرار دارد دنیا که قانون اساسی جمهوری اسلامی بهترین قانون اساسی هاست ما آخوند هر وقت کار بکنیم همین جورها خوب درست می‌کنیم ما آخوندها چون تابع اهل بیت هستیم، اهل بیت هر کار بکنند عالی درست می‌کنند.
 بنابراین این فرمایش مرحوم آخوند این جا که مثل این که می‌خواهند بگویند نسخ یعنی این روایات ما چون که بعد از عمل به عام است پس نسخ است بنابراین ما من عام الا وقد خص نه، ما من شییء الا وقد نسخ این یکی از کلمات است که مرحوم آخوند نباید گفته باشند، فرموده‌اند نمی‌دانم چرا گیر کرده‌اند؟ عرض کردم حتی مرحوم آخوند در باب عام و خاص نمی‌گویند دیگر مرحوم آخوند در باب عام و خاص و مفسرین همه همه اصلا مثل این که یک چیز مسلمی است که در کلمات ائمه طاهرین نسخ نیست اگر نسخی باشد که آنها می‌گویند هست و ما می‌گوییم نیست راجع به قرآن است که به واسطه بعضی از آیات خود قرآن به واسطه آیه نسخ شده، ناسخ و منسوخ در خود قرآن است اما ناسخ در کلمات ائمه طاهرین منسوخ در قرآن آن وقت این عموماتی که ائمه طاهرین تخصیص زده‌اند بگوییم همه این‌ها نسخ است ظاهراً نباید گفت ظاهراً نمی‌شود گفت .
 لذا این چیزی که مشهور شده بسیار چیز خوبی است اذا دار الامر بین التخصیص و النسخ تخصیص مقدم است چرا؟ برای این که ما من عام الاوقد خص اما نسخ نه برای این که نسخ اولا اصلا در کلمات ائمه طاهرین علیهم السلام نیست بعد هم نسخ اصلا نسخ القانون خیلی کم است مثلا فرض کنیم در دو دولت که آن را هم نمی‌شود گفت، بله یک دولتی برود یک رژیمی برود رژیم دیگر بیاید آن وقت بگوییم نسخ آن می‌شود و اما در اسلام که حلال محمد صلی الله علیه و آله حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه این که کلیات در قرآن شریف است از همین جهت هم در جلسه قبل می‌گفتم اصلا قرآن منهای ولایت حجت نیست برای این که مثل عام قبل از تفحص است عام قبل از تفحص همه گفته‌اند حجت نیست لذا پیامبر حجتش کرده فرموده است انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ما ان تمسکتم بهما فلن تضلوا ابدا ،تمسک به قرآن فقط این ضلالت است نمی‌شود لذا قرآن اهل بیت، اهل بیت قرآن برای این که خود قرآن می‌گوید این‌ها مبین قرآن هستند یعنی عام‌ها را می‌گویند مقیدات را می‌گویند مجملات را تفسیر می‌کنند ظاهرها را متشابهات را از تشابه در می‌آورند بعضی اوقات هم تأویل می‌کنند برای قرآن بطن است بطن دیگر درست می‌کنند به قول روایات 70 بطن گاهی درست می‌کنند همه این‌ها یکی از این‌ها نسخ نیست، همه این‌ها تبیین است .
 حالا چون که کلام مرحوم آخوند است آخوند خیلی بالاست انصافا خیلی و این مرد بزرگ باز هم تقاضا دارم یک مطالعه روی آن بکنید شاید شما چیزی بفهمید که من نفهمیده‌ام اما ظاهرا حرف مرحوم آخوند درست نیست منافات هم دارد با آن مسئله‌ای که در عام و خاص فرموده‌اند ، فرموده‌اند اذا دار الامر بین التخصیص و النسخ نسخ مقدم است برای این که نسخ فراوان است تخصیص یا نیست یا کم است .
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo