< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

90/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : آیا تقلید اعلم لازم است؟
  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
  مشهور در میان فقهاء چه قدماء چه متأخرین گفته‌اند که تقلید اعلم لازم است. اما مرحوم شهید دوم بعدش هم تبع پیدا کرده است قول غیر مشهور گفته‌اند تقلید اعلم لازم نیست هر کسی که مجتهد مطلق مجتهد جامع الشرایط باشد فللعوام ان یقلدوه .
  آن کسانی که می‌گویند تقلید اعلم لازم است چند تا دلیل دارند. هم آن کسانی که می‌گویند اعلم لازم نیست، غیر اعلم هم اگر مجتهد جامع الشرایط باشد می‌شود از او تقلید کرد چند تا دلیل دارند.
  دلیل اول برای تقلید اعلم سیره فقهاء ، سیره علماء، سیره عرف به عبارت دیگر همان دلیلی که می‌گوید تقلید لازم است همان دلیل می‌گوید تقلید اعلم لازم است برای این که سابقا ما گفتیم که اصل تقلید یک امر ضروری یک امر عرفی و فطری است مراجعه جاهل به عالم که قرآن می گوید این تعبد نیست یک امر عقلایی است آن کسی که نمی‌داند ، باید مراجعه بکند به آن کسی که می‌داند همان دلیل سیره حالا سیره بگویید فطرت بگویید ارتکاز بگویید سیره متشرعه بگویید این‌ها دیگر خیلی تفاوت نمی‌کند اما یک سیره مثل نظیر خبر واحد و حجیت ظواهر یک سیره کله گنده‌ای است یک سیره فوق العاده محکمی است راجع به اصل تقلید همان سیره راجع به اعلمیت هم هست که اگر اعلم باشد در امور مهمه در مهام امور اگر اعلم باشد به غیر اعلم مراجعه نمی‌شود، لذا بچه مریض است، یک دفعه سرماخورده خیلی اهمیت نمی‌دهد تسامح می‌کند خب به دکتر خویش و قومش به دکتر در خانه‌اش مراجعه می‌کند، اما یک دفعه بچه‌اش از نظر چشم اشکال پیدا می‌کند خب مسلم است ولو از شهرشان ده‌شان برود بیرون مراجعه می‌کند به اعلم، متخصص، اگر مراجعه کند به کسی که دکتر عمومی است اما تخصص در چشم ندارد اگر خدای ناکرده بچه کور بشود همه مذمتش می‌کنند خودش هم خودش را مذمت می‌کند همیشه خون جگر می‌خورد چرا این جور شد؟ چرا این کار را کردم؟ لذا این مراجعه به متخصص در مهام امور مراجعه به اعلم حتی در قیمت کردن خانه‌اش ، در خریدن خانه این یک امر ارتکازی است عقل ما می‌گوید به متخصص مراجعه کن، عقل عرفی، عقل عادی، آن پیامبر درون، عرف هم می‌گوید به متخصص مراجعه بکن، متشرع هم می‌گوید افضل، اعلم به آن مراجعه کن، و ما بخواهیم دست از این سیره عقلاء برداریم مثل این است که دست از سیره عقلاء راجع به اصل تقلید برداریم همین طور که اصل تقلید می‌گوییم یک امر ارتکازی است در مهام امور هم که دین از مهام امور است دیگر به اعلم مراجعه می‌کند و این اجماع هم از همین جا سرچشمه گرفته و حتی من خیال می‌کنم بین علماء و مرحوم شیهید دوم نزاع نزاع لفظی باشد یعنی مثلا شهید رضوان الله تعالی علیه دیروز می‌گفتم که این تقلید اعلم که می‌گوییم اعلم مبان نه اعلم مشهوری و شاگردها برای استادشان اعلم درست کنند و این‌ها نه، اعلم مبان، و این اعلم مبان همیشه کم بوده لذا من خیال می‌کنم مرحوم شهید که می فرمودند مراجعه به فقهاء همه آنها یعنی همه این‌ها مساویند دیگر، شهید اول و مرحوم محقق و مرحوم علامه و خود شهید دوم ومحقق ثانی من خیال می کنم اصلا نزاع نزاع لفظی است بین شهید دوم و قدماء ، متأخرین ، اگر به شهید دوم هم بگویند که آقا یک کسی تسلط بر فقه دارد حسابی مثل خودت یک کسی راستی استاد حسابی یک کسی حسابی وارد اقوال فقهاء، بزرگان، اما یک کسی ملکه دارد اماآن تسلط را ندارد این‌هاکدام مقدمند ؟ خب مسلم شهید می‌فرماید آن که تسلطش بیشتر آن که استادتر، لذا شاید هم بتوانیم همین جوری که مرحوم شیخ انصاری و مرحوم صاحب جواهر خیلی ها مرحوم سید در ذریعه ومرحوم کاشف اللثام و این‌ها ادعای اجماع کرده اند درست هم باشد اما این اجماع مدرکی است به این معنا که سرچشمه گرفته از فطرت از آن عقل در درون ما از آن سیره‌ای که در میان همه هست آن اجماع که اسمش را این جا گذاشته اند سیره متشرعه ،اجماع و سیره متشرعه و سیره عقلاء همه این‌ها همان عقل عادی و ارتکازی است که من حیث هو هو عقل دلالت می‌کند، می‌گوید تقلید کن، همان هم می‌گوید تقلید در مهام امور تقلید اعلم کن.
  ظاهراً بهترین دلیل‌ها هم همین است آن 5 ، 6 تا دلیل هم که حالا عرض می‌کنم خیلی به همین بر می‌گردد.
  گفته شده که این سیره باید امضا بشود و الا سیره من حیث هو هو که لیس بحجه، لااقل با عدم ردع باید امضا بشود و در زمان ائمه طاهرین علیهم السلام در زمان پیامبر اصلا قضیه مرجعیت نبوده پس بنابراین سیره با عدم ردع یا با امضاء نه امضا داریم نه عدم ردع.
  جوابش این است که اولا ما سیره نمی‌گوییم ما می‌گوییم عقل، دیگر عقل که امضا نمی‌خواهد عقل دلالت دارد نه سیره، سیره یعنی همان عقل عادی، سیره متشرعه یعنی همان سیره عقلاء اجماع یعنی همان سیره یعنی همان سیره عقلاء این‌ها همه یک حرف است نمی‌خواهیم بگوییم سیره تا بگویی امضایش کو؟ می‌گوییم عقل است ، عقل می‌گوید یک کلی طبیعی عقل می‌گوید مراجعه کن به اعلم آن هم عقل کاری به فقه ندارد ، کلی ، کلی طبیعی می‌گوید تقلید کن از کی؟ می‌گوید من کاری به کی ندارم، من کلی حرف می‌زنم نه جزئی، می‌گوید تقلید اعلم کن، از کی؟ می‌گوید من کاری به کی ندارم کاری به چی ندارم ، می‌گویم تقلید اعلم کن کلی طبیعی ، یکی از آن مصادیقش را که ما داریم بحث می‌کنیم فقه ماست لذا عقل ما روی کلی صحبت می‌کند همین حرف را راجع به سیره هم می‌توانیم بزنیم ، که سیره کلی می‌گوید تقلید کن از کی؟ می‌گوید اعلم، اعلم کیست؟ می‌گوید کاری به این‌ها ندارم می‌گوید در چه؟ می‌گوید کاری به این ندارم، در هر چه، در هر چه به نام کلی طبیعی نه کلی استغراقی ، تقلید از کی؟ از اعلم ، این سیره در زمان پیامبر اکرم هم بوده، در زمان ائمه طاهرین هم بوده این آقا که ایراد کرده آورده است توی جزئیات ، این سیره‌ها معمولا در جزئیات نیست روی کلی طبیعی است لذا اولا اشکالی که شده اشکال را من رفع می‌کنم به این که اصلا مسئله تقلید و تقلید اعلم عقلی است نه سیره‌ای و دیگر عقل امضا نمی‌خواهد.
  بله ممکن است بعضی جاها عقل را شارع مقدس ردع بکند آن خیلی دلیل محکم و مستحکمی می‌خواهد خیلی هم کم پیدا می‌شود که شارع مقدس عقل را ردعش بکند، خیلی کم پیدا می‌شود مخصوصا مثلا توی فقه ما شارع مقدس عقل را رد کرده باشد خیلی کم پیدا می‌شود مثلل مثل قیاس اگر کسی بگوید عرفی است عقلی است مثل خوردن ربا اگر کسی بگوید عقلی است شارع مقدس این جور چیزها را هم وقتی می‌خواهد ردع بکند خیلی با طمطراق ، مهلا مهلا یا ابان السنه اذا قیست محق الدین و الا با یک اطلاق روایت و با یک روایت و ظهور و این‌ها نمی‌شود عقل را ردعش کرد، سیره را هم نمی‌شود ردع کرد لذا اگر بگوییم که عقل دلالت می‌کند بر اصل تقلید همان عقل دلالت می‌کند بر این که تقلید از اعلم در مهام امور دیگر اشکال این آقا هم وارد نیست ، این اولا.
  و ثانیا این که بفرمایید نه، سیره آن هم احتیاج به امضا خب کی می‌گوید در زمان پیامبر اکرم در زمان ائمه طاهرین توی فقه نبوده؟ کی می‌گوید؟ روایتش را چند وقت قبل خواندم که هفت هشت ده تا روایت راجع به تقلید و ارجاع ائمه طاهرین به مجتهد و حتی مثلا رسید به این جا به ابان گفتند ابان تو مجتهدی دوست دارم توی میان مردم بنشینی فتوی بدهی برای مردم، در کوفه مجتهدها زیاد بودند دیگر لذا همین که دسترسی به ائمه طاهرین نداشتند اجتهاد می‌کردند مردم مراجعه می‌کردند به مجتهدین این زیاد بوده همیشه بود و حتی مثلا همان قضیه قیاس را که ابان آمد خدمت آقا و گفت ، حضرت فرمودند که قیاس غلط است حرف اولش همین بود این حرف را به ما می‌زدند ما می‌گفتیم هذا کلام شیطانی، حسابی اجتهاد می‌کردند اختلاف فتوی داشتند همین طور که عامه اختلاف فتوی داشتند و عامه در زمان امام صادق علیه السلام موطأ نوشتند آنها اجتهاد می‌کردند دیگر همین جور هم شاگردهای امام صادق علیه السلام مجتهد توی آنها بود متجزی توی آن‌ها بود طلبه توی آنها بود حوزه داشتند ، کی می‌گوید که در زمان ائمه طاهرین عمل به روایات بود؟ نه بابا عمل به روایات بود چیست؟ به قول حضرت امام می‌گفتند که امام صادق علیه السلام بعضی اوقات یادش می‌داد اصلا اجتهاد را می‌گفت به چه دلیل مسح سر و روی پا؟ می‌گفتند فامسحوا بوجوهکم لمکان الباء اصلا امام صادق علیه السلام که درس می‌گفتند درس طلبگی می‌گفتند فقط این جور نبود که آقا امام صادق علیه السلام روایت نقل کنند آنها هم تعبد روایت را قبول بکنند نه بابا، حسابی امام صادق علیه السلام تعارض می‌گفتند دو تا روایت متعارض بشود این جور بکنید، سؤال می‌کردند دو تا روایت با هم متعارض است چه بکنیم؟ و حسابی بحث طلبگی مثل بحث ما دیگر، فرقش این است که ما واقع را بلد نیستم امام صادق علیه السلام واقع را بلد بودند و الا در این که اجتهاد بود و اخباری‌گری که هیچ وقت اخباری گری نبوده، این اخباری گری که تازه پیدا شده این‌ها همه مزخرف است همیشه اجتهاد بوده است همیشه، همیشه اجتهاد بوده به معنا این که اصول نحن نلقی الاصول و علیکم بالتفریع، روایات صحیح السند خواندیم دیگر سابقا، که حضرت می‌فرمودند علینا بالاصول و علیکم بالتفریع ، نحن نلقی الاصول و علیکم التفریع یعنی اجتهاد ،اجتهاد بوده این که در زمان امام صادق علیه السلام فقه نبوده است و روایت بوده است و تقلید اعلم نبوده است و تقلید عالم بوده است و این حرفها را هیچ کدام را ما قبول نداریم، در زمان ائمه طاهرین علیهم السلام آن وقتی که می‌توانستند حرف بزنند اجتهاد بوده ، طلبه‌ها مجتهد توی آنها بوده، ان قلت قلت توی آنها بوده و همین جوری که مردم از آنها تقلید می‌کردند در دسترسی نداشتن به ائمه طاهرین از آنها تقلید می‌کردند دیگر، حضرت می‌فرمودند که کلیش را من می‌گویم تو تفریع بکن فروعاتش را خب مردم به آن عمل می‌کنند دیگر، لذا در زمان ائمه طاهرین تقلید بوده، این زیاد هم روایت داریم کسی گمان نمی‌کنم مخالف با حرف من حرف داشته باشد که می‌گویم الان همین روایتی که سابقا چند روز قبل خیلی هفت هشت ده تا روایت خواندیم دیگر من جمله از روایت‌ها که تلقی به قبول هم هست اهل رجال هم آن را تلقی به قبول کرده‌اند هم مرحوم نجاشی و هم مرحوم شیخ طوسی و هم مرحوم علامه و راجع به ابان بود که به ابان گفتند ابان دوست می‌دارم مثل تو بنشینی در میان مردم فتوی بدهی، فتوی بدهی یعنی چه؟ خب یعنی تو مجتهدی فتوی بده ، فتوی الکی خب نه، مردم از تو تقلید می‌کنند دیگر، مردم از تو عمل می‌کنند و این اخباری‌گری که اجتهاد تازه پیدا شده این از دروغ‌های دنیاست این‌ها که شیعه‌ها تازه در زمان غیبت کبری این اجتهاد درست شده این‌ها تعییر است این‌ها دروغ است این‌ها تهمت است این‌ها می‌خواهند آخوند را از بین ببرند می‌گویند شما مثل سنی‌ها آنها در زمان ائمه طاهرین بودند شما در زمان غیبت صغری پیدا شده‌اید، این‌ها هوچی بازی است برای این که ما آخوندها را از بین ببرند و اجتهاد اصلا در زمان غیبت کبری پیدا شد! از زمان شیخ طوسی پیدا شد! این‌ها از دروغ‌های دنیاست این‌ها تهمت به شیعه است شیعه در مقابل سنی، آن 4 نفر را داشت الا این که آنها هر چه آن 4 نفر می‌گفتند قبول می‌کردند ما ائمه طاهرین راداریم هر چه آنها بگویند قبول می‌کنیم اما سنی‌ها اجتهاد می‌کردند اجتهادشان هم حجت بود ما هم در همان زمان اجتهاد می‌کردیم اجتهادمان حجت بود.
  لذا اگر آقا امام زمان بیایند این حوزه ها از بین نخواهد رفت آقا تأیید حوزه می‌کنند و مجتهد درست می‌کنند و مرجع تقلید درست می‌کنند و آقا امام زمان که نمی‌آید این‌ها را تعطیل بکند همه این ها هست به قول حضرت امام یک وقت می‌فرمودند خب اگر می‌خواستند نباشد یک رساله می‌نوشت امام صادق علیه السلام ، می‌توانست که، می‌گفت این رساله الی یوم القیامه و رساله را هم خیلی واضح می‌نوشت ، یک رساله عملیه مثل مجتهدین که می‌نویسند به قول حضرت امام می‌خواستند این تنور گرم باشد اصلا می‌خواستند این روحانیت ان قلت قلت داشته باشد توی آن‌ها مجتهد باشد توی آن‌ها اعلم باشد توی این‌ها طلبه باشد حوزه باشد اصلا تشیع راکی آورده تا این جا؟ ما طلبه‌ها با چه؟ با حوزه هایمان با ان قلت قلت هایمان با اجتهادهایمان و امثال این‌ها، اصلا تشیع آمده تا این جا به واسطه ما طلبه‌ها وبالاخره خیلی ها هم خواستند این روحانیت را به طور کلی نابود کنند اما نشد خدا نخواست نمی‌خواهد انشاء الله تا زمان امام زمان .
  حالا بی خودی ما را این طرف و آن طرف نبرید.
  این که مشهور شده این که در زمان امام صادق علیه السلام طلبگی نبود، اجتهاد نبوده فتوی نبوده این دروغ است این تهمت درست نیست تهمت به ما می‌زنند این که می‌خواهند ما را بگویند شیعه در زمان ائمه طاهرین مثل سنی نبوده سنی‌ها هستند که اجتهاد می‌کردند در مقابل ائمه طاهرین و این اجتهاد از زمان شیخ طوسی در آمده این دروغ است بلکه این اجتهاد همیشه بوده است و این طلبگی حوزه‌ها مخصوصا از زمان امام باقر علیه السلام آنها می‌خواستند تشکیل بدهند نگذاشتند، نشد، از زمان امام باقر علیه السلام تشکیل شد بعد زمان امام صادق علیه السلام و امام صادق علیه السلام یک رونق حسابی به حوزه ها دادند ، به اجتهاد، به تتبع در فقه، و این که در زمان امام صادق علیه السلام فقط را روایت می‌خواندند ، این که معنا ندارد آخر این که روایت می‌خواندند یعنی چه؟ مگر می‌شود روایت بخوانند؟ خب روایت را باید امام صادق علیه السلام بگویند کلی است عام است باید تخصیص بدهند، عام و خاص در زمان امام صادق علیه السلام نبوده حمل مطلق بر مقید در زمان امام صادق علیه السلام نبوده حمل اظهر و ظاهر در زمان امام صادق علیه السلام نبوده این‌ها همه اش نقل روایت است روایت‌ها به ما رسیده و ما داریم این کارها را می‌کنیم والا زمان امام صادق علیه السلام نبوده، خب نمی‌شود که این‌ها را گفت.
  بنابراین اولا این اشکالی که شده که آقا این تقلید اعلم در زمان امام صادق علیه السلام که مرجعیت نبوده تا شما بگویید تقلید اعلم، یک ) جوابش این است که بگویید نبوده اما آن عقل ما که می‌گوید تقلید، نمی‌گوید در چه؟ کلی طبیعی است در همه چیز، آن عقل ما که می‌گوید اعلم ، نمی‌گوید در چه؟ کلی طبیعی است کلی طبیعی می‌گوید در همه چیز من جمله فقه، همین طور که عقل ما می‌گوید در زمان امام صادق علیه السلام آن کسی که کارشناس است باید به او مراجعه کرد در همان زمان هم عقل می‌گوید هر که کارشناس است باید به او مراجعه کرد، کلی من جمله فقه است می‌خواهد در زمان امام صادق علیه السلام باشد می‌خواهد نباشد، خب این اختراع‌ها هیچ کدام در زمان امام صادق علیه السلام نبوه حالا ما بگوییم که این سیره راجع به این اختراع‌ها نیست چرا؟ برای این که تازه پیدا شده ، می‌شود گفت؟ اتفاقا این جا دیگر نگفته‌اند ، خب اگر راجع به تقلید می‌گویید راجع به اختراعات هم همه بگویید الان راجع به مهندس ‌ها و راجع به متخصص در دکتری و این‌ها سیره در زمان امام صادق علیه السلام نبوده پس الان درست نیست ، می‌شود گفت؟ نه بابا.
  ما که می‌گوییم عقل می‌گوید تقلید کن کاری به خصوصیات خارجی ندارد، این که می‌گوید عقل تقلید اعلم کن کاری به خارج و خصوصیات خارجی ندارد کلی خارجی که نیست کلی طبیعی است کلی طبیعی می‌گوید تقلید، کی می‌گوید؟ عقل ما، سیره هم نه، سیره از آن عقل سرچشمه می‌گیرد، عقل ما تقلید کن، از کی؟ از اعلم در چه؟ در هر چه احتیاج پیدا کردی، کلی طبیعی ، در هر چه احتیاج پیدا کردی را من می‌گوییم، کلی استغراقی می‌شود آن نه، بر می‌گردد در هر چه ، می‌شود تقلید اعلم نظیر اصل تقلید، قبل از اسلام هم عقل دلالت می‌کرده، لذا ما مثلا می‌گوییم که پیامبر ما پیامبر خاتم است این یک امر عقلی است، می‌گوییم امر عقلی است چرا؟ می‌گوییم برای این که اعلم است، دیگر مقدم بر همه پیامبران است چرا؟ چرا پروردگار عالم پیامبر اکرم را مقدم بر همه پیامبران ؟ تقلید اعلم است دیگر، برای این که قرآن می‌فرماید که این اعلم از همه است آن ادیان ناقص بوده این دین کامل است ، آنها محدود بودند پیامبر اکرم غیر محدود، بعد هم که پیامبر ما آمد می‌گوید تقلید اعلم همه با هم به پیامبر اکرم ، جاهل به عالم، تقلید اعلم همه باید بگویند یا رسول الله محمد بن عبد الله، خب حالا این دلیل اول.
  دلیل دوم برای بعدمان مرحوم آخوند دارند عبارت مرحوم آخوند خیلی نارساست می‌گویند که اصل دلالت دارد ردعی هم برای این اصل نداریم این را مطالعه کنید بینید مرحوم آخوند چه می‌گوید؟ ظاهراً می‌خواهند بگویند دوران امر بین تعیین و تخییر، برای جلسه بعدمان انشاء الله.
 وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo