< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

90/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : قاعده لاضرر
  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
  مسئله دیگری که عنوان فرموده‌اند ومسئله مبتلا بهی هم هست این که مثلا سیل آمده است می بیند این سیل دارد می رود منزل همسایه اگر در خانه خودش را باز بگذارد می‌آید منزل این خراب می‌شود منزل همسایه خراب نمی‌شود آیا واجب است دفع ضرر از غیر بکند؟
  مشهور در میان اصحاب گفته‌اند نه، طوری نیست ، گفته‌اند یک دفعه سیل می‌آید توی خانه اش این دیوار را می‌شکافد برود منزل همسایه خب این ضرر است اما یک دفعه نه، در خانه را می‌بنند سیل دیگر نمی‌آید توی خانه می‌رود خانه همسایه، گفته‌اند صورت اول قاعده لاضرر دارد صورت دوم قاعده لاضرر ندارد چرا ندارد؟ گفته‌اند این ضرر به غیر نزد این دفع ضرر از خودش کرد فرق است بین این که دفع ضرر از خودش کند یا این که دفع ضرر از غیر، دفع ضرر از خودش بکند ولو ضرر به غیر هم بخورد گفته‌اند خب طوری نیست اما اگر بلا آمده برای خود این و این بلا را روانه می‌کند خانه همسایه گفته‌اند این قاعده لاضرر دارد حالا ولو خانه ات خراب می‌شود خب بشود اما تو بخواهی مسبب بشوی برای این که خانه دیگران خراب بشود نمی‌شود مرحوم شیخ انصاری فرموده‌اند، مرحوم آخوند در کفایه فرموده‌اند، بسیاری از بزرگان هم که قاعده لاضرر را عنوان فرموده‌اند فرموده‌اند که این ضرر به غیر طوری نیست حتی مثلا رفته‌اند بالا گفته‌اند که خانه این کوخ است خانه همسایه کاخ است اگر خانه این خراب بشود یک میلیون است خانه همسایه خراب بشود 100 میلیون است حالا بگوییم که آب بیاید خانه این خراب بشود نگذارد آن 100 میلیون ضرر بخورد به آن همسایه، کوخ خراب بشود کاخ خراب نشود گفته‌اند واجب نیست ولو اهم و مهم هم هست گفته‌اند اما اهم و مهم آن جاهاست که ضرر زننده مضار بر این صادق بشود که حالا بعد مثالش را می زنیم و اما اگر بلا که هجوم آورده آن بلا اگر این جلویش را بگیرد می رود خانه همسایه اگر جلویش را نگیرد می‌آید خانه این حالا واجب است جلویش را نگیرد تا بیاید خانه این ؟ برای این که ضرر به دیگران نخورد؟ گفته‌اند نه، همین مثالی که مرحوم آخوند می‌زنند مثال خوبی است سیل آمده توی کوچه این اگر در خانه‌اش را باز بگذارد سیل می‌آید خانه این خانه این خراب می‌شود اگر در خانه‌اش را ببندد سیل می‌رود خانه همسایه ، خانه همسایه را خراب می‌کند گفته‌اند می‌تواند این در خانه‌اش را ببندد سیل برود خانه همسایه را خراب بکند چرا؟ هر چه هست تقصیر بلاست نه تقصیر این ، کجا این تقصیر پیدا می‌کند؟ این که بلا آمده دامن گیر این شده این بخواهد حالا که دامنگیرش شده دامنگیر غیر بکند مثل همان مثالی که زدم سیل آمده توی خانه‌اش دیوار را خراب می‌کند راه می‌دهد به خانه همسایه گفته‌اند این نمی‌شود این چرا نمی‌شود ؟ گفته‌اند این مضر است نسبت فعل را به این نمی‌شود داد بگویند خانه فلانی را این خراب کرد در حالی که اگر راه ندهد خانه خودش خراب می‌شود گفته‌اند خب این دیگر تقصیر همسایه نیست این دیگر تقصیر سیل است خانه این را خرابش کرده این صورت اول .
  بله بعضی ها که اهل دل هستند با یک قواعد دیگر آمده اند جلو آن مربوط به اصول و فقه ما نیست این که قانون مواسات اقتضا می‌کند این کوخ این خراب بشود کاخ آن خراب نشود بلکه هر دو خانه مثل هم است این ضرر به خودش بزند برای این که به همسایه ضرر نزند گفته‌اند این قانون مواسات است و خیلی خوب است و ایثار و گذشت و فداکاری، یک مثالهایی هم می‌زنند اما این مربوط به فقه نیست مربوط به اصول نیست مربوط به اخلاق است مثال می‌زنند که می‌گوید رفتم خانه همسایه مریض بود دیدم که دیوارش به اندازه‌ای نم است که گل آلود شده و این را من کرده‌ام از چاه من بوده‌ می‌گوید به این آقا گفتم آقا چرا به من نگفتی تا دفع ضرر بکنم؟ گفت راستش این است که دو سه مرتبه آمدم بگویم اما دیدم یک پولی روی دست تو می‌گذارم گفتم من خود متحمل ضرر بشوم بهتر از این است که همسایه متحمل ضرر بشود این‌ها خب اخلاق است دیگر این‌ها مربوط به فقه نیست و قانون مواسات می‌گوید که کوخ تو خراب بشود کاخ او بگذار خراب نشود اهم و مهم اخلاقی، که اهم و مهم را می بردش روی عموم ، عموم مردم اهم و مهم ، کوخ، کاخ کدام خراب بشود؟ کوخ، نه کاخ، حالا این کوخ، کاخ مال کیست؟ دیگر نگو مال کیست؟ خدا رحمتش کند این مثال یادم آمد یک طلب رحمتی طلب مغفرتی برای آن کسی که می‌دانم آمرزیده است خیلی خوب بود آیت الله زاده حاج آقا مصطفی خمینی ایشان انصافا خیلی عالی بود اهل دل هم بود می‌گفت که چند تا خانه آتش گرفته بود، در وسط منزل یک کسی آتش نگرفته بود به او گفتند منزل‌ها آتش گرفت الا منزل تو، این خوشحال شد که منزلش آتش نگرفته، حالا گفته بود که من سالهاست دارم توبه می‌کنم از این خوشحالیم نمی‌دانم خدا من را آمرزید یا نه؟ که من خوشحال شدم در میان خانه‌ها خانه من آتش نگرفت نسوخت ، نه این که خانه همسایه‌ها خوشحال باشد که سوخته، نه، خب این‌ها هست خیلی مثالها داریم خیلی، استاد بزرگوار ما حضرت امام نقل می‌کردند از مرحوم آقای شاه آبادی که آقای شاه آبادی رفته بود حمام عمومی، آن وقت‌ها که حمام خصوصی نبود، وقتی از خزینه آمده بودند بیرون یک سرهنگ در زمان پهلوی ، قلدرها یک قدری آب پاشیده بود به ایشان توهین آخوندی هم کرده بود، آی آخوند، مرحوم شاه آبادی اصلا جواب نداده بودند رفته بودند برگشته بودند خزینه خودشان را تطهیر کرده بودند آمده بودند رفته بودند ، این مرد هنوز از حمام بیرون نیامده زبانش تاول کرد و بالاخره یک 24 ساعت هی می‌نالید هر کاری کرد نشد، به درک واصل شد این خبر به آقای شاه آبادی دادند حضرت امام می‌گفتند بارها آقای شاه آبادی غصه می‌خورد می‌گفت ای کاش وقتی از خزینه آمدم بیرون این آب به من پاشید من یک تشری به او رفته بودم ما تشر نرفتیم خدا تشر رفت و ناراحت بود آقای شاه آبادی که چرا این مُرد بر اثر این که من بی تفاوتی با او کردم مظلوم نمایی کردم خب این‌ها هست که مسلم حاضر است خانه خودش خراب بشود خانه همسایه نه، خودش مقروض باشد قرض دیگران ادا بشود یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لاشکورا که آیه شریفه می‌فرماید که گرسنه بودند و یطعمون الطعام علی حبه گرسنه بودند به این می‌گویند ایثار، گذشت، فداکاری اگر با آن قاعده بیاییم توی مسئله امروزمان باید اهم و مهم را بسنجیم روی نوع نه روی شخص اما این می‌شود اخلاق، آن که هست که شیخ انصاری که اول معلم اخلاق بودند وقتی وارد فقه و اصول و این‌ها می‌شوند دیگر این حرفها را نمی‌زنند می روند روی فقه و اصول و قواعد لذا این جا روی قواعد جلو آمده اند که آقا سیل آمده یا خانه همسایه یا خانه تو، اگر محافظ خانه‌ات باشی می‌رود خانه همسایه اگر محافظ خانه همسایه باشی می‌آید خانه تو، کدام؟ خب قاعده اقتضا می‌کند محافظ خانه خودت باش تو ضرر به دیگران نزن ولو آن سیل ولو آن بلا ضرر بزند به دیگران ،این مسئله اول .
  مسئله دوم این که تصرف در اموال خودش اما مضر برای دیگران این جایز است یا نه؟ مشهور گفته‌اند بله حتی شیخ انصاری و حالا مثال هم خیلی دارد ، این انبوه سازی‌ها خب 200 ، 300 متر زمین یک جا می‌خرد 7 طبقه می‌سازد محله را نابود می‌کند آفتاب همسایه را می‌گیرد امنیت همسایه را می‌گیرد چه ضررهای بالا بالا ، خانه 100 میلیونی را می‌کند 50 میلیون گفته‌اند طوری نیست چنانچه الان هم شهرداری اجازه می‌دهد بد کاری می‌کند ، هم انبوه‌سازی ها می‌سازند بدکاری می‌کنند محله را از بین می‌برد و راه هم دارد ما به این‌ها می‌گوییم بابا غربی‌ها بهتر از ما بلدند شهرک سازی می‌کنند خب این انبوه سازی ها را ببرید یک جا معین، 5، 6 کیلومتر از اصفهان یک زمین، 5، 6 کیلومتر هم نمی‌خواهد زمین اطراف اصفهان زیاد است آن جا انبوه سازی کنند چرا در وسط محله؟ اما شهرداری گوش نمی‌دهد جمهوری اسلامی گوش نمی‌دهد فقهاء هم همه می‌گویند جایز است می‌گوید این توی خانه خودش است ضرر که نزده ضرر آن جاست که بیاید خانه همسایه را بگیرد ضرر آن جاست که چاهش خانه همسایه را نمناک بکند و اما اگر توی خانه خودش به قول عوام یک مثال عوامانه دارد خانه خودم و چهار دیواری و هر کاری دلم می‌خواهد می‌کنم و این مثالش هم خیلی است ما آخوندها ساعت 10، 11 شب این بلند گو محله را گرفته ما هم می‌زنیم زیر صدایمان مزاحم محله می‌شود؟ آقایان می‌گویند بله برای این که مسجد است و بلند گو و صدای این آقا و هر کار می‌خواهیم می‌کنیم و این چیزی که مشهور در میان فقهاء شده که همین جا هم مرحوم شیخ انصاری مرحوم آخوند در کفایه می‌گویند اصلا تعارض نیست، حالا تعارضش را فردا صحبت می‌کنیم تعارض بین ضررین نیست تا ما اهم و مهم و امثال این‌ها بسنجیم ، تصرف در مال خودش بدون این که تصرف در مال غیر بکند بنابراین نفعا او ضررا اشکال ندارد بعد هم مثالهایش را می برند روی یک چیزهای دیگر مثلا شما چراغتان را روشن کرده اید یک کسی می‌آید از نور چراغ شما استفاده می‌کند شما بگویید من راضی نیستم فقهاء گفته‌اند نمی‌توانی بگویی راضی نیستم خب از نور چراغ دارد استفاده می‌کند تصرف در چراغ که نمی‌کند از گرمای بخاری شما استفاده می‌کند شما بگویید راضی هستم یا راضی نیستم خب مسلم طوری نیست حالا آن جا هم از بلند گو مزاحم است می‌گویند طوری نیست تصرف در مالش که نکردی تصرف در خانه‌اش که نکردی و ما عقیده داریم همه این‌ها ضرر است همه این‌ها حرام است هم دولت باید جلویش را بگیرد هم ملت، ما عقیده داریم تصرف باید متعارف باشد تصرف غیر متعارف جایز نیست اصلا جایز نیست آن که روایت داریم آن که مسلم است هر کس می‌تواند تصرف در مال خودش بکند متعارف نه غیر متعارف نه انبوه سازی، حتی این مسئله را من مشکلم است بگویم، مشهور است شاید اجماع باشد که وقتی انسان یک زمینی را خرید مالک شد من تخوم الارض الی عنان السماء این مالک است من می‌گویم نه، مالک، تعارف، از همین هم من می‌گویم اگر معدن پیدا شد این اصلا مالک این معدن نیست من تخوم الارض که نیست این مالک معدن نیست معدن ملک حکومت اسلامی است برای این که آن طبقه مثل نفت چندین هزار متر می رود پایین این آقا مالک نیست این آقا فقط مالک این است که بتواند آب از این زمین، چاه، بکند چاه عمیقش را هم بگویید، نیمه عمیق و عمیق اما نفتش را این مالک است یا نه؟ این دیگر به چه دلیل؟ این‌ها همه تصرف تصرف متعارف، انبوه سازی ها تصرف غیر متعارف است جایز نیست اصلا ضرر هم هست من می‌گویم ضرر است این انبوه سازی این 7 طبقه را که می‌سازد همه این اطرافیها روزی چندین مرتبه می‌گویند خدا لعنتت بکند خیر نبینی ، خیر هم نمی بیند پولها را جمع می‌کند جمع می‌کند ناگهان یک دختر ناباب یک پسر ناباب همه‌اش را آتش می‌زند همه‌اش را نابود می‌کند بنابراین اگر حرف من را بشنوید کار مشکل می‌شود اما یک حرف حسابی شنیده‌اید دیگر یک حرف حسابی هم باید قبول بکنید که ما تصرف را اولا تصرف متعارف می‌دانیم بعد هم تصرف متعارف هم آن جا که بلندگو مزاحم نباشد مگر می‌شود بلند گو ساعت 10، 11 توی مسجد صدایش بلند باشد همسایه‌ها را اذیت بکند چه ضرر بالاتر از این؟ خیلی ماسیره درست بکنیم و حسابی توی دهان این‌ها بزنیم خب اذان صبح حالا خواب است جهنم خواب است باید خواب نباشد اما آن هم نه گوش خراش ، گوش خراش هم باید نباشد اگر گوش خراش باشد اذیت است ، حالا می‌خواهد مریض داشته باشد می‌خواهد نداشته باشد، واین‌ها همه اصلا ضرر عرفی است وقتی ضرر عرفی باشد لاضرر و لاضرار جلویش را می‌گیرد حکومت اسلامی باید جلویش را بگیرد، حالا اصلا این بلندگوها که توی کوچه‌ها می‌گذارند این‌ها برای خودنمایی است این‌ها ریاکاری است والا بلند گو اگر می‌خواهد صدای آن روحانی را بشنود باید توی خانه بگذارد خب مانع ندارد فراوان دیده‌ایم می‌شود که بلند گو توی خانه چندین هزار نفر را اداره می‌کند صدایش توی کوچه هم نمی‌آید چه رسد خانه همسایه، توی مسجد و حسینیه و خانه روضه و همه همه یک جور است تفاوت نمی‌کند و این که مشهور در میان اصحاب شده آقا مال خودم تصرف خودم هر جور می‌خواهم این‌ها درست نیست، مال خودت اما متعارف، به عبارت دیگر اسمش را اگر بخواهید ببریدش توی علم اسمش را می‌گذارند دلیل حیثی یعنی دلیل در یک چار چوب معینی مثلا الناس مسلطون علی اموالهم همین جاها مرحوم شیخ انصاری و دیگران گفته‌اند به قاعده سلطنت الناس مسلطون علی اموالهم اما یک مثال از مرحوم حاج شیخ رضوان الله تعالی علیه مرحوم آقای داماد رضوان الله تعالی علیه نقل می‌کرد می‌گفت که چماقش را بگیرد عصایش را بگیرد هی دور سرش تاب بدهد توی کوچه بگوید عصای خودم و مال خودم و قدرت خودم هر جور می‌خواهد بشود تو نیا تا توی سرت بخورد مرحوم حاج شیخ می‌گفت مگر می‌شود ؟ عصایت را می‌خواهی برای این که راه بروی با آن ، دلیل حیثی است یعنی الناس مسلطون علی اموالهم در یک چارچوب عرف در یک چارچوب معین و این که ما انبوه سازی کنیم بگوییم الناس مسلطون علی اموالهم بگوییم معدن‌ها اگر توی خانه پیدا شد مال خودم و این که بلند گو مال خودم روضه ابی عبدالله توی مسجد، حسینه ، این بی دین است این دین ندارد دارد این حرفها را می زند این ها را هیچ کدام با قواعد نمی سازد همه دلیل هم همین الناس مسلطون علی اموالهم است و الناس مسلطون علی اموالهم دلیل حیثی است یعنی من حیث این که بخواهی تصرف متعارف بکنی.
  بنابراین این مسئله دوم هم که مشهور در میان اصحاب شده ما که نمی‌توانیم درستش بکنیم حالا شما باز هم یک فکر روی آن بکنید ببینید حرف مشهور را من جمله شیخ بزرگوار به قول حضرت امام آن که همه چیز را به همه کس نشان داد شیخ بزرگوار شیخ انصاری فرموده‌اند ببینید من درست می‌گویم یا نه؟ اگر من درست بگویم فرمایش شیخ انصاری درست نیست.
 و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo