< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

90/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : قاعده قرعه
  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
  در باب قرعه تنبیهاتی هست مهم هم هست یکی از تنبیهات مشهور در میان اصحاب شده هم صاحب جواهر فرموده‌اند هم مرحوم شیخ انصاری فرموده‌اند هم مرحوم آخوند در کفایه خیلی‌ها گفته‌اند که قرعه حجت نیست چرا حجت نیست ؟ گفته‌اند برای این که این القرعه لکل امر مشکل دلیلش است شما دلیل به غیر این که ندارید القرعه لکل امر مشکل و این به اندازه‌ای تخصیص خورده که اصلا عام از عمومش افتاده است لذا اصلا به این عموم القرعه لکل امر مشکل نمی‌توانیم عمل بکنیم مگر در موردی که اجماعی در کار باشد که در حقیقت برمی‌گردد اصلا آن که است آن اجماع است نه خود قرعه، قرعه را از کار انداخته‌اند القرعه لکل امر مشکل اصلا این را بگذار کنار هر کجا اجماعی داشته باشیم بر قرعه آن جا حجت است هر کجا اجماع نداشته باشیم القرعه لکل امر مشکل برای ما نمی‌تواند کار بکند، این حرف بزرگان است، و چیزی که ما در آن گیریم دیگر شما مطالعه کنید تا فردا ببینید جوابش را می‌توانید بدهید یا نه؟ و آن این است که ما اصلا برای این قرعه تخصیص پیدا نکردیم تا بشود تخصیص مستهجن، اگر ما بگوییم القرعه لکل امر مشکل هم موضوعات را می‌گیرد هم احکام را ممکن است کسی بگوید که در احکام که قرعه نداریم بنابراین اگر بخواهیم به القرعه لکل امر مشکل تمسک بکنیم تخصیص مستهجن لازم می‌آید بنابراین قرعه حجت نیست اما کی گفته تا حالا ؟ سابقاً صحبت کردیم قرعه مختص به موضوعات است نه احکام، احکام مبین است احکام متبین است احکام خود دلیل خاص دارد و ما راجع به احکام این جور است که باید طبق آن ادله اربعه بیاییم جلو فتوی بدهیم روی حکمی از احکام الله، اگر می‌گوید تسبیحات اربعه نمی‌داند آیا یک مرتبه واجب است یا سه مرتبه؟ خب باید بررسی کند ببیند که روایات اهل بیت علیهم السلام چه می‌گویند؟ یک دسته استفاده می‌کنند از روایت سه مرتبه یک دسته استفاده می‌کنند یک مرتبه، سه مرتبه را حمل بر استحباب می‌کنند بالاخره جازم می‌شود آن کسی که می‌گوید یک مرتبه یا آن کسی که می‌گوید سه مرتبه بالاخره با دلیل از مسئله رد می‌شود و در احکام که ماندنی اصلا نیست تا بخواهیم قرعه بکشیم و هیچ کس هم نگفته قرعه در احکام هم می‌آید احکام مبین است متبین است همچنین سابقا صحبت کردم ما که می‌گوییم قرعه اصلا یک امر عقلایی است نه امر تعبدی گفتیم عقلاء هم همین طور است عقلاء که راجع به قوانین قرعه ندارند، راجع به موضوعات ، این زمین را می‌خواهند قسمت کنند با هم مثلا نمی‌دانند آیا این زمین بالا را آن بردارد آن پایین را آن بردارد چه جوری است؟ می‌گوید بیا قرعه بکشیم به نام هر کسی آمد آن زمین بالا مال او شارع مقدس هم می‌گوید اگر امری برایت مشکل شد نتوانستی آن امر را در موضوع، آن موضوع را نتوانستی اثبات بکنی قرعه بکش حالا یا قاضی قرعه بکشد یا تخاصمی باشد قرعه بکشند یا اصلا نه در امورات عادی امورات مهم اما تخاصمی هم در کار نیست و می‌شود راجع به موضوعات حالا راجع به موضوعات لذا راجع به احکام برود کنار اصلا متخصص است نه تخصیص القرعه یختص بالموضوعات هم عقلا یعنی عند العقلاء هم شرعا، می‌شود موضوعات حالا در موضوعات تخصیص پیدا کنیم یا نیست یا خیلی کم است خیلی کم است و این که تخصیص به اندازه‌ای است که تخصیص مستهجن است مثلا ما نتوانستیم پیدا کنیم الا در باب قبله ، در باب قبله قرعه کشی نه، آن هم نمی‌دانم نه یا نه، حالا مثال بزنم یک کسی توی بیابان است قبله نمی‌داند کدام طرف است خب گفته‌اند که به چهار طرف نماز بخوان چرا؟ علم اجمالی کار می‌کند اگر علم اجمالی نداشتیم که حالا مثال می‌زنم گاهی نداریم علم اجمالی به ما می‌گوید به چهار طرف نماز بخوان، که ما از روایات استفاده کردیم که ائمه طاهرین تسهیلا للامر می‌گوید لازم نیست عمل به علم اجمالی بکنی از هر طرف نماز بخوانی بس است، احتیاجی به قرعه نداریم تا قرعه بکشیم برای این که روایت روی آن است روایت آمده قضیه را متبین کرده وقتی قضیه متبین شد اصلا قرعه می‌شود سالبه به انتفاء موضوع و این که گفته‌اند که در باب قبله چرا قرعه نمی‌کشید؟ می‌گوییم خب علم اجمالی توی کار است علم اجمالی توی کار باشد که جای قرعه نیست چنانچه ما می‌گوییم از روایت‌ها استفاده می‌شود ما قائل به این هستیم آن چهار طرف نماز بخوان را ما مستحب می‌دانیم واجب نمی‌دانیم البته از روایات استفاده می‌کنیم روایات به ما می‌گوید وقتی که چهار طرف خب مشکل است چهار طرف نماز خواندن می‌فرمایند عمل به علم اجمالی نکن به یک طرف نماز بخوانی بس است این در حقیقت چکار کرده ؟ گفته است قبله از تو ساقط است شرط را برداشته در حالی که لاتعاد الصلاه الا من خمس شرط ذکری نیست شرط واقعی است اما در آن جا که در بیابان است چهار طرف می‌خواهد نماز بخواند راستی مشکل است شرط را برداشته گفته است که تو نماز بخوان بدون این که رو به قبله باشد اگر رو به قبله شد شد، نشد هیچ.
  این طور که ما می‌گوییم، می‌گوییم اصلا روایت می‌گوید که شرط نیست قبله، اما آن کسانی که می‌گویند می‌گویند ولو احتمال هم به دو طرف باشد احتمال حجت نیست باید به چهار طرف نماز بخوانی مگر نتوانی، وقتی نتوانستی دیگر الضرورات تتقدر بقدرها می‌گوید آن جا که احتمالش بیشتر آن طرف نماز بخوان ، خب همه این‌ها را از روایات استفاده می‌کند همه این‌ها را از قواعد استفاده می‌کند لذا نوبت به قرعه نمی‌رسد اصلا نوبت به قرعه نمی‌رسد ولی مثلا همین روی فتوای ما توی بیابان است به هر طرف نماز بخواند طوری نیست از نظر ما، حالا این به هر طرف نماز بخواند طوری نیست اما حالا می‌خواهد قرعه بکشد خب کار خوبی است بکشد برای این که قرعه بکشد یا نکشد قرعه هر طرف بیاید نیاید این می‌تواند به هر طرف نماز بخواند حالا قرعه هم بکشد دلش را خوش بکند آن طرفی که قرعه آمده به آن طرف نماز بخواند کی می‌گوید حرام است؟ کی می‌گوید اشکال دارد ؟ و ما هرچه گشتیم حالا شما دیگر بگردید ببینید در موضوعات تخصیصی خورده؟ ولو در مهام امور؟ مخصوصا این که قائل خیلی بزرگ است یک قول مشهوری شده و این قول مشهور را ما نتوانستیم درستش بکنیم فکر هم روی آن خیلی کرده ام این جزوه‌ای که الان دست من است 30 سال قبل من نوشته‌ام و دوره اصول را که من نوشته‌ام تا یخ زده‌ام روی همین قرعه 1404 است الان 1432 است تقریبا 30 سال قبل است و روی این 30 سال قبل اقلا هفت هشت ده مرتبه کفایه گفته‌ام چهار پنچ دوره خارج گفته‌ام همه‌اش هم بدون مطالعه من بنا ندارم، حرام می‌دانم بدون مطالعه تدریس بکنم یا بدون مطالعه بخواهم درس بگویم، همه‌اش هم مطالعه بوده چندین دوره هم خارج دیده‌ام و این قول را من نتوانسته‌ام تاحال درستش بکنم ولو قائل بالاست مثل صاحب جواهر و شیخ انصاری و مرحوم آخوند در کفایه که قرعه اصلا پشمی به کلاهش نیست هر کجا اجماعی در موردش هست به آن عمل بکن هر کجا نه که این یک احترامی است بر سر قرعه گذاشته‌اند احترام بی خودی، برای خاطر این که اگر اجماع باشد آن اجماع حجت است نه قرعه و به اجماع عمل کرده‌ایم خود قرعه هیچ، آن وقت می‌گوییم آقا چرا قرعه هیچ؟ برای این که این القرعه لکل امر مشکل اگر حرف ما باشد که بنای عقلاست چرا هیچ؟ اگر هم حرف ما نباشد و حرف شما باشد یعنی تمسک به روایت باشد القرعه لکل امر مشکل خب روایت روی آن مستفیض است بگویید که دلیل، می‌گوییم خب چرا عمل نکنیم؟ می‌گوید به اندازه‌ای تخصیص خورده که دیگر این عام از کار افتاده تخصیص مستهجن و چون عام از کار افتاده دیگر ما عامی نداریم القرعه لکل امر مشکل تا به آن عمل بکنیم این اشکال است.
  حرف ما این است که آقا این تخصیص کجاست؟ اگر بگویی در احکام که قرعه نیست می‌گویم خب بله در احکام قرعه نیست اما القرعه لکل امر مشکل که راجع به احکام نیست، اگر بگویی در موضوعات می‌گویم کجا در موضوعات یک جا پیدا کنید که القرعه لکل امر مشکل نیاید، مثال زده‌اند به باب قبله یا مثال می‌زنیم به باب قبله، قبله را هم این هاست که عرض کردم.
  فتلخص مماذکرناه تنبیه اول ما این است که این که گفته‌اند القرعه لکل امر مشکل این عامی است که نمی‌شود به آن عمل کرد ما می‌گوییم عام است که می‌شود به آن عمل کرد و روی حرف ما اصلا بنای عقلاء روی آن است قرعه یکی از اصول عملیه عقلاست عقلاء همین طور که اصول لفظیه دارند اصول عقلیه دارند اصول عملیه دارند و از جمله اصول عملیه‌شان قرعه است القرعه لکل امر مشکل این تبیه اول.
  تنبیه دوم گفته‌اند که اختلاف است آیا قرعه مختص به باب حکومت است؟ یا نه اگر باب حکومت هم نباشد اگر دو تا برادر با هم جنگی نزاعی داشته باشند می‌توانند قرعه بکشند بعضی گفته‌اند قرعه مختص به حاکم است.
  من خیال می‌کنم این حرفها باز همین برگشتش به حرف اول است یعنی این ‌ها القرعه لکل امر مشکل را نتوانستند درستش بکنند لذا رفته‌اند روی باب حکومت و گفته‌اند اگر قاضی هر کار بکند قاضی عادل قاضی مجتهد هر کاری بکند درست است من جمله قرعه مختص به حکومت است.
  بعضی‌ها یک مقدار آمده‌اند پایین تر گفته‌اند نه حالا اگر قاضی هم توی کار نباشد یا این‌ها دو تا برادرند نمی‌خواهند بروند دادگاه نمی‌خواهند بروند پیش قاضی و می‌خواهند رفع نزاع بکنند خودشان با قرعه رفع نزاع می‌کنند ‌گفته‌اند این هم طوری نیست که استاد بزرگوار ما حضرت امام توی درس اصرار داشتند این که مختص به باب تنازع است .
  و قول سوم که قول ما هم هست این است که نه، القرعه لکل امر مشکل این هم باب حکومت است هم باب تنازع است هم باب منافع است ولو منافع شخصی که گفتیم استخاره هم همین قرعه است همین مصداق قرعه است الا این که آن مثلا مشورت با خدا و آن دعاها و ثناها .
  این‌ها که می‌گویند مختص به باب حکومت است یا مختص به منازعات است یک روایاتی نقل کرده‌اند بعضی از این روایت‌ها را بخوانیم ببینیم که چه جور است ؟ روایت 1 از باب 34 از ابواب عتق جلد 16 وسایل روایت یونس، روایت یونس را بزرگان گفته‌اند این یونس معلوم نیست کیست ؟ برای این که اگر یونس بن عبدالرحمن باشد خیلی مرتبه‌اش بالاست از اصحاب اجماع است اما اگر یونس بن ظبیان باشد ، نه، این آدم بی خودی است و کذاب است و امثال این‌ها، حالا در ما نحن فیه می‌خواهد یونس بن ظبیان باشد می‌خواهد یونس بن عبدالرحمان باشد قبل از روایت نوشته‌ام که این حرف مال کشی است الا این که ابن ابی عمیر روایت را نقل کرده است این جا ولایروی الا عن ثقه لذا اگر این یونس بن ظبیان هم باشد آن نقل ابن ابی عمیر درستش می‌کند ولی بالاتر از این‌هاست برای این که از این یونس بن ظبیان هم ابن ابی عمیر و هم صفوان و هم بزنطی هرسه اصحاب اجماعند از آن نمره اولی‌ها .
  اصحاب اجماع 24 نفرند یک شش تا یک دوازده تا یک هیجده تا یک بیست و چهار تا و آن 6 تا اولی که من جمله همین ابن ابی عمیر و صفوان و بزنطی است این‌ها خیلی جلالت قدر دارند پیش اهل رجال و می‌گویند که اصحاب اجماع اولی‌ها از این یونس بین ظبیان این‌ها روایت نقل می‌کنند.
  یک چیزی که حالا دیگر مربوط به بحث ما هم نیست و آن این است که این یونس بن ظبیان آدم خیلی خوبی است این که اسمش را می‌گذارند کذاب این برای غلوش است اما نه غالی این که علی را خدا بداند، نه، معنای غلو یعنی مضمون زیارت جامعه را نقل می‌کرده برای مردم و چون مردم آن زمان تاب این جور حرفها را نداشتند محیط محیط سنی گری بوده شیعه از نظر اسرار در خفای عجیبی بوده نهی شده بودند از این که از این حرفها نزنند، بعضی‌ها داغ و تند بودند توی میان مردم می‌زدند لذا این ها را طردشان می‌کردند می‌گفتند کذاب، می‌گفتند غالی و این غلوهایی که مرحوم نجاشی دارد این غلوهایی که مخصوصا مرحوم کشی، مرحوم کشی خیلی بالاست انصافا از آن نمره اولی‌هاست در رجال قبل از مرحوم نجاشی هم هست این غال این کذاب یا انه غال از این قسمهاست یعنی هیچ کدام این ها حجت نیست دلیلش هم همین عرضی که کردم که یونس بن ظبیان ولو این که کشی می‌گوید که کذاب اما مثل ابن ابی عمیر و مثل صفوان و مثل بزنطی از او روایت نقل می‌کنند شاید مرحوم کلینی با آن جلاتش ، مرحوم کلینی با آن دقتش با آن 25 سال دقت و تفحصش شاید از این یونس بن ظبیان به طور یونس یا به طور یونس بن ظبیان شاید 100 تا روایت نقل می‌کند، بنابراین روایت صحیح السند است لااقل مصححه قال فی رجل کان له عده موالیک هفت هشت ده تا غلام دارد فقال ایکم علمنی آیه من کتاب الله فهو حر هر کدام‌تان یک آیه یاد من بدهید آزادتان می‌کنم فعلمه واحد منهم ثم مات المولا یکی از این غلام‌ها به گفته این مولا عمل کرد اما هنوز این را آزاد نکرده آن مولا مُرد حالا چه باید کرد؟ کدام از این غلامها آزادند؟ ولم یدر ایهم الذی علمه؟ انه قال حضرت این جور فرمودند یستخرج بالقرعه قال لایستخرجه الا الامام لان له علی القرعه کلا ما ودعاءً لا یعلمه غیره، حضرت اول فتوای خودشان را دادند فرمودند با قرعه کار را درست بکنید دیگر، قرعه بکشید به نام هر کسی آمد آن را آزادش بکنید خب این روایت تا این جا طوری نیست اما این ذیلش را نمی‌دانیم چه می‌خواهد بگوید؟ آقایان تمسک کرده‌اند به این ذیل و گفته‌اند که لایستخرجه الا الامام پس بنابراین مختص به قاضی است.
  اما یک اشکالهایی هست که نمی‌توانیم ملتزم به این اشکالها بشویم.
  اشکال اول اصلا نزاع شده بود بین این غلام‌ها این نزاع را کی باید حل بکند؟ خب باید بروند پیش قاضی نزاعهایشان حل بشود لذا این ذیل مربوط به صدر نیست ، صدر مربوط به ذیل نیست، صدر این است که حضرت فرمودند قرعه بکشید به نام هر کسی آمد آزاد می‌شود ذیل می‌فرماید که خب باب نزاع است خودشان ، خود این غلامها که نمی‌توانند قرعه بکشند چون نزاع در کار است باید بروند پیش قاضی، قاضی بر ایشان قرعه می‌کشد.
  بالاخره باب نزاع بوده حضرت فرمودند خب برو آن جا، وقتی این جور باشد اگر باب نزاع نباشد آیا می‌تواند قرعه بکشد یا نه؟ دیگر روایت دلالت ندارد ظاهراً همین است دیگر ، که اول امام علیه السلام حکم را گفتند فرمودند که قرعه بکشید به نام هر کسی آمد آن آزاد است ثم یا آن سؤال کرد یا امام علیه السلام جواب دادند گفتند که خب چون که باب منازعه است باید برود پیش قاضی، قاضی قرعه می‌کشد هر چه او گفت درست است ، تا این جا می‌شود درستش کرد .
  اما مشکل دیگری که هست این است که حضرت فرمودند که علت آوردند نگفتند باب باب منازعه است گفتند لان له علی القرعه کلاما و دعاءً لایعلمه غیره این یعنی چه؟ توی قرعه یک سری هست توی قرعه یک دعاهایی هست این را کسی نمی‌داند جز امام یعنی جز قاضی پس بنابراین باید بروند پیش قاضی تا آن سر را آن می‌داند دعا را آن می‌داند تا آن دعا را بخواند قرعه بکشد آزاد بشود این را دیگر نمی‌فهمیم معنایش یعنی چه؟ وقتی که نفهمیدیم دیگر ذیل را می‌زنیم می‌گوییم که ذیل را معنایش را نمی‌دانیم ربطی به صدر هم ندارد صدر هم مربوط به ذیل نیست صدر روایت همین است سؤال کرد چه کنم ؟ حضرت فرمودند قرعه بکشید کار تمام می‌شود و اما آن جمله بعدی مراد امام کیست؟ مراد امام معصوم بوده؟ مراد قاضی بوده؟ مراد خلیفه بوده؟ تقیه در کار بوده؟ اصلا معنایش چیست ؟ قرعه که دعا ندارد قرعه که سری از اسرار نیست لذا این که بعضی از بزرگان ظاهراً شیخ انصاری است بعضی از بزرگان تمسک کرده اند به این روایت و فرموده اند این که قرعه مختص به امام است یعنی مختص قه قاضی ، به مرحوم شیخ می گوییم که نه این جمله که امام دعا باید بخواند و این ها شما خودتان هم قبول ندارید بنابراین ذیل روایت هیچ، صدر روایت دلالت دارد و آن این است که القرعه لکل امر مشکل و این جا یک امر مشکلی بوده قرعه بکشید مطلب را صافش کنید حالا باز هم هست بخوانیم.
 و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo