< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : صحیح و اعم
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 مطلب سوم در مسئله این که الفاظ آیا وضع شده برای صحیح یا اعم از صحیح و فاسد ؟ مطلب سوم این است که آن کسانی که صحیح و فاسد را می گویند مربوط به طبیعت نه مربوط به فرد.
 قیوداتی که لحاظ می شود گاهی برای طبیعت است گاهی برای فرد ، آن جا که برای طبیعت باشد به آن می گویند شرط یا جزء آن جا که برای فرد باشد به آن می گویند قید فرد مثلا در باب نماز شرط نماز طهارت است ، جزء نماز رکوع و سجده است ، نماز را با جماعت خواندن قید فرد است مربوط به ماهیت نیست مربوط به طبیعت نیست یا مثلا قبله شرط برای نماز است حمد و سوره جزء برای نماز است اما قنوت جزء نیست شرط نیست بلکه قید فرد است از همین جهت می تواند قنوت بخواند می تواند قنوت نخواند اگر قنوت را بخواند یک فرد افضلی آورده اگر قنوت را نخواند فرد آمده بدون آن قید بدون افضلیت و ما همین جوری که شرط داریم جزء داریم شروط فردی قیود فردی هم زیاد در همه مسائل شرعی هست ، نماز یک شروطی دارد نماز یک اجزائی دارد این ها مربوط به طبیعت نماز است لذا نماز را در نظر می گیرد اوله التکبیر آخره التسلیم مقدماتش راهم مثلا طهارت از حدث و خبث ، قبله و وقت آنها که مقدمات نماز باشد اسمش را می گذاریم شروط ، آنها که امر روی آن آمده اسمش را می گذاریم اجزاء اما یک چیزهایی دیگر هم هست که خیلی هم هست مربوط به طبیعت نیست به آن می گوییم عوارض مشخصه که در منطق در فلسفه این جور می گویند مثلا انسان حیوان ناطق است این حیوان ناطق می آید توی زید خب زید به تمام معنا حیوان ناطق است اما این زید یک عوارض مشخصه دارد عوارض وجود که می تواند موجود در خارج بشود آن که موجود در خارجش می کند به آن می گوییم عوارض مشخصه ، آن که مربوط به طبیعتش است به آن می گوییم جزء یا کل یا به آن می گوییم کلی طبیعی لذا لحاظ کردن اجزاء و شرایط منقسم می شود به سه قسم گاهی شرط است جزء نیست ، گاهی جزء است شرط نیست گاهی نه جزء است نه شرط ، مربوط به شخص است مربوطه به وجود خارجی است به آن می گوییم قید فرد.
 فرق بین شرط و جزء به قول مرحوم حاجی سبزواری خیلی فرق خوبی است معمولا هم در اصول همین جور فرق گذاشته اند گفته اند تقید جزء و قید خارج مثلا طهارت جزء نماز است این طهارت خارج از نماز است آن غسلات و مسحات خارج از نماز است الا این که نماز متقید به طهارت است تقید می شود جزء اما قید می شود خارج یعنی آن طرز وضو گرفتن وضوی خارجی این بیرون است اما نماز جزئش وضو نیست اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا وجوهکم وقتی می خواهی نماز بخوانی وضو بگیر آن وضو می شود یک چیز خارجی ، اما نماز متقید به این وضو آن تقید می شود جزء نماز لذا شرط بیرون از مشروط است اما جزء داخل در کل است اوله التکبیر آخره التسلیم در نظر می گیرد نماز را که دارای مرکب است اول تکبیر بعد حمد و سوره رکوع سجده تشهد سلام ، امر را می آورد روی آن به آن می گویند جزء می گویند اجزای نماز ، اما این اجزای نماز گاهی می گوید که این اجزای نماز متقید به طهارت باشد می شود شرط لذا فرق بین شرط و جزء این است که نفس شرط بیرون است بیرون از مرکب است اما آن مرکب یک تقید دارد این جزء است تقید جزء و قید خارج ، این فرق بین شرط و جزء ، یعنی یک دفعه در نظر می گیرد اوله التکبیر آخره التسلیم امر را می آورد روی آن یک دفعه می گوید که اوله التکبیر آخره التسلیم به قید طهارت ، می شود شرط ، این قید طهارت طهارت که آن غسلات و مسحات باشد بیرون است اما این نماز مقید به آن بیرونی است در حالی که داخل است خارج است در حالی که خارج است داخل است لذا این حرف مرحوم حاجی سبزواری راجع به شرط خیلی حرف خوبی است می گوید فرق بین شرط و جزء این است که جزء قید داخل است اما شرط تقید داخل است تقید جزء و قید خارج ، این راجع به جزء و شرط که اگر از ما بپرسند جزء مرکب جزء نماز چیست ؟ باید بگوییم آن که امر آمده روی آن به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی با یک تبسم ملیحی می فرمودند مرغی که بالش را پهن کرده روی بچه هایش این هم امر بالش را پهن کرده روی اجزاء به این می گوییم جزء اما یک دفعه این مرغک ، امر بالش را پهن نکرده روی اجزاء اما این اجزاء را یک تقیدی هم برایش آورده ، گفته جزء با طهارت یعنی حمد و سوره با طهارت رکوع با طهارت تا آخر ، دیگر خواه ناخواه در حالی که وضو خارج از نماز است به قول قرآن اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم در حالی که بیرون است اما نماز باید به آن بیرون وابسته باشد.
 اما جزء الفرد شرط الفرد اصلا مربوط به طبیعت نیست مربوط به خارج است اصلا امر معنا ندارد روی آن بیاید مربوط به خارج است نماز توی خانه ، نماز توی مسجد ، نماز توی مثلا جاده ، نماز با قنوت ، نماز بدن قنوت ، نماز با جماعت ، نماز فرادی این قیوداتی که هست که برای هر مرکبی اگر بخواهد وجود خارجی پیدا کند 100 تا از این قیودات باید باشد به همه اش می گوییم جزء الفرد یا شرط الفرد ، اگر هم برویم توی فلسفه یا برویم توی منطق اسمش را می گذاریم عوارض مشخصه یعنی چیزهایی که عارض بر وجود شده بر وجود این شیئ شده که تشخص آن وجود به واسطه این عوارض است ، حیوان ناطق من حیث انه حیوان ناطق می تواند وجود خارجی پیدا بکند ؟ نه ، اما می تواند وجود خارجی پیدا کند با عوارض مشخصه ، لذا این که مشهور شده کلی طبیعی موجود در خارج است معنایش این است که کلی طبیعی من حیث هی هی آن ماهیت لا بشرط که دیروز درباره اش صحبت کردیم این کلی منطقی است لا موجوده و لا معدومه ، اگر بیاید توی ذهن به آن می گوییم کلی عقلی ، عوارض مشخصه از ذهن ما ، اگر بیاید توی خارج می شود زید ، زید همان حیوان ناطق است همان کلی آمد توی خارج اما آمدن توی خارجش با عوارض مشخصه شد یعنی یک اعراضی آمد روی وجود وجود را محدودش کرد اسمش را می گذاریم مثلا نماز فرادی ، نماز آخر وقت ، نماز اول وقت و آن عوارض مشخصه بیرون از طبیعت است هیچ ربطی به طبیعت ندارد بلکه عوارض مشخصه همه متباین هم هست یعنی زیدیت زید با عمرویت عمرو مسلم دو چیز است دیگر ، متباین هم هست زید غیر عمرو است عمرو هم غیر زید است هر دو غیر بکر است با هم تباین دارند تباین حسابی ، ضدان هم هستند دو وجود ضد اما به واسطه طبیعت نه ، طبیعتشان یکی است ، نماز هم همین طور است طبیعت نماز یک چیز است دارای اجزاء و شرایط اما این نماز اگر بخواهد بیاید توی خارج نماز من با نماز شما می شود متباین ، تباینش به چه واقع شد ؟ به واسطه آن عوارضی که عارض بر این طبیعت شد یعنی مربوط به من شد مربوط به شما شد مربوط به اول وقت شد مربوط به آخر وقت شد مربوط به جماعت شد مربوط به فرادی شد مربوط به تواضع در نماز شد مربوط به حواس پرتی توی نماز شد همچنین تا آخر این چیزهایی که مربوط به موجود است مربوط به وجود است .
 بحث صحیح و اعم که آیا الفاظ وضع شده برای صحیح یا اعم از صحیح و فاسد مربوط به آن طبیعت است که آن طبیعت طبیعت صحیحه یا طبیعت اعم از صحیح و فاسد و اما صحیح و اعم راجع به عوارض مشخصه اصلا بحث سالبه به انتفاء موضوع است بحثش هم نیست یعنی هیچ کسی هم نگفته که بحث صحیح و اعم مربوط به عوارض مشخصه باشد مربوط به جزء الفرد باشد مربوط به شرط الفرد باشد لذا محط بحثمان موضوع بحثمان در صحیح و اعم باید بگوییم که صحیح و اعم من حیث الماهیه من حیث الطبیعه من حیث الاجزاء طبیعت یا شروط طبیعت یعنی این نماز گاهی بدون حمد و سوره در خارج واقع می شود به آن می گوییم باطل ، گاهی با حمد و سوره به آن می گوییم صحیح ، گاهی بدون وضو می گوییم باطل ، گاهی با وضو می گوییم صحیح آن وقت نزاع می کنیم می گوییم الفاظ برای آن باطل هم وضع شده یا نه ؟ یک کسی می گوید آری مشهور در میان اصحاب ، یک کسی هم می گوید نه ، وضع برای صحیح شده مثل مرحوم آخوند در کفایه .
 مطلب چهارم که خیلی مطلب مهمی است خیلی هم اشتباه روی آن شده این است که صحیحی و اعمی ها وقتی می خواهند آن کسانی که بگوید وضع برای صحیح شده تمسک می کنند به روایات ، آن کسانی که می گویند وضع برای اعم از صحیح و فاسد تمسک می کنند به روایات ، هر دو تمسک می کنند به روایات ، یک دسته روایاتی که دلالت بر اعم می کند یک دسته روایاتی که دلالت بر صحت می کند مثلا مرحوم آخوند در کفایه می فرمایند ببین الصلاه قربان کل تقی این نماز فاسد که نیست نماز صحیح است اعمی ها می گویند دع الصلوه ایام اقرائک این که نماز صحیح نیست نماز باطل است ، آن تمسک به روایت می کند می شود اعمی ، آن تمسک به روایت می کند می شود صحیحی ، لذا اگر مطالعه کرده باشید که کرده اید دیگر ، اگر یادتان باشد این صحیحی و اعمی ها آن که صحیحی است تمسک می کند به یک روایات ، آن که اعمی است تمسک می کند به یک دسته روایات و این درست نیست ، درست نیست یعنی چه؟ یعنی این که شکی نیست وقتی شارع مقدس می گوید نماز بخوان خب یعنی نماز باطل؟ نه ، مسلم یعنی نماز صحیح دیگر ، شارع مقدس می گوید الصلاه قربان کل تقی یعنی نماز باطل ؟ نه ، نماز صحیح ، حتی آن دع الصلوه ایام اقرائک ، دع الصلوه ایام اقرائک یعنی نماز صحیح و الا زن حائض اگر برای خاطر این که زنها ندانند این حائض است توی مردم ایستاد و نماز خواند بدون نیت خب این که حرام نیست دیگر ، دع الصلوه ایام اقرائک که این را نمی گیرد ، بعضی اوقات اتفاق می افتد برای زن می خواهد ندانند که حائض است پیش بچه هایش وضو می گیرد می آید نماز می خواند اما نه وضویش قصد قربت دارد برای این که می داند فایده ای ندارد نه نمازش اما به قول عوام یک دولا و راستی می شود و آن که می گوید دع الصلوه ایام اقرائک یعنی صلاه صحیح ، معنایش این است که نیاور که نمی شود مثل نهی در عبادت است نهی در عبادت که موجب فساد است معنایش این است که نیاور نمی شود ، به زن حائض می گوید نماز صحیح نخوان که فایده ای ندارد نمی توانی نماز صحیح بخوانی لذا اگر امر بکند مسلم متعلق امر صحیح است نه فاسد اما این معنایش این نیست که ما بگوییم که الفاظ وضع برای صحیح شده ، نه، الفاظ وضع شده برای همان ماهیت لا بشرطی که دیروز می گفتم نه صحیح توی آن است نه فاسد ، ماهیت لا بشرط ، آن ماهیت لا بشرط گاهی می آید زیر امر شارع مقدس وقتی آمد زیر امر شارع مقدس شارع مقدس چه می خواهد ؟ خب معلوم است نماز صحیح ، می گوید نماز بیاور ، اعم از صحیح و فاسد که نمی شود ، یعنی صحیح بیاور ، آن وقت اگر آن نماز صحیح را آورد امر شارع مأتی به مطابق با مأمور به می شود مأمور به ساقط می شود اگر نماز باطل آورد تطابق مأتی به با مأمور به نیست امر به حال خود باقی است برای این که نماز باطل آورده و مأمور به ما صحیح است نه فاسد ، هر کجا تطابق مأتی به با مأمور به شد نماز صحیح است هر کجا نشد نماز باطل است اما شارع مقدس که می خواست وضع بکند نماز را برای صحیح وضع کرد یا نه ؟ نه ، برای باطل وضع کرد یا نه ؟ نه ، برای اعم از صحیح و فاسد ؟ نه ، بلکه وضع کرد برای ماهیت لا بشرط که آن ماهیت لا بشرط گاهی توی خارج فاسد است گاهی توی خارج صحیح است اگر صحیح شد امر را ساقط می کند اگر فاسد شد امر اقیموا الصلوه ساقط نمی شود و این که توی کتابها من جمله توی کفایه می بینیم که تمسک می کند صحیحی به روایات ، اعمی به روایات مثل این که درست نیست باید بگوییم که آن نماز که مأمور به است یعنی شارع مقدس امر به آن کرده نمی شود که امر به باطل بکند یا امر به اعم از صحیح و فاسد بکند امر کرده به نماز صحیح اما لغت که می خواست وضع بکند برای صحیح ؟ نه ، برای فاسد ؟ نه ، برای اعم از صحیح و فاسد ؟ نه بلکه برای ماهیت لا بشرط به عبارت دیگر بحث ما بحث لغوی است در صحیح و اعم چه حقیقت شرعیه قائل بشویم چه نشویم ، اما مأتی به مطابق با مأمور به امر متعلق به چه ؟ امر چه را می خواهد ؟ آن یک بحثی است مربوط به آن بحث نیست ، آن بحث لغت هم مربوط به بحث مأمور به منهی عنه نیست چون این امر دوم یک مقدار مشکل بود تقاضا دارم یک مقدار روی آن مطالعه کنید تا فردا باز هم یک اشاره ای روی آن عرض بکنم .
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo