< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : استعمال لفظ در اکثر از معنا
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث دیروز درباره استعمال لفظ در اکثر از معنا بود ، ما گفتیم این امکان دارد محالی در کار نیست بلکه اقوی دلیل شیئ وقوع شیئ است ، در اشعار ادبا چه عربی چه فارسی استعمال شیئ در اکثر از معنا زیاد دیده شده زیاد دیده می شود ، توی حرفهایی که ظرافت می خواهند به خرج بدهند توی این حرفها استعمال شیئ در اکثر از معنا زیاد شده ، بچه اش اسمش حسن است می گوید حسنم هم اراده می کند وصفش را هم اراده می کند اسمش را ، دو تا حسن دارند می روند به جای این که هر دو را با دو تا اسم صدا بکند می گوید حسن ، آن خیال می کند با آن است آن هم خیال می کند با آن است هر دو می آیند در حالی که آن اراده کرده هر دو را استعمال شیئ در اکثر از معنا.
 بله چیزی که باید بگوییم که این خیلی مهم است این که استعمال شیئ در اکثر از معنا متعارف نیست که ما در مکالمه هایمان استعمال شیئ در اکثر از معنا بکنیم لذا در قرآن ما پیدا نکردیم در روایات اهل بیت علیهم السلام ما پیدا نکردیم که آنها استعمال شیئ در اکثر از معنا کرده باشند ، و بنا شد که شما عزیزان تفحص بکنید و به من بگویید که در روایات در قرآن این جا استعمال لفظ در اکثر از معنا شده حالا باز هم دیر نشده از همه شما تقاضا دارم یک تفحصی بکنید من ندیدم کسی بگوید امیدواریم که شماها بگویید ما از شما استفاده بکنیم و در قرآن یا در روایتی از روایات اهل بیت استعمال شیئ در اکثر معنا .
 بله در قرآن کریم یکی از معجزاتش این است که قابلیت برای تأویل دارد این را هم ما نمی توانیم بکنیم مربوط به اهل بیت علیهم السلام است مربوط به من خوطب به است مثلا و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا خب یک معنای ظاهر دارد مسلمان باید الگو باشی برای جامعه بشریت به جای این که تو غرب زده بشوی آنها مسلمان زده بشوند، این یک معنایش است اما امام صادق علیه السلام می فرمایند که مراد از شهداء شهدای اعمال است و ما هستیم در روز قیامت که شهدای بر اعمال هستیم به این می گویند تأویل به این می گویند یک معنا از بطن یک معنا در آورده اند و این مختص به اهل بیت علیهم السلام است ماها بخواهیم این کار ها را بکنیم من فسر القرآن برأیه فلیتبوء مقعده من النار گناه است گناهش بزرگ است مفاسد عجیبی بر آن بار می شود اول نظام این منافقین تفسیر نوشتند و همین کارها را کردند از خودشان در آوردند و گردن قرآن گذاشتند الم ترکیف فعل ربک باصحاب الفیل یعنی ما باید حسابی رزمنده باشیم و حمله کنیم بر دشمن دشمن را نابود کنیم و امثال این ها. لذا تأویل که اصلا یک معنای طولی هم هست معنای عرضی نیست استعمال شیئ در اکثر از معنا نیست ، طولی است ، هست در قرآن به آن می گویند تأویل و این زیاد در کلمات اهل بیت علیهم السلام دیده می شود شاید مثلا شما اگر نور الثقلین را از اول تا آخر مطالعه بکنید توجه به آن داشته باشید شاید بتوانید 1000 تا روایت تأویلی در نور الثقلین پیدا بکنید ، دیگر این حرفها را نمی فهمیم اما ائمه طاهرین علیهم السلام فرموده اند که قرآن ظاهر دارد آن ظاهر باطن دارد آن بطن بطن دارد الی سبعین بطن و ما عالم به بطون قرآنیم .
 حالا شاید هم وقتی علم به انتها برسد یعنی انشاء الله به دست ما به رهبری امام زمان پرچم اسلام روی کره زمین افراشته بشود علم به انتها می رسد چنانچه قدرت به انتها می رسد آن وقت ما می فهمیم ائمه طاهرین علیهم السلام از قرآن چه جور استفاده کرده اند. شاید یک معنای مصحف فاطمه هم همین باشد حالا من می گویم مصحف فاطمه علیها السلام قانون اساسی در زمان حکومت اهل بیت است اگر این ذوق را کسی بپسندد که خیلی خوب اگر نه دیگر مجبور است همین جور معنا کند برای این که قرآن تبیانا لکل شیئ است کل شیئ احصیناه فی امام مبین نمی شود چیزی باشد در قرآن نباشد به قول مرحوم حاجی سبزواری رضوان الله تعالی علیه کپیه عالم وجود است پس این مصحف بعد از آن چه می شود باشد؟ برای این که هر چه جبرئیل برای فاطمه زهرا آورده توی قرآن هست او هم که عالم به قرآن بوده پس یک احتمالش همین حرفهای بطنی است
 اگر مصحف فاطمه را داده بودند دست امیر المؤمنین علی علیه السلام خب این تأویل ها در مصحف بود و برای ما هم معنا می کردند و از آن چیز می فهمیدیم و طرزش را می دانستیم و اما بالاخره علم به انتها خواهد رسید معنای مصحف فاطمه هم باید معلوم بشود ، نمی شود معلوم نشود ، این یک معناست .
 یک معنای دیگر هم در قرآن استعمال کلی و اراده افراد ، آن دیگر از باب حقیقت هم هست از باب استعمال شیئ در اکثر از معنا نیست از باب تأویل هم نیست بلکه قر آن قالب برای معانی عامه است و آن کسانی که وارد در قرآن باشند یک دفعه وارد نیست بخواهد تفسیر قرآن بکند بخواهد مصداق درست بکند این ها که خب معلوم است غلط است یک کسی که دکتر نیست بخواهد نسخه بنویسد خب به او می خندند دیگر ، یک کسی که سواد ندارد یا اصلا در قر آن کار نکرده بخواهد جری مصداقی بکند مصداق برای کلی قرآن درست بکند این که معلوم است غلط است اما برای مثل مجمع البیان ، مرحوم طبرسی با آن تبحرش ، مرحوم شیخ طوسی ، استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی ، با تفسیر آیه به آیه علامه طباطبائی مصداق کلی درست می کردند اسمش را می گذاشتند جری مصداقی یعنی آن کلی را مصداق برایش درست می کنم حمل می کنم بر این مصداق ، خب این هم هم حقیقت است هم استعمال شیئ در اکثر از معنا نیست .
 و اما توی قرآن توی روایات یک جا پیدا کنیم استعمال شیئ در اکثر از معنا نه ، این را نتوانسته ایم پیدا کنیم تقاضا دارم از دیگران بپرسید شاید دیگران بدانند از دیگران استفاده بکنیم از بزرگان بپرسید خودتان مطالعه کنید خودتان مباحثه کنید این ها خیلی به درد می خورد مصیبت این جا شده اصول را زیر پا می گذاریم بعد همین دیروز همین از اول اصول که من شروع کردم تا حالا هفت هشت تا از این جوان ها که درد دین دارند درد طلبگی دارند درد علم دارند آمده اند به من می گویند آقا این بحث تو نتیجه عملی هم دارد یا نه ؟ خب آقای طلبه ما اهل علمیم اهل عمل نیستیم ما باید ببینیم مرحوم آخوند چه می گوید ؟ ما باید یک دوره اصول منقح دست ما باشد ما باید این حرفها که خیلی ارزنده است روی آن فکر بکنیم شما جوانید این فکرهای شیطانی شما را سست نکند شما را از بین نبرد اصول ما را از بین نبرد من یادم نمی رود در قم همین منافقین و نظیر منافقین که از شاگردهای من هم بودند بعضی از آنها ، رسید به من گفت کجا می روید ؟ گفتم می روم اصول ، گفت اصول در خدمت استعمار ، خب معلوم است این اصول در خدمت استعمار چه مصائبی درست می کند من جمله ضد انقلاب و ضد نظام و ضد روحانیت تحویل جامعه می دهد این که اصرار می کنم برای این که این ها ما راهش را یافته ایم دیده ایم ، شیطان از کم شروع می کند به کم قانع نیست اول همین را می گوید استعمال شیئ در اکثر از معنا چه فایده ای دارد بحثش را می کنید ؟ اما کم کم از کم شروع می کند کم کم می رساند به آن جا اصول در خدمت استعمار ، اصلا کم کم می رساند به آن جا طلبه یعنی تحجر ، حالا تحجر نداشته باشد خدمت استعمار هم نباشد چه بشود ؟ بشود یک طلبه ژیگولی ، خب چه در می آید طلبه ژیگولی ؟ همین ها که می بینید فقه را چه جور معنا می کند اصول را چه جور درباره اش می گوید کم کم راجع به اعتقادات چه حرفهایی دارد. حالا این جا مرادم است این حرفها را نزنید ، روی این حرفها فکر بکنید این حرفها فایده دارد نتیجه دارد این حرفها ذهن را تشدید می کند پایه ریز از برای چیزهای بالا بالاست حالا این استعمال شیئ در اکثر از معنا را یک قدری فکرش را بکنید ببینید آیا در قرآن در روایات اهل بیت هست یا نه ؟ هذا کله این که استعمال شیئ در اکثر از معنا جایز است اقوی دلیل شیئ هم وقوع شیئ است و این که مرحوم آخوند می گویند محال است شاید شوخی می کنند برای این که آخر کار که شوخی کرده اند اولش هم شوخی باشد یا مرادشان محال عادی باشد و مثالی که می زنند این مثال هم به مقام شامخ مرحوم آخوند نمی خورد ، جمع بین لحاظین است جمع بین لحاظین محال است پس این جا هم استعمال شیئ در اکثر از معنا محال است ، لذا مثالی که خودشان می زنند به آیینه مثال می زنند و دیروز به مرحوم آخوند می گفتیم آقای آخوند چه مانعی دارد زن و شوهر پهلوی آیینه ایستاده اند هر دو یک دیگر را می بینند هم خودش را می بیند هم زنش را ، آن زن هم هم خودش را می بیند هم شوهرش را می بیند ، وجه ، آیینه یک چیز است ذی الوجه دو چیز است و این دو چیز را هر دو لحاظ می کند و این جمع بین لحاظین همین جا همین مثال مرحوم آخوند جمع بین لحاظین محال است نه ، اقول دلیل شیئ وقوع شیئ است و طولیش هم می شود انسان هم آیینه ببیند هم آن چه در آیینه است ، هم وجه ببیند هم ذی الوجه ،
 بله در قتی که توی آیینه نگاه می کنیم اگر بخواهیم آیینه بخریم از صورت خودمان غفلت داریم اگر بخواهیم صورتمان را ببینیم از آیینه غفلت داریم شکی نیست مشهور این جور است اما حالا اگر یک کسی بخواهد هم آیینه ببیند هم خودش را ، این محال است که جمع بین لحاظ آلی و استقلالی یعنی حرفهای فلسفه را بیاوریم این جا خب معلوم است درست نیست لوج نیستیم و توی آیینه دو نفر را می بینیم هم خودمان را هم دیگری را لوچ نیستیم و آیینه و توی آیینه را دو تا را با هم می توانیم لحاظ بکنیم و غفلت را بگذاریم کنار توجه را بیاوریم جلو این توجه هم به آیینه می شود هم به توی آیینه ، هم به چیزهایی که توی آیینه است ، توی آیینه هفت هشت ده تا چیز می بینیم در آن واحد هم خانه را ببیند و آن که توی خانه است هم مناظر طبیعی اش را ببیند و هم مناظر غیر طبیعی اش را ، و بالاخره این فیلم توی آیینه همه چیزش را به ما نشان بدهد ما هم توجه به همه اش داشته باشیم در آن واحد همه اش را ببینیم .
 توجه گاهی به یکی است و گاهی به دوتا ، توجه گاهی به آیینه است گاهی به آن چه در آیینه است ، غفلت گاهی از آیینه است این خیلی است ، نگاه به صورتش می کند غفلت از آیینه دارد گاهی می خواهد آیینه بخرد یک ربع به آیینه ور می رود بعد نمی داند ژولیده مولیده است ذی الوجه را نمی بیند ، وجه را می بیند گاهی هم آیینه می خرد هم شانه را بر می دارد سرش را ژولیدگیش را از بین می برد هر دو را می بیند در آن واحد .
 و اصلا توی فلسفه اش هم جمع بین لحاظین و جمع بین لحاظ آلی و استقلالی آن جاها را هم قبول نداریم حالا فعلا بحث فلسفی نمی کنیم اما این بحثی که مرحوم آخوند کرده است و بعد هم شوخی کرده اند هو کرده اند مسلم فرمایش ایشان درست نیست و در بحث ما هم اصلا مثالش با ممثل نمی خورد و زیاد داریم در اشعار استعمال شیئ در اکثر از معنا شده لفظ را گفته از آن دو سه تا معنا اراده کرده ، وقتی هم می خوانیم لفظ را که می خوانیم می بینیم از این لفظ دو سه تا معنا اراده شده در آن واحد ، این خلاصه حرف تا این جا ، البته تکرار بود اما من دوست هم ندارم که بحث را تکرار بکنیم ، اما چون که شما می خواهید و بعضی اوقات هم یک چیزهایی می گویید مجبورم بحث را تکرارش بکنم .
 حالا بحث فردایمان راجع به حرف صاحب معالم که می گوید در مفرد می شود اما مجاز است در تثنیه می شود اما حقیقت است ، مرحوم صاحب قوانین هم می گویند که مطلقا می شود اما مجاز است نه حقیقت ، قضایای حینیه قید آن است پس استعمال شیئ در غیر ما وضع له است ، می دانید حرف هر دو مشکل است مسلم مطالعه کرده بودید مهیا بودید که من بگویم که نشد انشاء الله باز هم این حرف صاحب معالم را مخصوصا حرف صاحب قوانین را یک دقت دیگر روی آن بکنید تا فردا درباره ش صحبت بکنیم.
 و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo