< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : مشتق
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث دوازدهمی که به عنوان مقدمه در اصول شده است بحث مشتق است و بزرگان این بحث مشتق را خیلی با طول و تفصیل بحث کرده اند حتی مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه که بنایشان بر ایجاز بوده اما بحث مشتق را مفصل صحبت کرده اند ، در این بحث مشتق اموری هست که باید متعرض بشویم .
 امر اول موضوع مشتق است که اصلا چه می خواهیم بگوییم؟
 و آن این است که ذات متلبس به مبدئی مثل ضارب مثل عالم خب این وقتی که متبلس به این مبدء علم ، مبدء ضرب باشد به او می گویند ضارب ، به او می گویند عالم ، حالا اگر کسی عالم بوده اما یادش رفته آیا به اعتبار ما انقضی عنه المبدء می شود به این گفت عالم ؟ قبلا به این سهم امام می دادند الان هم می شود ؟ مجتهد بوده است ، قبلا مرجع تقلید بوده است الان از این می شود تقلید کرد یا نه ؟ این بحث است که می گویند مرحوم میرزای قمی پیر شده بود شبهه کرده بود که آیا دیگر می شود از من تقلید کرد یا نه ؟ جلسه گرفت از بزرگان از مراجع ، علما بعد از قیل و قال بعد از عنوان کردن یک مسئله از آنها استفتا کرد از من می شود دیگر تقلید کرد یا نه ؟ من دیگر مرجع دینی هستم یا نه ؟ که آنها همه اقرار کردند آری .
 گفتند سه قسمت این بحث پیدا می کند یکی ذات متلبس بالمبدء فی الحال ، الان عالم است الان مرجع تقلید است الان آن که یک مرجع تقلید می خواهد از نظر علم و تقوی دارد خب این که معلوم است حرف ندارد .
 یک قسمت این که آن چه مرجع تقلید می خواهد این الان ندارد قبلا داشته آیا می شود به این گفت عالم ؟ مرجع تقلید ؟ احکام بر او بار بکنیم ؟ از او تقلید بکنیم ؟ مثل میت که همین طوری که اگر مرد بقای بر تقلید میت را درست می کنید این جا هم بقاء بر تقلید این ناسی را درست بکنید ، خب نتیجه خیلی دارد دیگر باب مشتق ، این یک نتیجه اش است ، این صورت دوم .
 صورت سوم ذات متلبس به مبدء اما در استقبال این الان طلبه است به او می شود گفت آیت الله به اعتبار بعد ؟ من یادم نمی رود هنوز وارد طلبگی نشده بودم رفته بودیم یک جا ، عده ای بودند از بزرگان ، فهمیدند من می خواهم طلبه بشوم دیگر از صبح تا عصری که آن جا بودیم اسم من شده بود حجه الاسلام بعد از این ، خب این می شود یا نه ؟ خب بله اما مجازا ، این دیگر بخواهد حقیقت داشته باشد اگر آثار مجازی بر این بار باشد آثار را بار می کنیم اما اگر آثار مجازی بر این بار نباشد اصلا بگویید صدق ندارد ، حجه الاسلام بعد از این غلط است ، به اعتبار ما یؤول اصلا غلط است نه مجاز است ، که این دو قول است بعضی گفته اند غلط است بعضی گفته اند مجاز است ، حقیقت که نیست برای این که ذات متلبس به مبدء خب نیست الان نه عرفا نه لغتا اما به اعتبار ما یؤول که اگر یادتان باشد آن 24 قرینه ای که سکاکی و تفتازانی و این ها درست کردند یکی همین به اعتبار ما یؤول بود دیگر ، بگوییم مجازا درست است یا بگوییم اصلا مسئله غلط است ، به اعتبار حال حقیقت است به اعتبار گذشته مجاز است به اعتبار ما یؤول اصلا غلط است ، این موضوع بحث است که مشتق آیا منحصر است به تلبس بالحال ؟ یا اعم از تلبس بالحال و ما انقضی عنه المبدء ؟ یا اعم است از ما یؤول ایضا ، این امر اول ، موضوع بحث .
 امر دوم این بحث مشتق ، مشتق اصولی غیر مشتق نحوی است و مراد از مشتق اصولی این است که ذات متلبس به مبدء ولو جامد باشد مثل زوجیت ، الان زن و شوهرند با هم ، احکام زوجیت دارد اما نامزدند هنوز عقد نکرده اند به اعتبار ما یؤول می شود بگوییم زن و شوهر یا نه ؟ زن و شوهر بودند طلاق دادند به اعتبار گذشته می شود احکام زوجیت بر این ها بار کرد یا نه ؟ در حالی که زوج خب اسم مصدر است دیگر ، اصلا مشتق نیست ضارب نیست عالم نیست مضروب نیست قادر نیست ، پس ذات متلبس بالمبدء می خواهیم می خواهد آن مشتق نحوی باشد می خواهد مشتق نحوی نباشد چنانچه از باب افعال باید نباشد ولو از نظر نحوی بدان که مصدر اصل کلام است و از آن 114 صیغه صادر می شود اما این بحث ما نیست ، ضرب و یضرب و اضرب و لا تضرب و این 114 صیغه ، الا اسم فاعل و اسم مفعول و اسم زمان و مکان و این ها ، آن ها نه ، اسم نه ، فعل از بحث ما بیرون است ، لذا ضرب یضرب از بحث ما بیرون است و لو این که مشتق هم هست اما این مشتق نحوی است نه مشتق اصولی ، برای این که ضرب خب معلوم است وضع شده برای ذات متلبس به مبدء در گذشته ، ضرب زید عمروا ، یضرب وضع شده برای استقبال یا حال و اعم از استقبال ، و این ذات متلبس به مبدء که ولو هست هم ذات متلبس به مبدء از نظر نحوی مشتق است ذات متلبس به مبدء است ضرب زید عمروا اما این هم از بحث ما بیرون است برای این که آنها یک افعالی هستند وضع حسابی دارند ، مجازش را هم نمی دانم می شود یا نه ؟ بگویند ضرب زید عمروا به اعتبار این که فردا کتک می خورد فردا کتک می زند ، یا بگویند که یضرب زید عمروا به اعتبار این که دیروز کتک زده آیا می شود ؟ نمی شود ؟ معمولا گفته اند نمی شود اما ظاهرا مجازا می شود اما بالاخره از بحث ما بیرون است ، حالا ولو این که یک کسی بگوید یضرب زید عمروا و اراده کرده باشد این که این دیروز ضارب بوده ، این دیگر مشتق اصولی نیست این دیگر بحث ما نیست بحث ما مشتق اصولی است ذات متلبس بالمبدء افعال را بیرون بکنید جوامدی که متلبس به مبدء است را داخل بکنید ، بینش می شود عام و خاص من وجه یعنی بعضی جاها مثل ضارب هم مشتق نحوی هم مشتق اصولی، بعضی جاها مشتق اصولی است نه مشتق نحوی مثل زوج ، بعضی اوقات مشتق نحوی است نه مشتق اصولی مثل ضرب یضرب و آن که موضوع بحث است آن ذات متلبس بالمبدء مثل اسماء فاعل و مفعول وامثال اسم فاعل و مفعول ، این هم حرف دوم ما .
 حرف سومی که در این جا هست گفته اند که بحث ما آن جاهاست که مشتق ما محمول بالضمیمه باشد نه محمول بالصمیمه ، اگر توی منطق یادتان باشد بحث خوبی هم هست این جا باید همه در ذهن شما باشد این که یک دفعه موضوع و محمول ما به ازاء دارد توی خارج مثل زید ضارب ، زید ضارب عمروا خب این هم زید و هم ضرب هر دو ما به ازاء دارد توی خارج ، به این ها که زیاد است غالب حمل ها هست به آن می گویند محمول بالضمیمه یعنی موضوع و محمول داریم آن نسبت بین بین می آید ضمیمه می کند محمول را به موضوع ، موضوع را به محمول می گوییم زید قائم ، بحث ما این جاهاست و اما اگر جایی محمول بالصمیمه شد این دیگر موضوع بحث ما نیست که اسمش را می گذارند خارج محمول ، خارج محمول کدام است ؟ آن است که ما در خارج موضوع و محمول و نسبت بین بین نداشته باشیم بلکه در خارج فقط یک موضوع داشته باشیم از حاق آن موضوع محمول بگیریم بار بر موضوع بکنیم به این می گویند خارج محمول یعنی محمول به حسب ظاهر خارج است و الا محمولی توی کار نیست موضوع همان محمول است محمول همان موضوع است هم الخارج المحمول به آن می گویند هم محمول بالصمیمه به آن می گویند در مقابل محمول بالضمیمه مثل چه ؟ مثل الله واجب ، زیاد هم هست مثل زید ممکن ، خب الله واجب یک مبتداء و خبر است دیگر الله موضوع است واجب هم محمول است محمول را بار بر موضوع می کنید می گویید الله واجب ، اما توی خارج الله عین وجوب است اما توی خارج الله عین وجوب است وجوب عین الله است ، از ذات مقدس اله وجوب را انتزاع می کنید حمل می کنید بر الله ، اما ما به ازاء در خارج ندارد آن که ما به ازاء در خارج دارد فقط و فقط موضوع است همچنین زید ممکن الانسان ممکن ، ممکن ما به ازاء در خارج ندارد محمول ما ما به ازاء در خارج ندارد بلکه از ذات زید از ذات ممکن انتزاع می کنید امکان را یعنی وابسته به واجب را حمل می کنید بر آن می گویید زید ممکن ، لذا زید قائم با زید ممکن تفاوتش این است اگر بگویید زید قائم محمول بالضمیمه است یعنی هم موضوع شما هم محمول شما ما به ازاء در خارج دارد اما اگر بگویید زید ممکن محمول بالصمیمه است خارج محمول است موضوع شما وجود خارجی دارد محمول شما وجود عقلی دارد ما به ازاء در خارج ندارد ، از خود همان زید اسمش را می گذارند حاق موضوع ، از حاق موضوع محمول را می گیرند بار بر محمول می کنند می گویند زید ممکن (این که بحث اول است که زید الان قائم نیست اما دیروز قائم بوده حالا می شود به او گفت زید قائم یا نه ؟ من به مرجع تقلید مثال زدم دیروز مرجع تقلید بوده ، امروز یادش رفته ، می شود گفت مرجع تقلید یا نه ؟ می شود از آن تقلید کرد یا نه؟) خب آن هم قائم هم زید هر دو ما به ازاء دارد توی خارج ، محمول بالضمیمه است مورد بحث ماست چنانچه اگر زید هم ایستاده باشد محمول بالضمیمه است هم موجود است هم قیام موجود است ، اما زید ممکن دیگر به اعتبار گذشته و آینده و حال اصلا ما محمول در قضیه نداریم هر کجا که محمول واقعی توی خارج نداشته باشیم به این می گوییم خارج محمول یعنی محمول خارج است به آن می گوییم محمول بالصمیمه یعنی این محمول را تو درست کردی و الا محمول در کار نیست صمیمه به معنا حال کردن موضوع است حالش بیاوری ، لاغر است حالش بیاوری یک محمول برایش درست می کنی ، محمول بالضمیمه کدام شد ؟ آن است که موضوع داریم محمول داریم نسبت بین بین این ها را ضمیمه می کند با هم ، و این نسبت بین بین در حالی که به حسب ظاهر هیچ است همه کاره است اگر نسبت بین بین نبود قائم را حمل بر زید نمی توانستیم بکنیم زید همه کاره قائم همه کاره نسبت بین بین هیچ کاره اما واقعا نسبت بین بین همه کاره به این می گوییم محمول بالضمیمه ،
 حالا مثالی که توی فلسفه و منطق و همین جاها زده شده و مرحوم آخوند زده اند همین زید واجب زید ممکن این ها محمول بالصمیمه است برای این که محمول ما ما به ازاء در خارج ندارد آن جاهایی که بحث ماست مثل زید قائم زید ضارب زید قاعد زید عالم زید قادر که این ها محمول بالضمیمه است و بحث ماست ، ذات متلبس به مبدئی است در گذشته بوده الان نیست آیا صادق است واقعا حقیقتاً ؟ که بگوییم زید مجتهد زید عالم یا نه ؟ یا به اعتبار آینده قدرت علم دارد قدرت درجه گرفتن و ریاست دارد بگوییم زید رئیس به اعتبار ما یؤول آیا جایز است ؟ جایز نیست ؟ حقیقت دارد یا نه ؟ مجاز است یا نه ؟ این هم بحث سوم .
 بحث چهارم که معرکه آرا شده حالا عنوانش می کنم تا فردا بحث زمان است گفته ا ند که این زمان از بحث ما بیرون است در حالی که نتوانسته اند محمول بالصمیمه محمول بالضمیمه و گفته اند یک امر مفردی است زمان یک امر مفردی است ، آنِ سیال ، آیا این آنِ سیال می شود به اعتبار دیروز امروز اطلاق بر آن بکنیم ؟ زیاد هم هست مثل عید نوروز ، عید نوروز شما روز عید می گویید امروز عید است در حالی که امروز که عید نبود ، هزار سال قبل عید بود یا مثل مثلا امروز روز است خب این روز که یک آنِ سیال بیشتر نیست ، این الیوم اکملت لکم دینکم این را چه جور درستش بکنیم؟
 مرحوم آخوند یک جمله دارند جمله اش را بگویم شما فکر روی آن بکنید ببینید اصلا من درست می فهمم کفایه را یا نه ؟ تا فردا حرفهای دیگرش را بزنیم مرحوم آخوند می فرمایند که زمان و مکان و اسم فاعل و اسم مفعول هیچ تفاوت با هم ندارند فرقش این است که مثل اسم فاعل ، اسم مفعول کلی دارای افراد است اما زمان کلی است که یک فرد بیشتر ندارد توی حاشیه ملا عبدالله اگر یادتان باشد به الله مثال می زد می گفت الله یک کلی است که منحصر به فرد است فردش الله است ، اله یک کلی است منحصر به فرد است که آن فردش الله است مرحوم آخوند مثل این که از آن جاها گرفته توی زمان همین حرف را می زنند می فرمایند زمان یک کلی است صادق بر همه افراد اما در خارج یک آنِ سیال است که این آنِ سیال ینصرم ثم ینصرم ثم ینصرم هر آنی فی محل فی مکان می فرمایند اگر این جور باشد کلی باشد دیگر فرقی بین اسم فاعل و اسم مفعول نیست هر چه کلی اند می شود نزاع کرد که آیا ذات متلبس بالمبدء فی الماضی آیا حقیقت است یا نه ؟ یک قدری روی این حرف مرحوم آخوند فکر کنید ما هم روی آن حرف داریم تا فردا مباحثه کنیم .
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo