< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : مشتق
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 راجع به مشتق مباحث مهمی در آن شده است و این مباحث از نظر علمی خیلی جاها به درد می خورد .
 راجع به زمان مشهور شده این که اسم زمان خارج از بحث است چرا ؟ برای این که زمان غیر قار الذات است چیزی نداریم تا به آن بگوییم که تلبس گذشته داشته ، تلبس آینده دارد تلبس حال دارد کدام مجاز است ؟ کدام حقیقت است ؟ بنابر این اسم زمان غیر از اسم فاعل است اسم فاعل مثل زید قائم می شود بحث بکنیم این که زید قائم الان اگر دیروز قائم بوده الان می شود آیا اطلاق کرد یا نه؟ حقیقت است یا مجاز ؟ یا در حال برخاستن است بگوییم زید قائم به اعتبار ما یؤول مجاز است حقیقت نیست خب این را خوب می شود حرف زد روی آن ، و اما راجع به زمان نه ماضی دارد نه مضارع ، یک امر موجود بالفعل ، دیگر اصلا بحث راجع به زمان سالبه به انتفاء موضوع است.
 دیروز گفتم مرحوم آخوند در کفایه می خواهند درستش بکنند و بگویند که زمان هم مثل اسم فاعل است همین طور که اسم فاعل تلبس به حال دارد تلبس به آینده دارد تلبس به گذشته دارد ، اسم زمان هم همین طور است به چه تقریب ؟ می فرمایند وضع زمان کلی است ولو منحصر به فرد است این وجود تصرمی به قول دیگران این آنِ سیال ولو این آنِ سیال گذشته و آینده و حال ندارد اما واضع که اسم زمان را وضع کرده وضع کرده برای ذات متلبس به زمان ، یک کلی و این ذات متلبس به زمان یوجد ینعدم ، ینعدم یوجد یک کلی است این کلی ما منحصر به فرد است یک فرد بیشتر ندارد و آن آنِ سیال است و چون کلی منحصر به فرد است دیگر می شود مثل ضارب همین طور که ضارب یک کلی است اما دارای افراد است به اعتبار ما یؤول به اعتبار ما مضی به اعتبار حال اسم زمان هم آن کلیش آن آن متلبس به گذشته و آینده و حال دیروز گفتم که خب حرف مرحوم آخوند خوب است ولو در حقیقت بر می گردد به این که این وجود خارجی ندارد یعنی یک بحث ایده آلی یک بحثی می کنیم که اصلا نمی توانیم موجود در خارجش بکنیم به خلاف زید قائم ، زید عالم ، در زید عالم حسابی می توانیم در خارج بیاوریم ، دیروز می گفتم یک کسی عالم بوده مرجع تقلید بوده پیر شده حالت نسیان برایش آمده الان نمی دانیم از این می شود تقلید کرد یا نه ؟ خب یک کسی بگوید که مشتق وضع شده است برای ذات متلبس بالمبدء اعم از ما مضی و الحال پس الان یصدق ان هذا عالم حقیقتا ، همچنین ما بقی اسم مفعول ، اسم مکان و آلت و این چیزهایی که ذات است و متلبس به مبدء ، یعنی یک محمول است مشتق ولو بعد می آییم صحبت می کنیم به قول مرحوم آخوند مشتق بسیط است اما با انحلال طلبگی می شود ذات یتلبس بالمبدء و این ذات متلبس بالمبدء را که بحث طلبگی است در مثل زید ضارب می توانیم بیاوریم اما در مثل آن ِ سیال نمی توانیم بیاوریم ، ولی علی کل حال حلی است در مسئله ، حرفی است در مسئله بخواهیم ردش بکنیم ظاهرا وجهی برای رد ندارد.
 نظیرش را استاد بزرگوار ما آقای بروجردی می فرمودند و ایشان می فرمودند که ما تتالی آنات که نداریم آن که هست آنِ سیال است ، بسیط هم هست این آنِ سیال است که زمان درست می کند برای ما و می شود گفت این آنِ سیال به اعتبار گذشته به اعتبار آینده به اعتبار حال ، خود همین آنِ سیال که یک امر بسیط است این متلبس می شود به ماضی به استقبال به حال ، اگر زمان را کسی بگوید تتالی آنات است یعنی آن آن ها پهلوی هم گذاشته شده یک شبانه روز درست شده ، یک ساعت درست شده این را که نمی گوییم به قول ایشان اصلا محال است بگوییم ، نه ، به قول فلاسفه ، آن که می شود گفت همان آنِ سیال است ، حرکت وضعی و حرکت انتقالی که یک آن ما بین مبدء و منتهی این آنِ ما بین المبدء و المنتهی یک امر سیالی است یک امر بسیطی است اما این در حالی که بسیط است می تواند با حرفهای طلبگی هم زمان پیدا کند هم ماضی پیدا کند هم استقبال پیدا کند هم حال ، این هم حرف خوبی است نظیر حرف مرحوم آخوند است اما مرحوم آخوند کلی درست می کردند ایشان نه ، همان جزئی درست می کنند و آن جزئی را متلبس به سه تا مبدء می کنند.
 یک حرف هم ما داریم شاید بهتر از حرف اول و دوم باشد و آن این است که این آنِ سیال و تتالی آنات درست نیست و این ها همه یک امورات فلسفی دقی از توی مسئله در آمده ، ما برویم توی عرف می بینیم عرف این جور نیست ، عرف مثلا روز را حالا 14 ساعت می داند یعنی روز را 14 قطعه می کند ، مجاز هم نمی داند ، راستی یک روز را 14 قطعه می کند ، بیا روی ساعت ، ساعت را 60 دقیقه می کند ، دقیقه را 60 ثانیه می کند ، روز را ماه می کند ماه را سال می کند این ها همه تتالی آنات است دیگر حالا اسمش را نمی آورد اما واقع و نفس الامر زمان را مرکب می داند می گوید چه روز سختی گذشت ، ماه رمضان می خواهد بیاید چه روز سختی می آید ، روزه است گرمش است حسابی می گوید که چه روز مشکلی ، چه روز گرمی است چه روز مصیبت زایی است این یک حرف ، و نمی شود این را بگوییم مجاز است که ، یک امر عرفی است ولو با دقت فلسفه جور نیاید عرف کاری به فلسفه ندارد آنِ سیال و تتالی آنات و حرکت متوسطه و حرکت قطعیه و این ها را اصلا نه سرش می شود نه می خواهد سرش بشود ، اما سال 366 روز یا 365 روز مرکبا می داند ، یک روز هم شبانه روزش را 24 ساعت می داند ، یک ساعت هر ساعتش را هم 60 دقیقه می داند هر دقیقه اش را هم 60 ثانیه می داند همه این ها یک مرکب حسابی پیش عرف. یک چیز دیگر عرف دارد بهتر از این و آن هم این است که زمان را عود می داند می گوید که عید نوروز ، روز عاشورا ، لذا مثل این که سنه 61 که امام حسین علیه السلام روز عاشورا را ایجاد کردند عرفا همه ساله این روز عاشورا زنده می شود همه ساله عید نوروز زنده می شود ، عود است عود می کند یک چیزی که معدوم هم هست عقلا اصلا چیزی نیست ، آنِ سیال است اصلا وجود خارجی ندارد اما عرفا حسابی عودش می داند می گوید 5 روز به سال پدرم مانده ، سال گذشته پدرم مرده 5 روز دیگر سالش است حتی میان عوام دیگر خیلی هم رسم شده مسئله اش را هم هی مرتب می پرسند این که مثلا دو روز مانده به چهلم پدرم است روز جمعه است اگر روز جمعه من سال بگیرم مردم جمع می شوند اما اگر روز چهارشنبه باشد مردم جمع نمی شوند حالا یک روز دو روز عقب و جلو با هم تفاوت دارد یا نه ؟ ما می گوییم نه ، مردم می گویند آری آخوندها بی خود می گویند و حتی این زیاده شده که چهلم پدرت را روز چهل و یکم گرفتی ، چهلم پدرت را روز سی و نهم گرفتی ، اصلا عرفا این ها زمان را عود می دانند واقعیت ندارد اما واقعیت عرفی دارد خیلی چیزها ما داریم از نظر فلسفه خب یک واقعیت است عرف این واقعیت را قبول ندارد یا به عکسش عرف قبول دارد در حالی که واقعیت جدا ندارد و مناط هم عرف است به قول آن آقا می گفت که ببین کار ما رسیده به این جا که نوکر عرفیم هر کاری می خواهیم بکنیم می گوییم ببین عرف چه می گوید ؟ در فهم احکام همین است در گرفتن موضوعات هم همین است و عرف یک آقای گنده ای است برای ما طلبه ها دیگر ، می گویند هم هر که عرفیتش بیشتر اعلمیتش بالاتر و وقتی چنین باشد راستی اگر به شما بگویند چند روز به عید نوروز داری ؟ مثلا 10 روز به عید نوروز است می گویی 10 روز ، این 10 روز به عید نوروز است یعنی چه ؟ این مجاز است ؟ این واقعیت ندارد ؟ ساعت چند است یک دفعه می گویی ساعت چند است ؟ می خواهد شوخی کند می گوید ساعتها گران و ارزان دارد یک دفعه راستی ساعت چند است ؟ می گوید خب 5 بعد از ظهر است یعنی ظهر را یک واقعیت به آن می دهد 5 ساعت که بگذرد می گوید ساعت 5 بعد از ظهر ، چند ساعت به غروب داریم ؟ می گوید 2 ساعت مثل این که غروب راستی چیز واقعیت داری است واقع می شود این غروب ، می گوید 2 ساعت دیگر این غروب پیدا می شود ، اصلا زمان را عود می داند زمان را یک مرکب می داند همان تتالی آنات که به قول فلاسفه محال است اما عرفیت تتالی آنات است دیگر ، تتالی ثانیه ها می شود دقیقه ، تتالی دقیقه ها می شود ساعت تتالی ساعات می شود روز ، تتالی روزها می شود عید ، نمی شود که منکر این حرف شد این ها که تخیل نیست توهم نیست چنانچه روز عاشورا راستی مردم عزا دارند ، نه ، خود زیارت عاشورا ان هذا یوم تبرکت به بنو امیه حتی مثلا شما اهل دل می فرمایید که این زیارت عاشورا خیلی زیارت مؤثری است انصافا مخصوصا برای رفع گرفتاری ها برای تحصیل علم خیلی ممد برای تحصیل علم است آن وقتها نجفی ها پای پیاده کربلا می آمدند و ما ایرانی ها زیارت عاشورا می خواندیم این زیارت عاشورا ولو با یک لعن و یک سلام کفایت می کند این را تقاضا دارم بخوانید آن وقت روز عاشورا می گویی اللهم ان هذا یوم تبرک به بنوامیه آن وقت اهل دل می گویند وقتی این جا رسیدی بگو اللهم ان یوم قتل الحسین علیه السلام یوم تبرکت به بنو امیه ، نگو ان هذا ، بگو ان یوم قتل الحسین علیه السلام از همین ها چه آن خود زیارت عاشورا چه آن اهل دل که این حرف را می زنند هر دو مثل این که روز عاشورا را یک واقعیت می دانند عود کرده لذا توی زیارت عاشورا می گوییم اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنو امیه ، روز غیر عاشورا می گوییم اللهم ان یوم قتل الحسین یوم تبرکت به بنو امیه ، اگر حرف من را بتوانم بگویم و شما قبول بکنید ظاهراً بهتراز حرف مرحوم آخوند بهتر از حرف استاد بزرگوار ما آقای بروجردی است بهتر از آن کسانی است که مشهور شده اسم زمان را بگذار کنار در باب مشتق ، اسم زمان اصلا جلو نیاید برای این که تتالی آنات لازم می آید و آن آنِ سیال است و آنِ سیال اصلا نه ماضی دارد و نه مستقبل دارد و نه حال دارد پس اسم زمان هیچ ، توجیه هم که می خواهند بکنند مثل آقای بروجردی آن جوری توجیه کرده اند مثل مرحوم آخوند آن جور توجیه کرده اند هر دو هم خوب است انصافا هر دو خوب است اما این که من عرض می کنم علی الظاهر خوبتر است و ما بگوییم اسم زمان مثل اسم فاعل است مثل اسم آلت است مثل اسم مفعول است همین جور که آنها سه تا حالت دارند ما مضی و ما یأتی و تلبس بالحال ، این اسم زمان هم سه تا حالت دارد ما مضی ، ما یأتی ما یتلبس بالحال عرف هم قبول دارد راستی زمان را عود می داند راستی تتالی آنات قائل است عرف خیلی چیزها دارد که ماها نداریم مثلا این کلی طبیعی را عرف همان رجل همدانی است یعنی به نحو اشتراک کلی را در خارج می داند ، هیچ فراموش نمی کنم در باب استصحاب حضرت امام رضوان الله تعالی علیه خیلی این طرف و آن طرف می زدند این قضیه را تا استصحاب درستش بکنند یک وقت باران می آمد خب ماها آن وقت ها که نه ماشین داشتیم مثل شما و زمین ها گل ناک ، مرادم این است که ایشان آمدند آن وقت می گفتند که رجل همدانی یک واقعیت در میان مردم است آن وقت مثال می زدند می گفتند ببین می گویند باران دارد می آید باران آمد در حالی که باید بگویند باران ها آمد باران ها می آید هر قطره یک کلی طبیعی است اما نمی گویند قطار شتر آمد الان قطار که دارد می آید می گویند قطار آمد انسانها که دسته جمعی دارند می آیند گاهی می گویند آدمها گاهی هم همین آدمها که کلی طبیعی آدمها درست است از نظر منطق ، گاهی هم اطلاق فرد می کنند لذا شیخ الرئیس اگر شنیده باشید در منطق شفا هو می کنند می گویند در همدان دیدم یک عمامه گنده ای و شال بزرگی و نعلینی به پا در کوه های همدان به من می گفت کلی طبیعی به نحو اشتراک ، هو می کرد یعنی کلی طبیعی به نحو اشتراک را یک آخوند بی سواد می گوید اما اگر آخوند با سواد باشد کلی طبیعی به نحو اشتراک غلط است اما این جور که حضرت امام فرمودند خیلی خوب است که کلی طبیعی گاهی عرفا به نحو اشتراک است می گوید باران می آید خب این کلی طبیعی است دیگر به جای این که باران ها می آید می گوید باران می آید لذا عرف گاهی حرف ما طلبه ها را قبول ندارد خودش اصطلاحات دارد و ما هم مجبوریم اصطلاحات آنها را بگیریم برای این که احکام ما بار بر موضوعات عرفی است یک قدری برو بالاتر بگو تفهیم و تفهم را هم از آنها باید بگیریم اگر رفتیم توی تفهیم و تفهم های دقت عقلی اصلا اجتهادمان حجت نیست ، حالا روی این عرض من یک فکری بکنید ببینید آیا خوب است یا نه؟
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo