< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/04/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : امر بعد از نهی
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث دیروز راجع به امر بعد حظر بود اگر نهی شده باشد راجع به چیزی بعد امر به آن چیز بشود آیا آن امر دلالت بر وجوب دارد یا نه ؟ گفت نیا، یک ساعت بعد گفت بیا، آیا این که گفت بیا آن نهی جلوی وجوب این امر را می گیرد یا نه ؟
 گفتم مرحوم آخوند در کفایه اول می فرمایند نه، آن نهی مربوط به آن امر نیست آن امر هم مربوط به آن نهی نیست نهی دلالت می کند بر زجر، امر هم دلالت می کند بر ترغیب، آن وقت گفتم نیا حالا گفتم بیا باید برود.
 اما مرحوم آخوند دیدند که گفتنش مشکل است لذا فرمودند مجمل است آن امر بعد از نهی مجمل می شود و نمی توانیم بگوییم این صیغه افعل دلالت بر وجوب دارد اجمالش هم عرضی است نه ذاتی یعنی به واسطه آن نهی.
 یک حرفی مرحوم آخوند همیشه دارند این جا نیاورده اند اما مرادشان از اجمال همین است که این نهی قرینه نیست محتمل القرینه است محتمل القرینه می تواند کار بکند یا نه ؟ یک چیزی موجود است نمی دانیم این قرینه است یا نه ؟ محتمل القرینه موجود، یک دفعه اصلا نمی دانیم قرینه توی کار است یا نه ؟ خب آن نه، اما یک چیزی هست نمی دانیم این قرینه است یا نه ؟ اسمش را می گذارند محتمل القرینه یا محتمل القرینه موجود، مرحوم آخوند توی این لنگند نتوانستند بگویند که در همه جا، نه این جا، که محتمل القرینه مثل احتمال القرینه است تفاوت نمی کند همین طور که احتمال القرینه اگر ما یک امری داشته باشیم اما احتمال بدهیم مرادش استحباب است آن احتمال نمی تواند کار بکند اگر هم یک چیزی موجود باشد نمی دانیم آیا این قرینه است یا نه ؟ آیا می تواند کار کند یا نه ؟ ما می گوییم نمی تواند کار کند مرحوم آخوند می گویند می تواند و شاید در کفایه بیش از هفت هشت جا این را مرحوم آخوند فرموده اند که محتمل القرینه غیر از احتمال القرینه است احتمال القرینه پشمی به کلاهش نیست محتمل القرینه دیگر آن ذی القرینه را از کار می اندازد و این که مرحوم آخوند اول فرمودند که خب یک نهی داریم یک وجوبی داریم آن وجوب ربطی به آن نهی ندارد آن نهی ربطی به وجوب ندارد به هر دو باید عمل کرد گفت نیا نمی روم، بعد گفت بیا باید بروم اذا قضیت الصلاه می گوید نماز جمعه واجب است فاسعوا الی ذکر الله باید بروم نماز جمعه بعد هم می گوید فانتشروا نه آن ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن دارد، می روم دنبال کارم.
 فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین در شهر حرام جنگ موقوف، باید جنگ نکرد بعدش هم فاقتلوا المشرکین در غیر اشهر الحرم باید جنگ کرد نه آن نهی ربطی به آن امر دارد نه آن امر ربطی به آن نهی دارد لذا فرمودند وجوب، اما آن که در ذهن مبارک مرحوم آخوند است که محتمل القرینه خودش نمی تواند کار کند اما، کلاله است، می تواند آن ذی المقدمه را از کار بیاندازد.
 و این جا این که اول گفت نیا، بعد گفت بیا احتمال می دهم این اولی که گفته نیا این دومی ارشاد باشد معنایش این است که آن وقت گفتم نیا حالا می خواهی بیا بیا می خواهی نیا نیا، آن وقت مهمان داشتم گفتم نیا دیگر حالا مهمان ندارم می خواهی بیا می خواهی نیا، اگر یقین داشته باشم که می خواهد خیلی خوب و اما اگر یقین نداشته باشم حالا گفته بیا می خواهد بگوید آن نهی اول من تا این جا بود اما حالا واجب است یا نه ؟ آن محتمل القرنیه جلویش را می گیرد.
 روی عرض ما که می گوییم محتمل القرینه مثل قرینه الاحتمال است همین طور که احتمال قرینه نمی تواند آن ذی المقدمه را از کار بیاندازدباید قرینه معلوم باشد معین باشد محتمل القرینه هم مثل احتمال القرینه است ما این جور می گوییم دلیلمان هم بنای عقلاست خب وجوب مرحوم آخوند زنده می شود و آن این است که اول گفته نیا برای این که مهمان داشته، الان می گوید بیا، ما بگوییم اول گفته نیا ضرر می زند به این که حالا گفته بیا، چرا ؟ نه آن ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن دارد آن ظاهرش در نهی است آن هم ظاهرش در وجوب است و باید عمل به هر دو بکند امر بعد حظر، حظرش که معلوم است نهی است حظر است، امرش هم صیغه افعل و مابمعناها یدل علی الوجوب، این مثالها هم که آورده شده دیروز گفم این مثالها این آیات این روایات نمی تواند کار بکند برای خاطر این که همه اش قرینه توی کار است فرض ما آن جاست که قرینه قطعی نباشد و الا اگر قرینه در کار باشد خب فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله خود وابتغوا من فضل الله می گوید که این امر امر وجوبی نیست یا همان فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین خب این خودش می گوید که آن ماه های حرام و الا یک قاعده کلی این که باید با کفار جنگید، لذا آن آیات هم هیچ کدام قرینه یقینی نیست هر کجا قرینه داریم بر وجوبش بر استحبابش می گوییم، هرکجا نه امر دال بر وجوب است باید بگوییم که آن نهی ضرر به امر ندارد امر ضرر به نهی ندارد.
 فرض ما آن جاست که می دانیم نهی تمام شد کاری به عام و یک وقتی این عام ما تخصیص خورد و امثال این ها اصلا آن بحث را نیاورید این جا.
 بحث این است گفت نیا، بعد گفت بیا، و می دانیم آن نهی تمام شد این را هیچ کس درباره اش شک ندارد اگر شک کنیم که آن نهی هنوز باقی است یا نه ؟ اصلا بحث ما نیست این امر عقیب حظر یعنی زمان این تمام شد می دانیم که این که گفت نیا یعنی نه در آن زمان، الان که گفت بیا من نمی دانم آیا این امر عقیب حظر می خواهد بگوید که آن حظر نیست معنایش این است که بیایی طوری نیست یا این که نمی خواهد این را بگوید، کار دارد، اول گفت نیا بعد هم گفت بیا، این ها همه به همان حرف بر می گردد که آیا این نهی محتمل القرینه است یا نه ؟ محتمل القرینه هست کار می کند یا نه ؟ ما می گوییم نمی تواند کار کند مرحوم آخوند می فرمایند نه محتمل القرینه همه جا کار می کند، کار می کند یعنی آن ذی المقدمه را از کار می اندازد این معنای کارکردن که مرحوم آخوند می گوید این است یعنی محتمل القرینه می آید و کلام را مجمل می کند.
 امر عقیب الحظر یعنی نهی نیست دیگر، یعنی معنای امر عقیب الحظر یعنی حظر دیگر در کار نیست امر دال بر وجوب است این درست است، آیا آن حظر قبلی معنایش این است که این امر ربطی به آن نهی ندارد این همین حرف مرحوم آخوند است اول که می فرمایند که امر ربطی به نهی ندارد نهی هم ربطی به امر ندارد خیلی خوب است اما بعد مرحوم آخوند می گویند اما کلام مجمل می شود این دیگر چرا ؟ برای این که آن نهی محتمل القرینه است برای چه ؟ برای این که این امر می خواهد بگوید که آن نهی را کردم تا این جا از این به بعد می خواهی بیا می خواهی نیا، احتمالش که هست وقتی احتمال هست محتمل القرینه جلوی وجوب را می گیرد ما می گوییم محتمل القرینه جلوی وجوب را نمی تواند بگیرد مرحوم آخوند هفت هشت ده جا در کفایه می فرمایند محتمل القرینه جلوی ذی القرینه را می گیرد، نمی توانیم به آن فتوی بدهیم اما نمی توانیم هم بگوییم که مطلب صاف است حالا امر دال بر وجوب است اما این احتمال که هست مراد از این که گفت بیا یعنی آن نهی که کردم آن دیگر نیست خب وقتی دلالت تا این اندازه دارد معنایش این جور می شود می خواهی بیا می خواهی نیا.
 اما این قولی که مشهور هم هست گفته اند نگاه بکن به قبل اگر قبلا واجب بوده حالا واجب است اگر قبلا حرام بوده حالا حرام است اگر قبلا مباح بوده حالا مباح است این برای چه ؟ نگفته چرا ؟ اما چرایش معلوم است گفته این امر و نهی با هم تعارض می کند وقتی با هم تعارض کرد آن دال بر نهی نیست نهی استمراری، آن هم دال بر وجوب نیست بنابراین قبلش ببین چکاره است هر چه قبل بوده همان را بگیر، یک قول مشهوری شده که ما دیگر نگاه به این امر و نگاه به آن نهی نمی کنیم و نگاه به قبل می کنیم اگر قبل واجب است حالا واجب است اگر قبل حرام است حالا حرام است اگر قبل مثلا مباح است حالا مباح است.
 این فرمایش ایشان همان است که اگر عام ما تخصیص بخورد بعد آن مخصص از بین برود آیا عام ما دیگر می تواند کار بکند یا نه ؟ خب مسئله مشکلی است در اصول، مرحوم نراقی رضوان الله تعالی علیه در یکی از تنبیهات استصحاب فرموده اند و یک نزاع حسابی بین شیخ انصاری و بین استادش مرحوم نراقی پیدا شده. اما آن که الان این جا می گوییم می گوییم اصلا کاری به آن مسئله عام و تخصیص خورده و تخصیص از بین رفته اصلا مسئله مربوط به آن هم نیست بلکه مربوط به این است یک نهی هست یک امری هست با هم تعارض کرده مجمل است نه عمل به آن، نه عمل به آن، حالا این آقا گفته عمل به قبل ایرادش این است عمل به قبل برای چه ؟ به چه دلیل ؟ این که اگر قبلا مباح است حالا فتوی به اباحه بدهد اگر قبلا واجب بوده حالا فتوی به وجوب بدهد اگر قبلا حرام بوده حالا فتوی به حرمت بدهد این دیگر برای چه ؟ به چه دلیل ؟ وقتی دلیل نداشتیم دیروز می گفتم خب اصل می گوید عدم وجوب اصل می گوید عدم حرمت دیگر خواه ناخواه اباحه به حال خود باقی می ماند که می گفتم مرحوم آخوند هم که می گویند مجمل است یک حرف واضحی را دیگر نگفته اند به وضوح باقی گذاشته اند و آن این است که حالا که مجمل شد چه؟ اصل کار می کند اصل رفع ما لایعلمون، یک کسی بخواهد استصحاب جاری بکند می شود یا نه؟ که مرحوم نراقی در همان بحث استصحاب جاری می کند بگوید امر هیچ، نهی هیچ، قبلا واجب بوده حالا استصحاب وجوب می کنم، می شود یا نه ؟ خب مرحوم شیخ انصاری گفتند نه، چرا نه ؟ گفته اند که انقضه بیقین آخر می آید لا تنقض الیقین بالشک تو را از بین می برد تو و لو اول برایت واجب بود یا حرام بود یا مباح بود اما بعد مسلم منهی عنه شد بعد مسلم واجب شد خب آن قبل مسلم از بین رفته لا تنقض الیقین بالشک بل انقضه بالیقین آخر آن از بین رفت آن تمام شد حالا ماییم و این امر و نهی با هم آیا آن نهی می تواند محتمل القرینه امر را از کار بیاندازد یا نه ؟ اول مرحوم آخوند می گویند نه، بعد می فرمایند که آری، آری به این معنا که می گویند مجمل می شود، حالا که مجمل شد چه؟ دیگر اصل اقتضا می کند برائت را، دیگر نوبت به استصحاب هم نمی رسد، نهی بوده است و حتما از بین رفته است و وجوبی آمده است و نمی دانیم این وجوب دلالت بر وجوب دارد یا نه ؟ رفع ما لایعلمون می گوید نه.
 ظاهراً باید بگوییم حرف مرحوم آخوند بهترین حرفهاست و آن این است که این امر و نهی دو تا با هم دیگر نمی تواند کار بکند مسئله مجمل شد نوبت به اصل می رسد اصل این جا هم استصحاب مرحوم نراقی نیست اصل در این جا رفع ما لایعلمون برائت است. مگر کسی حرف ما را بزند بگوید آقا امر دارم احتمال القرینه امر را از کار نمی تواند بیاندازد احتمال القرینه مثل عدم القرینه است همین طور که عدم القرینه اگر شک کنیم قرینه هست یا نه ؟ این وجوب از بین رفته یا نه ؟ اصل کار نمی تواند بکند احتمال القرینه محتمل القرینه هم نمی تواند کار بکند لازمه حرف می شود وجوب به حال خود باقی است این خلاصه حرف تا این جا.
 یک جمله که نمی دانم چه شده باید بزرگان گفته باشند نگفته اند این را هم شما بفرمایید یعنی بحث ما تا این جا مربوط به امر عقیب الحظر بود حالا اگر به عکس شد نهی عقیب الامر شد در این جا چه ؟ اول گفته بود بیا یک ساعت بعد گفت نیا آیا این نیا دلالت می کند بر حرمت یا نه ؟ کلیه حرفهایی که زده شد اقوالی که گفته شد در این جا می اید اگر در آن بحث گفتید واجب، در این جا هم بگویید حرام به حال خود باقی است صیغه افعل دلالت می کند بر حرمت، اگر گفتید دو تا با هم اصطکاک پیدا می کند محتمل القرینه می تواند کار بکند نه وجوب کار می کند برای این که وجوب از بین رفت، نهی هم نمی تواند کار بکند، می شود مجمل، حالا که مجمل شد چه ؟ برائت،اگر هم حرف ما را زدید و گفتید آقا محتمل القرینه مثل عدم القرینه است خب می گوییم نهی به حال خود باقی است، گفته نیا، باید نرود، اگر رفت و مولا گفت چرا ؟ می تواند مولا عقوبت بکند دیگر نوبت به برائت و امثال این ها هم نمی رسد.
 لذا خیال می کنم این که آقایان همه آنها امر عقیب الحظر را گفته اند نهی عقیب الامر را نگفته اند به وضوح باقی گذاشته اند یعنی هرچه ما در امر عقیب الحظر گفتیم هر فتوی در امر عقیب الحظر پیدا کردیم همان را هم باید در نهی عقیب الامر بگوییم.
 اگر مثل مرحوم آخوند اول گفت واجب اول قولشان فرمودند واجب است در این جا هم باید بگویند حرام،اگر گفتید مجمل محتمل القرینه کار می کند نهی را ازکار می اندازد، اگر گفتید که نگاه به قبل بکن این جا هم امر و نهی هر دو ازکار می افتند نگاه به قبل می کنند، اگر هم حرف مرحوم نراقی را زدید که با استصحاب می آییم جلو و امر و نهی را از کار می اندازیم باز همین می شود هر چه قبل است همان است اگر مباح است مباح، حرام است حرام، واجب است واجب. ظاهراً این جور است که باید هم خوش بین باشیم باید هم همین را بگوییم که آقایان که امر عقیب حظر را گفته اند.
 نهی عقیب امر را نگفته اند به وضوح باقی گذاشته اند اما معلوم است اگر فرموده بودند انصافا خیلی به جا بود.
 و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo