< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع:آیا بحث اجتماع امر و نهی مسئله اصولی است؟
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 دیروز در باب اجتماع امر و نهی گفتم عنوان مسئله این است معنای مسئله این است یک شیئ در خارج معنون به دو عنوان است به یک عنوانش امر آمده به عنوان دیگرش نهی آمده به این می گویند اجتماع امر و نهی آن وقت بحث می کنند می گویند که اگر آن امر را به جا آورد آن مأمور به واقع می شود در خارج یا نه؟ اگر بگوید بله در باب اجتماع امر و نهی می شود مجوزی البته گناه کرده و اگر بگوییم واقع نمی شود در باب اجتماع امر و نهی مثل مرحوم آخوند می شویم امتناعی
 مثال مشهورش هم نماز در غصب می دانم این خانه غصبی است این زمین غصبی است حالا یا خودم غصب کردم العیاذ بالله یا دیگری خب تصرف در این خانه حرام است نماز خواندن در این خانه حرام است حالا اگر نماز خواند نماز باطل است یا نه؟
 شیئ واحد توی خارج آن حرکات و سکنات به اعتبار نماز مأمور به است به اعتبار غصب منهی عنه است آیا این می تواند نماز بخواند کتکش را هم بخورد؟ مجوزی ها می گویند بله امتناعی ها می گویند نه کتکش را می خورد حسابی نمازش هم باطل است.
 مرحوم آخوند مدعی است که مشهور و خیلی ها این ادعا را کرده اند مشهور می گویند که نماز باطل است هم کتک خورده هم نماز باطل است
 غیر مشهور هم می گویند که نه هم نماز صحیح است هم کتکش را می خورد به اعتبار نماز مأمور به است مأمور به را آورده به اعتبار غصب غاصب است کتک می خورد.
 حرف دیروز در این بود که این مسئله آیا اصولی است یا نه؟
 مشهور گفته اند نه این مسئله مسئله فقهی است برای این که در بطلان نماز بطلان عبادت و صحت عبادت صحبت می کنیم در فعل مکلف صحبت می کنیم و فقه ما آن است که در فعل مکلف صحبت می کنیم.
 بعضی گفته اند مسئله مسئله کلام است یعنی آیا مولا می تواند هم امر بکند هم نهی بکند روی شیئ واحدی که معنون به عنوانین است؟ برده اند روی کلام و این که مولا آیا قدرت این کار دارد یا نه؟
 اما حق مطلب این است که این مسئله مسئله اصولی است منافات هم ندارد هم مسئله اصولی باشد هم مسئله فقهی باشد هم مسئله کلامی باشد و هر جایی که بشود توی آن باب صحبتش را بکنیم از آن باب باشد از آن علم باشد و چون در باب اصول است و این اجتماع امر و نهی آمده توی اصول وخیلی مفصلترین بحث ها هم شده برای این که دیروز می گفتم اصلا مرحوم آخوند در باب نواهی دوتا مسئله عنوان می کند یکی اجتماع امر و نهی یکی نهی در عبادات، دیگر ما بقی را به وضوح باقی می گذارد قیاس می کند می گوید هر چه در باب اوامر گفتیم در باب نواهی هم هست.
 خب حالا چه جور درستش کنیم مسئله را اصولی؟ این را بارها گفته ایم قدماء تعریف علم اصول را این جور می کنند که علم اصول این است که ممهد لاستنباط الاحکام الشرعیه توی اصول یک قواعد درست می کنند که این قواعد را ببرند توی فقه اجتهاد بکنند استنباط بکنند القواعد الممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه خب مسئله اجتماع امر و نهی همین است ما این جا یک قاعده درست می کنیم و می گوییم اجتماع امر و نهی جایز است می رویم توی فقه توی رساله می نویسیم که اگر کسی در غصب نماز بخواند نمازش صحیح است اما کتک می خورد اگر مجبور نباشد اگر مجبور هم باشد که هیچ.
 یک قاعده که ممهد می شود مهیا می شود برای این که ما در فقه استدلال بکنیم به آن قاعده، استنباط بکنیم یک فرعی به واسطه اصل پس می شود مسئله اصولی.
 مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه این القواعد الممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه را یک مقدار جمع و جورش کردند و چندین جا در کفایه فرموده اند که مسئله اصولی این است ما یقع فی طریق الاستنباط خب این فرمایش مرحوم آخوند همان است هیچ تفاوت باهم ندارد فقط تفاوتش این است که آن یک قدری مفصل تر است و مشهور شده در منطق ما که تعریف ها هر چه مختصر تر بهتر البته باید گویا باشد خب حرف مرحوم آخوند هم باب اجتماع امر و نهی مسئله اصولی است چرا؟ برای این که ما این جا درست می کنیم امتناع را مثل مرحوم آخوند که امتناعی هستند درست می کنیم امتناع را می رویم توی فقه می گوییم اگر کسی در خانه غصبی نماز بخواند نمازش باطل است برای این که مبعد مقرب نمی تواند باشد به قول ایشان و این مبعد است پس مقرب نمی تواند باشد پس نمی تواند قصد تقرب بکند خب نمازی که قصد تقرب به آن نتوانیم بکنیم نماز نیست لذا مسئله اجتماع امر و نهی ما یقع فی طریق الاستنباط مصداق پیدا کرد، خوب است ولی علی کل حال باب اجتماع امر و نهی شد مسئله اصولی.
 گفتم منافات هم ندارد مسئله اصولی باشد مسئله فقهی باشد مسئله کلامی باشد از مبادی باشد.
 استاد بزرگوار ما آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه مختصرترش می کردند آن هم از نظر تعریف بهتر از تعریف مرحوم آخوند و قدماست اما همان است ایشان می فرمودند مسئله اصولی این است هو الحجه فی الفقه ما یحتج به خب این همان است چه بگوییم القواعد الممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه چه بگوییم ما یقع فی طریق الاستنباط چه بگوییم هو الحجه فی الفقه عباراتنا شتی و حسنه واحد لذا هر تعریفی برای علم اصول شده است تا الان ما این مسئله اجتماع امر و نهی را مسئله اصولی می دانیم.
 اگر شما رسیدید به آن جا که القواعد الممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه خیلی رسا خیلی شیرین خیلی عالی انصافا هم همین طور است خب مسئله اجتماع امر و نهی قواعد ممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه اگر هم رسیدید به آن جا گفتند مرحوم آخوند همه چیزشان موجز است کفایه ایشان که موجز است تعریف ها هم موجز است و بالاخره گفته اند علم اصول این است ما یقع فی طریق الاستنباط مسئله اجتماع امر و نهی یقع فی طریق الاستنباط وقتی مسئله را درست کردم می روم توی فقه راه استنباط این که در خانه غصبی نماز بخوانم باطل است یا نه؟ اجتماع امر و نهی این جا که قاعده درست کردم برایم درست می کند اگر امتناعی شدم می گویم نماز باطل است اگر مجوزی شدم می گویم نماز صحیح است اما کتکش را می خورد، اگر مجبور باشد کتک هم ندارد.
 اگر هم حرف استاد بزرگوار ما آقای بروجردی را قبول کردید که انصافا حرف خوبی است مسئله اصولی چیست؟ هو الحجه فی الفقه این همان ما یحتج به یعنی القواعد الممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه ما یحتج به در فقه خب ما اجتماع امر و نهی را این جا درست می کنیم وقتی که این جا درست شد اگر مجوزی شدیم می رویم توی فقه می گوییم نماز در خانه غصبی صحیح است قضا ندارد اما کتک دارد چرا؟ برای خاطر این که اجتماع امر و نهی نمی گوید فاسد است می گوید کتک دارد می گوید صحیح است و کتک دارد اگر هم مثل مرحوم آخوند امتناعی شدید باز توی رساله می نویسید که نماز در خانه غصبی فاسد است چرا؟ در اصول درست کردم دیگر که اجتماع امر و نهی محال است این که مأمور به و منهی عنه با هم جمع بشود مبعد مقرب نمی تواند باشد.
 بنابراین باب اجتماع امر و نهی به هر معنا که بیاییم جلو مسئله اصولی است حالا اگر جوری درست کردیم گفتیم مسئله فقهی است آن هم طوری نیست طردا للبابش نکن بعضی از بزرگان این جوری گفته اند مسئله فقهی است طردا للباب آمده توی اصول، خیلی ها مثلا مثل اصول عملیه مرحوم شیخ انصاری توی اصول یعنی همه فرائد راجع به اصول عملیه است دیگر همه به معنا این که دو ثلث بیشتر لذا مثل مرحوم آخوند و خیلی ها گفته اند این فرائد مثل مکاسب اصلا کتاب فقهی است رفع ما لا یعلمون است و فتوی دادن روی مضمون رفع ما لا یعلمون تطبیق کلی بر جزئی، و این خیلی زور است انصافا کسی این طور بگوید بگوییم که فرائد مسئله فقهی است خب نه دیگر اصول عملیه مثل این باب اجتماع امر و نهی قواعد ممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه اصول عملیه ما یقع فی طریق الاستنباط اصول عملیه ما یحتج به هو الحجه فی الفقه بنابراین اصول عملیه شیخ انصاری که اصول نوشته اند درست نوشته اند مکاسبشان کتاب فقهی است که در جزئیات است هر کجا جزئیات باشد مسئله فقهی می شود هر کجا کلیات باشد ما یحتج به است مسئله اصولی است.
 مسئله سوم که باید نقل بکنیم بعد وارد بحث بشویم این است گفته اند که این باب اجتماع امر و نهی آن جاهاست که مندوحه باشد مثل این نماز در خانه غصبی خب یک دفعه زندان است در خانه غصبی یک دفعه جوری است که از خانه غصبی نمی تواند بیرون برود خانه غصب است توی آن نشسته دارد گناه می کند اما حالا می خواهد نماز بخواند و بخواهد برود توی مسجد نمی تواند نمی تواند فرار از غصب بکند مثلا برف آمده خیلی می خواهد نماز شب بخواند بخواهد نخواند که نمی شود بخواهد بخواند توی خانه غصبی که نمی شود و نمی تواند برود توی مسجد ناامنی است یا مثلا شوهرش غصب کرده این زن زیر دست این شوهر است چاره ندارد نمی تواند که طلاق بگیرد حرامهایش را باید بخورد غصبهایش را هم باید بسازد چرا؟ برای این که مندوحه نیست گفته اند که این باب اجتماع امر و نهی آن جاها صحبت می شود که مندوحه باشد واما اگر مندوحه نباشد نتواند فرار از غصب بکند مثل آن جا می شود که نتواند نماز بخواند نتواند روزه بگیرد نتواند نماز شب بخواند خب می شود مسئله یک عنوانی، دیگر نمی شود مسئله دو عنوانی که، اگر یک کسی زندان است توی یک خانه غصبی حالا یا خودش خودش را زندان کرده یا زندانش کرده اند بالاخره توی خانه غصبی الان نمی تواند بیرون برود این شیئ معنون به عنوانین نیست الان می خواهد نماز بخواند فقط صل دارد دیگر لا تغصب ندارد چرا لا تغصب ندارد؟ برای این که فرار از غصب نمی تواند بکند چنانچه گاهی در خانه است و فرار از غصب هم می تواند بکند نمی تواند نماز بخواند نمی تواند روزه بگیرد نمی تواند این عبادت را به جا بیاورد خب شیئ معنون به عنوانین نمی شود، به عنوان واحد است پس این بحث مفصلی که مرحوم آخوند در کفایه کرده اند این بحث تقریبا از ضروریات است خیلی احتیاج به این ان قلت قلت ها و این تفصیل نداشت که مرحوم آخوند که کفایه ایشان موجز است باید این مسئله را یا نقل نکرده باشند یا اشاره کرده باشند نباید این قدر مفصل درباره اش صحبت بکنند برای این که مندوحه اصلا محقق بحث ماست و اگر این مندوحه نباشد شیئ معنون به عنوانین نمی شود شیئ می شود معنون به عنوان واحد گاهی مأمور به فقط است منهی عنه نیست گاهی منهی عنه است مأمور به نیست برای این که مندوحه گاهی نمی تواند عبادتش را به جا بیاورد گاهی هم نمی تواند آن محل نهی را ترک بکند وقتی نتوانست لا یکلف الله نفسا الا ما اتاها لا یکلف الله الا ما وسعها دیگر اصلا وقتی نتواند از خانه بیرون برود شیئ معنون به عنوانین نمی شود تا مرحوم آخوند این حرفها و این تفصیل ها را بگوید فرض ما آن جاست که شیئ معنون به عنوانین باشد آیا امتناعی بشویم یا مجوزی؟ و اما اگر نتواند فرار از نهی بکند اگر نتواند مأمور به را به جا بیاورد مثل آن جا که نتواند مأمور به را به جا بیاورد نتواند فرار از غصب هم بکند نه حرام است نه واجب، حرام نیست برای این که لا یکلف الله نفسا الا وسعها واجب نیست برای این که نمی تواند اصلا این مأمور به را بیاورد کی معنون به عنوانین می شود؟ در آن وقتی که مأمور به منجز باشد مرحوم آخوند اشتباهی که کردند این که عالم فعل را با عالم تنجیز با هم خلط کردند فعلیت مناط نیست مثوبت و عقوبت دائر مدار تنجیز تکلیف است و تنجیز تکلیف کاری به شارع مقدس ندارد مربوط به عقل است عقل ما گاهی می گوید این تکلیف برای تو منجز است گاهی می گوید این تکلیف برای تو منجز نیست هر کجا بگوید تکلیف برای تو منجز است شیئ می شود معنون به عنوانین هر کجا بگوید که این تکلیف برای تو منجز نیست به قاعده ضرورت به قاعده حرج به قاعده لا یکلف الله نفسا الا وسعها به قاعده نسیان به قاعده جهل از همین جهت هم مشهور در میان فقهاء بعد صحبت می کنم مشهور در میان فقهاء می گویند اگر کسی نمی دانسته این خانه غصب است بعد فهمید همه گفته اند نمازهایی را که خوانده درست است چرا؟ رفع النسیان گفته اند آن تکلیف منجز حرمت را می اندازد خب باب اضطرارش هم همین است رفع ما اضطروا الیه وقتی می آید دیگر تکلیف نهی منجز نیست اگر روی فعل بیاید تکلیف آن مأمور به دیگر منجز نیست گاهی می شود معنون به یک عنوان گاهی می شود اصلا معنون به هیچ عنوان رفع ما اضطروا الیه راجع به هر دو عنوان می گوید برایت منجز نیست.
 خلاصه حرف این شد این مندوحه ای که در کلمات بزرگان آمده همه همه حرف خوبی است حرف درستی است اشکال روی آن نیست اما این را هم باید بدانیم که این از ضروریات است این بحث ندارد اگر مندوحه در کار نباشد یعنی نتواند فرار بکند از غصب معلوم است نماز درست است چرا درست است؟ نه این که باب اجتماع امر و نهی نیست به قول مرحوم آخوند در باب اطلاق می گوید ضیق فم الرکیه از اول اصلا وقتی که مندوحه نباشد معنون به عنوانین نیست وقتی معنون به عنوانین نشد از باب اجتماع امر و نهی بیرون است.
 مسئله فردا مرحوم آخوند یک بحث مفصلی دارد چون مرحوم آخوند گفته اند مجبوریم بگوییم و آن این که فرق بین باب اجتماع امر و نهی و تعارض روایتین چیست؟ فرق بین اجتماع امر و نهی و نهی در عبادت چیست؟ فرق بین اجتماع امر و نهی و باب تزاحم چیست؟ خیلی مربوط به بحث نیست اما چون مرحوم آخوند گفته اند چون مرحوم آخوند کرده اند ما هم باید روی آن بحث بکنیم انشاء الله فردا فرق این سه تا مسئله را تقاضا دارم مطالعه بکنید تا بحث بکنیم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo