< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : ادله امتناع اجتماع امر و نهی
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 گفتم مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه در کفایه چهارتا مقدمه عنوان می کنند بعد از چهار مقدمه نتیجه می گیرند اجتماع امر و نهی نهی در عبادت است و نهی در عبادت موجب فساد است به عبارت دیگر در اجتماع امر و نهی امتناعی می شوند و آن چهار مقدمه یکی این بود فرمودند که بین احکام تضاد است که ما عرض کردیم بین احکام تضاد نیست بین متعلقات احکام تضاد است احکام موجودند به وجود اعتباری ما به ازاء در خارج ندارند و تضاد آن جاست که ما به ازاء در خارج داشته باشند موجود در خارج به عوارض مشخصه می گوییم تضاد در آن محال است و اما احکام در عالم اعتبار گفتیم که تضادی نیست.
 مقدمه دومشان فرمودند که اوامر و نواهی متعلق به افعال مکلفین است این را هم عرض کردیم که نمی شود گفت تحصیل حاصل است اگر فعلی در خارج موجود بشود دیگر معنا ندارد مورد امر بشود یا مورد نهی بشود خود مرحوم آخوند هم غیر از این جا نگفته اند گفته اند اوامر و نواهی متعلق به طبایع است حالا یا مرآتا للخارج یا شاگردهایشان مثل مرحوم حاج شیخ و امثال این ها فرموده اند که طبیعت خارج دیده نمی دانم مرادشان چیست؟ بالاخره آن که مرحوم آخوند داشتند گفتند مرآتا للخارج و پس بالاخره اوامر و نواهی متعلق به طبایع است نه متعلق به فعل مکلف که ایشان با کمال شهامت این جا می فرمایند که احکام اوامر و نواهی متعلق به فعل مکلف است این هم مقدمه دوم بود.
 مقدمه سوم فرموده اند که تعدد عنوان موجب نمی شود تعدد معنون را، عناوین مختلفه اما معنون امر واحد، خب این حرف حرف خوبی است و آن این که یک کسی در خارج، زید با عوارض مشخصه موجود شده الا این که اوصافی دارد هم فضایل دارد هم رذایل دارد اما آن که مرحوم آخوند می خواهد بگوید و مثال می زند این به مقام شامخ مرحوم آخوند نمی خورد مثال می زنند به صفات باری تعالی می گویند ببین صفات باری تعالی عین ذاتش است در خارج لیس الا امر واحد عبارتنا شتی و حسنه واحد پس بنابراین تعدد عنوان تعدد معنون نیست معنون در خارج یک چیز است بلکه آن عنوانها هم یکی می شود مثل ذات باری تعالی که علم است عین ذات است قدرت است عین ذات است به قول امیر المؤمنین سلام الله علیه در نهج البلاغه همان خطبه اول ما چه امامهایی داریم اما قدرش را نمی دانیم با یک جمله خیلی جمله شیرین موجز کمال الصفات نفی الصفات عنه کمال باری تعالی این است که بگوییم عالم نیست بگوییم قادر نیست یعنی مثل ما که علم ما زائد بر ذاتمان است قدرتمان زائد بر ذاتمان است یک وقتی نداشتیم حالا قدرت پیدا کردیم پیر هم بشویم این قدرت می رود یک دفعه علم نداشتیم عالم شدیم خدا این جور نیست نفی صفات بکن بگو که ذات مستجمع جمیع صفات کمالات مرحوم آخوند در کفایه نمی دانم چه شده یک قیاس کرده اند فرموده اند همین جور که عناوین مختلفه در خارج راجع به خدا یک چیز بیشتر نیست راجع به غیر خدا هم همین است تعدد عنوانین موجب کثرت معنون نمی شود معنون یک چیز است ممکن است عنوان ها با هم مختلف باشند.
 و این حرف خیلی حرفی است که به مقام شامخ مرحوم آخوند نمی خورد خب ما توی خارج شماها هم عالمید هم قادرید و علم شما قدرت شما، علم شما غیر از قدرت شماست قدرت شما غیر از علم شماست شما هم غیر از علم و غیر از قدرتید فقط خداست لذا ایشان هم مثال نتوانست پیدا کند رفت توی ذات باری تعالی فقط اوست که ذات باری تعالی علمش عین قدرت است مثال هم می زنند مثال برای این که بچه ها بفهمند می گویند مثل آب و تری آب مثل روغن و چربی روغن چربی روغن عین ذاتش است چربی را دیگر از روغن نمی شود گرفت چربی را بگیریم دیگر روغن نیست گفته اند صفات پروردگار عالم همه همه این جوری است مثل تری آب و آب، چربی روغن و روغن اما غیر خدا همه همه توی خارج یک ذاتی داریم و یک عناوین به نام فضائل داریم و یک عناوین به نام رذایل داریم و یک شخص واحد صدتا عنوان دارد همه اش هم ما به ازاء دارد توی خارج مثلا مثل شما اسمتان حسن است چون درس خوانده اید عالمید چون که کار کرده اید در تقوی متقی هستید عادلید لذا می گوییم حسن عادل است و متقی یک وقت هم حسن بود نه علم بود نه تقوی یک وقت هم العیاذ بالله عاقبتش به خیر نمی شود تقوایش می رود علمش می ماند یک وقت یادش می رود علمش هم می رود، توی خارج یک ذات است اما این ذات معنون به عناوین مختلفه همه اش هم در خارج، به ازاء دارد کجا می توانیم پیدا کنیم که بگوییم که تعدد عنوان لا یوجب تعدد معنون؟ نه، همه جا همه جا یک ذات در خارج عناوین مختلفه صادق بر آن، به غیر از ذات باری تعالی که معنون عین عنوان است عنوان عین معنون است.
 بنابراین فرمایش ایشان که می فرماید تعدد عنوان لا یوجب تعدد معنون از یک جهت خوب است از جهت این که این ذات در خارج عناوین مختلفه دارد ذات واحد است عناوین مختلفه ما به ازاء در خارج هست این خیلی خوب است اما بخواهیم بگوییم که آن عنوان ها عین معنون است این فقط مختص ذات باری تعالی است همه غیر باری تعالی عنوانشان یعنی عناوینشان غیر معنون است معنون غیرعناوین است همه هم ما به ازاء در خارج دارد، یک عالم راستی عالم است اما حسود است حسادتش هم خودش را کشته هم دیگران را یک عالم راستی مجتهد است اما جاه طلب است خیال هم نکنید به این زودی ها می شود آسید محمد فشارکی رضوان الله تعالی علیه فرموده بودند که من می توانم بگویم که خلوص دارم اما توی مباحثه که رد و ایراد می کنم نمی دانم این برای خداست یا نه؟ می خواهم غلبه پیدا بکنم طلبه اشکال می کند می خواهم غلبه پیدا بکنم جواب این طلبه را بدهم جرو بحث طلبگی شروع می شود نمی دانم خلوص دارم یا نه؟
 بالاخره یک ذات در خارج عناوین مختلفه در خارج این ها ترکیبشان هم معلوم نیست چه ترکیبی است؟ یک اختلاف عجیبی است در این ترکیب ها ترکیب اتحادی است؟ ترکیب انضمامی است؟ بین وجود و ماهیت هم همین را گفته اند دیگر یعنی مثل مرحوم حاجی در وجود ذهنی اگر یادتان باشد کسی خوانده باشد این هیچ جا به اندازه وجود ذهنی ایشان مفصل صحبت نمی کنند اما در آخر کار می گوید نمی دانم ترکیب جنس و فصل ترکیب انضمامی است ترکیب اتحادی است؟ و مثل مرحوم حاجی می گوید مثل این که ترکیب انضمامی بگوییم بهتر از این است که ترکیب اتحادی بگوییم یکی از خبط های مرحوم حاجی همین جاست بین جنس و فصل ترکیب انضامی لذا این حرفها اصلا به مقام شامخ مرحوم آخوند نمی خورد و اصلا نباید فلسفه را توی اصول بیاوریم و این ها همه حرفهای فلسفه است و هیچ ربطی به اصول ندارد.
 ما می گوییم می شود ترکیب معنون، ذات نمی شود و الا مسلم عالم غیر قادر است علم کدام است؟ یک عنوان است یک معنون یعنی ذات ثبت له العلم ذات ثبت له القدره راجع به رذایلش هم ذات ثبت له الحسد ذات ثبت له ریاست طلبی تا آخر، علم ما به ازاء دارد در خارج.
 مقدمه چهارم این که واضحتر است بطلانش از همه می فرمایند که شیئ واحد در خارج یک ماهیت بیشتر ندارد ما نمی توانیم دو تا ماهیت برای یک ذات درست بکنیم بنابراین وقتی که یک ماهیت باشد امر و نهی هر دو آمده اند روی یک ماهیت می شود تضاد می شود تضاد فلسفی برای این که دو تا ماهیت که نمی شود باشد وقتی دو تا ماهیت نشد باشد یک ماهیت است خب به مرحوم آخوند می گوییم خب معلوم است دو دوتا چهارتاست یک ماهیت و یک وجود و عوارض مشخصه یک چیز خارجی درست می کند اما این ها که بحث ما نیست بحث ما امر آمده روی چه؟ روی آن ذات خارجی؟ یعنی روی حرکات و سکنات که از مقوله مثلا فعل است؟ نه، امر آمده روی یک عنوان نه روی ماهیت نهی هم آمده روی یک عنوان نه روی ماهیت کسی این را نگفته که مرحوم آخوند می گویند که ماهیت واحده توی خارج یک چیز است خب بله معلوم است ماهیت توی خارج یک چیز است اما ماهیت انسان چیست؟ حیوان ناطق غیر علم است علم که ماهیت نیست ماهیت زید عوارض مشخصه اش هم نیست یک عنوان است معنونش چیست؟ ذات خارجی، عنوان قدرت هم یک عنوان است معنونش چیست؟ ذات خارجی این ذات خارجی ماهیت از برای عنوان علم است؟ نه، ماهیت برای عنوان قدرت است؟ نه، پس ماهیت چیست؟ ماهیت حیوان ناطق، ماهیت حیوان ناطق است که موجود توی خارج است یعنی یک جنس و فصل وجود آمده آنها را یک کرده عوارض مشخصه آنها را تمیز داده است زید را از عمرو عمرو را از بکر اما توی خارج چه؟ یک ماهیت و یک وجود ماهیت چیست؟ حیوان ناطق وجود چیست؟ آن که آمده این ماهیت را توی خارج آورده اصاله الوجودی که می شویم معنایش همین است که اگر ماهیت را بخواهیم معنا بکنیم روی اصاله الوجودی ها آن حد الوجود را اسمش را می گذارند ماهیت یعنی این زید توی خارج محدود است دیگر یک موجود خارجی محدود است آن حد وجود را اسمش را می گذاریم ماهیت، اصاله الماهوی ها هم می گویند که نه ماهیت یک امر خارجی ما به ازاء دارد توی خارج باز همان ذات است و وجود عارض بر آن است حالا آن بحث ما نیست.
 ولی بالاخره این مسلم است که ماهیت هیچ ربطی به عنوان ندارد عنوان هیچ ربطی به ماهیت ندارد اصلا متباینند با هم متباین به این معنا که ما بخواهیم مفهوم علم با مفهوم حیوان ناطق خب متباین است حتی شما مفهوم صورت و ماده را متباین می دانید خود مرحوم آخوند چندین مرتبه این را تکرار کرده توی کفایه لا فرق بین الجنس و ماده بین فصل و صورت الا به لا به شرطیت و به شرط شیئ یعنی حیوان ناطق توی کلی طبیعی این می آید توی خارج وقتی آمد توی خارج آن صورتی که توی خارج است دیگر متباین می شود با صورت دیگری یعنی صورتهای ما همه با هم متباین است ماده ما هم همین طور است آن ماده ما که به منزله جنس است آن هم همه اش متباین است اگر توی خارج نیامده باشد جنس و فصل است کلی طبیعی است به اندازه همه وجودات کلی طبیعی توی خارج داریم آن مثل آن است آن هم مثل آن است با هم هیچ تفاوت ندارد کلی طبیعی این است اما این کلی طبیعی وقتی که متصور در خارج شد با عوارض مشخصه دیگر جنس این مخالف با جنس آن است صورت آن مخالف با صورت آن است و این لا به شرط و به شرط لا هم که می گویند یک معنای حسابی نفس الامری است لذا توی خارج همه چیزها حالا من جمله این انسان توی خارج یک صورت دارد یک ماده صورت به ازای فصل است ماده به ازای جنس است و جنس و فصل آمده توی خارج اسمش را گذاشته ایم صورت و ماده، یک وجود دارد عوارض مشخصه دارد با هم هم گفتم آیا اتحاد است آیا انضمام است؟ آن حرف دیگری است حالا این وجود خارجی که مرکب از وجود و ماهیت است صد تا عنوان دارد دیگر خواه ناخواه صدتا معنون هست یعنی این زید را که به او می گویی عالم مبدئش در ذات شماست به او می گویید قادر مبدئش در ذات شماست آن غیر از آن است آن هم غیر از آن است هر دو غیر از وجود و ماهیت است.
 این حرف من کجایش اشکال دارد؟ یعنی این زید در خارج یک ماهیت دارد به نام انسان یک وجود دارد آن وجود آمده آن ماهیت را آورده است توی خارج یعنی کلی منطقی را به واسطه وجود آوردیمش توی خارج کلی طبیعی در خارج موجود است دیگر، کلی منطقی توی ذهن موجود است اما از وجودش غفلت داریم ولی همان کلی منطقی را بیاور توی خارج وقتی آوردیم توی خارج می شود کلی طبیعی اسمش را می گذاریم کلی طبیعی خب این به چه چیزی در خارج است؟ به وجود به عوارض مشخصه این امر واحد هم هست امر وحدانی است یک ماهیت هم بیشتر ندارد یک ماهیت دارد یک وجود دو تا ماهیت هم محال است داشته باشد دو تا کلی طبیعی در یک موجود لازمه اش این است که زید هم زید باشد هم عمرو باشد خب محال است همین که مرحوم آخوند می گویند محال است که شیئ واحد دو تا ماهیت داشته باشد خب احدی هم نگفته اما شیئ واحد توی خارج که دارای یک ماهیت است این صد تا عنوان دارد توی خارج لذا صدتا معنون دارد توی خارج مثل عالم است خب معنون چیست؟ همین ذات خارجی، قادر است زیباست حراف است رذایل هم دارد خب همه این ها عنوان است معنون چیست؟ توی خارج، همه توی خارج، دیگر امر اعتباری که نیست علم توی خارج راستی خب علم است و انسان به واسطه آن علم می تواند کار کند قدرت توی خارج همین طور تا آخر، ماهیت یکی است اما عنوان صد تا خواه ناخواه معنون هم صدتا، نمی خواهی هم یک قدری تسامح بکن بگو عنوان صدتا اما معنون یکی خب طوری نیست ولی اوامر و نواهی روی عنوان می آید نه روی معنون، می گوید اکرم العالم نمی گوید اکرم زیدا، اکرم العالم اکرم القادر وجوب اکرام آمد روی علم، بگویید هم معنون واحد حالا ما که نمی گوییم، بگویید معنون واحد ولی علم امر آمده روی علم نه روی ذات خارجی وقتی چنین باشد ذات خارجی یک ماهیت بیشتر ندارد اما وقتی که بیاییم روی عناوینش عناوین مختلف دارد بحث ما راجع به این است آیا می شود امر و نهی بیاید توی خارج به اعتبار دو عنوان؟ اگر گفتید می شود می شود مجوزی اگر گفتیم نمی شود می شود امتناعی. بنابراین این 4 مقدمه مرحوم آخوند مثل آن 10 تا مقدمه اگر بگوییم اصلا هیچ ربطی به بحث ما ندارد خیلی عالی است همین طوری که دیگران بدون مقدمه یا مجوزی شدند یا امتناعی ما هم یا مجوزی بشویم یا امتناعی این 4 مقدمه را اصلا نیاوریم جلو همین طور که شاگردهای مرحوم آخوند دیگر نیاوردند و از راه این که مبعد مقرب مقرب مبعد نمی تواند باشد از آن راه آمدند و امتناعی شدند یا مثل ما که مجوزی هستیم می گوییم طوری نیست مبعد من جهه مقرب من جهه فراوان است چون فراوان است ما هم می شویم مجوزی پس مبعد مقرب می تواند باشد مقرب مبعد می تواند اما این چهار مقدمه ربطش به بحث ما چیست نمی دانم این بحث از یک جهت آسان است اما از یک جهت هم مشکل است می خواهیم مرحوم آخوند را رد بکنیم حالا باز هم مطالعه کنید ببینید آیا من درست می گویم یا نه؟ یک دو سه تا مطلب دیگر هم داریم انشاء الله فردا یکی از مطالبش را عرض می کنیم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo