< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : نهی در عبادات و معاملات
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث ما راجع به نهی در عبادات یا نهی در معاملات، نهی در عبادات به خانم حائض گفته شده دع الصلاه ایام اقرائک موقعیکه حائضی نماز نخوان در باب معاملات گفته شده که اذا نودی للصلاه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع موقع نماز جمعه برو نماز جمعه، کاسبی نکن در مغازه ات بسته باشد آیا اگر نماز خواند نمازش باطل است؟ یا اگر کاسبی کرد کاسبی اش باطل است یا نه؟ نهی در عبادات آیا موجب فساد است یا نه؟ خب معلوم است بحث ارزنده ای است.
 مرحوم آخوند در کفایه 8 تا مقدمه این جا ذکر می کند مثل این که می خواسته اند بحث را طولانی کنند می شد در یک صفحه دو صفحه بحث را تمام بکنند.
 اما 8 تا مقدمه آورده اند مقدمات هم خیلی مربوط به بحث ما نیست اما چون مرحوم آخوند کرده اند ما هم باید تابع ایشان باشیم چنانچه در باب اجتماع امر و نهی هم اول 10 تا مقدمه گفتند بعد هم چهار تا مقدمه گفتند بعد از 14 تا مقدمه مدعایشان که اجتماع امر و نهی امتناعی شدند و نماز در دار غصبی را گفتند باطل است.
 در این جا هم این جور شده 8 تا مقدمه ایشان عنوان کرده.
 مقدمه اول این است فرق بین اجتماع امر و نهی و نهی در عبادت چیست؟ این را سابقا خود مرحوم آخوند فرموده بودند در باب اجتماع امر و نهی ما هم صحبت کردیم اما خب تکرارش خیلی خوب است لذا تکرار بکنیم.
 باب اجتماع امر و نهی این است شیئ واحد در خارج معنون است به دوعنوان به یک عنوان مأمور به است به یک عنوان منهی عنه مثل نماز در دار غصبی من حیث این که نماز است مأمور به است من حیث این که تصرف در غصب است منهی عنه است به این می گویند باب اجتماع امر و نهی یعنی یک شیئ واحد دوتا عنوان که در حقیقت این شیئ واحد دو تا معنون دارد دو تا عنوان به یک عنوان مأمور به به یک عنوان منهی عنه.
 اما در باب نهی در عبادت شیئ واحد به عنوان واحد آن عنوان واحد منهی عنه است مثل دع الصلاه ایام اقرائک معنون به عنوانین نیست و بلکه خود نهی آمده آن عنون صلاه را نهی کرده یا در باب کاسبی ذروا البیع ذروا آمده کسب موقع نماز جمعه را منع کرده، شیئ واحد معنون به عنوان واحد منهی عنه.
 سابقا اگر یادتان باشد می گفتیم که بین اجتماع امر و نهی و نهی در عبادت، اجتماع امر و نهی عامین من وجه است نهی در عبادت عام مطلق است یعنی آن نماز که مصادیق دارد یک مصداقش مأمور به است یک مصداقش مأمور به امر استحبابی است یک مصداقش مأمور به به امر کراهتی است یک مصداقش هم منهی عنه به نهی تحریمی است نماز است این نماز مصادیق دارد یک مصداقش نماز در خانه یک مصداقش نماز در مسجد یک مصداقش نماز در حمام یک مصداقش نماز حائض یک عنوان بیشتر نیست این عنوان گاهی واجب است و گاهی مستحب است و گاهی مکروه است و گاهی حرام لذا بینش عام و خاص مطلق است امر آمده روی عام نهی آمده روی مصداق اما در اجتماع امر و نهی عامین من وجه است بعضی جاها مأمور به است لا غیر مثل نماز توی مسجد نماز توی خانه بعضی جاها منهی عنه است لا غیر مثل تصرف در غصب که نمی خواهد نماز بخواند می خواهد تفریح کند گاهی هم مأمور به است هم منهی عنه است رفته توی باغ مردم حالا عصر است می خواهد نماز بخواند لذا یک ماده اجتماع دارد دو ماده افتراق اما در نهی در عبادات دیگر ماده افتراق و ماده اجتماع و این ها نیست یک عنوان است آن عنوان گاهی مأمور به است فقط گاهی منهی عنه است فقط گاهی مستحب است فقط گاهی مکروه است فقط.
 این مطلب اول که مطلب اول را مرحوم آخوند در باب اجتماع امر و نهی فرموده بودند این جا باید حواله داده باشند حواله نداده اند اما حرفها تکراری است دیگر همان که در باب اجتماع امر و نهی فرموده اند در باب نهی در عبادت می فرمایند.
 یک چیزی که الحمدلله در اصول تکرار نشده مواظبت کرده اند خیلی هم عالی است این است که کلیه مسائل اوامر در نواهی هم می آید اما مسائل را در باب اوامر گفتند در باب نواهی حواله دادند لذا همه آنها من جمله کفایه فرمود که امر طلب فعل است و نهی طلب ترک است و آن چه در طلب فعل گفتیم در طلب ترک هم می آید دو تا مسئله در این جا هست یکی باب اجتماع امر و نهی یکی نهی در عبادات و شروع کرده اند خیلی حواله قشنگ و زیبایی اما حالا این جا این 10 تا مقدمه در باب اجتماع امر و نهی را دو دفعه در نهی در عبادات خیلی از آن را تکرار کرده اند این مطلب اول.
 مطلب دوم این که این مسئله اصولی است یا نه؟ از مباحث الفاظ است یا نه؟ این مسئله اصولی است یا نه؟ سابقا فرمودند، آن جا از مباحث الفاظ است یا نه؟ باید فرموده باشند نفرموده اند حالا این جا هر دو را یکی تکرار است یکی هم بکر است اما حالا که می گوییم مسئله از مباحث الفاظ است در باب اجتماع امر و نهی هم حواله می دهیم می گوییم مسئله اجتماع امر و نهی هم مسئله اصولی است هم مسئله از مباحث الفاظ است نه مباحث عقلیه.
 لذا بحث اصولی است؟ خب در باب اجتماع امر و نهی گفتیم بله بحث نهی در عبادات بحث اجتماع امر و نهی بحث اصولی است چرا؟ برای این که بحث اصولی این است ما بتوانیم در فقه از آن استفاده بکنیم قواعد ممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه ما یقع فی طریق الاستنباط هو الحجه فی الفقه ما بتوانیم توی فقه از آن استفاده بکنیم لذا اگر یادتان باشد من می گفتم تمام کلیاتی که حتی در فقه آمده این ها مسائل اصولی است تمام جزئیاتی که حتی در اصول آمده این ها مسائل فقهی است لذا باب اجتماع امر و نهی باب نهی در عبادات این جوری است، در باب معاملات به معنی الاعم در باب عبادات از این نهی در عبادات حسابی می شود استفاده کرد آن کسی که نهی در عبادات را جایز می داند می گوید عبادت صحیح است اگر در باب معاملات بگوید می گوید معامله صحیح است و اما اگر قائل به بطلان بشود که معمولا همه قائل به بطلانند کم است کسی که نهی در عبادت را موجب فساد نداند لذا نهی در عبادات موجب فساد است نهی در معاملات موجب فساد است دیگر خواه ناخواه کلی اش را اینجا درست می کنیم فقه سیال هم هست یعنی این مسئله در فقه سیال است خیلی عام البلوی است هر کجا رسیدیم که نهی در عبادت است چه عبادت باشد چه معامله خاص باشد چه معامله به معنی العام باشد می گوییم نهی در عبادات موجب فساد است خب این را در باب اجتماع امر و نهی گفتیم.
 اما این که این مسئله از مباحث الفاظ است مرحوم آخوند نگفته اند اما از حرفهایشان فهمیده شد که می خواستند بگویند در باب اجتماع امر و نهی که این جا می خواهند همین را بگویند مسئله عقلی است لذا اگر مباحث الفاظ آمده طردا للباب آمده اما به جا آمده برای این که دلالت لفظ گاهی مطابقی است گاهی تضمنی است گاهی التزامی، التزامش هم گاهی به معنی العام است گاهی به معنی الخاص این ها همه از مباحث الفاظ است، مرحوم آخوند هم که آن جا گفتند مسئله عقلی است بالاخره التزامات را گفتند التزامات همه همه لفظ است دلالت لفظی داریم.
 اگر ما چیزی را بخواهیم بگوییم مسئله عقلی است باید فلسفه باشد باید منطق باشد که فیلسوف را منطقی را پابند لفظ نیست بلکه صحبت کردن از لفظ او را عارضی است برای تفهیم و تفهم است لذا اجتماع امر و نهی اجتماع نقیضین اجتماع ضدین و امثال این ها که احتیاج به لفظ نباشد به این ها می گوییم مسائل عقلی به عبارت دیگر هر چه توی فلسفه و توی منطق است عقل صرف است هیچ کاری به لفظ ندارد اگر اصطکاک با لفظ پیدا کرد یعنی احتیاج به لفظ پیدا کرد می شود دلالت لفظی گاهی مطابقی است گاهی تضمنی است گاهی التزامی لذا حتی مثلا لا تقل لهما اف این دلالت مطابقی که به پدر و مادر اف نمی شود گفت ای اتزجر اگر بدی کردند حق نداری بگویی چرا بدی کردی؟ اما از آن استفاده می کنیم یک اولویت می گوییم که اگر اف نمی شود گفت ضرب به طریق اولی این اولویت را از کجا استفاده می کنیم؟ از لفظ اسمش را می گذاریم لازم به معنی الاعم یعنی تصور می کنم و تصدیق می کنم و بعد از تصور و تصدیق جزم به فائده و تصدیق به فائده و نتیجه می گیرم به آن می گوییم دلالت التزامی، باب اجتماع امر و نهی باب نهی در عبادات این جوری است اگر بخواهیم مجوزی بشویم از لفظ باید استفاده کنیم بگوییم شیئ واحد معنون به عنوانین است به یک عنوان مأمور به است به یک عنوان منهی عنه است آیا این عنوان ها آیا این الفاظ اصطکاک با هم دارد یا نه؟ اگر گفتید اصطکاک دارد امتناعی می شوید اگر گفتید اصطکاک ندارد مجوزی می شوید راجع به نهی در عبادت هم باز همین است نهی در عبادات این ذروا البیع است آیا این ذروا البیع دلالت مطابقی دلالت تضمنی التزامی دارد بر فساد معامله یا ندارد؟ دع الصلاه ایام اقرائک به دلالت مطابقی یا تضمنی یا التزامی به معنی الاعم یا به معنی الاخص دلالت دارد بر این که نهی در عبادات موجب فساد است یا نه؟ آن که می گوید نه از لفظ استفاده می کند آن که می گوید بله می گوید این الفاظ ارشاد الی الفساد است بالاخره احتیاج به لفظ داریم، به دلالتش، اما دلالت دلالت تضمنی است لذا اگر یادتان باشد آن جا به مرحوم آخوند می گفتیم نگو بحث عقلی است بگو التزامی، التزام که وابسته به لفظ باشد دلالت است لذا می گویید دلالت مطابقی یعنی لفظ دلالت تضمنی یعنی لفظ دلالت التزامی هم یعنی لفظ که حتی باید بگوییم که این دلالت را واضع وضع کرده هم دلالت مطابقی اش هم دلالت تضمنی و هم دلالت التزامی اش را ما هم از آن وضع واضع دلالت مطابقی تضمنی التزامی استفاده می کنیم.
 بنابراین مطلب دوم این است که این بحث نهی در عبادات مسئله اصولی است آری از مباحث الفاظ است یا از مباحث عقلیه؟ از مباحث الفاظ است.
 لذا این که توی اصول ما مشهور شده جلد اول مباحث الفاظ جلد دوم مباحث عقلیه این غالبش بلکه 80 درصدش الفاظ است مثلا فرائد مرحوم شیخ انصاری می چرخد روی اصول عملیه خب اصول عملیه را ما می گوییم عقلی است شیخ انصاری که قبول ندارد میگوید رفع ما لا یعلمون دلالت دارد استصحاب را ما می گوییم عقلی است بنای عقلاست ولی شیخ که قبول ندارد شیخ می فرماید تعبد است روایات است روی لا تنقض الیقین بالشک این طرف و آن طرف می زند روی تخییر می گوید دو تا روایت اگر با هم جمع شد و نتوانستیم جمع بکنیم چه بکنیم؟ روی اشتغال باز هم می رود روی لفظ البته آن جا هم لفظ است و هم معنا قبول دارد ولی از اول تا آخر فرائد بحث ها لفظی است بله باب امارات بحث لفظی است یا عقلی؟ خب خیلی ها می گویند بحث لفظی است برای این که می گویند که حجیت خبر واحد با و ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا درست می شود شاید صد صفحه مرحوم شیخ درباره حجیت خبر واحد بحث می کند بالاخره آن آخر کار یک صفحه می گوید که امارات سیره عقلا داریم می شود عقلی اما بعد از 100 صفحه بحث لفظی با یک صفحه می گوید امارات حجت است همچنین قواعد دیگر ولی این ها را که فقهاء قبول ندارند ما این قواعد فقهیه را مثل قاعده ید قاعده تجاوز قاعده فراغ قاعده اصاله الصحه همه این ها را مباحث عقلی می دانیم ولی آقایان که قبول ندارند آقایان همه این ها را مباحث الفاظ می دانند.
 این را تقاضا دارم روی آن فکر بکنید تا فردا جواب من را بدهید من خیال می کنم اگر اصول عکس شده بود مباحث الفاظ را داده بودند به جلد دوم کفایه، مباحث عقلی را داده بودند به جلد اول خیلی بهتر بود تا این جور کرده اند و علی کل حال این بحث ما لفظی است چون از باب دلالت است.
 مقدمه سوم و چهارم انشاء الله برای فردا.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo