< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : نهی در عبادات و معاملات
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث درباره نهی در عبادات یا نهی در معاملات بود نهی در عبادات نظیر دع الصلاه ایام اقرائک، در باب معاملات اذا نوی للصلاه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع آیا نهی در عبادت یا نهی در معامله موجب فساد است یا نه؟
 مشهور در میان اصحاب من جمله مرحوم آخوند می فرماید هر دو موجب فساد است نهی در عبادات موجب فساد است نهی در معاملات هم موجب فساد است اما چون این مسئله با نصف صفحه می شد تمامش بکنیم و سزاوار نبود لذا 8 تا مقدمه مرحوم آخوند اول فرموده اند بعد از 8 تا مقدمه نتیجه گرفته اند این 8 تا مقدمه را من در جلسه قبل و همچنین جلسه دیروز به چند تا از آنها اشاره کردم و بحث امروز ما راجع به مقدمه هفتم است اما در مقدمه ششم چون بعضی از فضلا اشکال داشتند یک اشاره ای بکنم.
 مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه می فرماید صحت و فساد دو امر اعتباری است و انتزاع می شود از آن مأتی به که ما می آوریم، از تطابق، تطابق مأتی به با مأمور به، فساد هم یک امر انتزاعی است و آن امر انتزاعی انتزاع می شود از عدم تطابق مأتی به با مأمور به.
 دیروز عرض کردم که این امر اعتباری ظاهرا نیست باید بگوییم یک امر واقعی خارجی نفس الامری اما قهری، با اراده نمی شود صحت را ایجاد کرد با قصد نمی شود فساد یا صحت را ایجاد کرد یک چیزی است که قهرا گاهی واقع می شود گاهی واقع نمی شود لذا این که یک امر قهری است خب حرف خوبی است تابع اراده من یا تابع قصد من نیست.
 واما این که امر اعتباری ما به ازاء در خارج ندارد دیروز می گفتم این ظاهرا درست نیست برای این که تطابق مأتی به با مأمور به این ما به ازاء دارد توی خارج یک امر واقعی نفس الامری است مثل این که یک کسی نماز صبح را از اول تا آخر مطابق با مأمور به می خواند وقتی مطابق با مأمور به خواند مأتی به تطابق پیدا می کند با مأمور به این تطابق یک امر نفس الامری است امر انتزاعی نیست امر اعتباری نیست تطابق مأتی به با مأمور به یک امر واقعی نفس الامری، بله یک امر قهری است اگر این نمازش را صحیح خواند حالا بخواند بگوید نه این نماز فاسد است نمی تواند ولو این که بخواهد دو مرتبه هم نماز بخواند مسلم نمی شود حالا مثلا یک شک و شبهه ای داشته باشد به عنوان رجا نماز بخواند آن یک حرف دیگر است نماز نیست اما راستی یک کسی نماز صبحش را خوانده دو دفعه می خواهد نماز صبح بخواند خب نمی شود چرا؟ برای این که مأتی به مطابق با مأمور به شد، مأمور به ساقط شد امر قهری است مأتی به که آورده و لو این آورده اما علاوه بر این که این اوله التکبیر آخره التسلیم آورده همه این اجزاء و شرایط دست این است اما قهرا یک امر خارجی هم پیدا شده و آن تطابق مأتی به با مأمور به.
 لذا باید بگوییم که الصحه و الفساد امران خارجیان و این امران خارجیان واقعیان و این واقعیان وقعا قهرا یا یقعان قهرا این بخواهد یا نخواهد آن مأتی به اگر درست باشد اوله التکبیر آخره التسلیم اجزاء و شرایط مأمور به بیاید مأتی به مطابق شده با مأمور به دیگر بخواهد یا نخواهد مأمور به ساقط شده. مگر این که دیروز می گفتم بگویید نزاع لفظی است مرحوم آخوند هم که می گویند امر انتزاعی نمی خواهند آن انتزاعی اصولی انتزاعی فقهی را بگویند که ما به ازاء توی خارج ندارد آن انتزاع فلسفی را نمی خواهند بگویند معنای انتزاعی این است وقتی که مأتی به آمد صددرصد تطابق پیدا کرد با مأمور به این تطابق مأتی به با مأمور به ما انتزاع می کنیم از آن صحت را که مرحوم آخوند هم همین را می خواهند بگویند نه این که بگویند ما به ازاء توی خارج ندارد.
 انتزاعی هر کجا بگوییم یعنی ما به ازاء توی خارج ندارد این معنای انتزاعی است در مقابل خارجی در مقابل واقعی اما یک کسی این جا بگوید صحت و فساد به جای واقعیان بگوید امران انتزاعیان ینتزاعان من تطابق مأتی به با مأمور به، انتزاع را تصرف در آن بکنیم بگوییم ولو یک امر واقعی یک امر قهری است اما واقعی نفس الامری و این امر نفس الامری را ما از کجا بدست می آوریم؟ از تطابق مأتی به با مأمور به، آن چه آورده مطابق با مأمور به شده مأمور به قهرا ساقط شده ما از آن انتزاع می کنیم قضا دیگر ندارد اعاده دیگر ندارد یعنی صحیح است.
 خلاصه حرف این است اگر حرف من را قبول بکنید که این صحت و فساد دو امر واقعی و نفس الامری است حالا دیگر نزاع نمی کنیم حالا اسمش را بگذارید انتزاع یا اسمش را بگویید امران خارجیان یقعان قهرا، این جمله را از من قبول بکنید این که صحت و فساد دو امر واقعی نفس الامری است آن وقت بگوییم مرحوم آخوند هم همین را می خواهند بگویند و ما چیز زائد نداریم مرحوم آخوند هم که می گویند انتزاعیان معنای انتزاعیان یعنی تطابق مأتی به با مأمور به، خب این هم مسئله ششم.
 مسئله هفتم مرحوم آخوند فرمودند خب ما در اصول یک اصلی نداریم که اثبات بکند نهی در عبادت موجب فساد است یا نهی در معاملات موجب فساد است همچنین اصلی نداریم دلالت بکند که نهی در عبادات موجب فساد نیست نهی در معاملات موجب فساد نیست.
 نمی دانیم مرادشان چیست از این فرمایش؟ ما مگر توی اصول هیچ وقت تمسک به اصل می کنیم؟ اگر بخواهند بگویند قاعده خب نه، قاعده داریم دیگر، بعد می آییم بحث می کنیم می گوییم که نهی در عبادات موجب فساد است برای این که این نهی ارشاد می کند ما را به فساد، یک قاعده عقلی، یا آن کسانی که می گویند لازم به معنای اعم یا لازم به معنای اخص خب می گویند دلالت مطابقی نه دلالت تضمنی نه، دلالت التزامی آری لذا اصل به معنا قاعده توی اصول ما مسلم داریم اصلا اصول یعنی دارای اصول یعنی ما یک اصلی درست می کنیم در اصول یک مسئله را با اصلی درست می کنیم در اصول این اصل که درست شد می رویم در فقه یقع فی طریق الاستنباط. اگر هم مرادشان اصل عملی باشد خب معلوم است جای اصل عملی در اصول نیست ما مسئله اصولی را با برائت بخواهیم درست بکنیم نمی شود، مسئله اصولی را با استصحاب بخواهیم درست بکنیم خب نمی شود، این ها جای فقه است در فقه باید ما استصحاب جاری بکنیم برائت جاری بکنیم تخییر جاری بکنیم کلیش را ممکن است که سابقا من گفتم ما یقع فی طریق الاستنباط کلی درست بکنیم یعنی استصحاب را می گوییم حجت است بعد از حجت می رویم توی فقه توی مواردش استصحاب جاری می کنیم اما جریان استصحاب یا جریان اصول عملیه جریان قواعد فقهیه همه همه مربوط به فقه است نه مربوط به اصول و این جمله مرحوم آخوند که می فرمایند لا اصل که اثبات بکند نهی در عبادات موجب فساد است یا نه؟ یا نهی در معاملات موجب فساد است یا نه؟ ما این جور اصلی نداریم چه می خواهند بگویند؟ اگر می خواهند بگویند اصل قاعده داریم که آن مسلم قاعده داریم این 8 تا مقدمه که تمام شد مرحوم آخوند با قواعد می آیند جلو اثبات می کنند که نهی در عبادات موجب فساد است نهی در معاملات موجب فساد است، با قاعده رد می کنند آن کسانی که می گویند نهی در عبادات موجب فساد نیست نهی در معاملات موجب فساد نیست لذا لا اصل برای این که اثبات بکند نهی در عبادات موجب فساد است اگر مرادشان اصل یعنی قاعده خب مطلب درست نیست اگر مرادشان این است که لا اصل یعنی اصول عملیه یعنی برائت و تخییر و اشتغال و استصحاب یا قواعد فقهیه مثل فراغ و تجاوز و اصاله الصحه و قاعده ید که به آن می گوییم قواعد فقهیه اگر این مرادشان باشد که معلوم است توی اصول کسی برائت جاری نکرده نمی شود جاری کرد اگر برائت جاری بکنیم می شود مسئله فقهی اگر استصحاب جاری بکنیم می شود مسئله فقهی اصلا طردا للباب آمده است در اصول لذا روی این یک فکری بکنید ببینید که مراد مرحوم آخوند که می فرمایند لا اصل برای اثبات کردن مطلب مرادشان چیست؟
 اما ظاهر عبارت کفایه همین است مرادشان لا اصل یعنی لا قاعده در حالی که مسلم قاعده داریم دیگر، استدلال داریم راجع به نهی در عبادات موجب فساد است یا نه؟
 بله اگر ما بخواهیم مسئله را فقهی بکنیم آن حرف بعد مرحوم آخوند است که هذا کله در اصول. اما در فقه چه باید گفت؟
 مشهور در میان اصحاب گفته اند که ما هم راجع به عبادت هم راجع به معامله اصاله الفساد داریم مرادشان از اصاله الفساد هم یعنی استصحاب این اصاله الفساد که مرحوم شیخ بزرگوار در اول مکاسب فرموده اند مخصوصا مرحوم سید در حاشیه بر مکاسب خیلی داغ و مفصل با آن قلم رسایشان صحبت کرده اند مراد از اصاله الفساد در باب عقود یعنی استصحاب اصاله الفساد در باب عبادات هم یعنی استصحاب، نمی دانیم صحیح واقع شد یا نه؟ اصل این است که صحیح واقع نشد این عقد نمی دانیم آیا صحیح واقع شد یا نه؟ اصل این است که این صحیح واقع نشد اسمش را گذاشته اند اصاله الفساد در باب معاملات اصاله الفساد در باب عبادات.
 و ما راجع به هر دو توی فقه اشکال داریم و آن این است که آقا ولو مشهور شده در معاملات اصاله الفساد ما می گوییم نه، اصاله الفساد بر می گردد به اقل و اکثر ارتباطی و 90 درصد از باب عقود را ما درست می کنیم صحیح از باب اقل و اکثر ارتباطی مثلا خانه را خریده اما با معاطات صیغه ای توی کار نبوده نمی دانیم آیا این عقد درست است یا نه؟ مشهور در میان فقهاء می گویند نه چرا؟ اصاله الفساد در باب معاملات.
 و ما می گوییم نه برای این که عقدی واقع شده نمی دانیم آیا قید صیغه عربی می خواهد یا نه؟ یا اصلا لفظ می خواهد یا نه؟ اقل و اکثر ارتباطی است اقل و اکثر ارتباطی مثل این است که نماز نمی دانم سوره لازم دارد یا نه؟ با رفع ما لا یعلمون سوره را بر می دارم ما بقی نماز می شود مأمور به.
 کم پیدا می شود راجع به معاملات، بر گردد به یک احتیاطی مثل باب نکاح و باب طلاق آن هم احتیاط بگویند اصاله الفساد در باب نکاح اصاله الفساد در باب طلاق که در یک روایتی امام صادق علیه السلام راجع به عده می فرماید که باید عده نگه بدارد در حین عده اگر ازدواج بکند ازدواج باطل است بعد امام صادق علیه السلام می فرماید که باب باب دماء و فروج است در باب دماء و فروج باید احتیاط کرد همین جمله امام صادق علیه السلام هم دال بر استحباب است همین جمله، همین جمله ای که آقایان گرفته اند و روی آن پافشاری می کنند همین جمله امام صادق علیه السلام دال بر استحباب است یعنی این که من گفتم عده لازم دارد از باب احتیاط گفتم احتیاط در فتوی چون در باب دماء و فروج باید احتیاط کرد بر می گردد به احتیاط واما معمولا ما راجع به عبادات و راجع به معاملات هر کجا شک بکنیم بر می گردد به اقل و اکثر ارتباطی، و این که مشهور شده اصاله الفساد در باب معاملات بعدش هم مرحوم آخوند در این جا اصاله الفساد راجع به عبادات علی الظاهر نمی شود درستش کرد.
 مسئله بر می گردد به این که این مسئله هفتم ایشان که می فرماید لا اصل که اثبات بکنیم نهی در عبادات موجب فساد است یا نه؟ به مرحوم آخوند می گوییم آقا این اصل شما چه مرادتان است؟ یعنی قاعده؟ خب لا اصل یعنی چه؟ مسلم اصل داریم که اثبات می کند نهی در عبادات موجب فساد است یا نه؟ نهی در معاملات موجب فساد است یا نه؟ اگر هم مرادتان اصول عملیه باشد بر می گردد به استصحاب بعدش هم خود مرحوم آخوند دارد این که اگر مسئله فقهی بخواهیم متعرض بشویم اصاله الفساد در باب معاملات اصاله الفساد در باب عبادات، برای خاطر این که نمی دانیم عبادت است یا نه؟ اصل این است که عبادت نیست، نمی دانیم عقدی واقع شد یا نه؟ اصل این است که عقدی واقع نشده. اشکال ما این است که آقا توی فقه خود مرحوم آخوند، فقهاء ملتزم به این اصاله الفساد در باب معاملات نیستند توی همین عروه شاید بیش از 100 مورد مرحوم سید فتوی داده اند محشین بر عروه هم فتوی داده اند این که اگر راجع به عقدی راجع به خصوصیاتش شک بکنیم شرطا او جزاً نگفته اند اصاله الفساد گفته اند اقل واکثر است اقل و اکثر اگر کسی اشتغالی بشود اشتغال، اگر کسی برائتی بشود که معمولا برائتی هستند گفته اند که برائت راجع به خصوصیت وقتی برائت راجع به خصوصیت جاری کردیم دیگر خود عقد مصداق اوفوا بالعقود می شود اوفوا بالعقود برای ما کار می کند این خلاصه این امر هفتم است. اما همین جور سرسری نگذریم یک مطالعه دقیقی هم شما بکنید ببینید که من درست می گویم؟ یا عبارات مرحوم آخوند را درست معنا نمی کنم؟ چیز دیگر مرحوم آخوند می خواهند بگویند؟ اگر چیزی به نظرتان رسید بگویید تا فردا تکرار کنیم نرویم سر امر هشتم واما اگر چیزی به نظرتان نرسید مباحثه فردا راجع به امر هشتم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo