< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : نهی در عبادات و معاملات
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث این بود که نهی در معاملات آیا موجب فساد آن معامله است یا نه؟
 مشهور گفته اند موجب فساد آن معامله است دیگر فرقی هم نمی کند نهی به سبب بخورد به مسبب بخورد به اثر بخورد به قول مرحوم آخوند به تسبیب بخورد به تسبب بخورد اگر نهی مربوط به معامله ای شد آن نهی آن معامله را باطل می کند نهی در معامله موجب فساد است. دیروز عرض کردم اگر کسی در اصول یک قاعده برای خودش درست بکند و بگوید که تکلیف و وضع با هم ملازمند نهی تکلیفی و نهی وضعی ملازم یک دیگرند هر کجا نهی تکلیفی است نهی وضعی هم بالملازمه هست و هر کجا نهی وضعی است نهی تکلیفی هم هست، تلازم بین تکلیف و وضع، اگر کسی این حرف را بزند خب معلوم است نهی در معامله موجب فساد است برای این که نهی تکلیفی که هست ملازم به فساد است برای این که نهی تکلیفی که هست ملازم با فساد بر می گردد به این که نهی در معامله خود به خود موجب فساد است.
 نگفته اند اما ما هم فقها هم اصولا این را همیشه می گوییم، می گوییم هر کجا نهی تکلیفی است نهی وضعی هم ملازم با آن است الا ما اخرجه الدلیل که آن هم خیلی کم است هر کجا نهی وضعی است ملازم با حرمت است ملازم با نهی تکلیفی است الا ما اخرجه الدلیل بر می گردد به این که نهی در معاملات هم از نظر تکلیف حرام است هم از نظر وضع باطل است برای این که ملازمه پیدا می کند ذروا البیع دیگر نهی تکلیفی اش که مسلم است حالا که نهی تکلیفی اش مسلم شد پس بالملازمه نهی وضعی هم دارد هم حرام است هم باطل است.
 معمولا فقهاء هم در فقه همین جورها مشی کرده اند یعنی مثلا راجع به اعیان نجسه گفته اند که همین که نهی تکلیفی دارد نهی وضعی هم دارد ثمن العذره سحت هم نهی تکلیفی دارد هم نهی وضعی هم اکل مال به باطل است کار حرام است بیع نیست علاوه بر این که حرام است باطل هم هست بنابراین می شود نهی در معاملات تطابقانه، بالالتزام نهی از معاملات اس. دلیل بهتر از این که دیگر یک دلیل سیالی است یک دلیل مشهور در میان اصحاب است گفته اند نهی در معاملات ارشاد الی الفساد است وقتی می گوید ثمن العذره سحت یعنی این فروش و گرفتن پول اکل مال به باطل است به عبارت دیگر لم یقع بیعا لم یقع عقدا این یک امر عقلایی است و آن نهی ارشاد می کند ما را به فساد.
 شاید همان معنای اول هم باشد خیلی تفاوت ندارد در باب نهی در عبادات که موجب فساد است می گفتم گر چه سه تا دلیل داریم اما این سه تا دلیل هر سه بر می گردد به یک مطلب، همان مطلبی که سیال است نهی در عبادات موجب فساد است لذا گفته اند نهی در عبادات ارشاد الی الفساد است این جا هم می گوییم نهی در معاملات ارشاد الی الفساد است بخواهیم فارسی بکنیم همان که حضرت امام توی درس بارها فارسی می کردند می فرمودند که نیاور که نمی شود، نیاور که فایده ای ندارد این عقد را نخوان که لا عقد است این کار را نکن که اکل مال به باطل است من خیال می کنم این 6 تا دلیلی که آورده شده سه تا از برای نهی در عبادات موجب فساد است سه تا نهی در معاملات موجب فساد است این 6 تا دلیل بر می گردد به یک دلیل و این که نهی در عبادات نهی در معاملات موجب فساد است برای این که عقل، عقلاء می گویند که وقتی که نهی آمد معنای نهی این است که اگر در عبادات است عبادت باطل است عبادت نیست اگر در معاملات است عقد باطل است عقد نیست.
 موضوع همه عبادات را از عرف باید بگیریم عبادت است اما موضوعش را از عرف باید بگیریم شما نمی توانید یک موضوع عرفی در عبادات پیدا بکنید که با دقت عقلی فلسفی باشد همه موضوعات، نه، یک قدری برو بالاتر شما ظواهر را حجت می دانید معنای ظواهر را حجت می دانید معنایش این است که این وسائل الشیعه باید عرفا معنا بشود این معنایش است دیگر، عرفا معنا بشود از همین جهت هم اگر روی وسائل الشیعه دقت فلسفی بکنید دقت عقلایی یعنی دقی خب می گویید این روایت این معنایش نیست چرا؟ می گویید برای این که ظواهر حجت است یعنی باید ببینیم عرف معنایش را چه جوری می کند؟ و اما فلسفه معنایش را چه می کند؟ دقت و دقی کلامی حتی دقی ادبی، دقی ادبی، و این ها راه ندارد اصلا معنای ظواهر حجت است یعنی همین، ما باید موضوعات را از عرف بگیریم، عبادات را ما باید معانی عبادات را هم از عرف بگیریم در حقیقت عرف ولو این که یک چیز توی دست وپا افتاده ای شده اما واقع و نفس الامر عرف یعنی همان بنای عقلاء، همه فقه ما می گردد روی این بنای عقلاء، شما اگر ظواهر را حجت می دانید یعنی بنای عقلاء اگر خبر واحد را حجت می دانید یعنی بنای عقلاء اگر قاعده ید را حجت می دانید یعنی بنای عقلاء اگر قاعده اصاله الصحه قاعده فراغ را حجت می دانید یعنی بنای عقلاء و ظاهراً نداریم حالا نفرموده اند ولی شما بفرمایید، نداریم یک قاعده ای که تعبد در شریعت مقدس اسلام باشد از همین جهت هم راجع به عقود مرحوم سید در مکاسب در حاشیه بر مکاسب اول حاشیه ای که خیلی مفصل است و ایشان صحبت می کنند می فرمایند اصلا معاملات یعنی عرفی و ما معاملات تعبدی اصلا نداریم الا یک جایی شارع مقدس تخطئه کرده باشد که آن هم ما نمی دانیم جایی هست؟ نیست؟ مثلا گفته اند بیع کالی به کالی این یک چیز تخطئه عرف است که آن حرف دارد نمی دانیم درست است؟ درست نیست؟ ولی علی کل حال همین طور که مرحوم سید در حاشیه بر مکاسب فرموده اند درست هم فرموده اند این که معاملات همه همه روی بنای عقلاست و شارع مقدس امضا کرده است آن را البته امضا می خواهد برای این که عرف من حیث هو عرف که حجت نیست وقتی حجت نباشد، بنای عقلاء را امضا کرده از همین جهت مثلا در خبر واحد شما یعنی شیخ بزرگوارمان بعدش مرحوم آخوند این همه صحبت کرده در خبر واحد نتواسته اند یک دلیل معتنا به درست بکنند اگر هم دلیل معتنا به درست کرده اند باز هم ارشادی می کنند و بالاخره در آخر کار می فرمایید که ظواهر حجت است من باب بنای عقلاء و خبر واحد هم حجت است من باب بنای عقلاء شارع مقدس ردعی نکرده عدم ردع کاشف از امضا.
 ظاهراً در باب نهی در عبادات موجب فساد است نهی در معاملات موجب فساد است سه تا دلیل برای آن آورده اند سه تا دلیل برای این آورده اند همه باید بگوییم که همان دلیل سیال دلیل مشهور و آن این که نهی در عبادات ارشاد الی الفساد است نهی در معاملات ارشاد الی الفساد است و شاید هم با این حرف امروز من شما بتوانید مرحوم حاج شیخ در درر را رد بکنید خب بزرگان همین را رد حاج شیخ گفته اند که ظهور، گفته اند ظهور نهی در عبادات این است که به اصل عبادت می خورد نه به خصوصیت یعنی باز آورده اند روی ظهور مرحوم حاج شیخ هم که می خواهد درست کند با ظهور درست می کند رد مرحوم حاج شیخ هم با ظهور درست می شود و بالاخره ما هستیم و ظهور خب مشهور در میان اصحاب این است که نهی در عبادات نهی به ذات عمل می خورد به نفس می خورد نه به خصوصیت پس موجب فساد است نهی در معامله هم باز به ذات می خورد به نفس معامله می خورد دیگر حالا این از جملات مشکل کفایه است دیگر که سبب و مسبب و تسبیب و تسبب و این ها همه دیگر یک چیزهای علمی است. رسم مرحوم آخوند این است هر کجا معنا مشکل است خب معنا مشکل است و ایشان هم با آن معنای مشکل و دقت ها می آیند جلو هر کجا معنا مشکل نیست ایشان با لفظ کفایه را مشکل می کنند این به تجربه اثبات شده و حالا چرا مرحوم آخوند هم این جور می کند؟ من نمی دانم اما مسلم است مرحوم آخوند آن جاهایی که چیز نداریم و معنا ظاهر است و صاف می توانیم برویم جلو مرحوم آخوند با الفاظ قلمبه سلمبه جلوی ما را می گیرد یعنی کفایه لفظا می شود مشکل.
 ما نحن فیه هم همین جور شده ما نحن فیه نهی در عبادات موجب فساد است واضح است نهی در معاملات موجب فساد است واضح است معنایش هم این است که نهی ارشاد الی الفساد است تمام شد.
 اما مرحوم آخوند می خواهند مشکلش کنند لذا سبب و مسبب و سببیت و تسبب که این ها را هم می توانستند با یک عبارات خیلی واضحی با یک مثالهای خیلی واضحی برایش مثال بزنند و اصلا این تسبیب و تسبب و این ها را نیاورند توی کفایه، چنانچه بعد از مرحوم آخوند و قبل از مرحوم آخوند هم این حرفها نیامده است.
 دیروز گفتم دو تا دلیل دیگر هم آورده شده ادله فراوان آورده شده برای این که نهی در معاملات موجب فساد است است دو تا دلیل دیگر هم آورده شده که مرحوم آخوند هم متعرضند.
 یک دلیل گفته اند نهی در معامله موجب فساد است برای این که نهی به ذات عمل نمی خورد به اثر می خورد وقتی به اثر خورد می گوید این معامله بی اثر است معامله بی اثر است یعنی چه؟ یعنی معامله باطل است مثال می زند به ثمن العذره سحت می گوید معنای ثمن العذره سحت معنایش این است که این بیع و شراء تو بی اثر است بر می گردد به این که اکل مال به باطل است اکل مال به باطل دیگر خواه ناخواه می شود نهی در معامله نمی گذارد معامله ای واقع بشود نمی گذارد عقدی واقع بشود.
 خب این احتمال است یک کسی هم در مقابل ایشان که قول مشهور می گوید که نه، ثمن العذره سحت نهی به ذات عمل می خورد نه به اثر، تفاوتی خیلی ندارد به ا ثر بخورد معنایش همین است گفتم این تسبیب و تسبب و سببی که مرحوم آخوند دارند همین است اگر نهی به اثر بخورد عرفا معنایش این است که این معامله باطل است اگر هم به ذات عقد بخورد معنایش این است که شرعا این عقد را قبول ندارد شارع مقدس تخطئه کرده مثل فروش مثلا خمر و خنزیر و چیزهای نجس و همین ثمن العذره سحت اگر به ذات بخورد که ظهورش همین است که این معامله را نکن که معامله نمی ماسد، حالا این آقا می گوید که به ذات نمی خورد به اثر می خورد خیلی خوب طوری نیست به اثر می خورد معنایش چیست؟ ثمن العذره سحت یعنی این مال در ملک تو نمی آید برای این که اثر عقد این است که نقل و انتقال پیدا بشود و ثمن العذره سحت می گوید نقل و انتقال پیدا نمی شود.
 کاری نکرده این آقا یک دلیل خاصی نیاورده فقط ادعا کرده که این نهی ها همه به اثر می خورد نه به ذات عمل خیلی خوب اگر به اثر هم بخورد باز بر می گردد به این که این عقد واقع نشده چون عقد واقع نشده بنابراین اثری بار بر این عقد نیست تا این که آن مثلا خون برود در ملک آن، پول بیاید در ملک این. دلیل بهتر از این همین که مشهور هم هست یک روایت است روایت را مرحوم صاحب وسائل در جلد 14 وسائل در بیع عبید و اماء آن جاها ذکر کرده اند اگر یک عبدی مسئله الان سالبه به انتفاء موضوع است الحمدلله اگر یک عبدی بدون اجازه مولا یک زنی بگیرد آیا این عقد صحیح است یا نه؟ عامه می گویند عقد باطل است خاصه تبعا لامام صادق علیه السلام می گویند این عقد صحیح است اما نظیر عقد فضولی است اجازه می خواهد، از امام صادق سلام الله علیه سؤال می کنند آقا این عبد زنی گرفته است حضرت می فرمایند اگر مولا اجازه بدهد عقد درست است، می گوید عامه می گویند عقد باطل است حضرت فرمودند که انه لم یعص الله بل عصی سیده از این لم یعص الله استفاده کرده اند گفته اند بنابراین نهی در معاملات موجب فساد است اگر عصیان خدا باشد این غیر از آن ارشاد الی الفساد است.
 ظاهرا این دلیل بهترین آن دلیلهاست از برای این که نهی در معاملات موجب فساد است اما به شرطی که معنای عصی الله و لم یعص را معنای عصیان بگیریم اما اگر معنای نفوذ گرفتیم که ظاهرش هم همین است دیگر دلالت ندارد برای این که سؤال می کند این عقد را خوانده نافذ است یا نه؟ حضرت می فرماید با اجازه این نافذ است بعد هم می فرماید این از آن بیع هایی نیست که شارع مقدس نفوذ نکرده باشد مثل بیع نجاسات چون مثل آنها نیست بنابراین این بیع صحیح است نافذ است اما چون فضولی است اجازه مولا می خواهد. خب اگر لم یعص الله را این جور معنا کردیم انه عصی سیده و لم یعص الله یعنی از نظر عصیان به معنا نفوذ شارع مقدس بعضی از معاملات را گفته نافذ نیست مثل بیع مثلا خنزیر مثل بیع نجاسات، گفته این نفوذ نیست خب اگر این معامله بکند معامله باطل است چرا معامله باطل است؟ لم یعص الله یعنی لم ینفذه شارع مقدس، حضرت فرمودند این نکاحی که این آقا کرده شارع نگفته، سید مولایش گفته که بدون اجازه من نمی توانی عقد بکنی حالا هم که اجازه مولا آمد دیگر عقد شد نافذ.
 بنابراین این لم یعص الله و عصی سیده این معنایش آن عصیان که بحث ماست نهی در عبادات این نهی در عبادات نیست این به معنای نفوذ و عدم نفوذ است بر می گردد به این که هر کجا شارع مقدس تخطئه کند معامله ای را آن معامله باطل است هر کجا که تخطئه نکند آن معامله صحیح است عرفا.
 همین عصیان نکرده یعنی این کاری که کرده نافذ است فقط فضولی است اگر عقد عبد بدون اجازه مولا باطل بود آن وقت عصی العبد مولا را و اما عقد صحیح است فقط اجازه می خواهد وقتی مولا اجازه داد درست می شود بنابراین خواه ناخواه وقتی این معنایش باشد لم یعص الله هم همین معنایش است معنایش این است هر کجا شارع مقدس معامله را نافذ دانسته معامله صحیح است هر کجا تخطئه کرده نافذ ندانسته معامله باطل است می شود نهی در عبادات موجب فساد ظاهراً همین معنایش است. حالا اگر کسی هم مثل ایشان اشکال داشته و نگفت احتمالش هست وقتی احتمال هست اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال دیگر نمی تواند دلیل باشد براین که نهی در عبادات موجب فساد است.
 امروز می خواستیم حرف را تمامش بکنیم حرف ابو حنیفه از عامه و فخر المحققین از خاصه که این ها گفته اند که نهی در معاملات نه موجب فساد نیست بلکه نهی در معاملات موجب صحت است دال بر صحت است انشاء الله جلسه بعد ببینیم که فخر المحققین ما چه می خواهند بفرمایند.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo