< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : مفهوم وصف
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 آیا وصف مفهوم دارد یا نه؟ اکرم زیدا العالم آیا این عالمی که در این جا آمده علت منحصره است؟ به معنا این که اگر علم نباشد اکرام لازم نیست ولو چیزهای دیگر هم به جای آن بنشیند مثلا فرض کنید یک عالم مشهور در میان مردم حالا خانه نشین شده است علمش را فراموش کرده است حالا این اکرم زیدا العالم نیست آیا آن احترام قبلی آن احترامی که باید این عالم داشته باشد به جای علم می نشیند یا نه؟
 عرفاً خیلی جاها می گویند بله غیر از اصفهان، اصفهانی ها از این نظر خیلی بی وفایند انصافا خیلی تا بتواند استفاده از این عالم می گیرد همین عالم وقتی خانه نشین شد دیگر در خانه اش بسته می شود از گرسنگی باید بمیرد بله وقتی بمیرد دو دفعه یک تشییع جنازه خوبی از او می شود صفت بدی است اصفهانی ها دارند خیلی.
 گفته اکرم زیدا العالم و تعلیق حکم بر وصف کرده و الان هم علم نیست آیا وجوب اکرام هست یا نه؟ اگر بگوییم علت منحصره است نه، کبرای این که حکم آمده روی علت منحصره و هو العلم و اما اگر بگوییم علت است اما علت منحصره نیست اکرم زیدا العالم اذا انتفی القید انتفی المقید وقتی علم نباشد دیگر حکم نیست اما آیا می شود یک چیز دیگر جای این علم بنشیند؟ و بگوییم آن اکرم زیدا العالم به حال خود باقی است؟ مثل همین مثالی که زدم.
 مشهور در میان اصحاب گفته اند که وصف مفهوم ندارد لذا اگر گفت اکرم زیدا العالم علم نباشد دیگر هیچ چیز جای این نمی تواند بنشیند دیگر وجوب اکرام برای این زید نیست برای این که عالم نیست، علت است اما علت تامه است نه علت منحصره و ما در مفهوم باید علت منحصره درست بکنیم.
 بعضی مسئله را عرفیش کرده اند و این حرف خوبی است حرف حقی است این که مفهوم گیری دست عرف است عرف بعضی اوقات وصف را علت تامه می داند گاهی علت منحصره، هر کجا علت تامه گرفت وصف مفهوم ندارد هر کجا علت منحصره گرفت وصف مفهوم دارد در حقیقت این ها هم می گویند وصف مفهوم ندارد الا ما اخرجه الدلیل.
 یا این که حرف قبل ما را بزنید و بگویید که اصلا مفهوم یک حکم غیر لازم عرفی است که این حکم غیر لازم عرفی ملازم با حکم مذکور است حکم غیر مذکور ملازم با حکم مذکور به آن می گوییم مفهوم، موارد فرق می کند گاهی این ملازمه عرفی هست گاهی این ملازمه عرفی نیست مثلا مثال می زدم می گفتم ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا عرف حسابی در این جا از این وصف مفهوم می فهمد حتی مقدم بر علت حتی مقدم بر مفهوم شرط ان جائکم فاسق بنباء فتبنوا می فهمد که ان جائکم عادل بنباء فلا یجب التبین.
 خیلی جاها هم این حکم غیر مذکور را نمی بیند خیلی جاها گفته اکرم زیدا العالم خب می داند این علم علت است اما علت منحصره باشد نه، معمولا می گوید اکرم زیدا العالم آورده برای تشریفات و وقتی که علم نباشد دیگر چیزی جای علم بنشیند پسر عالم بیاید بگوید من آقا زاده هستم هر چه آقا دارد من هم هستم به من هم اکرام کن عرف نمی فهمد.
 لذا در بحث های قبل می گفتیم اصلا مفهوم را نبریدش روی مباحث اصولی و دقی و کلامی و فلسفی و منطقی، ببریدش روی این قضیه هر کجا عرف یک حکم غیر مذکور ملازم با حکم مذکور دید می گوییم مفهوم دارد ولو لقب هر کجا هم می گوییم نه ولو مفهوم شرط حتی ولو علت.
 مشهور در میان اصحاب راجع به مفهوم وصف همین است که وصف مفهوم ندارد.
 بعضی تمسک کرده اند به آیه شریفه و گفته اند مفهوم دارد و ربائبکم اللاتی فی حجورکم اذا دخلتم بهن خب این اذا دخلتم بهن وصف است ربیبه کی محرم است؟ وقتی مادرش مدخول بها واقع بشود اما اگر مادرش مدخول بها واقع نشد و مادرش را طلاق داد این دختر را می تواند بگیرد ربیبه نادختریش نیست، نادختریش وقتی است که مادرش مدخول بها واقع بشود لذا گفته اند این اذا دخلتم بهن علت منحصره برای حرمت این دختر، ربیبه، نمی دانم مرادشان چیست؟ خب این مثل سایر مفاهیم است.
 ما نحن فیه یک چیز دیگر دارد که اصلا نباید به آن تمسک بکنیم و آن این است که ربائبکم اللاتی فی حجورکم اذا دخلتم بهن وصف وصف غالبی است وصف غالبی که اصلا حجت نیست برای این که ربیبه معمولا وقتی که زن شوهر بکند بچه اش را هم همراهش می برد کم پیدا می شود یک زنی بچه اش را رها بکند شوهرش را بگیرد لذا ربائبکم اللاتی فی حجورکم، فی حجورکم اصلا قید قید غالبی است وقتی قید قید غالبی شد اصلا جمله صیغت از برای یک حکم غالبی، بنابراین اصلا تمسک به این آیه کردن البته تمسک به اذا دخلتم بهن کرده اند اما تمسک به این آیه کردن ظاهراً خیلی خوب نیست وجهی ندارد برای این که قید قید غالبی است و قید غالبی اصلا قیدیت ندارد بنابراین باید یک مثالی بزنیم که قیودات در آن قید غالبی نباشد مثل همین اکرم زیدا العالم ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا مفهوم بگیریم ان جائکم عادل فلا یجب علیک التبین.
 اما سه چهار تا دلیل آورده شده برای این که وصف مفهوم دارد یک دلیل همان گفته استاد بزرگوار ما آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه است که ایشان فقهاً اصولاً پا فشاری دارد نسبت به قدماء هم می دهند به قاعده اذا انتفی القید انتفی المقید می گویند که هر کجا وصف باشد وقتی وصف نیست دیگر حکم هم نیست حالا علت تامه باشد یا علت منحصره باشد این را سابقا می گفتم که آقای بروجردی روی این مسئله خیلی پافشاری دارند و به ایشان هم می گفتیم آقا شما علت تامه را با علت منحصره با هم خلط می کنید اذا انتفی القید انتفی المقید مربوط به علت تامه است نه علت منحصره و مانعی ندارد که اذا انتفی القید انتفی المقید اما یک قید دیگر جای این قید می نشیند یا نه؟ عبارت ساکت است، اما ایشان تا آخر عمر هم همین بودند دست از حرفشان بر نمی داشتند نسبت به قدماء هم می دادند لذا ما حرف آقای بروجردی را توجیه می کردیم حالا هم توجیه می کنیم و می گوییم آقای بروجردی می خواهند بگویند هر کجا وصف هست عرف از آن مفهوم می فهمد الا ما اخرجه الدلیل، توجیه خوبی است دیگر و این که آقای بروجردی نسبت به قدماء می دهند اذا انتفی القید انتفی المقید و وقتی قید آمد این علت تامه، علت منحصره است و وقتی که این قید نباشد علت تامه نیست چه رسد علت منحصره بنابراین مفهومی در کار نیست اما عرفا یعنی عرف از قاعده اذا انتفی القید انتفی المقید علت منحصره می فهمد الا ما اخرجه الدلیل، خوب است این حرف، هم توجیه کرده ایم حرف یک بزرگی را، آقای بروجردی خیلی بزرگ بودند انصافا هم توجیه کردیم نقل آقای بروجردی را که نسبت به قدماء می دهند و این که قدماء گفته اند وصف مفهوم دارد همه جا به قاعده اذا انتفی القید انتفی المقید به قاعده لغویت در قید، اگر مفهوم نباشد این قید لغو است پس باید مفهوم گیری کنیم تا قید لغو نباشد.
 ظاهرا همین جورها باید مشی کرد که ما بگوییم که عرف از قید علیت می فهمد علیت منحصره می فهمد الا ما اخرجه الدلیل حتی آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه می گفتند آن جاها می بینی مفهوم ندارد اصلا وصف تشریفاتی است در حقیقت حکم آمده روی زید، اکرم زیدا العالم حکم آمده روی زید این عالمی که آورده تشریفات است و چون عالم است تشریفات این است که اکرامش بکنیم.
 لذا حرف آقای بروجردی را در این چند روز من توجیه می کردم و می گفتم مراد ایشان همین است که اذا انتفی القید انتفی المقید و این که این حکم آمده روی موضوع که آن موضوع علت منحصره است الا ما اخرجه الدلیل به قول ایشان آن جا که تشریفات باشد و اما راستی اگر بخواهیم بحث اصولی بکنیم خب فرق است بین این که موضوع ما علت تامه باشد یا علت منحصره، آقای بروجردی با یک تبسمی زیر پل این حرف می زدند که سابقا هم نقل کردم علت تامه و علت منحصره دیگر یعنی چه؟ ولی خب حق قضیه این است که ما علت تامه داریم علت منحصره داریم این علم که گفته است اکرم زیدا العالم گاهی علت است علت تامه هم هست وقتی باشد وجوب اکرام هست اما وقتی که این علم نشد بگوییم دیگر حتما حکم نیست نه، خیلی جاها حتما حکم هست خودش خانه نشین است پسرش را می فرستد حتما باید در این جا اکرامش کرد.
 گفته اکرم زیدا العالم حالا خانه نشین شده مردم فراموشش کرده اند حسابی خب اکرم زیدا العالم می گوید به این باید اکرام کرد می گوید فرقی نیست بین این که این حالا خانه نشین شده باشد یا مسجدش را بیاید.
 بر می گردد همه حرف ها به این که آیا از این جمله عرف علت تامه می فهمد یا نه؟، علت منحصره می فهمد یا نه؟ اگر علت منحصره فهمید می گوییم مفهوم دارد اگر علت منحصره نفهمید می گوییم که اغراض دیگر در کار است یا لااقل احتمال هم بدهیم بس است احتمال می دهیم اغراض دیگر توی کار باشد بخواهم وجوب حکم را درست بکنم برای موضوع موضوع نداریم عمده این سه چهار تا دلیل همین فرمایش آقای بروجردی است.
 یک دلیل دیگری آورده اند دلیل صرفی است توی اول صرف میر هم دارد و به عقیده من دلیل خوبی هم هست گفته اند که تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت مبدء اشتقاق، قلمبه سلمبه است خیلی اما این که گفته اکرم زیدا العالم این حکم را برده روی عالم مبدء این عالم که علم است علت حکم است تعلیق حکم بر وصف اکرم زیدا العالم مشعر به علیت مبدء اشتقاق یعنی مشعر به این است که اکرم زیدا العالم لانه عالم خب خیلی حرف خوبی است انصافا شاید بتوانید بگویید این بهتر از حرف آقای بروجردی بود.
 لذا مثل آن جا که بگوید اکرم زیدا لانه عالم اصلا علم را نیاورده چه جور در آن جا علت را می گیرید می گویید معمم است و مخصص در این جا که گفته اکرم زیدا العالم ای لعمله.
 بله خود این آقا اگر می خواست درست بکند آن جمله صرف میر را نباید بگوید باید بگوید تعلیق حکم بر وصف یدل، نه مشعر است، باید بگوید که یدل بر این که یک علت در این جا هست اما حالا مرادش همین است دیگر این مشعر به علیت مبدء اشتقاق است یعنی اکرم زیدا العالم بر می گردد به اکرم زیدا لانه عالم، حرف خوبی است.
 فقط ایرادی که دارد همین است این علت علت منحصره است یا علت تامه؟ مشعر است شکی نیست تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت مبدء اشتقاق است اکرم زیدا اگر عالم هم نبود گفته اکرم زیدا لانه عالم حرف در این است این لانه عالم این علت منحصره است یا علت تامه؟ علت تامه است مسلم علت تامه است اما علت منحصره است و هیچ چیز نمی تواند جایش بنشیند دیگر لانه عالم دلالت ندارد، این هم دلیل دومی که آورده شده یک دو تا دلیل دیگر هم دارند انشاء الله برای فردا.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo