< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : مفهوم غایت
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 در مسئله این که آیا غایت مفهوم دارد یا نه؟ دیروز صحبت کردیم و تعجب کردیم از مثل مرحوم آخوند که اصرار دارند اگر غایت غایت موضوع باشد مفهوم نه، اما اگر غایت حکم است مفهوم هست.
 سه تا دلیل هم آورده بودند یکی اگر غایت نباشد خلف است برای این که معنای غایت این است که حکم بعدش نه، اگر بگویید آری خلاف فرض است، یکی هم این که در آن جایی که غایت حکم است سنخ حکم است شخص حکم نیست و شخص حکم رفته سنخ حکم باقی است بنابراین حالا که سنخ حکم باقی است باید بگوییم مفهوم هست، یکی هم تبادر.
 و راجع به فرمایش اول و دومشان یک اشکال داشتیم که آقا چه تفاوت می کند بین غایت موضوع و غایت حکم؟ این خلفی که شما می گویید در غایت موضوع هم می آید این سنخ حکمی که می گویید در غایت موضوع هم می آید و این که بگوییم اگر مثل آیه شریفه اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق این جا مفهومی در کار نیست و اما اگر بگوییم کل شیئ طاهر حتی تعلم این جا مفهوم هست و اگر بخواهیم بگوییم مفهوم نیست خلف است و اگر بخواهیم بگوییم مفهوم نیست باید بگوییم شخص حکم است نه سنخ حکم و نمی شود گفت.
 به مرحوم آخوند گفتیم چه فرقی می کند بین موضوع و حکم؟ اگر خلف می آید، دلیل عقلی شما، اگر سنخ حکم و شخص حکم می آید هم در غایت موضوع هست هم در غایت حکم.
 اشکال دومی که به مرحوم آخوند داشتیم می گفتیم این تبادر که شما فرمودید این تبادر کلیت ندارد باید برویم در میان عموم مردم در میان عرف هر کجا مفهوم فهمید شما اسمش را گذاشتید تبادر ما اسمش را می گذاریم فهم عرفی دیگر حالا می خواهد در موضوع باشد می خواهد در حکم باشد واگر هم تبادر نباشد یا فهم عرفی به قول ما نباشد دیگر مفهوم نیست چه در موضوع باشد چه در حکم.
 تبادر معنایش این است که آن معنا را می برم در ذهنم و می گردانم آن لفظ را ببینم معنایی پیدا می کند یا نه؟ اگر معنا پیدا کرد می فهمم که لفظ وضع برای آن شده این همان فهم عرف است یعنی ما می رویم توی عرف ببینیم از این غایت می فهمد یا نه؟ اگر غایت فهمید به آن می گوییم تبادر به آن می گوییم فهم عرفی به آن می گوییم ظهور اگر هم دلیل عقلی می خواهید درست بکنید به آن می گوییم خلف به آن می گوییم که سنخ حکم.
 لذا تبادر مرحوم آخوند خیلی خوب است مثل بحثهای قبلی ماست مثل بحث های بعدی ماست که اخذ مفهوم یک معنای عرفی است گاهی هست گاهی نیست دیگر ما باید توی فقهمان ببینیم آیا آن مفهوم برای غایت هست در یک جای خاصی یا نه؟ کلی بخواهیم بگوییم که هر کجا غایت حکم است تبادر دارد به این که مفهومی توی کار است، نه، این را نمی شود گفت اما به نحو جزئی می شود ولی نه مختص حکم، راجع به موضوعش هم ما همین را می گوییم مثلا الا این که مرحوم آخوند بگوید که آن جا که غایت موضوع باشد همه جا تبادری در کار نیست آن جا که مربوط به حکم باشد همه جا تبادر هست این یک ادعای دیگر می شود ولی آن که انسان می تواند ادعا بکند پذیرفته می شود توی فقه پذیرفته می شود می بینیم که گاهی غایت برای موضوع است مفهوم دارد گاهی غایت برای حکم است مفهوم ندارد.
 لذا این یک قاعده کلی، لذا دیروز مثلا مثال می زدم می گفتم همین اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق خب این غایت برای وضوست تا آرنج باید شست خب حالا اگر یک کسی بگوید که بالاتر از آرنج را نمی شود شست اگر بخواهی بشویی بدعت است خب مفهوم است دیگر برای این که گفته الی المرافق فقط در حالی که آیه شریفه غایت برای موضوع است مرحوم آخوند فرض کرده مفهوم توی کار نیست ما مفهوم گیری می کنیم می گوییم اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق فقط و عملا بخواهد به عنوان وضو، یک دفعه به عنوان وضو نیست خب از بحث ما خارج است، یک دفعه به عنوان وضو کمتر باشد نمی شود بیشتر باشد نمی شود کمتر باشد وضو باطل است بیشتر باشد کار حرام است ممکن است همین جا بگوییم که آقا مفهوم دارد.
 این قاعده احتیاط هم که ایشان می گوید ما سابقا در این باره صحبت کردیم حالا می گویم برای این که شاید بتوانیم بعد از شما استفاده کنیم و آن این است که این که ما توی رساله ها می نویسیم مقدمه العلمیه من مقدمه العلمیه را نفهمیدم یعنی چه، خودم هم نوشته ام توی رساله داده ام دست مردم اما این مقدمه العلمیه یعنی چه؟ برای خاطر این که الی المرافق است حالا که الی المرافق شد شک دارم آیا الی المرافق شده یا نه؟ واجب است بیشتر بشویم، واجب است دیگر، اگر هم یقین دارم الی المرافق را شسته ام دیگر احتیاط یعنی چه؟ یک جا پیدا بکنیم مقدمه العلمیه درست بکنیم یعنی برای احتیاط می گوییم آقا اگر شک داریم شسته ایم یا نه که باید بشوییم، اگر یقین داریم شسته ایم دیگر بیشتر نباید بشوییم اگر هم به عنوان وضو بشوییم مسلم حرام است و بدعت است یک جا پیدا کنیم من باب المقدمه العلمیه، مقدمه العلمیه را واجب می دانند دیگر یعنی توی رساله ها ما مقدمه علمی را واجب می دانیم می گوییم که دست را تا آرنج بشویی و من باب المقدمه العلمیه یک مقدار بیشتر بشوی.
 من نمی دانم شسته ام یا نه؟ یعنی الی المرافق شده یا نه؟ حتما باید بشویم مقدمه العلمیه نیست برای این که گفته است تا مرفق من نمی دانم تا مرفق شسته شد یا نه؟ حتما باید بشویم اگر هم بدانم تا مرفق شسته ام دیگر مقدمه العلمیه معنا ندارد خب تا مرفق شسته ام بالاتر از مرفق را بخواهم بشویم اگر به عنوان وضو باشد حرام است به عنوان وضو نباشد همین جور می خواهم دستم را بشویم خب طوری نیست الا این که دست چپ باشد که دیگر نشود مسح سر بکنیم لذا یک جا پیدا کنید که مقدمه العلمیه بتواند برای ما کار بکند این که ما توی رساله ها نوشته ایم، نوشته اند که باید تا مرفق شست و از باب مقدمه العلمیه یک مقدار بیشتر این توی رساله هست خود من هم نوشته ام اما ما بارها با شما طلبه ها که مباحثه می کردیم این است که آقا این احتیاط که این آقا الان گفتند این احتیاط چه احتیاطی است؟ اگر شک دارد شسته یا نه؟ احتیاط ندارد خب حتما باید بشوید، یک جا پیدا بکنید که من باب الاحتیاط بشوید، نه، اگر یقین دارد نشسته باید بشوید اگر هم شک دارد شسته یا نشسته؟ باز هم باید بشوید برای این که اشتغال است اشتغال یقینی برائت یقینی می خواهد و اگر هم یقین دارد که شسته دیگر بالاتر شستن یعنی چه؟ من باب المقدمه العلمیه یک مقدار بیشتر بشوی؟ صورتش هم همین است ما بقی مقدمه العلمیه هم که توی رساله ها زیاد آمده نمی فهمم چه می خواهیم بگوییم چه می خواهند بگویند که یکی از مقدمات مقدمه العلمیه و روی مقدمه العلمیه فتوی هم بدهیم فتوی می دهند دیگر که دست را تا مرفق بشوی یک قدری بیشتر من باب المقدمه العلمیه.
 لذا غایت فرق بین این که قید برای موضوع باشد یعنی غایت موضوع باشد یعنی غایت حکم باشد تفاوتی ندارد و وقتی برویم توی فقه دیروز می گفتم بیش از 50 درصد می بینیم همین غایت مفهوم دارد مثل مفهوم وصف است وقتی برویم توی فقه می بینیم که 70 درصد وصفها علت علت منحصره است یعنی فهم عرفی، ما بقی، مفهوم شرط هم همین است مفهوم علت هم همین است مفهوم وصف هم همین است اما خیلی جاها هم پیدا می شود مفهوم شرط است اما مفهوم ندارد وقتی مفهوم نداشت درصدند چکارش بکنند در حالی که ظهور دارد در مفهوم چرا این جا مفهوم ندارد؟ مثلا می گویند که صیغت لبیان الموضوع این اصلا شرط نیست اصلا زیر شرطیت می زنند اصلا شرط نیست تا ما بگوییم مفهوم دارد یا مفهوم ندارد فقه ما این جوری است یعنی غایت مفهوم دارد یا نه؟ موارد مختلف است فرقی بین غایت موضوع و غایت حکم هست یا نه؟ فقه ما می گوید نه، اما فقه ما گاهی همین که مرحوم آخوند می فرمایند که غایت موضوع حتما مفهوم نه، می گویم آقای آخوند خودتان توی رساله خیلی جاها غایت از برای موضوع است و می گویید مفهوم هست این که مرحوم آخوند از عجایب است این پافشاری مرحوم آخوند برای این که غایت اگر برای حکم باشد مفهوم هست لذا با آن نیش آخوندی دقت عقلی گاهی خلف درست می کند گاهی سنخ حکم درست می کند گاهی هم با آن فهم عرفی تبادر درست می کند تبادرش خوب اما کلیتش یوخدور تبادرش خوب اما این که در موضوع نه، در حکم آری این هم نه.
 همین را مرحوم آخوند برای موضوع مثال می زنند موضوع است دیگر مرفق است دیگر برای حکم که نیست مرفق الی المرافق یعنی از انگشت دست تا مرفق این موضوع است، موضوع اغسلوا دست را دست تا کجا؟ الی المرافق یعنی من الاصبع الی المرفق موضوع است دیگر.
 آن مسئله این که آیا از بالا به پایین باید شسته شود یا از پایین به بالا؟ قرآن هیچ کدام را دلالت ندارد برای این که قرآن آن چه دلالت دارد این است که باید دست را از آرنج تا سر انگشتان شست، مثلا تا مچ نه، تا پایین آرنج نه، تا آرنج، اما از بالا بشوی یا از پایین بشوی قرآن دیگر این را درصددش نیست اگر برویم توی عرف کار سنی ها خلاف عرف است برای این که اگر به بچه ها هم بگویند که دستهایت را بشوی خب می رود از بالا دستش را می شوید به پایین و از پایین دست را بشوی برو بالا این یک فتوای عمری می خواهد تا بشود درستش کرد لذا عرفا خود آیه شریفه می گوید از بالا به پایین اما خود قرآن دلالت داشته باشد از بالا به پایین نه.
 و این که ائمه طاهرین علیهم السلام هم پافشاری دارند از بالا به پایین توی بعضی از روایات هم اشاره دارد این یک معنای عرفی است یعنی گفته صورتت را بشوی به هر بچه بگویند صورتت را بشوی آب را می ریزد به پیشانی تا بیاید پایین اما آب را بریزد به چانه و ببرد بالا این بچه تعجب می کند می گوید که پدرم چرا این جوری صورتش را می شوید به بچه بگویند صورتت را بشوی از بالا می شوید تا پایین، به بچه بگویند دستهایت را از مچ بشوی دست را از بالا می شوید تا پایین و همچنین تا آخر و این شستن از بالا به پایین یک معنای عرفی است ائمه طاهرین علیهم السلام در مقابل بدعت آنها که گفته اند از پایین به بالا تمسک به قرآن کرده اند ائمه طاهرین می فرمایند نه، تمسک به قرآن که دلالت ندارد عرف هم که این طوری است بنابراین حتما باید از بالا به پایین باشد نه از پایین به بالا این حتما هم برای آن بدعتش است، که از پایین به بالا شستن شستن است اما این بدعت است باید دلیل داشته باشید دلیل ندارید آیه شریفه دلالت ندارد برای این که آیه شریفه آن که دلالت دارد این است که حد را می خواهد تعیین کند من الاصبع الی المرفق و اما من المرفق الی الاصبع در شستن دیگر قرآن دلالت ندارد.
 همچنین فاغسلوا وجوهکم دیگر دلالت ندارد از بالا بشویی یا از پایین بشوی لذا مثل این که اگر بخواهیم معنا بکنیم باید بگوییم که آیه را بده به عرف هر جور که عمل می کند تو هم عمل بکن یا قرآن دلالت به همان معنای عرفی دارد همین جا عرف را بکشانید جلو و آیه شریفه را بده دست مردم، دست مردم که ان قلت قلت های ابوحنیفه روی آنها اثر نگذاشته باشد بده دست مردم بگو که صورتت را بشوی دستهایت را هم تا آرنج بشوی مردم صورت را از بالا به پایین می شویند مردم دست را از آرنج به پایین می شویند، ائمه طاهرین علیهم السلام اصرار کردند باید چنین باشد در مقابل آن بدعتی که آنها می گویند باید از پایین به بالا باشد لقوله تعالی، ائمه طاهرین روی این پافشاری دارند این را رد می خواهند بکنند.
 بنابراین آیه شریفه اگر ما باشیم و آیه نه دارد از بالا به پایین بشوی نه دارد از پایین به بالا بشوی و اما آیه را اگر بدهیم به عرف عرف از بالا به پایین می شوید کما این که شیعه می شوید و ائمه طاهرین هم واجب کردند که ما از بالا به پایین بشوییم، بشوییم به این معنا که از پایین به بالا چون که بدعت است فرمودند نه، باید نباشد.
 لذا ائمه طاهرین علیهم السلام تفسیر حکم خدا می کنند تفسیر حکم خدا چیست؟ ما فقهمان را از عرف می گیریم اصلا همه فقهمان را، کاری به این فاغسلوا وجوهکم که ندارد ما همه فقهمان را که امام صادق علیه السلام به ما داده گفته از عرف، ببین چه جور معنا می کند العرف ببابک زیاد هم این حرف در روایات ما آمده، نبود هم همین را می گفتیم می گفتیم که روایات از اهل بیت آمده برای ما آمده برای آن حرفهای دقی فلسفی نیامده برای آن دقت های اصولی نیامده، آمده برای مردم، ببینید مردم از احکام چه می فهمند؟ بعدش هم راجع به موضوعات ببینید که مردم موضوع را چه جور تعیین می کنند؟ همان فهم عرف ظهور توست همان فهم عرف تعیین موضوع تو، لذا شما فضلا می گویید که استصحاب را، وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه را از چه بگیرم؟ از لسان دلیل بگیرم می شود اخباری گری، از عقل بگیرم استصحاب نداریم الا شاذا، وحدت قضیه را از عرف بگیرم همین استصحاب است که در فقه ما آمده است و خیلی جاها هم ما می گوییم حجت است اما وحدت قضیه باید حفظ بشود وحدت قضیه متیقنه مشکوکه باید حفظ بشود از کی باید گرفت؟ از عرف، هر کجا وحدت می گوید ما می گوییم وحدت هر کجا وحدت نگوید می گوییم وحدت نه.
 بله دقت عقلی دیگر ظاهراً استصحاب برای ما باقی نمی گذارد برای این که تغییر که بکند بخواهی استصحاب بکنی استصحاب معنایش این است که روایت داریم دیگر، روایت داریم حالا نمی دانیم آن روایت هست؟ یا روایت نیست؟ حالا استصحاب کن، باید یک تغییری در قضیه متیقنه، مشکوکه پیدا بشود مثلا تغییر موضوعی، در آب حوض خب این آن راهرو یک قدری شل بوده یک مقدار آبها رفته حالا الان شک دارم قبلا کر بوده الان کر نیست عقل ما می گوید که این ها دو تاست، لسان دلیل می گوید این ها دوتاست عرف هاذویت درست می کند می گوید هذا الماء کان کرا الان یکون کذلک، شارع مقدس می گوید این حجت است یعنی در حالی که می دانیم آب کم شده یقین داریم کم شده وحدت قضیه عقلا نیست لسان دلیل نیست اما عرف چون که وحدت می داند ما هم می گوییم وحدت، معنای فهم عرفی یعنی این معنای تبادر یعنی این معنای صحت سلب یعنی این معنای انسباق یعنی این آن عقل دقی، ان قلت قلت طلبگی این ها توی فقه نیست آن عقل دقی مربوط به فلسفه است مربوط به کلام است مربوط به آن حرفهای دقی است که شارع مقدس خیلی دارد در روایات ما قرآن تفسیر قرآن یعنی دقت اما این که ما آیه را بخواهیم معنا بکنیم روی آن دقت ها نمی شود معنا کرد باید ببینیم که چه جور عرف معنا می کند از لفظ چه می فهمد همان از برای ما حجت است.
 ظاهراً این ها واضح است خیلی ان قلت قلت ندارد نمی دانم چرا امروز نمی گذارید برویم جلو؟
 حالا بحث امروزمان که می خواستیم دو کلمه بگوییم برویم سر بحث مفهوم حصر، این است آیا غایت داخل در مغیاست یا نه؟ مرحوم رضی که یکی از نحویین عالی است شیعه هم بوده و انصافا سوادش بالاتر از ملا مغنی است بالاتر از ملا مطول و تفتازانی است و این شرح رضی آن وقت ها ما می خواندیم حالا که طلبه ها شرح رضی را که نمی خوانند خود رضی را هم نمی خوانند بنابراین خیلی کتاب خوبی است آن می گوید که غایت داخل در مغیاست الا این که یقین کنیم غایت داخل در مغیا نیست با قرینه و الا هر کجا شک کنیم، غایت داخل در مغیاست.
 عجب این است که مرحوم آخوند در کفایه این را می پسندند می فرمایند غایت همه جا داخل در مغیا الا ما اخرجه الدلیل حالا تا این جا طوری نیست، ادعا.
 آن وقت که می خواهد مرحوم آخوند درستش کند حد و حدود می آورد جلو می گوید خب آخر این غایت حد است وقتی حد شد خارج از محدود است و نمی شود که حد داخل در محدود باشد پس وقتی که حد آمد یعنی محدود نه، جایی که محدود است حد نیست جایی که حد است محدود نیست حد با حدود با هم متباین است بنابراین همه جا باید بگوییم غایت داخل در مغیا نیست الا ما اخرجه الدلیل این هم دلیل مرحوم آخوند.
 اما بازهم مرحوم آخوند آن دقت کفایی را آوردند روی استعمالات، این غایت داخل در مغیاست یا نه؟ یک ادبیت است این ادبیت یعنی عرف یعنی فهم عرفی را ملا مغنی کردند یعنی ملا مطول کردند چه کتابهای خوبی، از دست دادیم یعنی شرح رضی کردند دیگر ادبیت یعنی استعمالهای عرب لذا می بینید که مثلا این ملامغنی حالا علاوه بر این که بیش از دو سه هزار آیه دارد آن هیچ دو سه هزار شعر دارد.
 بعضی از شعرهایش هم خیلی شعرهای از نظر محتوی رکیک اما تمسک می کند به شعر شاعر می گوید شاعر این جور گفته بنابراین ما هم باید متابعت از این شاعر بکنیم یعنی استعمال یعنی عربها این جور استعمال می کنند حالا که عرب ها این جور استعمال کردند من هم این جور استعمال می کنم و اما حد داخل در محدود، محدود خارج از حد این حرفهایی که مرحوم آخوند می گوید شرح رضی هم دارد خب معلوم است درست نیست.
 آیا غایت داخل در مغیاست یا نه؟ بعضی اوقات آری بعضی اوقات نه، مثلا اذاقمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق این غایت خارج از مغیاست اما مثلا فامسحوا بروسکم و ارجلکم الی الکعبین این الی الکعبین ظاهراً غایت داخل در مغیاست البته اختلاف است بعضی ها می گویند الی الکعبین یعنی تا روی آن استخوان برآمدگی پا یعنی غایت خارج است بعضی ها مثل ما می گوییم که باید مسح کشید روی پا تا برسد به ساق، غایت را داخل در مغیی می دانیم.
 وقت تمام شد این را می خواستیم تمام کنیم حالا تمام است قضیه اما توی مباحثه بعدی، اگر ایشان نگفته بودند تمام می کردم حالا بالاخره ببخشید دیر شد یک اشاره ای توی مباحثه بعدی بکنیم انشاء الله.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo