< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 درس‌خارج‌اصول‌حضرت‌آیت‌الله‌العظمی‌مظاهری«مدظله‌العالی»
 موضوع : استصحاب عدم ازلی
 تاریخ 18 /1 /92
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 مسئله دیروز در باب ت عدم ازلی بود آیا استصحاب عدم ازلی داریم یا نه؟
 مشهور در میان قدماء و من جمله متأخرین نظیر شیخ انصاری فرموده اند استصحاب عدم ازلی داریم و خیلی از بزرگان بعد از مرحوم آخوند از شاگردهای مرحوم آخوند گفته اند استصحاب عدم ازلی داریم من جمله مرحوم حاج شیخ صاحب درر، شاگردهایشان مثل مرحوم آقای داماد همچنین مرحوم آقا ضیاء شاگردهایشان این ها همه می گویند استصحاب عدم ازلی داریم. اما عده ای از متأخرین گفته اند استصحاب عدم ازلی نداریم و اصلا یک خرافت علمی است طلبه ها درست کرده اند به قول آقای بروجردی، لذا مثل آقای بروجردی می گویند نه، حضرت امام می گویند نه، بسیاری از شاگردهای حضرت امام و آقای بروجردی می گویند نه، من جمله مرحوم نایینی از شاگردهای مرحوم آخوند خیلی پافشاری دارند که استصحاب عدم ازلی نداریم دیروز عرض کردم ما می گوییم استصحاب عدم ازلی نداریم اما استصحاب عدم وصفی داریم.
 استصحاب عدم وصفی این است که یک حکمی در شریعت مقدس اسلام ما پیدا نمی کنیم شک می کنیم آیا این حکم هست یا نه؟ استصحاب عدم می کنیم که بر می گردد به استصحاب عدم جعل، شارع مقدس جعل این حکم کرده یا نکرده؟ نکرده که دیروز گفتم باب اقل و اکثر ارتباطی از همین راه است البته آن اقل و اکثر ارتباطی هم مسئله فوق العاده مشکلی است مثل مرحوم صاحب جواهر اشتغالی است مثل مرحوم شیخ انصاری که همه چیز را به همه کس نشان داده ایشان نتوانسته مبنا درست بکند لذا در رسائل می بینیم گاهی اشتغالی است گاهی برائتی، اما استصحاب عدم وصفی زیاد است زید نیامده بود الان نمی دانم آمده یا نه؟ استصحاب عدم آمدن عدم المجیی می کنیم زکات بر این واجب نبود نمی دانیم واجب است یا نه؟ استصحاب عدم وجوب می کنیم یعنی وصفی از اوصاف اما وصف عدمی، عدم مضاف.
 زید بنا بود ساعت 8 بیاید، نیامد، من آمدم توی درس حالا الان شک می کنم آمده یا نه؟ استصحاب می کنم نیامده اسمش را گذاشته اند عدم وصفی، این استصحاب مسلم جاری است و نه کسی گفته نه و نه کسی در آن ایراد کرده است، ما اگر وصفی از اوصاف را شک بکنیم آیا موجود شد یا نه؟ استصحاب عدم دارد نمی دانم فلانی مجتهد است یا نه؟ استصحاب عدم دارد فلانی نمی دانم فاسق است یا نه؟ اگر بخواهم با او نماز بخوانم احراز عدالت باید بکنم نمی دانم فاسق است یا نه؟ عادل بوده حالا نمی دانم فاسق است یا نه؟ فاسق نیست، فاسق بوده الان نمی دانم عادل است یا نه؟ عادل نیست، لذا استصحاب عدم وصفی هیچ اشکال ندارد که معنایش هم همین است که وصفی از اوصاف یک چیزی یا یک شخصی اگر شک در آن کردیم همین طور که استصحاب وجودی دارد استصحاب عدمی هم دارد.
 اما استصحاب عدم ازلی عدم وصفی نیست عدم سالبه به انتفاء موضوع است عدم وصفی آن جاست که شیئ موجود است نمی دانم وصفش موجود است یا نه؟ استصحاب عدم ازلی این است که شیئ اصلا موجود نبوده و حالا نمی دانم موجود شده یا نه؟ به آن می گویند استصحاب عدم ازلی.
 به عبارت دیگر مسئله سالبه به انتفاء موضوع، آیا استصحاب می توانم بکنم یا نه؟
 حرفهای بزرگان را که می گویند استصحاب عدم ازلی داریم بعد صحبت می کنم اما دیروز عرض می کردم از نظر ما استصحاب عدم ازلی نداریم گفتم ما چهارتا دلیل داریم و بنا شد شما روی این ادله فکر بکنید یکی از دلیلهایمان این بود می گفتیم استصحاب عدم ازلی قضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه است و در باب استصحاب یشترط اتحاد بین القضیتین قضیه متیقنه عین مشکوکه باید باشد قضیه مشکوکه عین متیقنه باید باشد و ما نحن فیه این جور نیست همین مثال مرحوم آخوند در کفایه یک زنی نمی داند سید است یا سید نیست؟ حالا این بعد از 50 سال خون می بیند این خون حیض است یا نه؟ اگر سید نباشد این خون حیض نیست خون استحاضه است اگر سید باشد این خون خون حیض است استحاضه نیست خب استصحاب عدم ازلی می کند می گوید من در ازل یعنی قبل از آن که من موجود بشوم قبل از آن که پدر و مادرم اصلا موجود بشود قبل از آن که من به این دنیا بیایم سید که نبودم خب حالا هم سید نیستم.
 می شود این استصحاب؟ نه چرا؟ برای این که قضیه متیقنه ما مفاد کان تامه است قضیه سالبه به انتفاء موضوع است می گوید من در ازل سید نبودم چرا؟ برای این که موجود نبودم قضیه اصلا موضوع ندارد به عبارت دیگر، من سید نبودم چون موجود نبودم حالا سید نیستم در حالی که موجود هم هستم، قضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه است به قول بزرگان قضیه متیقنه سالبه به انتفاء موضوع است قضیه مشکوکه سالبه به انتفاء محمول است، یک قدری دقیقتر قضیه متیقنه ما مفاد لیس تامه است قضیه مشکوکه ما لیس ناقصه، این که می گوید که من سید نبودم این موضوع ندارد موضوعش عدم وجود است ما لیس فهو لیس اصلا موضوع نداریم به قول این ها لیس تامه است مثل زید لیس بموجود، زید لیس بموجود این مفاد لیس تامه است به این معنا که موضوع ندارد بلکه محمول فقط دارد مثل زید کان موجودا مفاد کان تامه است یعنی مسئله سالبه به انتفاء موضوع است موضوع ندارد اما قضیه مشکوکه ما موضوع دارد موضوعش این وجود خارجی است این خانم وجود خارجی دارد دیگر اما نمی داند سید است یا نه؟ وصف سیادت را می خواهد از این وجود خارجی سلب بکند بگوید که من سید نیستم خب قضیه متیقنه غیر مشکوکه است مشکوکه غیر متیقنه، این ایراد اول بود که دیروز گفتم.
 ایراد دوم پا را یک مقدار بالاتر می گذاریم می گوییم اصلا قضیه متیقنه نداریم و در استصحاب باید دو تا قضیه باشد یکی قضیه متیقنه یکی قضیه مشکوکه، بگویم زید کان عالما الان یکون کذلک هذا الموجود کان عادلا الان یکون کذلک لذا باید یک قضیه متیقنه داشته باشیم یک قضیه مشکوکه، در ما نحن فیه در استصحاب عدم ازلی اصلا قضیه متیقنه نداریم چرا؟ برای این که هاذویت ندارد باید بگوییم هذا لم یکن بسیده و هذا کیست؟ عدم است لذا اصلا عدم هاذویت ندارد نمی شود اشاره به او کرد وقتی نشد اشاره به آن بکنیم قضیه متیقنه نداریم.
 ممکن است کسی بگوید آقا این حرف اول و دوم خیلی با هم تفاوت ندارد عبارتا اخری است خیلی خوب حالا اگر هم خیلی دقت بکنید این جوری بگوییم ولی علی کل حال روی این پافشاری هم دارند مثلا مرحوم حاج شیخ در درر برایش هاذویت درست می کند و می فرماید این چیزی که موجود است هاذویت دارد ما می بریم آن را توی عالم عدم و می گوییم هذا لم یکن سیده الان یکون کذلک، این طور نیست که ایراد دومی که من دارم با ایراد اول یکی باشد، نه، این ها روی همین هاذویت می گفتند مرحوم حاج شیخ روی منبر می فرموده اما شاگردهای ایشان قبول نمی کردند می گفتند آخر یعنی چه؟ العنب اذا غلی یحرم الان یکون کذلک راجع به کشمش ایشان می فرموده من کشمش را در دستم می گیرم همین طور می برم می برم تا انگورش کنم قضیه متیقنه درست می کنم می گویم العنب اذا غلی یحرم الان الزبیب یکون کذلک.
 ولی انصاف قضیه این است که راجع به همین سید که مرحوم آخوند در کفایه دارند ما برای این شخصی که حالا 50 سالش است بگوییم 60 سال قبل می شده بگوییم هذا، خب نمی شده بگوییم هذا، ما لیس فهو لیس خب نبوده هیچی چه چیزی را ما بگوییم هذا لم یکن بسیده؟ وقتی که هاذویت نداشته باشد اصلا قضیه متیقنه نداریم، دیگر خواه ناخواه منحصر می شود به قضیه مشکوکه، در استصحاب قضیه مشکوکه و قضیه متیقنه هر دو می خواهیم این هم ایراد دومی که ما داریم.
 ایراد سومی که در استصحاب عدم ازلی است این است که همیشه استصحاب عدم ازلی تعارض دارد این شخص را نمی دانم عادل است یا نه؟ بگوییم در ازل لم یکن بعادل الان یکون کذلک یک استصحاب عدمی هم دارد هذا فی الازل لم یکن بفاسق الان یکون کذلک و همچنین در احکامش هم همین طور چه در موضوعات چه در احکام هر کجا استصحاب عدم ازلی درست می کنید تعارض پیدا می شود وقتی تعارض پیدا شد تعارض تساقط می کند نه آن جاری است نه آن جاری است، بگویید هم هاذویت هست و بگویید هم قضیه سالبه به انتفاء موضوع و انتفاء محمول عرفا فرقی نمی کند اما این تعارض دیگر نمی شود کاریش کرد همیشه استصحاب عدم ازلی یک تعارض با آن هست یعنی لو سلم که استصحاب عدم ازلی جاری بشود همیشه تعارض دارد این هم حرف سوم.
 حرف چهارم فرمایش آقای بروجردی است خیلی فرمایش خوبی است و آن این است که اصلا لا تنقض الیقین بالشک انصراف دارد از این حرفهای طلبگی و استصحاب عدم ازلی یک چیزی است از توی مدرسه در آمده ما ان قلت قلت روی آن داریم و اصلا استصحاب عدم ازلی عرفیت ندارد وقتی عرفیت نداشت موضوع برای لاتنقض الیقین بالشک نمی توانیم پیدا بکنیم حالا اسمش را انصراف می گذارید انصراف بگذارید اسمش را بگویید که موضوع برای لا تنقض الیقین بالشک نیست طوری نیست اسمش را هم بگذارید این که اصلا این چیزها را عرف سرش نمی شود ان قلت قلت طلبگی است طوری نیست اما مسئله را فقهی بکنیم بهترین چیزها انصراف است که لا تنقض الیقین بالشک انصراف دارد، نه انصراف غلبگی، انصراف از حاق لفظ، همین جوری که این چهار پنج تا روایتی که مربوط به استصحاب داریم همه مربوط به وجود است، دماغش پاک بود حالا نمی داند پاک است یا نه؟ سابقا وضو داشت حالا نمی داند وضو دارد یا نه؟ سابقا مال مال او بود الان نمی داند مال اوست یا نه؟ همه اش برده اند روی وجودات.
 اگر هم یک عدمی درست بکنند برده اند روی عدم وصفی، نه روی عدم ازلی، روایات ما معمولا راجع به استصحاب وجودی است نه استصحاب عدمی اگر هم مربوط به استصحاب عدمی باشد استصحاب عدم نعتی است استصحاب عدم وصفی است یعنی سابقا نبوده نمی دانیم حالا موجود شده یا نه؟ و اما بخواهیم ببریم آن را توی استصحاب عدم ازلی و موضوع درست بکنیم موضوع وهمی که مرحوم حاج شیخ رضوان الله تعالی علیه در درر همین موضوع وهمی درست می کردند این ها موضوعات وهمی است تخیلی است اصلا موضوعی در کار نیست وقتی موضوع تخیلی موضوع وهمی شد عرف وقتی به او بگویند لا تنقض الیقین بالشک بل انقضه بیقین آخر می بردش اگر عدم باشد عدم نعتی اگر هم وجود باشد وجودی که سابقا موجود بوده واقعا.
 اگر مطالعه کرده باشید که حتما مطالعه کرده اید این جاها خیلی حرف هست گفتم استاد بزرگوار ما حضرت امام در یک دوره اصول سه مرتبه این استصحاب عدم ازلی را کشاندند جلو البته مرحوم آخوند در کفایه کشاندند اما مرحوم آخوند با اشاره، حضرت امام با تفصیل هر دفعه ای یک ماه ایشان در استصحاب عدم ازلی صحبت می کردند.
 و خلاصه مطلب قطع نظر از مقدماتی که ایشان تهیه می کردند قطع نظر از تنبیهات که بعد بار بر این می کردند استصحاب عدم ازلی جاری نیست برای خاطر این چهار تا دلیل.
 حالا شمایید که اولا اگر می خواهید بگویید استصحاب عدم ازلی جاری است جواب این چهار تا دلیل را بدهید بعد از آن آن وقت یا با اطلاق دلیل، عام که نیست، با اطلاق لا تنقض الیقین بالشک بگویید همین جور که عدم نعتی استصحاب دارد عدم ازلی هم استصحاب دارد و عمده حرفها هم همین قیاس است یا اشتباه است یعنی عدم نعتی را می گیرند به رخ ما می کشند به نام عدم ازلی
 من یادم نمی رود یکی از بزرگان خدا رحمت کند ایشان را، من و آقای جوادی درس ایشان می رفتیم استصحاب عدم ازلی را آورد جلو خب درس شلوغی هم بود و ما از ایشان قبول نمی کردیم ایشان سماجت داشت به ما بقبولاند دعوت کرد از من و آقای جوادی ما رفتیم در خدمت ایشان قطع نظر از این که سوری هم دادند بیش از یک ساعت دو ساعت در این باره صحبت کردند که استصحاب عدم ازلی جاری است و عمده من به ایشان می گفتم آقا شما عدم نعتی را با عدم ازلی اشتباه می کنید استصحاب عدم نعتی را می گویید استصحاب عدم ازلی و می گویید استصحاب عدم ازلی جاری است.
 حالا فردا راجع به ادله ای که آنها دارند راجع به استصحاب عدم ازلی یعنی استصحاب عدم ازلی را جاری می دانند تفاوتی بین استصحاب عدم نعتی و عدم ازلی نمی گذارند این ها هم یک ادله ای دارند فردا درباره اش صحبت می کنم انشاء الله.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo