< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/01/31

بسم الله الرحمن الرحیم

 درس‌خارج‌اصول‌حضرت‌آیت‌الله‌العظمی‌مظاهری«مدظله‌العالی»
 موضوع : تمسک به عام قبل از فحص از مخصص
 تاریخ 31 /1 /92
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 مسئله ما در باب این بود که اگر عامی داشتیم آیا تفحص از مخصص لازم است یا نه؟ نظیر این مسئله در اصول چندین جا آمده.
 تفحص اگر عام ضربا للقانون باشد در جلسه قبل گفتم معلوم است تفحص لازم است برای این که کلی را گفته به اراده استعمالی نه اراده جدی یعنی کلی گویی کرده برای این که خصوصیات را بعد بگوید، مثال زدم گفتم الان هم در مجلس همین است که سه چهار روز می نشینند و حرف ها را می زنند بعد می گویند کلیاتش تصویب شد روی جزئیات بعد صحبت می کنیم روی تبصره ها بعد صحبت می کنیم این همین است که ما هم می گوییم ما من عام الا و قد خص، مرحوم صاحب معالم فرموده اند و همه هم پذیرفته اند و در قرآن نداریم عامی که تخصیص نخورده باشد مگر عام عقلی باشد عام کلامی باشد و الا عمومات قرآن همه تخصیص خورده چنانچه روایات اهل بیت هم کم داریم که ( اگر ارشادی و عقلی باشد هیچ و اما اگر کلی گویی باشد ضربا للقانون باشد در روایات اهل بیت کم هست که ) یک عامی تخصیص نخورده باشد یک مطلقی تقیید نخورده باشد به عبارت دیگر عام ما در معرض تخصیص است و باید تفحص از مخصص بکنیم متعارف البته نه عقلی، به طور متعارف در معرض مخصصات آن جا که مخصصات است تفحص بکنیم اگر تفحصمان به جایی نرسید و تخصیص نداشتیم آن وقت عمل به عام یا عمل به مطلق بکنیم.
 درجاتشان عالی است عالی تر الحمد لله خیلی برای ما کار شده خیلی، مرحوم شیخ طوسی برای ما تهذیب نوشته، مرحوم کلینی 25 سال همه جا ممالک اسلامی را گشته تا کافی نوشته و بالاخره این بزرگان زیاد و حالا هم که چکش همه ما وسائل الشیعه است خب عام را می بینیم مخصصاتش را هم در آن جاهایی که در معرض است معمولا مخصصات را مرحوم شیخ حر عاملی یا در همان باب نقل کرده یا حواله داده دیگر این جاها باز هم مخصص هست به دست شیخ حر عاملی نرسیده باز هم مخصص هست بنابراین من نمی توانم عمل به عام بکنم باید تفحص بیش از این ها بکنم این ها دیگر نه، غیر متعارف است.
 عامی که ضربا للقانون گفته شده به طور متعارف باید تفحص از تخصیص بکنیم تا آن عام ما بشود حجت و الا عام قبل از تخصیص لیس بحجه، لیس بحجه به معنا این که اگر به عام عمل بکند بعد خلاف در بیاید مولا می تواند بگوید چرا؟ بگوید تو عام گفتی، می گوید عام من که برای عمل نبود عام من ضربا للقانون بود اراده اراده استعمالی بود لذا گفتم که در این باره حرف نداریم حرفی نیست مسلم است تقریبا ضرورت در اصول ماست که عام باید فحص از مخصص بکنیم اگر مأیوس شدیم یعنی عرفا، این یعنی را آنها نگفتند معلوم است مرادشان همین است اگر مأیوس از مخصص شدیم عرفا یعنی توی وسائل پیدا نکردیم دیگر می توانیم عمل به آن عام بکنیم به عبارت دیگر، دیگر بر می گردد اراده استعمالی به اراده جد می فهمیم جد مولا این عام بلا مخصص است یا جد مولا این عام با همین تخصیص است دیگر تخصیص بیش از این ندارد.
 خب هذا کله در عامی که ضربا للقانون باشد لذا همین جا یک نکته گفتم این نکته را همه ما باید توجه داشته باشیم این که قرآن عمومات دارد و قرآن منهای اهل بیت حجت نیست یعنی عام ها ضربا للقانون است مبین می خواهد مخصص می خواهد باید بگردیم در روایات اهل بیت ببینیم آیا برای این عام قرآنی تخصیص دارند؟ ندارند؟ وضعش چیست؟ همین جور که در روایت باید تفحص بکنیم اگر بخواهیم عمل به قرآن هم بکنیم باید در قرآن هم به روایات اهل بیت مراجعه بکنیم.
 اصل برائت این جا جایش نیست اصل برائت آن جاست که تفحص بکنم اصلا خود اصل برائت تفحص می خواهد اگر یک کسی همین جور رفع ما لا یعلمون به قول حضرت امام رضوان الله تعالی علیه یک دفعه توی درس یک جایی می گفتند آقای مجتهد وسائل بالای سرش است هی مرتب با رفع ما لا یعلمون بخواهد هی فتوی بدهد خب مسلم این رفع ما لا یعلمون که حجت نیست، رفع ما لا یعلمون حجت است آن جا که تفحص بکنم دلیل پیدا نکنم معارض پیدا نکنم آن وقت نوبت می رسد به رفع ما لا یعلمون، حالا این که مربوط به بحث ما نیست که ایشان گفتند این مربوط به برائت است حالا باز هم اشاره می کنم.
 اصل را نباید جاری کرد دیگر لازم نیست اصل جاری بکنم و این می شود حجت، معنای حجت یعنی می توانم در مقابل مولا این جور بگویم عام را فرمودی و تفحص متعارف هم کردم و مخصص پیدا نکردم پس اصاله العموم را جاری کردم و اصاله العموم به ما می گوید عام تو حجت است و لو مخصص هم داشته باشد من معذورم معنای حجت هم همین است.
 اگر یک عامی ضربا للقانون گفته باشد بگوید مخصصش را هم بعد می گویم من بروم توی وسائل الشیعه، وسائل الشیعه یک عمری زحمت کشیده مخصص پیدا کرده و کم پیدا می شود که مخصص را ذکر نکرده باشد یا مخصص را در باب دیگر ذکر کرده باشند دیگر احتمالش احتمال عقلی می شود نه احتمال عرفی، من دیدم هفت هشت ده تا روایت توی این باب هست بخواهم تمسک به عام بکنم قبل از آن که روایات دیگر را فحص کنم جایز نیست، جایز نیست چرا؟ برای این که این عمومات ضربا للقانون گفته شده، ما من عام الا و قد خص همین است این عام ها ضربا للقانون گفته شده اراده جد روی آن نبوده، می گردم خصوصیات را پیدا می کنم یا اصلا خصوصیات نتوانستم پیدا کنم می گویم بنابراین این اراده استعمالی با راده جد تطابق دارد مولا جد از این اراده کرده.
 اگر هم یک دفعه یک مخصصی در یک جایی پیدا کردم دیگر اجتهاد است و عذر، دیگر معذورم از این که تفحص خودم را کردم خب هذا کله در عموماتی که ضربا للقانون باشد مثل عمومات کتاب و سنت.
 و اما اگر محاوره ای باشد این عمومات محاوره ای دیگر تفحص لازم نیست از همین جهت هم اگر مثلا مولا یک عامی بگوید که مثلا برو این کار را انجام بده، محاوره ای، چیزهای جزئی و بعد یک مخصص بگوید چرا عمل به این مخصص نکردی؟ به او می گوییم تو این جور گفتی من هم این جور عمل کردم لذا مثلا حتی توی کتابهای خودمان مرحوم آخوند توی جلد اول کفایه همان اوایل یک عامی گفته در جلد دوم کفایه آخرش یک خاصی گفته خب همه ما اشکال به مرحوم آخوند می کنیم می گوییم که تناقض گفتی، در حالی که می توانم حمل عام بر خاص بکنم اما مسلم است کفایه یا فرائد شیخ را که نمی توانم حمل عام بر خاص بکنم، حمل عام بر خاص مختص به قوانین است و اما در محاورات عرفی محاورات درسی دیگر حمل عام بر خاص نداریم دیگر اصلا تفحص می شود سالبه به انتفاء موضوع، اگر هم تفحص کردم و یک چیزی پیدا کردم می شود تناقض، می گویم آن حرف اول با این حرف دوم با هم تناقض دارد.
 بنابراین این که مرحوم آخوند در کفایه به طور مطلق اخذا از بزرگان گفته اند عام قبل از تفحص حجت نیست و واجب است تفحص بکنیم و اگر تفحص نکنیم معذوریم همه این ها مربوط به قوانینی است مربوط به عموماتی است که ضربا للقانون گفته باشد، به عبارت دیگر دیگر عرف حمل عام بر خاص ندارد عرف حمل مطلق بر مقید ندارد و هرکجا یک مطلقی یک مقیدی و امثال این ها باشد تناقض می بیند مثلا خانم به آقا گفته امروز این چیزها را لازم داریم بخر بیار در وقتی که آمد بگوید چرا آن را نخریدی؟ خب می گوید نگفتی نخریدم حمل عام درست بکند و خاص درست بکند و بگوید این خانم درست می گوید و من باید از او بپرسم که چیز دیگر می خواهی یا نه؟ تا بگوید نه، این حرف ها نیست، در محاورات عرفیه عام حجت است قبل از تفحص، یک مقدار بالاتر ندیدم کسی بگوید شما بفرمایید یک مقدار بالاتر بفرمایید حتی اگر مخصص پیدا کردیم تناقض پیدا کردیم ضد پیدا کردیم تعارض پیدا کردیم و در محاورات عرفیه هیچ جا، بخواهد توجیه کلام بکند بگوید حمل عام بر خاص چرا نکردی مولا یا غیر مولا بگوید که در محاورات عرفیه عامش را گفته خاصش را گفته تو باید حمل عام بر خاص بکنی عرف نمی پسندد بلکه اگر خاص بعد بگوید یا خاص اول بگوید عام بعد بگوید این را تناقض می داند این را ضدین می داند لذا این جمع عرفی که ما می گوییم مختص به قوانین است حتی این فرمایش ایشان که فرمودند عام و خاصش را که من گفتم حکومتش را هم آقا بگویند، ورودش را هم می گوییم توفیق عرفی مرحوم آخوند و همیانه ملاقطب که مرحوم آخوند درست کردند به نام توفیق عرفی همان را هم می گوییم، آقا توفیق عرفی و ورود و حکومت و تخصیص و تقیید و این ها که توی اصول آمده همه همه مربوط به قوانین است مربوط به آن جاهاست که گفته می شود ضربا للقانون ثم تخصیص می خورد خب این هم مسئله سوم.
 مسئله چهارم ما راجع به اصول عملیه خب معلوم است که تفحص می خواهد یک کسی برائت بخواهد جاری کند بدون تفحص، نه، این برائت اصلا حجت نیست باید تفحص بکند به عبارت دیگر اسمش را می گذارند شک مستقر باید یک مقدار تفحص کند شک او مستقر بشود وقتی شک او مستقر شد آن وقت بگوید رفع ما لا یعلمون آن وقت بگوید اشتغال یقینی برائت یقینی آن وقت بگوید احتیاط و بالاخره آن وقت بگوید لا تنقض الیقین بالشک راجع به اصول عملیه مثل همان عام است که ضربا للقانون گفته شود و این جا هم برای این که شک مستقر نیست همین که فقهاء هم توی رساله هایشان آن راجع به موضوعات هم هست شک دو و سه خب معمولا می گوید که یک مقدار فکرش را بکن اگر قبل از اکمال سجدتین است ولش کن اگر بعد از اکمال سجدتین است بنا را بر سه بگذار این تروی که توی رساله ها آمده این معنایش همین است که اگر شک دو و سه کردی همین جور تا شک دو و سه کردی بنا را بر سه بگذاری بعد از اکمال سجدتین نه، تو شک نداری، توهم است تخیل است باید این شک شک مستقر بشود حالا اگر این حرف را هم نفرمایید باز همان معنای عرفی را بیاورید جلو و این که اصول عملیه یک نحو ضربا للقانون است و باید فکرش را کرد اگر مأیوس از اماره شدیم مأیوس از دلیل شدیم آن وقت نوبت می رسد به رفع ما لا یعلمون به لا تنقض الیقین بالشک به اشتغال یقینی برائت یقینی.
 خب این هم تقریبا مسلم پیش اصحاب، دیگر حالا هر جوری می خواهید درستش کنید یا شک مستقر مرا بفرمایید یا این که بفرمایید مثل صورت اول است این اصول عملیه هم آن جا که ضربا للقانون باشد تفحص می خواهد آن جا هم که ضربا للقانون نباشد که اصلا اصول عملیه ما نداریم الا در موضوعات که حالا عرض می کنم، در احکام اصول عملیه داریم نظیر همان عام قبل از تخصیص است حجت نیست تا این که فحص بکنیم بعد آن عام بشود حجت یا آن شک ما بشود مستقر مورد رفع ما لا یعلمون، این جا ها هم ظاهرا حرف ندارد.
 رفع ما لا یعلمون معنایش همین است گشتم و اماره پیدا نکردم رفع ما لا یعلمون، رفع ما لا یعلمون برای من می شود حجت اگر بعد هم اماره پیدا کنم مولا نمی تواند کتک بزند می گویم من تفحص کردم و مورد رفع ما لا یعلمون را پیدا کردم شک مستقر خودت گفتی رفع ما لا یعلمون خودت گفتی لا تنقض الیقین بالشک.
 چیزی که انسان را گیر می اندازد حسابی این جاست راجع به اصول فقهیه این ها تفحص لازم نیست مثل چه؟ قاعده ید، اصاله الصحه قاعده فراغ قاعده سوق قاعده تجاوز این ها بزرخ هم هستند ما خیلی این ها را اماره می دانیم حالا آقایان اماره نمی دانند ما همه این ها را اماره می دانیم الا ما اخرجه الدلیل و این ها تفحص لازم نیست، برو بازار ولو شک داری این قصاب لا ابالی است یا نه؟ گوشت را از او بخر و گوشت هم پاک است و هم خوردنش حلال است، خانم می گوید لباس را آب کشیدم بپوش و دیگر شک و شبهه را بگذار کنار و بگو که قاعده ید می گوید که درست می گوید، برو در مغازه ولو نمی دانی که مال خودش است یا نه؟ خمس می دهد یا نه؟ وضعش چه جور است یا نه؟ از او چیز بخر و این فکرها را هم نکن تمام قواعد حجت است تفحص هم لازم نیست، توی عامش گفتی تفحص لازم است توی مطلقش می گوییم تفحص لازم است توی اصول عملیه می گویی تفحص لازم است وقتی می رسید به اصول موضوعیه می گویید تفحص لازم نیست این را چکارش بکنیم؟
 ظاهرا چاره ای نیست جز این که بگوییم تعبد عرفی برای خاطر این که سهلا برای کار مردم و مردم را توی مشقت نیندازد شارع مقدس یا عرف، این قواعد فقهی همه اش عرفی است که شارع مقدس امضا کرده مثلا می رود در مغازه و نمیداند این صاحب مغازه کیست؟ وضعش چیست؟ بخواهد برود از آن همسایه بپرسد این مسلمان است یا نه؟ این متدین است یا نه؟ اصلا مسخره اش می کنند و در حالی که باید تفحص بکند اما عقلا می گویند تفحص لازم نیست سهلا للمعونه سهلا للامر و خیلی جاها خلاف هم واقع می شود طوری نیست به قول آسید محمد باقر درچه ای این آیت الله بزرگ فرموده بود شارع روزی یک تن نجاست خورد مردم می دهد با کل شیئ طاهر حتی تعلم، خب کل شیئ طاهر حتی تعلم می گوید تفحص نمی خواهد کل شیئ لک حلال حتی تعلم می گوید تفحص نمی خواهد به قول مرحوم درچه ای خیلی جاها اگر فکرش را بکنیم خراب در می آید این مرغ ها که ما می خوریم این افغانی ها که سر می برند این اوضاع و احوالی که مردم دارند راجع به کاسبی شان آن رباخوری ها، آن نجاست فروشی ها آن لاابالی گری ها آن رباخوری ها به قول شیخ انصاری در یک جای دیگر نه مربوط به این جا می فرمایند که اگر بخواهیم ما با این جورها برویم جلو باید برویم توی بیابان آن جا زندگی کنیم توی غار علف بیابان را هم بخوریم آب چشمه هم بخوریم بعد هم می گوید فتأمل، فتأمل هم باز هم نمی دانیم یقین پیدا می کنیم حلال خوردیم یا نه؟ حلال پوشیدیم یا نه؟ پاک واقعی به دست آوردیم یا نه؟ ظاهراً این جوری است حالا اسمش را هم ممکن است بگوییم حرج نوعی اگر بخواهد تفحص کند لازم می آید حرج نوعی چون حرج نوعی رفع تکلیف عام است عرف قاعده ید را گفته تفحص لازم نیست چون بحثش را نکرده اند مرحوم آخوند هم این جا بحثش را نکرده اند اما بحث فوق العاده مهم است این را لطف کنید یک فکری روی آن بکنید یک مطالعه ای روی آن بکنید می خواستم امروز بحث تمام بشود دیر شد دو دقیقه دیر شد ببخشید دیگر فردا ببینیم چه باید بگوییم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo