< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/02/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : نسخ
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 دو تا مسئله در باب عام و خاص آمده است و این دو تا مسئله طردا للباب است جزء مسئله عام و خاص نیست مثل این که بهترین جاها همین جا بوده لذا این دو مسئله را آخر مسئله عام و خاص عنوان کرده اند یکی مسئله نسخ است یکی هم مسئله بدا هر دو مسئله کلامی است در علم کلام باید صحبت روی آن بشود اما آورده اند آن را توی اصول و دیده اند بهترین جا هم همین آخر عام و خاص است لذا در آخر عام و خاص این دو مسئله را عنوان فرموده اند شاید هم مسئله نسخ علاوه بر این که مسئله کلامی باشد مسئله تفسیری هم باشد لذا مفسرین در مقدمات تفسیرشان مسئله نسخ را عنوان فرموده اند.
 دو تا مسئله یکی از آنها خیلی طولانی است و این که اگر بخواهیم بگوییم قرآن نسخ شده خب گفته اند 64 آیه داریم در قرآن نسخ شده، ما هیچ کدامش را قبول نداریم باید 64 روز درباره آن صحبت بکنیم نفیا یا اثباتا لذا خیلی طولانی است
 مسئله بدا طولانی نیست اما خیلی مسئله مشکلی است فلاسفه درباره اش با یک وسواس و با یک دقتی صحبت کرده اند عرفا در باره اش خیلی داد سخن داده اند علمای علم کلام هم در این باره خیلی مفصل صحبت کرده اند اما طولانی نیست ولی ربطی به بحث اصول ندارد لذا ما هر دو مسئله را متعرض می شویم اما به نحو ایجاز، من وقتی که قم بودم و اصول می گفتم خیلی مفصل صحبت کردم دو تا جزوه هم در این باره نوشته ام یک جزوه مستقل راجع به نسخ یک جزوه مستقل راجع به بدا، اما همین طور که می بینید مرحوم آخوند در کفایه خیلی مختصر مسئله نسخ را فرموده اند و رد شده اند حق هم با مرحوم آخوند است برای این که بحث اصول می خواهیم بکنیم لذا امهات نسخ باید گفته بشود آن هم طردا للباب و اما آیات آیا نسخ شده یا نه؟ آن مربوط به تفسیر است یا مربوط به علم کلام لذا از کسانی که خیلی خوب در این باره صحبت کرده درجاتشان عالیست عالی تر مرحوم آیت الله خویی، نه در اصولشان، در البیان این تفسیر البیان ایشان که یک مقدمه ای است برای این که بعد ذی المقدمه را بنویسند ذی المقدمه فدای مرجعیت شد و مقدمه اش را نوشتند و انصافا البیان کتاب مقدسی است لذا ما هم مسئله نسخ را این جا به طور بحث اصولی نه بحث تفسیری عنوان می کنیم دیگر به عبارت دیگر هم آورده ایم هم نیاورده ایم، آورده ایم امهات بحث گفته می شود، نیاورده ایم مسئله نسخ را اگر بخواهیم راستی عنوان بکنیم باید ببینیم در قرآن نسخ هست یا نه؟ و بزرگان گفته اند 64 آیه در قرآن نسخ شده و ما قبول نداریم که نسخ در قرآن باشد جواب آن 64 آیه را هم داریم، داده ایم.
 حالا نسخ اصلا چرا در باب عام و خاص آورده شده؟ طردا للباب برای چه این بحث کلامی آمده؟ چون شباهت به عام و خاص دارد.
 معنای نسخ لغتا یعنی ازاله اما اصطلاحا یعنی رفع حکم موقتا.
 در باب عام و خاص عام را که می گویند بعد خاص را که می گویند تصرف در زمان نمی کنند تصرف در زمانی می کنند اکرم العلماء لا تکرم الفساق منهم لا تکرم الفساق منهم می آید اکرم العلماء را زایل می کند اما بعضی از افرادش را لذا می گوید مراد از اکرم العلماء یعنی اکرم العلماء العدول این عام و خاص است.
 و اما اگر نسخ باشد معنایش این است که در وقتی که می گوید اکرم العلماء یعنی همه آنها در وقتی که می گوید لا تکرم یوم الجمعه به بعد یعنی این حکم کلی بوده تا این جا از این جا به بعد دیگر اصلا حکمی نیست، تخصیص است اما تخصیص در زمان، آن اکرم العلماء الا الفساق منهم تخصیص است اما تخصیص در افراد به عبارت دیگر می گویند اگر تخصیص در زمان باشد اسمش را می گذاریم نسخ، اگر تخصیص در زمانی باشد اسمش را می گذاریم عام و خاص، اکرم العلماء لا تکرم الفساق منهم تخصیص داده بعض افراد را یعنی عام را منحصر کرده به بعض افراد، اکرم العلماء لا تکرم یوم الجمعه به بعد یا یوم السبت به بعد بیا تا روز شنبه یعنی روز شنبه به بعد دیگر نیا خب این تخصیص داده اما تخصیص زمان یعنی آن حکم تا روز جمعه است اسمش را می گذارند ازاله حکم در زمان یا تخصیص در زمان از همین جهت هم در باب عام وخاص آمده چون یک نحو تخصیص است تخصیص زمانی نیست تخصیص زمان است لذا اسمش را گذاشته اند نسخ.
 خب نسخ بنابراین این اصطلاحش همان تخصیص است اما تخصیص در زمان و از مصادیقش تخصیص است آن تخصیص تخصیص در افراد است این تخصیص در ازمان است.
 یک دلیل آورده شده گفته اند نسخ محال است چرا محال است؟ گفته اند برای این که این حکمی که روز شنبه به بعد نیست این آیا مولا می دانسته؟ یا نمی دانسته؟ اگر بگویید مولا نمی دانسته خب محال است برای این که منافات دارد با علم باری، اگر نه می دانسته حالا باز هم حکم را بر می دارد منافات دارد با حکمت باری، لذا گفته اند که نسخ محال است برای این که یا می داند یا نه که روز شنبه دیگر حکم نیست، اگر مصلحت داشته باشد و دیگر حکم نیست با حکمت باری تعالی منافات دارد اگر اصلا مصلحت نباشد لازم می آید این که خدا علمش محدود باشد، نداند که روز شنبه دیگر مصلحت نیست لذا نسخ بیاید بگوید روز شنبه دیگر مصلحت نیست.
 علمای علم کلام که الان یک آقا پرسید فرق بین فیلسوف و متکلم چیست؟ گفتم فرقش این است که فیلسوف یعنی دقیق یعنی عقل، با دقت، صغری کبری، برهان اما کلام یعنی بی سوادی کلام یعنی تسامح یعنی آن دقت فلسفه در آن نشده مثل فرق بین اخباری و اصولی چیست؟ اخباری یعنی اصولی بی سواد و الا این اخباری ها معمولا هم آدمهای خوبی هستند هم آدمهای با سوادی هستند کم پیدا می شود که آدمهای بدجنس باشند آدمهای بی خودی باشند، هستند اما معمولا آدمهای خیلی بالا هستند هم از نظر تتبع در روایات اهل بیت هم از این حرفها، راستی یک آدمهای فوق العاده متقی مواظب مسلط به روایات اهل بیت اما سوادشان کم است.
 اصولی ها آن تسلطی که اخباری دارد در روایات، ندارد اما آن چه می گوید با دقت با برهان با فلسفه می گوید لذا اگر ما بگوییم که اخباری یعنی اصولی بی سواد وجه خوبی است چنانچه در علم کلام و فلسفه هم اگر بگوییم علم کلام یعنی دقت کم در مطالب به عبارت دیگر به قول آن آقا یعنی فیلسوف بی سواد.
 این دلیل از همان دلیل هاست که علمای علم کلام گفته اند و لذا گفته نسخ محال است برای این که اگر گفته اکرم العلماء یک دلیل دیگر گفته لا تکرمهم یوم السبت به بعد آیا این را خدا می دانسته که یوم السبت به بعد دیگر مصلحت ندارد؟ اگر نمی دانسته ینافی علم الباری، اگر می دانسته معنایش این است که آن حکمت باقی بوده مصلحت باقی بوده ینافی حکم الباری پس نسخ محال است.
 خب جوابش این است آقا یک شق سوم هم دارد خدا این جور می دانسته، می دانسته این حکم تا روز شنبه مصلحت دارد روز شنبه به بعد هم مصلحت ندارد پس چرا جوری گفته که روز شنبه را هم می گرفته؟ این مصلحت داشته، لذا هم می دانسته روز شنبه به بعد نه پس منافات با علم باری ندارد، روز شنبه به بعد هم حکمت دیگر نبوده مصلحت نیست لذا سلب شده، لذا منافات با حکمت باری ندارد اما چرا به طور مطلق گفته شده؟ این حکمت دارد مثال می زنند به تغییر قبله لذا یکی از آیاتی که گفته اند نسخ شده گفته اند تغییر قبله که مسلمانها اول رو به بیت المقدس نماز می خواندند آیه شریفه آمد گفت از این به بعد رو به قبله حتی مثلا من قبول ندارم اما روایات می گوید که در وسط نماز پیامبر اکرم را جبرئیل برگرداند رو به قبله و دیگر مسلمانها هم همه در حال نماز رفتند رو به قبله، ظاهرا ممکن نیست این جور چیزی اما علی کل حال مفسرین این جور گفته اند و بالاخره قبله عوض شد گفته اند خب این نسخ است.
 جواب این آقا هم که می گوید که این حکمت داشت یا حکمت نداشت؟ می گوییم خب رو به بیت المقدس نماز خواندن تا آن زمان حکمت داشت رو به قبله خواندن از آن زمان به بعد حکمت دیگر رو به بیت المقدس حکمت نداشت حکمت رو به قبله بودن است رو به کعبه بودن است، چرا خدا نگفت؟ و ظهور این بود که همیشه ما باید رو به بیت المقدس نماز بخوانیم، این یک مصلحت تامه ملزمه در خفاء داشته لذا نسخ را می گویند اظهار بعد الاخفاء یعنی عمدا حکم گفته نشده بعد آن حکمی که گفته نشده حکم گفته شده اظهار بعد الاخفاء و در این اظهار بعد الاخفاء مصلحت تامه ملزمه بوده است این باز غیر از آن مسئله عام و خاص است.
 در مسئله عام و خاص همین هاست همین جورهاست اما آن مصلحت در گفتن عام است ضربا للقانون یعنی اراده اراده استعمالی است نه اراده جدی، در باب نسخ اراده استعمالی هم نه، اراده جد است اراده جد است تا روزی که دستور داده شد رو به قبله، راستی قبله واقعی بیت المقدس بود دیگر، و روزی هم که قبله تغییر کرد راستی دیگر بیت المقدس واقعا قبله نبود هر که رو به آن نماز می خواند نمازش باطل بود و قبله واقعی کعبه مکرمه.
 ولی از این نظر با هم شباهت داردکه عام را می گوید و بعد خاص را می گوید حالا که بعد خاص را گفت از آن خاص می فهمیم اراده عام نشده، اراده بعض شده، حالا مشهور می گفتند مجاز است مصلحتا اما مثل مرحوم آخوند به بعد گفتند مجاز نگو، بگو حقیقت است اراده استعمالی است نه اراده جد و تطابق اراده جد و استعمال نبوده همانها که سابقا گفتیم.
 بنابراین دلیل عقلی نداریم این که بگوییم نسخ محال است، نسخ وقتی محال است که تغییر اراده پیدا بشود یعنی العیاذ بالله خدا نداند که رو به بیت المقدس نماز خواندن همیشه این مفسده دارد یهودی ها دست گرفته بودند حسابی این که پیامبر اکرم متابعت از ما می کند حتی بلد نیست که جای دیگر الا بیت المقدس، بیت المقدس را قبله قرار داده معلوم می شود ما منزهیم معلوم می شود ما پاکیم معلوم می شود ما با واقعیتیم، خب این راستی حکم واقعی این بود اما نسخ شد نه این که خدا از اول نمی دانست نه، خدا از اول می دانست که تا آن زمانی که مسلمانها رو به بیت المقدس نماز می خواندند حکم واقعیشان همین بود رو به بیت المقدس نماز بخوانند بعد هم مصلحت این بود که این حکم تمام بشود بیت المقدس و قبله بودن بیت المقدس تمام بشود، بشود کعبه مکرمه قبله و حکم جدید.
 خب معلوم است خدا در ازل می دانسته و ما مدعی هستیم پیامبر اکرم هم می دانسته برای این که انا انزلناه فی لیله القدر معنایش هم همین است که وقتی مبعوث به رسالت شد همه قرآن در حالی که خود پیامبر نفس قرآن بود اما حالا همه قرآن بر پیامبر اکرم نازل شد، تدریجا آیه آیه آمد تا قرآن تمام شد اما انا انزلناه فی لیله القدر یعنی قرآن یک مرتبه از طرف خدای تبارک و تعالی به واسطه جبرئیل بر قلب پیامبر اکرم نازل شده از همین جهت هم آیه فلا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه همین معنایش است دیگر گاهی پیامبر قبل از آن که آیه نازل بشود برای مردم می گفت آیه آمد که نه، دیگر تدریجی باید از طرف خدا جبرئیل بیاید، تکرار است دیگر، تفصیل در اجمال است، لف و نشر است اول لف بود بعد نشر بود این لف و نشر باید به مرور زمان باشد لفش ناگهان انا انزلناه فی لیله القدر نشرش تدریجی در 10 سال.
 لذا ما مدعی هستیم که بعضی ها حتی شیعه تعجب هم هست گفته اند پیامبر نمی دانست آیه شریفه که آمد می دانست ولی ظاهرا این با آن حرفهایی که قرآن و روایات و آن چیزهایی که شیعه درباره اهل بیت دارد این حرفها درست نیست همین آیه شریفه هم که خواندم درست نیست برای این که آیه می فرماید که لا تعجل بالقرآن یعنی قرآن را بلدی اما صبر بکن تدریجا آن لف بشود تدریج بشود نشر، لذا مصلحت این بوده که این مصلحت را هم خدا می دانسته هم اهل بیت علیهم السلام این که حکم موقت را به حسب ظهور حکم دائمی بگویند آنها می دانستند مردم نمی دانستند خیال می کردند این حکم حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه بنابراین این حکم همیشه تا روز قیامت است قبله بیت المقدس است اما وقتی که قبله تغییر کرد فهمیدند حکم حکم موقت است این حکم در زمان موقت بوده است یعنی تخصیص می خورد تخصیص در زمان.
 بنابراین محالی جایی نیست محال لازم نیست از همین جهت هم نسخ اگر کسی قائل بشود محالی و نقصی و امثال این ها لازم نمی آید اما اگر کسی بتواند بگوید که این 64 تا آیه همه اش از باب تقییدات است از باب عام است از باب خاص است و اسم عام و خاص را نسخ گذاشتند هم در روایات هم در کلمات بزرگان و این 64 تا آیه هم همه یا عام است یا خاص یا مطلق و مقید است یا مفسِّر و مفسَّر است یا تبیین است اسمش را گذاشته اند نسخ و الا نسخ در قرآن نیست.
 علی کل حال این که گفته نسخ محال است نه، نسخ محال نیست برای این که وقتی معنای نسخ را می کنیم می گوییم که یعنی حکم موقت اما ظهورش یعنی دوام این ظهور دوام برای چیست؟ مصلحت تامه ملزمه در آن بوده، آن وقت مصلحت تامه ملزمه اش را هم خیلی نمی دانیم اما بوده، این از نظر تشریع که علمای علم کلام اسم این را می گذارند نسخ، از نظر تکوین هم خیلی هست من جمله قضیه حضرت یونس، قضیه حضرت یونس را قرآن نقل می کند که راستی به اندازه ای یقینی بوده که حضرت یونس از قومش فرار کرد آمد توی کشتی نشست و خدا هم یک گوشمالی حسابی به او داد برای این که باید اجازه بگیرد اجازه نگرفت یا باید در میان قومش بماند نماند بالاخره تقصیر داشت یک گوشمالی حسابی به او داد آن هم زندان 7 روز توی شکم ماهی اما خدا گفته بود عذاب برای این ها می آید آثار عذاب را هم دیدند اما توبه کردند جدی خدا هم عذاب را برداشت جدی اسمش را گذاشته اند بدا این بدا این نیست اما اسمش این جور شده یعنی این نسخ اگر در تکوین باشد اسمش را علمای علم کلام گذاشته اند بدا، اگر در تشریع باشد اسمش را گذاشته اند نسخ، حالا لا نزاع فی الاصطلاح اما اصطلاح این است هر دو یکی است باز هم این جا همین است گفته اند که آیا خدا می دانست یا نه؟ اگر خدا می دانست چه جور گفت که عذاب می آید؟ اگر خدا نمی دانست این چه خدایی است که نمی دانست؟ خب جوابش باز همین است خدا می دانست که این عذاب نمی آید این حکم موقت است پس این حکم موقت است چرا گفت؟ برای این که در این مصلحت تامه ملزمه بوده این جا مصلحت تامه ملزمه اش را هم خوب سرمان می شود برای این که اگر این قضیه نبود این قوم جهنمی بودند حضرت یونس با آنها هیچ کار نتوانست بکند خیلی آن هم پیامبر با آن جاذبه اش نتوانست یک مسلمان بسازد اما همین که عذاب از این ها برداشته شد و این ها توبه کردند و عذاب برداشته شد یک قوم صالح و شایسته درست شد معلوم می شود در این نسخ یا در این بداء مصلحت تامه ملزمه بوده است.
 هذا کله این که گفته اند نسخ محال است حالا مسئله فردا این است که نه نسخ محال نیست در قرآن واقع شده هم به طور کلی هم به طور جزئی، به طور کلی را فردا صحبت می کنیم از آیه ما ننسخ من آیه او ننسها نأت بخیر منها او مثلها گفته ببین خود قرآن می گوید ما ننسخ من آیه الا این که بهترش را می آوریم پس قرآن نسخ شده.
 یک آیه دیگر هم هست انشاء الله فردا درباره این دو تا آیه صحبت می کنیم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo