< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : بدا
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 اهل اصول رسمشان شده است این که وقتی مسئله عام و خاص تمام می شود دو تا مسئله را به طور فشرده عنوان می کنند یکی مسئله نسخ است یکی مسئله بدا، لذا مرحوم آخوند در کفایه هم وقتی بحث عام و خاصشان تمام شد بحث نسخ را فی الجمله کردند بحث بدا را هم به طور فشرده بدون این که وارد بحث بشوند یک بحثی در باره آن کرده اند
 و این بحث بدا یک بحث بغرنجی شده است که این بدا یعنی چه؟ در روایات ما هم این بحث بدا فوق العاده به آن اهمیت داده شده است مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه یک هفت هشت تا روایت خیلی روایات بالا بالا ما عظم الله بمثل البدا، کل نبی یقر بالبدا یا این که از آن عهد گرفته شده راجع به بدا روایت ها خیلی بالاست یعنی مسئله بدا یک مسئله فوق العاده مهم در میان ائمه طاهرین است و مختص به شیعه.
 لذا در این بدا که اصلا معنایش چیست؟ هر کسی چیزی گفته است مرحوم شیخ طوسی و مرحوم آخوند یک چیزی فرموده اند تقریبا یک شهرت به سزایی قدیما و حدیثا هم در میان قدماء هم در میان متأخرین پیدا کرده است فلاسفه یک بحث مفصلی مثل مرحوم صدر المتألهین کرده اند و استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه در پنج شنبه و جمعه آن دو شبی که فوق العاده پیش ما اهمیت داشت حتی مثل مرحوم شهید مطهری ترک هم نمی شد از تهران می آمد برای همین شبهای پنج شنبه و جمعه دیگر این اواخر نه ایشان حال داشتند نه شاگردها مرتب و منظم بودند اما بالاخره تعطیل نشد تا ایشان از دنیا رفتند خیلی شیرین بود انصافا و ایشان راجع به بحث بدا فوق العاده اهمیت می داد و گفته فلاسفه را هم ایشان می پذیرفت.
 عرفا هم در این باره ها خیلی داغ صحبت کرده اند خیلی دقیق صحبت کرده اند و من جمله استاد بزرگوار ما حضرت امام رضوان الله تعالی علیه مخصوصا در کتابهای عرفانیشان به این بحث بدا خیلی اهمیت داده اند و ما هم وقتی که حال داشتیم طلبه بودیم یک کتابی در بدا نوشتیم و ما هم در مقابل آنها یک حرفی راجع به بدا داریم.
 ما بخواهیم بحث بدا را مفصل صحبت بکنیم مثل همان بحث نسخ است که گفتم این چندماه طول می کشد بحث تفسیری است مقدمه بر تفسیر قرآن است لذا بحث نسخ را فشرده از آن رد شدیم.
 این بحث بدا هم چون مربوط به اصول نیست دیگر یک بحث عرفانی یک بحث کلامی یک بحث فلسفی و اصلا مربوط به اصول نیست طردا للباب مرحوم شیخ طوسی در عده مرحوم آخوند در کفایه این بحث را آورده اند لذا ما هم به طور فشرده از بحث رد می شویم اما این مسئله را توجه داشته باشید که این مسئله بدا در کلمات ائمه طاهرین علیهم السلام خیلی به آن اهمیت داده شده در حالی که خیلی به آن اهمیت داده شده اما آن طوری که پرده بر داشته شده باشد ائمه طاهرین علیهم السلام بدا را معنا کرده باشند ما از دردسر نجات پیدا کنیم این هم در روایات ما پیدا نمی شود همین هم مرحوم کلینی وقتی که وارد بحث بدا می شوند می فرمایند این بحث مشکل است این بحث خیلی روایت دارد روایتش را نقل می کنند مثلا هیچ چیزی را به مثل بدا اهمیت نداده اند حالا این بدا چیست که این قدر اهمیت دارد؟ دیگر توی روایات ما نیامده و از عجایب هم هست باید بگویی از اسرار ائمه طاهرین علیهم السلام است یا این که امام صادق علیه السلام می فرماید هر پیامبری از او تعهد گرفته شد بدا، در روایات دیگر می فرماید هر پیامبری همین جور که می گفت خمرحرام است، نه می گفت، اقرار از او گرفته می شد که خمر حرام است اقرار گرفته می شد از او مسئله بدا حالا این بدا چیست؟ و در روایات ما هم این اختلاف برای خاطر همین است که نمی دانم چرا اهل بیت علیهم السلام این مسئله بدا را برای ما شرحش را نداده اند؟ خب می شد مثلا امام صادق علیه السلام به بعضی از شاگردهای خاصشان که ایشان یک شاگردهای خاصی داشتند مسئله بدا را حسابی حرفش را می زدند حسابی می گفتند آنها هم برای ما نقل می کردند حالا اگر مسئله هم از مسئله خاص بوده خواص از آن مسئله استفاده می کردند لذا توی آن مانده ایم همه مانده اند، می گویند خیلی اهمیت دارد استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی خب روی همین روایت ها خیلی اهمیت دارد اما معمولا بحثهایشان بحث های فلسفی بود بحث های این که علم خدا چه علمی است و راجع به بدا یعنی علم ازلی و غیر علم ازلی و این جور چیزها یک مسائل فلسفی می گفتند و بدا را می خواستند تطبیق بکنند با آن مسائل فلسفی مثلا در حالی که مرحوم صدر المتألهین خب ابتکارها دارد در اسفار، یک ارادت خاصی حضرت امام به دو نفر داشتند یکی به صدر المتألهین و من ندیدم در آن مدتی که در خدمت حضرت امام بودم این قدر اهمیت به صدر المتألهین می دهند به شیخ الرئیس نمی دادند، تعریف شیخ الرئیس را این قدر نمی کردند اما یک علاقه یک ارادت خاصی به صدر المتألهین داشتند، یک دفعه در قم تکفیر فلسفه کرده بودند از نجف و قیل و قال و ایشان هم با یک ترسی توی درس اصول می گفتند این بحث ها را نکنید این بحث ها را بگذارید کنار بروید درستان را بخوانید اما این جمله می گفتند که و ما ادریک من صدر المتألهین خیلی لفظ بالاست برای صدر المتألهین.
 یکی هم به مرحوم آقای شاه آبادی آن از نظر فلسفه در حالی که خب می دانید حکمت متعالیه هم فلسفه است هم عرفان، مشحون کرده اما ایشان از نظر عرفانی یک ارادت خاصی به مرحوم آقای شاه آبادی داشتند در حالی که سه چهار سال هم بیشتر آقای شاه آبادی را ندیده بودند آن هم گاهی، این جور نبوده که همیشه پیش آقای شاه آبادی باشند، گاهی، اما خیلی همین طور که توی کتابهایشان وقتی اسم شاه آبادی می آید یک روحی فداه باید پهلوی این اسم گذاشته شده باشد، این دو نفر پیش حضرت امام خیلی اهمیت داشتند اما باز هم می بینیم حضرت امام رضوان الله تعالی علیه در بحث بدا اگر توی اصول بود خیلی موجز از مسئله رد می شدند اگر هم توی بحث های عرفانی بود یک چیزهایی از مرحوم آقای شاه آبادی نقل می کردند از مرحوم صدر المتألهین هم یادم نیست که نقل بکنند اما مرحوم صدر المتألهین در اسفار بحث بدا را خب خیلی عالی کرده اما مبنا عرفان است عرفان اسلامی و بالاخره این مسئله بدا یک مسئله مشکلی شده است و ما هم بخواهیم وارد بحث ها بشویم منافات با این اختصار بحث ما دارد بعد هم اصفهان هم که سرو صدا زیاد است بنابراین ما هم خواه ناخواه همین طوری که مرحوم آخوند به طور موجز گفتند ما هم به طور موجز از مسئله رد می شویم یک حرفی مرحوم شیخ طوسی و مرحوم آخوند دارد این را نقل می کنیم که یک حرف عوامانه و عوامانه یعنی علمی اما عموم پسند، آن بحث فلسفی مرحوم علامه طباطبائی را هم به طور فشرده انشاء الله جلسه بعد نقل می کنم آن بحث حضرت امام را هم که بحث عرفانی است فشرده نقل می کنم آن چه هم که خودم فهمیده ام راجع به بدا نقل می کنم دیگر به طور فشرده بحث ما تمام می شود اگر در مجلس ما افرادی هستند که راستی کنجکاو در این مطالبند دیگر خودشان باید یک جزوه بنویسند جزوه را بدهند به من من از جزوه آنها استفاده بکنم.
 ما خیلی دلمان می خواست اصفهان این جور بشود، این جور بود، اصفهان از نظر فلسفه از نظر عرفان از نظر فقه از نظر اصول مبدء بود نجف از اصفهان سرچشمه گرفت قم از اصفهان سرچشمه گرفت و وقتی که برویم توی تاریخ می بینیم که سرچشمه فضیلت یعنی علم حوزه اصفهان بوده است اگر صاحب جواهر است اصفهانی است اگر هدایه المسترشدین است اصفهانی است اگر عرفان است آخوند کاشی هاست اگر هم فلسفه است بزرگانی در اصفهان مثل مرحوم آخوند حکیم و این ها از اصفهان سرچشمه گرفته اما همه تمام شد و الان اصفهان از نظر فلسفه و عرفان که باید بگوییم یوخدور، هیچ، علیهش هم که چیز می نویسند علیهش هم که کار می کنند علیهش هم که تکفیر می کنند از نظر فقه و اصول هم یوخدور، ما روز اول که آمدیم این جا می گفتیم ای طلبه ها می خواهیم وضع برسد به این جا بگوییم که قال النجفیون مثل مرحوم آقای خویی، قال القمیون مثل حضرت امام قال الاصفهانیون در مقابل آن دوتا یقول انه کذلک این آرزوی ما هم به گور رفت و ما هم می میریم و تمام شد و اما این آرزو برای ما، ما اصلا آمدیم اصفهان برای همین، این آرزو برای ما ناتمام ماند بلکه ضد این آرزو شد.
 مرحوم شیخ طوسی راجع به بدا که مرحوم آخوند هم همین را گرفته اند عوامانه صحبت کرده اند، علمی است خوب است اما همه فهم است بدون دردسر هم هست خوب هم هست درست هم هست گفته اند بدا از نظر لغت یعنی اظهار بعد الاخفا و پروردگار عالم این جوری است که گاهی چیزهایی را نمی گوید چون مصلحت تامه ملزمه هست که نگوید و بعدش گفته می شود آن مصلحت تامه ملزمه که گفته شد این اظهار بعد الاخفاست بعد هم مرحوم شیخ طوسی گفته اند مرحوم آخوند هم در کفایه گفته اند، گفته اند اگر مربوط به تکوین باشد اسمش را می گذاریم بدا، اگر مربوط به تشریع باشد اسمش را می گذاریم نسخ لذا مرحوم شیخ طوسی در عده، مرحوم آخوند در کفایه فرموده اند مثلا قضیه حضرت یونس خب این اظهار بعد الاخفاست یعنی پروردگار عالم می دانست از ازل این که یک یونسی پیدا می شود و این یونس قوم خودش را تبلیغ می کند و این ها هم نمی پذیرفتند و نمی پذیرند و زمینه برای عذاب برایشان پیدا می شود، و به حضرت یونس جدا می گویند عذاب می آید و این ها نابود می شوند او هم بدون اجازه از خدا که گوشمالی حضرت یونس هم از همین است بدون اجازه از خدا از قومش رفت بیرون برای این که سالم بماند و بالاخره رفت توی آن زندان کذایی شکم ماهی 7 روز بعد هم قرآن در سوره والصافات می گوید اگر توبه نکرده بود تا روز قیامت این زندان ابد بود فلولا کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون.
 بعدش حضرت یونس که رفت آثار عذاب را این ها دیدند همه متنبه شدند متوجه شدند یک آخوند کار کرد آن آخوند حرف این آخوند را شنیدند و بالاخره همه متنبه همه متوجه پروردگار عالم عذاب را برداشت خدا آن چه می دانست این بود اما مخفی بود وقتی عذاب را برداشت یا حضرت یونس به قومش برگشت این شد اظهار بعد الاخفاء می گویند اسمش را می گذاریم بدا ، برای این که این مربوط به اصول نیست یک امر تکوینی است یک امر خارجی است بعد مرحوم شیخ طوسی در عده باز هم مرحوم آخوند در کفایه می فرماید همچنین مثل تغییر قبله خب تغییر قبله خدا از ازل می دانست پیامبر اکرم مبعوث به رسالت می شود و بالاخره از مکه رو به بیت المقدس نماز می خواند و بعد می آید مدینه و چند سالی در مدینه رو به بیت المقدس نماز می خواند و یک مانع پیدا می شود یا اقتضا پیدا می شود و بالاخره اقلا بین نماز ظهر و عصر قبله بر می گردد می شود قبله که نماز ظهرش را رو به بیت المقدس خواندند نماز عصرش را رو به مکه خواندنداین خدا همه این ها را می دانست حالا اظهار بعد الاخفا شد مرحوم شیخ طوسی به این می گویند اسمش را بگذار نسخ، این همان است اما اگر تکوین باشد اسمش را می گذایم بدا، اگر در تشریع باشد اسمش را می گذاریم نسخ، هر دو هم از نظر لغت و از نظر اصطلاح یک چیز است و آن چیست؟ اظهار بعد الاخفا یعنی یک چیزی که مخفی بوده پروردگار عالم البته در همان اخفایش هم مصلحت بوده دیگر، بدون مصلحت که خدا کار نمی کند مصلحت تامه ملزمه بوده در اخفا یک وقت هم این مصلحت تامه ملزمه مبدل شد به مصلحت تامه ملزمه در اظهار، شد اظهار بعد الاخفا آن که خدا از ازل می دانست آن که من عقیده دارم پیامبر یعنی ما شیعه ها باید این را بگوییم آن که یقین دارد پیامبر اکرم که این که به آسمانها و این ها نگاه می کرد بعضی از روایات دارد نه این که نمی دانست و امثال این ها، نه، منتظر این بود جبرئیل بیاید و بالاخره پیامبر اکرم را بگوید این نماز را رو به قبله بخوان حالا می گویند که بین نماز بوده این را نمی توانم بپذیرم اما بین الصلاتین بوده ظاهرا نماز ظهر رو به بیت المقدس بوده نماز عصر رو به خانه خدا بوده این ها را پیامبر اکرم از ازل می دانست، حالا خدا از ازل می دانست همه این ها را اما این که بگوید صلاح نبود بگوید یک وقتی صلاح شد آن خفا شد ظهور، آن اخفا شد اظهار اسم این را می گذاریم نسخ یعنی حکمی آمد حکمی دیگر را نسخ کرد اما اگر تکوین باشد اسم این را می گذاریم بدا، آن هم همین است یک چیزی آمد چیز دیگری را زایلش کرد هر دو زایل کردن آن اولی است رو آمدن دومی است اگر تکوین باشد به آن می گوییم بدا اگر تشریع باشد به آن می گوییم نسخ هر دو را از نظر لغت از نظر عموم مردم اسمش را می گذاریم اظهار بعد الاخفا.
 بعد هم که می رویم توی کتابها می بینیم الحمد لله یک اجماع و یک شهرت و اصلا بحث را نه فلسفی کردند و نه عرفانی کردند و نه بحث را جای دیگر بردند و معمولا از زمان شیخ طوسی تا الان همین جوری که مرحوم شیخ در عده و مرحوم آخوند در کفایه مشی فرموده اند دیگران هم همین جور مشی فرموده اند.
 فقط اشکال این جاست که مطالعه کنید تا جلسه بعد ببینیم آیا می توانید این اشکال را جواب بدهید یا نه؟ این فرمایش اصلش درست است خیلی عالی است و عوام پسند هم هست عموم پسند هم هست احتیاج به اصطلاحات فلسفی هم نداریم احتیاج به اصطلاحات عرفانی هم نداریم و مثل همان فقهمان مثل اصولمان ساده طلبه فهم عالی مرحوم شیخ طوسی مسئله را حل کرده اند مرحوم آخوند هم تبعا لشیخ طوسی مسئله را حل کرده اند.
 اما اشکال این است آن روایت ها با این جواب نمی خواند برای این که آن که شیخ طوسی آن که مرحوم آخوند می گویند از ضروریات است همه می فهمند الا سنی نفهمد سنی خدا را اصلا یک چیزهایی درباره خدا می گوید که خب طوری نیست نسبت جهل هم به خدا می دهد نسبت جهل به پیامبر هم می دهد پیامبر را هم ساهی می داند هم جاهل می داند هم معصیت کار می داند، کاری به سنی نداشته باشید شیعه، این حرفهایی که مرحوم شیخ طوسی می زنند این حرفهایی که مرحوم آخوند می زنند پیش شیعه یک امر ضروری است خب وقتی یک امر ضروری شد با روایات ما که هر نبی آمد از آن اقرار به بدا گرفتند این قضیه بدا در میان همه انبیاء مشهور بود هیچ مسئله ای به مثل مسئله بدا اهمیت داده نشده در اسلام عزیز این ها با این ضرورت جور نمی آید برای این که اظهار بعد الاخفا یعنی تکوینی که گفتند تشریعی که گفتند همه این ها را همه طلبه ها می دانند همه می دانند، همه افرادی که سروکار با رساله ها و سروکار با منبر ها یعنی متقید به ظواهر شرعند می دانند این دیگر ما عظم الله امرا بمثل البدا همه انبیاء اقرار گرفته شده اند برای بدا این حرفها دیگر یعنی چه؟ لذا حرف خوب است از ضروریات هم هست اما این را بگوییم آن بدای در روایات اهل بیت با این ضرورتی که عرض میکنم جور نمی آید حالا یک فکری بکنید، روز شنبه و یکشنبه هم که تعطیل است چون که رسم است، مانعی ندارد که طلبه ها اعتکاف هم بکنند موقع درس هم بیایند بیرون درسشان را بخوانند اعتکافشان را هم بکنند این ها که اشکال ندارد این قدر بیرون رفتن.
 اما بالاخره اعتکاف رسم شده خیلی چیز خوبی است شماها هم که معمولا اعتکاف نمی روید اما چیز خیلی خوبی است و منافات با درس هم ندارد اما حالا بالاخره بنا شده ایام اعتکاف تعطیل باشد بنابراین شنبه و یک شنبه تعطیل بحثمان روز دوشنبه انشاء الله.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo