< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/04/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : مجمل و مبین
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 در باب مجمل و مبین حرف سومی که زده شده است این که مجمل و مبین منقسم می شود به حقیقی و عارضی گاهی لفظ مجمل است مثلا مثل الف لام را خب ذات این غیر ظاهر المعناست معنایش را نمی دانیم متکلم هم معنایش را برای ما نگفته خب این مجمل است یعنی معنایش معلوم نیست به این می گویند حقیقی مجمل حقیقی گاهی مجمل مجمل حقیقی نیست مجمل عرضی است مثلا همسایه بد او را بد کرده رفیق بد او را بد کرده مثل مخصص متصل اگر آن مخصص متصل مجمل باشد دیگر خواه ناخواه عام ما مجمل می شود گفته اکرم العلماء الا الفساق منهم و این فاسق را نمی داند چیست؟ آیا گناهان صغیره را کسی به جا بیاورد فاسق است؟ فاسق نیست؟ آیا اگر کسی خلاف مروت داشته باشد فاسق است؟ فاسق نیست؟ و بالاخره لفظ فسق را از نظر لغت یا از نظر شرع نمی داند دیگر خواه ناخواه اکرم العلماء الا الفساق منهم اکرم العلماء می شود مجمل اما اجمالش اجمال عرضی است نه اجمال ذاتی یعنی خود علماء را می داند معنایش چیست؟ اما آن همسایه بد آن مخصص مجمل این را بدش کرده مجملش کرده است حالا مثالی که زده اند به همین مثال مخصص متصل مجمل مثال زده اند ولی مثال زیاد دارد عکس قضیه هم می شود کلمه فسق را می داند این است که اگر کسی گناهان کبیره به جا بیاورد یا گناه کبیره ای به جا بیاورد لا ابالی در صغائر باشد توی اجتماع مروت نداشته باشد این فاسق است این را می داند اما العلماء را نمی داند عالم دینی است یا هر علمی اکرم العلماء الا الفساق منهم آیا مراد از این علماء یعنی علمای دین یا این که هر کسی که دانشمند باشد خب الا الفساق منهم ضربه می خورد دیگر همین جور که اکرم العلماء مجمل است الا الفساق منهم هم مجمل می شود اما اجمال عرضی.
 بعضی اوقات هم در مفردات است یک لفظی خود به خود معنایش را می داند اما این لفظ واقع شده بین یک معانی مجملی دیگر خواه ناخواه آن معانی مجمل آن جلو و عقب این لفظ، لفظ را مجملش می کند ذاتا مجمل نیست اما جلو و عقب این لفظ لفظ را مجمل می کند گاهی هم نه خود مفرد مجمل است، مجمل است یعنی معنایش را نمی دانم یعنی چه؟ حالا یا کثیر الاحتمال است یا اصلا اگر حرف من را روز اول پذیرفته باشید این که کسی که معنای چیزی را نداند این را هم به آن می گویند مجمل خب معنایش را نمی داند وقتی معنایش را ندانست می گوید مجمل اما مجمل ذاتی است نه عرضی لذا توی روایات ما توی آیات ما ما مجمل بالذات و مجمل بالعرض، حالا بالذات نمی گویند می گویند مجمل حقیقی، مجمل حقیقی و مجمل عرضی زیادداریم حالا این ها به مخصص متصل مثال زده اند شما به مخصص منفصل هم می توانید مثال بزنید، روایت از نظر معنا خیلی خوب است اما معارض دارد وقتی معارض پیدا کرد دو تا معارض با هم اجمال پیدا می کند هر دو می شوند اجمال بالعرض اگر این معارض نبود روایت را خوب می شد معنایش بکنیم، نه ، بروید بالاتر معارض نیست اما طلبه است روی آیه شریفه یا روی روایت احتمالها می دهد از همین جهت هم بعضی اوقات یک چیزی برای یک کسی مبین است برای یک کسی مجمل، آن احتمالها می گوید این روایت را متشابه می کند، به مخصص متصل هم مثال نزنید مخصص منفصل هم همین است برای این که در مخصص منفصل می گوید اکرم العلماء این را معنایش را خوب می داند یعنی چه، یک دلیل دیگری که ربطی به این ندارد می گوید لا تکرم الفساق منهم این فاسق را نمی داند چیست؟ وقتی ندانست اکرم العلماء را نمی داند معنایش چیست و نمی دانم چرا مرحوم آخوند یا دیگران مثال زده اند به مخصص متصل؟ نه، این اجمال عرضی در مخصص منفصل هم می آید برای این که اکرم العلماء یک دلیل دیگر می گوید لا تکرم الفساق منهم خب لا تکرم الفساق منهم را نمی دانم اکرم العلماء را نمی دانم حالا چکار بکنم؟ بر می گردد به آن بحث اصولی که خب از لا تکرم الفساق منهم قدر متیقن بگیر وقتی قدر متیقن گرفتی بگو اکرم العلماء الا الفساق از افرادی که کبیره به جا می آورند بالاخره این ها تصرفات طلبگی است و الا چنانچه بعضی از بزرگان می گویند مخصص عام را مجمل می کند می خواهد متصل باشد می خواهد منفصل باشد آن بحث مشکلی که در اصول سابقا کردیم حالا شما این را نگویید شما بگویید مخصص منفصل عام را از کار نمی اندازد اما مشهور شده مخصص منفصل عام را مجمل نمی کند فرق است؟ به این که از کار نمی اندازد یا مجمل نمی کند در مخصص متصل حرف این است که آیااین اکرم العلماء را از کار می اندازد یا مجمل می کند؟ این ها با هم خیلی تفاوت دارد دیگر گاهی من نمی توانم تمسک بکنم اما مجمل هم نیست مثل اکرم العلماء الا الفساق منهم همین مثالی که زدند توی اصول که الان بحث ماست گفتند الا الفساق منهم می آید اکرم العلماء را مجمل می کند من عرض می کنم مجملش که نمی کند از کار می اندازدش، به عموم عام دیگر نمی توانید عمل بکنید و الا مجمل یعنی غیر ظاهر المعنا اکرم العلماء غیر ظاهر المعنا نیست خب معنایش را خوب می دانید یعنی چه؟ ولی آن الا الفساق منهم آمده نمی توانی به عموم اکرم العلماء عمل بکنی در مخصص منفصلش هم همین است کاری به عام و مخصص نداشته باشید اصلا بروید در حرفهای دیگر در مفردات در تعارض ها در اعراض اصحاب از روایت خب یک روایت ظاهرالدلاله از نظر سند اشکال ندارد از نظر معنا اشکال ندارد اما نمی شود به آن عمل بکنیم چرا نمی شود؟ اعراض اصحاب روی آن است خب وقتی اعراض اصحاب روی آن است خب این اجمال ذاتی نیست اجمال عرضی پیدا کرد متشابه شد عرضا مجهول شد عرضا مجمل شد عرضا به روایت که نمی توانم عمل بکنیم در حالی که ظاهر الدلاله است لغاتش را خوب می فهمم سندش را خوب می فهمم دلالتش از نظر عرفی خیلی خوب است اما روایت را کنارش می زنم چرا؟ می گویم اعراض اصحاب روی آن است اصحاب به این روایت عمل نکرده اند لذا من هم نمی توانم عمل بکنم اعراض اصحاب این روایت را متهم می کند معنای متهمه یعنی اجمال عرضی اما نفرموده اند حالا روی این عرضی که کردم یک فکری بکنید تا فردا که چرا بزرگان این ها را که من گفتم نمی گویند اجمال عرضی؟ اعراض اصحاب را خب همه می گویند همه قدماء هم متأخرین ندیدم کسی اشکال بکند خب مرحوم آقای خویی رضوان الله تعالی علیه آن هم اصولی نه فقهی اعراض اصحاب را پشمی به کلاهش نمی داند اما بارها و بارها در فقه دیده ام مرحوم آقای خویی با اعراض اصحاب روایت را از کار می اندازد می گوید این روایت معمول به عند الاصحاب نیست خب حالا معنای اجمال کدام است؟ معنای اجمال آن است من به روایت نتوانم عمل بکنم این جا هم به روایت نمی توانم عمل بکنم اجمال ذاتی نیست اما اجمال عرضی که هست مجهول ذاتی نیست اما مجهول عرضی که هست.
 عین این حرف شما در مخصص متصل هم می آید اکرم العلماء که هیچ اشکال ندارد از نظر لغت از نظر معنا از نظرمتفاهم عرفی اما به آن نمی توانم عمل بکنم چرا؟ همسایه بد دارد مخصص متصل الا الفساق منهم فساق را نمی دانم چیست؟ همین جا را گفته اند مجمل عرضی، می گویم آقا اکرم العلماء یک دلیل دیگر می گوید لا تکرم الفساق منهم اکرم العلماء را که می دانم معنایش چیست اما لا تکرم الفساق منهم را معنایش را نمی دانم چیست؟ خب در این جا مجمل می شود یا نه؟ اجمال عرضی است اجمال شد می گوید قدر متیقن بگیر بالاخره این قدر متیقن گرفتن یعنی چه؟ یعنی اکرم العلماء یک دلیل دیگر می گوید لا تکرم الفساق منهم بالاخره به این اکرم العلماء عمل می کنم اما به قدر متیقنش می شود اجمال عرضی همین جور که در متصل هست در منفصل هم هست هر چه در منفصل گفتیم در متصل می گوییم هر چه در متصل گفتیم در منفصل می گوییم یک قدری برو بالاتر هر چه در مخصص گفتیم در آن روایتی که به آن نمی شود عمل کرد برای خاصر تعارض آن روایتی که به آن نمی شود عمل کرد برای اعراض اصحاب آن روایتی که نمی شود به آن عمل کرد برای خاطر این که با قواعد فقهی ما جور نمی آید خب همه اش بر می گردد به این که این ر وایت ها را به آن عمل نمی شود کرد در حالی که ظاهر الدلاله است یکی را می گوییم اعراض اصحاب یکی را می گوییم که این خلاف قاعده است و یکی را هم می گوییم برای خاطر این که این مخصص اجمالش سرایت کرده به این، همه اش یک جور شد، یک جور شد به این معنا که از نظر عمل همه مثل هم است از نظر ظهور آن همسایه بد این را بدش کرده رفیق بد این را بد کرده، خیلی خوب اگر از رفیق بد مخصص متصل شما مجمل درست بکنید ما هم از مخصص منفصل هم حجره اش نیست اما عصر به عصر هم می آید یک گعده توی حجره ناگهان چه بلایی به سر این طلبه در می آورد فاسق فاجر غیبت کن منحرف این چه فرقی می کند که هم حجره اش باشد یا گاهی بیاید؟ چه فرقی می کند مخصص متصل باشد یا منفصل باشد؟ شما مجملش می گویی برای این که به آن نمی توانی عمل بکنی حالا که مجملش می گویی نمی توانی به آن عمل بکنی مخصص متصل همین است مخصص منفصل همین است اعراض اصحاب همین است و اعراض با قواعد فقهیه همین است و تعارض هم همین است به آن نمی شود عمل بکنیم.
 مخصص متصل هم همین است اکرم العلماء را هیچ اشکال توی آن نداریم حسابی می فهمیم علما یعنی علمای دین انما العلوم ثلاثه علم به احکام علم به اعتقادات علم به اخلاق و ما سویهن فضل خب این را می دانم اکرم العلماء را الف و لام هم الف و لام استغراق است آن را هم می دانم اما همسایه بد این را مجمل کرده اهل اصول همین جا به آن گفته اند که به تو نمی شود عمل کرد برای این که اجمال عرضی داری، اجمال عرضی چیست؟ مخصص متصل، به این آقایان عرض می کنم آقا مخصص منفصل هم همین جور است برای این که مخصص منفصل هم اکرم العلماء را اجمال بالعرضش می کند اگر قدر متیقن گیری بخواهی بکنی توی هر دو قدر متیقن گیری باید بکنی اگر هم بخواهی راستی معنا بفهمی مخصص متصل نمی گذارد مخصص منفصل هم نمی گذارد یعنی اجمال عرضی هر دو هست، نه، توی مخصص توی خلاف شهرت و خلاف اجماع و تعارض و اعراض اصحاب و همه این ها از یک وادی است همه این ها می شود اجمال عرضی.
 در مخصص منفصل مگر ظهور را می گیرید، هیچ، به ظهور نمی شود عمل کرد یعنی مجمل است در اکرم العلماء ظهور هست اما آن مخصص منفصل به این ظهور می گوید عمل نکن دیگر اکرم العلماء لا تکرم الفساق منهم و لو این که ربطی به هم هم ندارد اما بالاخره لا تکرم الفساق منهم می گوید به این ظهور عمل نکن حمل عام بر خاص بکن مخصص متصلش همین است مخصص منفصلش هم همین است هر دو اجمال بالعرض، لذا این که بعضی ها گفته اند اصلا ما مثال نمی توانیم و پیدا بکنیم الا در مخصص متصل می گوییم نه، اجمال عرضی زیاد است و ما طلبه ها توی روایات اهل بیت همیشه دچار همین اجمال بالعرضیم حالا اجمال بالعرض گاهی به واسطه تخصیص است یک روایات، گاهی به واسطه اعراض اصحاب است از خود، روایت گاهی به واسطه اعراض اصحاب نیست اما با قواعد فقهیه ما جور نمی آید و امثال این ها بالاخره عمل به روایت نمی توانم بکنم، عمل به روایت نمی توانم بکنم چرا؟ اجمال عرضی اسمش را می گذاریم متشابه عرضی اسمش را می گذاریم ذاتا که متشابه نیست عرضا متشابه است متشابه عرضی یا اجمال عرضی مجهول عرضی همین هاست که نتوانم به ظهور، ظهور هست، ظهور هست به ظهور نمی توانم عمل بکنم لذا این منحصر به مخصص متصل نمی شود.
 حالا بحث بعد ما این است که این مجمل را گفته اند اجمال فردی اجمال جمله ای اجمال نسبی می خواستم امروز درباره‌اش صحبت کنم دیگر وقت گذشت انشاء الله برای فردا.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo