< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شهرت فتوایی

دیروز عرض کردم شهرت را منقسم کرده اند به اقسامی یکی شهرت روایی مختص به آن جاست که یک تعارضی در کار باشد مثلا گفته است تسبیحات اربعه در رکعت سوم و چهارم سه مرتبه است یک دلیل گفته استیک مرتبه، این دو تا روایت با هم تعارض می کند قاعده تساقط است وقتی تساقط است رد الی الاصل اصل در این جا اقتضا می کند یک مرتبه برای این که اقل و اکثر است نمی دانیم سه مرتبه واجب است یا یک مرتبه؟یک مرتبه اش را می دانم واجب است دوم و سوم را نمی دانم واجب است یا نه؟رفع ما لا یعلمون، به آن می گویند تعارضا ساقطا رد الی الاصل این در همه جا چنین است.
اما در روایت اهل بیت گفته اند تساقط نه آن وقت چه بکنیم؟گفته اند اگر مرجحی توی کار است مرجح اگر مرجح توی کار نیست فاذا فتخیر و این که دو روایت را بخواهیم طرد بکنیم طرح بکنیم فرموده اند نه،این تعبد است شاید هم اهمیت دادن به روایات اهل بیت علیهم السلام است.
مرجح معمولا مرحوم شیخ انصاری و دیگران سه تا مرجح درست می کنند یکی شهرت روایی یکی موافق با کتاب یکی مخالف با عامه دیگر بعدش فاذا فتخیر.
و اماما از روایت ها استفاده می کنیممطلق مرجح،اگر دو تا روایت با هم تعارض کردند اگر یک ترجیحی حالا قرآنی روایی عقلی عرفی یک ترجیحی توی کار باشد آن مقدم است ولی شیخ انصاری نفرموده اند دیگر.
حالا آن که الان بحثمان است این است اول مرجح روایت،سؤال می کند دو تا روایت از شما به ما رسیده این دو روایت با هم مزاحم است چه بکنیم؟حضرت فرمودند خذ بما اشتهر بین اصحابک ودع الشاذ النادر فان المجمع علیه لا ریب فیه،می شود شهرت روایی.
بنابراین اگر مثلا چهار تا روایت صحیح السند ظاهر الدلاله دلالت می کند بر این که تسبیحات اربعه یک مرتبه واجب است اما یک روایت صحیح السندظاهر الدلاله می گوید سه مرتبه واجب است امام علیه السلام فرمودند که بگو سه مرتبه واجب است آن روایات آن چهار تا روایت که به آن می گوییم شهرت روایی آنها را بگیر،آن تک را اسمش را امام علیه السلام فرموده دع الشاذ النادر آن را رها بکن.
این بحث دیروز بود که دو تا ایراد روی بحث دیروز داشتیم یکی این که اگر چهار تا روایت یک طرف یکی یک طرف این روایت تکی مثل متهم می شود و حجیت خبر واحد خیال نمی کنم آن را بگیرد لذا تمیز حجت از لا حجت می شود و شاید هم این دع الشاذ النادر مراد امام همین باشد یعنی تمیز حجت از لا حجت، نه این که حجت است و آن چهار روایت مقدم بر آن است.
یک حرف هم از حضرت امام داشتیم که حضرت امام می فرمایند خب آن جا که شهرت روایی است باید شهرت فتوایی هم باشد برای خاطر این که اگر شهرت فتوایی نباشد این چهار تا روایت است اما فتوی روی آن نیست خب این فیه کل الریب بنابراین شهرت روایی را حضرت امام می گفتند این مرجح است این حجت است آن جا که شهرت فتوایی با آن باشد و الا اگر شهرت فتوایی با آن نباشد به عکس عمل می شود ترجیح می شود مال آن یک روایت،نه مال آن چهار روایت.
قسم دوم شهرت شهرت فتوایی است شهرت فتوایی معنایش این است که مشهور در میان اصحاب یک چیزی یک فتوایی داده اند و دلیلی برای این فتوی به حسب ظاهر نیست مثلا مثل قیام متصل به رکوع، قیام متصل به رکوع خب دلیلی نداریم یک روایت نداریم بگوید که از واجبات نماز قیام متصل به رکوع است.
ومعنای قیام متصل به رکوع این نیست که در میان مردم مشهور است حتی بعضی اهل علم هم دیده ام یک اهل علمی آمده بود مسئله می گفت برای مردم من هم نشسته بودم چهار تا مسئله گفت هر چهار تا مسئله را اشتباه گفت، یکی همین قیام متصل به رکوع،گفت قیام متصل به رکوع معنایش این است که وقتی حمد و سوره تمام شد یک مکثی بکن بعد برو به رکوع اگر این مکث را نکنی نمازت باطل است این قیام متصل به رکوع نیست.
قیام متصل به رکوع یک چیز قهری است گاهی واقع می شود خود به خود گاهی نمی شود اصلا نه نیت است نه فعل است نه قول، حمد و سوره تمام شد حالا باید برود به رکوع اشتباه کرد رفت به سجده اگر سرش رسید به مهر نمازش باطل است برای این که رکوع به جا نیاورده است و وقت رکوع هم گذشته اما اگر پیشانی به مهر نرسیده سر روی زمین نگذاشته یادش آمد این یک دفعه پا می شود می ایستد می رود به رکوع قیام متصل به رکوع آمده یعنی رکوعش با قیامش اتصال به هم پیدا کرده است یک دفعه نه نیم خیز پا می شود تا می رسد به رکوع، تا ذکر رکوع را بگوید می گویند نماز باطل است چرا باطل است؟برای این که رکوعش متصل به قعود بوده نه متصل به قیام و رکوع باید متصل به قیام باشد.
لذا یک چیز قهری است گاهی خود به خود واقع می شود گاهی هم خود به خود واقع نمی شود نه نیت است که بعضی گفته اند نه فعل است که آن مکث باشد که بعضی گفته اند و نه چیز دیگر.
بعضی گفته اند نه فقهاء بعضی از افرادی که مسئله بلد نیستند.
قول همه فقها ء که قیام متصل به رکوع گفته اند این مرادشان است لذا قیام متصل به رکوع کمهم پیدا می شود ترک بشود همین مثالش این که همین جاهاست مثلا حمد وسوره اش تمام شده آمد برود به رکوع افتاد روی زمین پایش گرفت به عبایش و خورد زمین حالا یک دفعه پا می شود می ایستد می رود به رکوع رکوع را به جا می آورد قیام متصل به رکوع آمده اما یک دفعه دیگر حالش را ندارد پا شود بایستد همان که نشسته از حال نشستن می رود به رکوع نیم خیز به حد رکوع می رسد تا ذکر رکوع را می گوید نمازش باطل است چرا؟برای این که رکوعش متصل به قعود شده نه متصل به قیام.
بنابراین معنای قیام متصل به رکوع یعنی نشستن شما با رکوع شما نمی شود متصل باشد قیام شما با رکوع شما باید متصل باشد و گاهی در صورت نسیان و گاهی در صورت اضطرار و امثال این ها که مثالش را زدم پیدا می شود کم است که قعود با رکوع متصل به هم می شوند نماز باطل است و باید قیام متصل به رکوع باشد.
این دلیل برایش نداریماما مسلم پیش اصحاب است یعنی ندیدیم یک کسی بگوید قیام متصل به رکوع از واجبات نیست خب این قیام متصل به رکوع به آن می گویند شهرت فتوایی،حالا اگر همه گفته باشند می شود اجماع اگر همه نگفته باشند می شود شهرت که معمولا این اجماع ها هم این جوری است عدم خلاف است یعنی بر می گردد به شهرت،یک هفت هشت ده نفر گفته اند ما بقی هم ساکت مانده اند اسمش را گذاشته اند اجماع منقول و الا اجماع منقول به این معنا که همه فقهاء از قدماء و متأخرین یک چیزی را گفته باشند این علی الظاهر یا نیست یا کمیاب است معمولا شهرت شهرت فتوایی است یعنی بعضی اوقات مثل همین قیام متصل به رکوع بعض اوقات این جوری است یک چیزی را مشهور در میان قدماء گفته اند اما دلیلی برایش ندارند به آن گفته اند شهرت فتوایی یعنی فتوی روی این قول است.
حجت است یا نه؟گفته اند حجت نیست یعنی همین جوری که مرحوم شیخ در فرائد بعدش هم دیگران من جمله مرحوم آخوند در کفایه اجماع را بالاخره درستش کرده اند حالا یکی حدسی شد و یکی کشفی شد و یکی لطفی یکی دخولی بالاخره اجماع را از ادله قرار دادند اما به شهرت که می رسند می گویند دلیلی بر حجیت شهرت نداریم بنابراینشهرت فتوایی حجت نیست.
در حالی که مسئله از نظر صغری و از نظر کبری هر دو مخدوش است،از نظر صغری مخدوش است برای این که این اجماع ها یی که توی فقه ماست این ها همه شهرت است نه اجماع برای این که خیلی از آنها عدم الخلاف است یعنی نگفته اند نه این که گفته اند یا خلاف گفته اند،نه،همین که رسم مرحوم شیخ انصاری در مکاسب هست زیاد است می گویند بلا خلاف،بعضی ها هم می گویند بلا خلاف اجده این رسم مرحوم شیخ در مکاسب است،می گویند دلیلی برای حجیت این نداریم.
ما می گوییم آقا اجماع هایی که شما درست کردی مثلا گفتی کاشف از نص معتبر است دلیلش هم این بود چه جور می شود هفت هشت نفر یک حرفی بزنند بدون دلیل؟ پس این هفت هشت نفر که حرفی زده اند کشف می کنیم این که نص معتبری پیش این ها بوده به ما نرسیده این دلیل اجماع است.
خب همین دلیل اجماع در شهرت هم می آید یعنی می بینیم هفت هشت ده نفر مثل مثلا سید مرتضی ها و شیخ مفید ها و شیخ طوسی ها یک حرفی زده اند یک فتوی داده اند حالا که این فتوی را داده اند می گوییم آقا اینها همین جوری فتوی داده اند؟این که معقول نیست پس یقین پیدا می کنیم یک روایت معتبری نص معتبری پیش این ها بوده این روایت به ما نرسیده خب همان که در اجماع می گویی در شهرت هم همین هست اگر لطفی شدی تقریر لطفی کن برای شهرت اگر کشفی شدی تقریر کشفی کن اگر حدسی شدی تقریر حدسی کن اگر هم حرف ما را زدی تبعا لاستاد بزرگوارمان آقای بروجردی که آقا این اجماع ها آن جاهایی که راستی اجماع گنگ باشد بلا مدرک باشد کاشف از نص معتبر است یعنی یقین پیدا می کنیم یک نص معتبری پیش اصحاب بوده به ما نرسیده،لذا آن اجماعی که آنها گفته اند دلیلش همین است که کاشف از قول امام،می گویم خب شهرت هم کاشف هم از قول امام چه فرقی می کند؟
شهرت فتوایی یعنی گنگ این معنای شهرت فتوایی است،شهرت روایی که نمی خواهیم بگوییم، شهرت فتوایی که قسم دوم از شهرت است یعنی عده ای فرموده اندهیچ دلیل برایش نیست بلکه به عکس است به این می گوییم شهرت فتوایی همین است که حضرت امام رضوان الله تعالی علیه در شهرت روایی می گفتند نمی شود که فتوی طبقش نباشد برای این که اگر فتوی طبقش نباشد اعراض اصحاب است از روایت ها.
لذا معنای شهرت فتوایی یعنی یک فتوی بلا مدرک از مشهور اصحاب گفته اند حجت نیست دلیل بر حجیت نداریم و ما عرض می کنیم آقا دلیل بر حجت داریم همان که شما راجع به اجماع می گویید همان تقریر را ما راجع به شهرت می کنیم شما راجع به اجماع چه می گویید؟می گویید که قدماءیک قولی گفته اند و مدرکی ندارند گتره ای که نمی شود بگویند پس کاشف از قول امام است کاشف از نص معتبر است همین حرف را ما می گوییم مشهور در میان قدماء یک چیز گفته اند معارض هم نداریم گتره ای که نمی شود بگویند پس کاشف از نص معتبر است همین طور که راجع به اجماع می گویید ما هم راجع به شهرت می گوییم.
این از نظر صغری از نظر کبری هم اصلا تمام این اجماع هایی که این ها می فرمایند همه این ها شهرت است برای این که یک جا پیدا کنیم همه فقهاء را این را شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه در فرائد هم می فرمایند که ما همه فقهاء را پیدا کنیم یک قولی داشته باشند و مدرک بر آن نباشد تا بگوییم اجماع این خیلی قلیل است بر می گردد به این که اصلا اجماع هایی که در فقه ماست و ما در اصول روی آن بحث می کنیم همه این ها شهرت فتوایی است نه اجماع فتوایی.
و علی کل حال این که از نظر ما شهرت روایی که صحبت کردیم حجت است بلکه گفتیم تمیز حجت از لا حجت است شهرت فتوایی هم مثل اجماع ما گفتیم حجت است برای این که کاشف از قول امام یا کاشف از نص معتبر است.
بحث فردایمان راجع به شهرت عملی است و معنای شهرت عملی این است که یک روایت ضعیف السند عده ایعمل به این روایت کرده اند آیا جبر سند می کند یا نه؟ مرحوم آقای خویی می گویند نه اما البته مرحوم آقای خویی اختلاف دارند، دیدم من گاهی جبر سند به عمل اصحاب را ایشان می فرمایند پشمی به کلاهش نیست بعضی اوقات همحسابی پشم به کلاهش می گذارند و می فرمایند جبر سند به عمل اصحاب می شود بحث فردایمان راجع به این است جبر سند به عمل اصحاب.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo