< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله حجیت خبر واحد، آیه نباء

بحث دیروز یک بحث فوق العاده مشکلی است و بی نتیجه اما شیخ بزرگوار فرموده اند و بعد بحث آمده در کتابها و متأسفانه در کتابها بحث مشکل تر شده است.
بحث این بود که شیخ بزرگوار فرموده بودند که ادله حجیت خبر واحد مثل آیه نباء مختص آن جاست که بین راوی و امام علیه السلام فاصله نباشد و اما اگر بین راوی و امام فاصله شد این روایت دیگر حجت نیست، ادله حجیت خبر واحد دیگر این روایت را نمی گیرد. یک چیزی که انسان از گفته اش استیحاش می کند روش شیخ انصاری در کتابهای فقیهشان این قول را رد می کند برای این که روایتی که راوی از امام باشد و واسطه نخورد ما اصلا در روایاتمان نداریم، دیروز می گفتم ممکن است قرب الاسناد را کسی حجت بداند ما هم حجت می دانیم حجت بداند اما بالاخره آن هم دو سه تا واسطه می خورد گاهی دو تا گاهی سه تا و شیخ بزرگوار خب عمل می کنند به روایات اهل بیت در حالی که غالبشان هفت هشت تا واسطه دارد، بیش از این ها، همین جمله کافی عده من اصحابنا همین جا چهار تا راوی است، کلینی رضوان الله تعالی علیه چهار تا را حذف کرده اند آن پنجمی را آورده اند آن چهار پنج تا دیگر تا می رسد مثلا به محمد بن مسلم یا برسد به زراره عن ابی عبدالله علیه السلام، از این جهت اصلا اگر شیخ بزرگوار این شبهه را نمی کردند خب خیلی بهتر بود یک شبهه ای که نمی توانند هیچ جا پیاده اش بکنند.
و شبهه ایشان این است که گفته اند که خبر واحد اگر واسطه نخورد خب ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا می گوید صدق العادل، امام صادق سلام الله علیه بار می کند بر این صدق العادل بر این موضوع نماز جمعه واجب است، خب این خیلی خوب است یک حکم داریم و یک موضوع ترتب الحکم علی الموضوع ببینم امام علیه السلام راجع به مسئله چه فرموده؟.
و اما اگر واسطه بخورد قال الکلینی رضوان الله تعالی علیه عن عده من اصحابنا حالا تا برسد به آن جا عن ابی عبدالله علیه السلام خب این ها را باید درستش بکنید با چه می خواهید درستش بکنید؟ با ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا با ادله حجیت خبر واحد خب این صدق العادل است یعنی وجوب تصدیق قول کلینی وجوب تصدیق قول کلینی همان موضوع صدق العادل است حکم صدق العادل است موضوع صدق العادل است، یک دفعه می گوید نماز جمعه واجب است حکم آن است اما یک دفعه نمی گوید نماز جمعه واجب است می گوید صدق العادل این حرف کلینی را، خب صدق العادل موضوع است حکم هم صدق العادل است می شود اتحاد حکم و موضوع، گاهی ایشان می فرمایند اتحاد حکم و موضوع محال است گاهی هم می فرمایند دور است موضوع متوقف بر حکم است حکم متوقف بر موضوع است این خلاصه حرف مرحوم شیخ است.
آن وقت مرحوم شیخ به این هم اکتفا نکرده اند شبهه روی شبهه که مرحوم آخوند هم شبهه روی شبهه را نقل کرده اند گفتم از جاهایی که کفایه رساتر از فرائد است همین جاست و مرحوم شیخ انصاری فرموده اند این اشکال ما می آید آن جاهایی که اصلا به امام نرسد مثال می زنند به مفید و صفار که مفید گفت صفار چنین گفته است یک نقل قولی از یک راوی.
باز همین ایراد را این جا هم مرحوم شیخ کرده اند گفته اند اگر بخواهی بگویی قول صفار درست است اتحاد حکم و موضوع می شود دور می شود برای این که موضوع ما صدق العادل است حکم ما صدق العادل است صدق العادل با آن صدق العادل آن موضوع است آن حکم، اتحاد حکم و موضوع، نمی خواهی هم بگو دور، اثبات کردن قول صفار متوقف بر قول خودش است قول خودش متوقف بر صدق العادل است این هم دیگر تقریبا در فرائد اشکال دوم آمده.
خب حالا در فرائد آمده معمولا باید دیگران که آمده اند و فرائد را مختصر کرده اند، فرائد یک دائره المعارف است دیگر، مرحوم شیخ بزرگوار دو تا کتاب دارد دو تا دائره المعارف یکی در فقه یکی در اصول، دائره المعارف در اصول فرائد است و بعضی ها مدعی هستند هر چه بعد از شیخ بزرگوار در اصول گفته شده از شیخ است از یک جای کلمات شیخ گرفته اند و ابتکار کرده اند، بعضی ها این جور مدعی هستند که بعد از مرحوم شیخ ابتکار نیست خب دائره المعارف اصول، یکی هم مکاسب مکاسب هم فقط مختص به خیارات که نیست یک دائره المعارف در فقه است و این دو تا دائره المعارف خیلی خوب است اما زوائدش را اگر زده بودند عالی در می‌شد دیگر.
حالا من جمله این اشکال امروز ما که دو روز است ما را معطل کرده، اصلا متذکر این مسئله نشده بودند نه زمین به آسمان می آمد نه چیزی را حل می کرد برای این که شیخ که ملتزم به اصل اشکال نیستند بعد از مرحوم شیخ هم که کسی نیست که ملتزم به اصل اشکال باشد یعنی کسی را نداریم که بگوید خبر واحد اگر واسطه بخورد حجت نیست اگر واسطه نخورد حجت است اصلا یک چیزی که در عالم اسلام نداریم اصلا نداریم ما در روایات اهل بیت که واسطه نخورد، اما کشش داده اند.
حالا مثل مرحوم آخوند سه تا جواب از شیخ بزرگوار داده که دیروز نقل کردم یکی فرموده که آقا این ایراد شما وارد است وقتی جزئی باشد، و اما اگرصدق العادل کلی باشد دیگر این ایراد شما وارد نیست برای این که تقدم شیئ بر نفس و دور این ها مربوط به وجود است و مربوط به خارج است و این جا صدق العادل کلی است از ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا یک کلی استفاده می شود صدق العادل، دیگر ماییم که آن کلی را تطبیق بر افراد می کنیم آن افراد گاهی یک واسطه است گاهی دو واسطه است گاهی اصلا واسطه نیست گاهی مربوط به روایات است گاهی مربوط به اقوال است این ها دیگر اجزاء آن کلی است که مبتلا به ماست، بنابراین این حرف مرحوم شیخ انصاری سالبه به انتفاء موضوع است.
بالاخره حرف اول مرحوم آخوند این است که آقا این آیه نباء برای ما یک کلی طبیعی درست می کند راجع به حجیت خبر واحد که خود مرحوم شیخ ریخته اند توی قالب گفته اند صدق العادل معنای حجیت خبر واحد ای صدق العادل، خب مرحوم آخوند می فرمایند این صدق العادل یک کلی طبیعی است خارجی که نیست تا ما تقدم شیئ بر نفس درست بکنیم کلی طبیعی صدق العادل این صدق العادل مصادیق دارد توی خارج یک مصداقش آن جا که یک راوی است و امام علیه السلام، یک مصداقش هم آن جا که یک راوی با یک راوی، اشکال دوم یک مصداقش هم این که ده بیست تا واسطه می خورد از کلینی تا امام باقرعلیه السلام این ها همه مصادیق است آن صدق العادل کلی ربطی به مصادیق ندارد این مصادیق ربطی به آن کلی ندارد این حرف اول مرحوم آخوند.
مرحوم آخوند گفته اند که یک حرف دیگر هم هست الغاء خصوصیت شما شیخ می گویید که اگر واسطه نخورد خبر واحد حجت است ما با الغاء خصوصیت می گوییم که اگر واسطه بخورد خبر واحد حجت است با الغاء خصوصیت مثل الرجل یشک بین الثلاث والاربع می گویی المرأه ایضا کذلک.
یکی هم عدم قول به فصل سید مرتضی که خبر واحد را حجت نمی داند همه جا حجت نمی داند شیخ طوسی هم که خبر واحد را حجت می داند همه جا حجت می داند یک کسی پیدا بشود که آن جا که واسطه نخورد حجت بداند آن جا که واسطه بخورد حجت نداند نداریم پس عدم قول به فصل به ما می گوید هر خبر واحدی حجت است.
این خلاصه کفایه است هم رساست هم تکرار مثل مباحثه امروز ما که تکرار شد مرحوم آخوند هم هم رسا هم تکرار اول سه تا اشکال را راجع به آن اتحاد حکم و موضوع مثال می زنند سه تا، دو دفعه راجع به آن جا که اصلا خبر مربوط به امام علیه السلام نباشد نقل قول باشد گفتگو باشد دو دفعه اشکال را نقل می کنند همین سه تا جواب را دو دفعه تکرار می کنند.
و ما دیروز به هر سه تا حرف مرحوم آخوند اشکال داشتیم از قول خود مرحوم آخوند می گفتیم آقا این عدم قول به فصل این را شما قبول ندارید هیچ کس قبول ندارد این عدم خلاف است اگر درست باشد قول به عدم فصل است و قول به عدم فصل در مسئله ما نداریم یعنی نداریم که فقهاء گفته باشند فرقی نیست بین آن جا که واسطه بخورد یا واسطه نخورد اصلا مسئله را کسی متعرض نشده جز شیخ در فرائد، نه قدماء متعرض شده اند نه متآخرین.
الغاء خصوصیت را دیروز می گفتیم مرحوم آخوند کم دارند توی کفایه و اما هر کجا که می خواهند الغاء خصوصیت بگویند می گویند که تنفیح مناط قطعا یعنی ما الغاء خصوصیت اصلا نداریم فرق بین سنی و شیعه همین است سنی الغاء خصوصیت دارد به آن می گویند قیاس ما اصلا الغاء خصوصیت نداریم یک جایی فقیهی یک قطعی پیدا بشود یک اشتراک تکلیفی درست بکند آن وقت بگوید الغاء خصوصیت آن وقت باید بشود الغاء خصوصیت قطعیه و در مسئله ما یک شبهه از شیخ است از کجا می توانیم ما بگوییم الغاء خصوصیت قطعیه؟ این ها را از خود مرحوم آخوند یاد گرفته ایم توی کفایه این دو تا حرفی را که من می زنم بارها فرموده اند و نتیجه هم گرفته اند.
راجع به کلی طبیعی که ایشان فرموده اند ایشان باز هم یاد ما داده اند و آن این است که آقا کلی طبیعی فرق بین کلی منطقی و کلی طبیعی به همین است کلی منطقی این است که ما توی منطق و توی اصول و این ها بحث روی آن می کنیم کاری به افراد نداریم آن کلی که ما روی آن بحث می کنیم ممکن است بیایید توی خارج راستی رنگ خارجیت پیدا می کند دیگر مثل الانسان حیوان ناطق زید می آید توی خارج همان انسان حیوان ناطق، هم انسان هم حیوان ناطق می آید توی خارج به قول حاشیه ملاعبدالله الحق ان الطبیعی بمعنی وجود افراده لذا همان کلی.
بحث ما اصولی ها شما اصولی ها و اهل منطق روی کلی منطقی، کلی با قطع نظر از افراد، افراد ذهنی یا افراد خارجی به آن می گوییم کلی منطقی، آن کلی منطقی می آید توی خارج به عدد افراد کلی داریم لذا اگر مثلا حالا 6 میلیارد جمعیت توی خارج داشته باشیم 6 میلیارد کلی طبیعی داریم توی خارج، دیروز به مرحوم آخوند می گفتم کلی، ما داریم با هم حرف می زنیم اما این کلی ما اگر بخواهد بیاید توی خارج مصداق می خواهد دیگر خب روی مصداقش شما می گویید دور است معنایش این است که این کلی طبیعی توی خارج نمی تواند بیاید مثل الانسان حیوان ناطق حالا یک فردی را از حیوان ناطق بگویید نمی تواند بیاید توی خارج می گویم نمی تواند بیاید توی خارج کلی طبیعی هم نمی تواند بیاید توی خارج راجع به این، برای این که باید مصداق اول درست بشود ثبت العرش ثم انقش ثبت الموضوع ثم ثبت الحکم حکم را بخواهی بیاوری توی خارج شما می گویید خارجش نمی شود دور است می گویم خب کلی اش هم نمی شود دور است، نه دور است اصلا کلی نمی تواند بیاید توی خارج چرا؟ چون فرد ندارد و این که ما کلی طبیعی به قول مرحوم اخوند درست می کنیم ولو این که موضوعش دور است نمی تواند متحقق توی خارج بشود دیروز می گفتیم نمی شود پذیرفت .
نمی خواستم امروز تکرار بکنم امروز یک مباحثه پس دادم یعنی هیچ چیز زاید نداشتم عمر شما را یک ساعت گرفتم یا نیم ساعت گرفتم اما یک مباحثه بود؟ دیگر معنای مباحثه همین است که یک روز شما می گویی یک روز آن یک روز آن از شما استفاده می کند یک روز شما از آن، بحث امروز ما حالا یا متأسفانه یا غیر متأسفانه گردن کیست؟ تقصیر کیست؟ از اول تا آخرش تکرار بود حالا ای کاش شده بود دیگر تمام شده بود هنوز قضیه لنگیم حالا جواب مرحوم شیخ را چه جوری بدهیم؟ این هنوز مانده لذا مجبوریم فردا باز هم در این باره صحبت بکنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo