درس خارج فقه استاد مقتدايي
88/08/23
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله8 «لو ضربه بما لایوجب القتل فاعقبه مرضاً بسببه و مات به»[1] در قتل بالتسبیب گفتیم اگر خود آن فعل کشنده نباشد اما با یک ضمیمهای مثل وضع حال مضروب که ضعیف یا مریض یا بچه است یا وضع حال ضارب یا بوسیله زمان از نظر شدت برودت یا شدت حرارت فعل کشنده میشود. و گفتیم این مورد قتل عمد است و قصاص دارد. در فرض جدید میفرماید اگر با عصا یا سیلی یا لگد که به تنهائی فعل کشنده نیست شخص را مضروب کند و آن شخص با این ضرب بیمار شود و بر اثر بیماری بمیرد مثلا اگر به کمر کسی ضربه بزند و او دیسک کمر بگیرد و یکی از مهرهها جابجا بشود و بعد به سبب آن دیسک کمر بمیرد یا لگد زدن باعث خونریزی شود و شخص بمیرد یعنی ضرب باعث حدوث مرض شد و مرض او را کشت نه آن چوب زدن. آیا قتل عمد است یا قتل شبه عمد؟
فیه قولان: در مسئله دو قول است.
قول اول: عمد؛ گفتهاند مثل همان مثالهای قبل که زدن به وسیله چیزی انجام شد که لایقتل مثله غالبا اما نسبت به وضع حال مضروب یا نسبت به حال ضارب یا نسبت به زمان از نظر حرارت و برودت کشنده بود اینجا هم میگوییم خود ضرب کشنده نیست اما سبب مرضی شد که موجب قتل است و لذا قتل عمد است.
مرحوم محقق[2] ابتدا فرمود «اذا ضربه بعصا مکرراً» اگر به گونهای ضربه را تکرار کرد که نسبت به این شخص ضعیف یا بچه یا پیر یا مریض کشنده باشد قتل عمد است.
سپس در توضیح محل بحث ناظر به عبارت قبلی میفرماید «ولو ضربه دون ذلک» اگر مکرر نزده است بلکه فقط یک دفعه زده است «فاعقبه مرضا و مات» اما ضربه موجب بیماری شد و آن مرض سبب مرگش شد «فالبحث کالاول» حکمش مثل همانجایی است که ضرب مکرر باشد اما فعل ضرب مکرر سبب قتل نیست بلکه این فعل با ضمیمه وضع حال مضروب یا ضارب یا زمان کشنده است. همانطور که آنجا گفتیم قتل عمد است اینجا هم قتل عمد است.
مرحوم شهید[3] در بیان استدلال برای کلام محقق میفرماید «فلان ضربه و ان لمیکن قاتلا غالبا و لاقصده» گرچه جهات و علل مربوط به قتل عمد وجود ندارد یعنی هم قصد قتل ندارد و هم فعل کشنده نیست «الا ان اعقابه للمرض الذی حصل به التلف صیر الامرین بمنزلة سبب واحد» گرچه ضرب به تنهائی کشنده نیست اما ضمیمه شدن بیماری بعد از ضرب باعث شد که ضرب به اضافه و ضمیمه بیماری به عنوان سبب واحد برای قتل باشد یعنی ضرب با وصف متعقب به بیماری آلت کشنده و سبب واحد برای قتل است. یعنی ضرب با این مرض به وجود آمده، دوتایی سبب واحد شدند «و هو ممایقتل غالباً» این سبب به ضمیمه آن مرض یک فعل کشنده است.
و این نظیر ضرب به ضمیمه وضع حال ضعف مضروب است که دوتایی باهم یک سبب کشنده میشدند لذا چنانچه در آن مثال حکم قتل عمد صادق بود در این مورد نیز قتل عمد است و قصاص دارد.
قول دوم: شبه عمد؛ مرحوم شهید پس از بیان استدلال فوق و دفاع از مرحوم محقق؛ با وارد کردن اشکال بر قول محقق میفرماید «لکن فیه الاشکال» و (به نظر ما اشکالش هم درست است و قول دوم در مسئله میشود که بگوییم قتل عمد نیست) مرحوم شهید در بیان ایراد بر قول محقق میفرماید فرق بین این مقام و مثال قبلی (فعل با ضمیمه حال مضروب یا ضارب یا زمان) این است که در آن بحث قبلی فعل کشنده (ولو با ضم ضمیمه) به ضارب نسبت داده میشد یعنی وصف ممایقتل با ضمیمه، متعلق به ضارب بود. لذا میگفتیم فعلی انجام داده است که با ضمیمه حال مضروب یا ضارب یا زمان؛ غالباً کشنده است. اما در محل بحث ضرب فی نفسه کشنده نیست بلکه آن مرضی که بعد از ضرب پیدا شد کشنده است. گرچه با یک واسطه، این فعل مستند به ضارب است اما میگوییم مرض کشنده است چون ضرب مرضی را ایجاد که آن بیماری کشنده است. بنابراین نمیتوانیم بگوییم دو سبب کنار هم به یک سبب تبدیل شد.
اقول: به نظر میآید فرمایش مرحوم شهید درست است و اینجا را نمیتوانیم به مورد قبلی تشبیه کنیم. در آنجا ضرب به ضمیمه وضع حال ضارب یا مضروب یا وضع زمان ضرب کشنده بود ولو نسبت به آدم صحیح و سالم و بزرگ و بالغ کشنده نیست اما همین ضرب نسبت به یک بچه یک ساله یا انسان ضعیف یا در گرما یا سرما کشنده است. اما در محل بحث ضرب سبب ایجاد بیماری شد و آن مرض سببب مرگ گردید پس ضرب کشنده نیست بلکه مرض کشنده است.
مرحوم امام هم قول دوم را قبول میکند و میفرماید «فالظاهر انه مع عدم قصد القتل لایکون عمداً و لا قود»
اگر وقتی که با یک عصا زد قصد قتل داشت گفتیم اگر فعل مما لایقتل باشد اما قصد قتل داشته باشد؛ عمد است ولی فرض ما این است که چوب را که زد نمیخواست بکشد و قصد قتل نداشت اما زدن سبب بیماری شد و بیماری باعث مرگ گردید در اینصورت عمد نیست و قصاص ندارد.
«و مع قصده علیه القود» اگر قصد قتل داشت عمد است و قصاص دارد.
مسئله9: «لو منعه عن الطعام او الشراب» (این مسأله هم بحث زیادی ندارد) اگر کسی را در یک اتاقی زندانی کرد و در را روی او بست و چند روز غذا و آب برایش تهیه نکرد «فمات» و بر اثر تضییق ایجاد شده از گرسنگی یا از تشنگی مرد آیا قتل عمد است یا غیر عمد است؟
قبلاً گفتیم اگر این مدت که در اتاق زندانی میشود ممایقتل غالبا باشد که نوعاً اگر هر انسانی را در این مدت گرسنه و تشنه نگه دارند میمیرد، این فعل ممایقتل غالبا است میخواهد قصد قتل داشته باشد میخواهد قصد قتل نداشته باشد و لذا قتل عمد است و قصاص دارد. «و ان کان مدة یتحمل مثله عادتاً» اگر زمانی در این اتاق او را حبس کرد و مدتش به مقداری نبود که عادتاً و غالباً کشنده باشد بلکه آن زمانی که طعام و شراب را از او دریغ کرد مدتی است که افراد به این مقدار منع از آب و غذا نمیمیرند «لکن اتفق الموت» اما تصادفا این شخص مرد «اَو اعقبه بسببه مرض فمات» یا به خاطر این تضییق ایجاد شده یک حالت استصقاء و عطشی پیدا کرد و با آن مرض از دنیا رفت «ففیه التفصیل بین کون القتل مقصوداً ولو رجاءً» در اینصورت اگر قتل مقصود بود و ولو رجاءً قصد قتل داشت و میگفت من یک روز آب و غذا به او نمیرسانم شاید بمیرد، قتل عمد حساب میشود و قصاص دارد «او لا» اگر قصد قتل نداشت قتل عمد حساب نمیشود.
مسئله10: «لو طرحه فی النار» بحث مفصل دیگری دارد که باید بعد بحث کنیم.
و صلی الله علی سیدنا محمد و ال محمد
[1] السید الخمینی، تحریرالوسیله، ج2، ص459، ط جامعة المدرسین.
[2] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج4، ص972: «الثانية: إذا ضربه بعصا، مكررا ما لايحتمله مثله بالنسبة إلى بدنه و زمانه، فمات فهو عمد. ولو ضربه دون ذلك، فأعقبه مرضاً و مات، فالبحث كالأول. و مثله لو حبسه، و منعه الطعام والشراب، فإن كان مدة لايحتمل مثله البقاء فيها فمات، فهو عمد»
[3] شهید ثانی، مسالک الافهام، ج15، ص70.