< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدائی

88/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما در این بود که اگر شخص،‌دیگری را نگه دارد و شخص دیگر او را بکشد و فرد سومی دیده‌بانی کند،در اینجا گفتیم که حکم این در فتاوای علما است و در روایات نیز آمده است که قاتل حکمش قصاص، و‌ ممسک حکمش حبس ابد است، و حکم دیده‌بان این است که چشمش کور می‌کنند، مطلبی را که مرحوم آیة الله خوئی اضافه کرده‌ بودند را نیز بیان نمودیم و لو روایت دارد، ولی روایتش «معرض عنها»ی اصحاب است،‌دلیل دارد،‌منتها معرض عنهاست و کسی به آن عمل نکرده، حال چند مطلب را باید در اینجا بحث کرد،‌یکی اینکه ممسک کسی را گرفت، حکمش حبس ابد است، شرطش این است که او را برای قتل بگیرد و نگه دارد،یعنی برای اینکه طرف برسد و او را به قتل برساند، و اگر «أخذه لیقتله الغیر»،‌این روایات منصرفش می‌بیند، فتاوای علما همین است، اما اگر این گونه نبود، بلکه از طرف از او طلب دارد و می‌بیند که فرار می‌کند،‌ جلوش را می‌گیرد و می‌گوید طلب مرا بده، نگه‌ داشته است که طلبش را بگیرد، آن دیگری هم رسید و از اینکه این نگهش داشت بود استفاده کرد و او را کشت، به این نمی‌گوییم: ممسک، (أمسکه) پس این شخص آمد و اورا کشت، آن ممسک حبس ابد می‌شود که او را بگیرد تا دیگری او را بکشد،‌اما اگر برای طلب خودش نگه داشته است، حکم چنین کسی حبس ابد نیست. و حکم ممسک را ندارد.

یا اینکه می‌بیند که دو نفر بین خودشان گل آویز شده‌اند و با هم سر یک مالی یا سر یک چیز دیگری اختلاف دارند، یکی از آنها فرار می‌کند، این شخص او را گرفت، منتها فکر می‌کرد که آن طرف فقط یک سیلی یا لگدی به او می‌زند نه اینکه بیاید او را بکشد، یعنی اصلا فکر نمی‌کرد که طرف وقتی آمد،‌او را خواهد کشت، باز حکم ممسک را ندارد، فقط قدر متقین از روایات این است که او را بگیرد برای اینکه طرف او را بکشد، این مطلب در روایت سماعه بود

«قضی أمیر المؤمنین علیه السلام فی رجل شدّ علی رجل لیقتله، با شدت با یک کسی عمل می‌ کرد، با خشونت با او عمل می‌کند تا دیگری او را بکشد، و الرّجل فارّ منه، این آدم هم خودش را از دست او رها کرد و فرار نمود، فاستقبله رجل آخر، یک مرد دیگر از مقابل او آمد فأمسکه علیه حتّی جاء الرجل فقتله،او را گرفت تا آن طرف بیاید و او را بکشد، استظهار از روایت این است که او را می‌گیرد که طرف بیاید و او را به قتل برساند، پس اگر او را گرفت،‌أمسکه برای اینکه دین و طلب خودش را از او مطالبه کند،‌یا او را گرفت برای اینکه طرف او را بزند نه اینکه بکشد، در این گونه موارد ممسکی که حکمش حبس ابد است، برای این یک چنین حکمی نیست، یعنی هم از فتاوای علما این استفاده می‌شود و هم از روایات.

مطلب دیگر اینکه می‌گوییم أمسکه،‌امساک لغة ظهور بر این دارد که او را بگیرد،‌یعنی یا دستش را بگیرد، یا بدنش را ‌بگیرد، یا در آغوش او را ‌بگیرد و نگذارد که فرار کند، و لی ظهور در خصوص این ندارد، اگر مثلا در یک اتاقی دو نفر دعوای شان شد،‌یکی می‌خواهد طرف مقابلش را بکشد، او فرار کرد،‌این درب حیاط را بست و مانع از بیرون رفتن او گردید، باز می‌گوییم أمسکه و لو دست هم به بدن او نزده است، همین قدر درب حیاط را بست و نگذاشت که او فرار کند، باز صدق امساک می‌کند،یا فرض کنید با یک طناب او را ببندد، و لو خودش در یک طرف نشسته،اما باز می‌گوییم امسکه پس امساک تعمیم دارد، یعنی اختصاص ندارد به اینکه دست طرف را بگیرد، یا طرف را در آغوش بگیرد، یا از پایش بگیرد، اختصاص به این گونه موارد ندارد، بلکه تعمیم دارد و این موارد را هم می‌گیرد.

مطلب سوم این است که:‌أمسکه لیقتله الغیر، معنایش این است که او را بگیرد تا طرف او را بکشد، یک وقت است که این آدم ‌، او را بغل می‌گیرد و یا او را روی زمین می‌انداز و روی سینه‌اش می‌نشیند و او می‌آید و سرش را می‌برد،‌یا اگر چنانچه او را می‌گیرد تا طرف برسد، وقتی رسید رهایش می‌کند، اما او دیگر ر اه فرار ندارد،‌هر چند امساک نیست بلکه رهایش کرده، ولی او نتوانست فرار کند و لذا او را کشت، الآن امساک نیست، او هم می‌رسد و او را می‌ کشد، باز می‌گوییم ممسک است و لو آن موقع که او رسید، این او را نگرفت، امسکه نیست چون رهایش کرد، پس شرطش این نیست که در حال قتل هم این آدم ،‌او را گرفته باشد، به این هم می‌گوییم ممسک و حکم امساک را دارد.

مطلب چهارم: اینکه گفتیم حکم ممسک حبس ابد است،‌ همچنین در باره‌ی ربیئة و دیده‌بان گفتیم چشمش را در بیاورند، آیا اینها از حقوق الناس است، مثل خود قتل که از حقوق الناس است که ولی دم می‌تواند عفو کند و قابل عفو است،‌ولی دم می‌تواند گذشت کند، همانطور که می‌تواند قاتل را عفو کند،‌ ممسک را هم می‌تواند عفو کند و بگوید من نمی‌خواهم آزادش کن،‌من گذشت کردم، که دیگر حبس ابد نشود، یا دیده‌بان را که می‌خواهند چشمش را در بیاورند، ولی دم می‌گوید من او را عفوش کردم و دیگر به او کار نداشته باشید و آزاد کنید،‌آیا این از حقوق الناس است،مانند خود قتل که ولی دم می‌تواند عفو کند یا قصاص کند یا تبدیل به دیه کند،‌آیا این دوتا هم مثل قتل از حقوق الناس است که ولی دم عفو کند یا پول بگیرد یا از حقوق الله است،‌مانند حد زنا،‌حد سرقت، و حد شرب خمر است که قابل گذشت نیست و باید اجرا بشود، ولی دم از قاتل می‌گذر و عفو می‌کند، قاتل قصاص نمی‌شود، ولی ممسک باید حبس ابد بشود، چون حدی است از حدود الهی،‌آیا این دو حکم (حبس ابد برای ممسک و چشم در آوردن برای دیده‌بان) از حقوق الله است که قابل عفو نیست یا از حقوق الناس است که قابل عفو است؟ این هم یک بحثی است که در جلسه‌ی آینده بحث خواهیم نمود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo