درس خارج فقه استاد مقتدایی
89/01/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب القصاص (قصاص طرف حکم قتل ذمی توسط مسلمان)
گفتیم شرط دوم از شرایط قصاص تساوی در دین است و قاتل را وقتی قصاص میکنیم که با مقتول در دین برابری داشته باشند بنابراین اگر قاتل مسلمان است مقتول مسیحی یا یهودی و یا هر غیر مسلمان دیگری است قاتل قصاص نمیشود.
دلیل مسأله
از قرآن آیه «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا»
[1]
بود و کیفیت استدلال به آیه بررسی شد.
و از روایات گفتیم به تعبیر مرحوم صاحب جواهر
[2]
نصوص مستفیضه یا متواتره داریم و گفتیم روایات سه دسته هستند؛
دسته اول: عدم قصاص مطلقا: و برای نمونه صحیحه محمد بن قیس
[3]
را بررسی کردیم و فرمود «لا یقاد مسلم بذمی» هیچ مسلمانی در مقابل ذمی قصاص نمیشود.
اگرچه تعبیر به ذمی شده است ولی ذمی خصوصیتی ندارد بلکه هر نوع کافری اگر به دست یک مسلمان کشته شد قاتل قصاص نمیشود.
دسته دوم: قصاص مطلقا: روایاتی داریم که می گوید اگر مسلمان کافری را بکشد و اولیاء مقتول بخواهند مسلمان را قصاص کنند حق دارند و می توانند قصاص کنند.
به یک نمونه صحیحه ابن مسکان- از این دسته روایات دیروز اشاره کردیم همان روایت را مجددا بررسی میکنیم.
1- صحیحه ابن مسکان
[4]
عن ابی عبدالله(ع) «قال اذا قتل المسلم یهودیا او نصرانیا او مجوسیا» اگر مسلمانی فرد یهودی یا نصرانی یا مجوسی را بکشد «فارادوا ان یقیدوا» اولیاء دم اراده کنند قاتل مسلمان را قصاص کنند «ردوا فضل دیة المسلم واقادوه» فقط کاری که باید بکنند این است که تفاوت قیمت دیه مسلمان نسبت به غیر مسلمان را بدهند دیه یک مسلمان ده هزار درهم است دیه یهودی هشتصد درهم است باید مازاد تفاوت قیمت مسلمان را دیه بپردازند تا بتوانند او را قصاص کنند.
ملاحظه میفرمایید روایت صریحا میگوید اگر بخواهند مسلمان را در برابر غیر مسلمان قصاص کنند باید تفاضل دیه را بدهند تا قصاص کنند.
2- موثقه سماعة
[5]
«عن ابی عبدالله(ع) فی رجل قتل رجلا من اهل الذمة» در مورد شخصی که یکی از اهل ذمه (یهودی یا نصرانی) را کشته است «فقال» امام صادق(ع) فرمود «هذا حدیث شدید» این که یک مسلمان غیرمسلمان را بکشد واقعه مشکلی است که «لا یحتمله الناس» که مردم تحمل آن را نمیکنند. در روایت مراد از عدم تحمل مردم بیان نشد اما بزرگان توجیهاتی کردند.
الف: بعضی گفتند از این جهت مشکل است که نمیشود برای مردم واقعیت را گفت که دیه یک شخص یهودی هشتصد درهم است و دیه یک انسان مسلمان ده هزار درهم یعنی نه هزار و دویست درهم تفاوت قیمت وجود دارد.
در جمهوری اسلامی در اول انقلاب هنگام نوشتن قانون وقتی قانون حدود و قصاص و دیات را مینوشتند گویا به همین علت که دیه شخص ذمی یهودی یا نصرانی هشتصد درهم است در قانون با صراحت نیامده و لذا همواره در محاکم اختلافاتی بود در اوایل انقلاب یکی از مشکلات همین قضیه بود.
یک وقت در اصفهان قتلی اتفاق افتاد که چند بهایی یک بهایی را کشته بودند دادگاه هم حکم داده بود که آن چند بهایی یک جریمه مختصری بپردازند و اصلا دیه هم تعیین نکرده بود اولیاء مقتول به مجامع بین المللی مثلا سازمان حقوق بشر (به این تعبیر) نامه نوشتند که در اسلام نسبت به یک انسان اینطور برخورد میشود و میگویند دیه ندارد یا دیه آن هشتصد درهم است و مجامع بین المللی هم دنبال بهانه میگشتند لذا علیه جمهوری اسلامی خیلی سر و صدا کردند. من یادم هست مسأله را کمی دنبال کردیم یک شب منزل مرحوم آیت الله العظمی آقای گلپایگانی رفتم مطلب را مطرح کردم تا بشود راه چارهای درست کرد. گفتم اینها نوشتند یک انسان کشته شده است حیوان که کشته نشده است؟ خدا رحمت کند ایشان را؛ فرمودند حیوان خیلی مقامش بالاتر است حیوان اگر بود شرافتی داشت دیه یک حیوان (آن حیوان هایی که دیه دارند) بیش از هشتصد درهم است خدمت آیت الله العظمی اراکی رفتیم بهر حال آقایان گفتند چارهای نیست دیه یک ذمی همین است بیش از این نمیشود آنوقتها ما یک راه حلی به قضات پیشنهاد کردیم که مثلا تصادف کرده در اثر تصادف یک غیر مسلمان کشته شد دیهای باید برای او تعیین میکردند و یک خسارت ماشین هم برقرار بود آنوقتها هم بیشتر پیکان بود و قضات تفکیک نمیکردند خسارت ماشین و دیه را جمعا محاسبه میکردند.
ب: برخی دیگر گفتند مشکل بودن از این جهت است که وجه شرعی دارد یعنی شرع مقدس اسلام میخواهد آنها را از نظر شخصیت تحقیر بکند تا دست برداردند و مسلمان شوند یک راه این است که بگویند اگر کسی کافر بود کشته شد دیه آن هشتصد درهم است مسلمان ده هزار درهم است تا بفهمد در اسلام ارزشی برای انسان منهای ایمان نیست درست است میگوید انسان کشته شده است اما انسان شرافتش به ایمان او است «إن اکرمکم عندالله اتقاکم»
[6]
مومن شرافت دارد.
به هر حال امام فرمود «هذا حدیث شدید» یک واقعه سختی است «ولکن یؤتی الذمی دیة المسلم ثم یقتل به المسلم» (در روایت کمی تسامح وجود دارد از جمله «یؤتی الذمی» اولیاء ذمی مراد است) و نیز فرمود دیه مسلم را بدهند در حالیکه مراد تفاوت دیه است یعنی از ده هزار درهم نه هزار و دویست درهم میپردازند.
واقع قضیه و حکم الله این است که اولیاء آن ذمی مقتول باید تفاوت قیمت دیه مسلمان و غیر مسلمان را بپردازند تا بتوانند مسلمان را قصاص کنند.
3- صحیحه ابی بصیر
[7]
عن ابی عبدالله(ع) «قال اذا قتل المسلم النصرانی» اگر مسلمانی نصرانی را بکشد «فاراد اهل النصرانی ان یقتلوه» اولیاء دم نصرانی بخواهند این مسلمان را قصاص کنند «قتلوه» میتوانند او را قصاص کنند «وادوا فضل ما بین الدیتین» اما باید تفاوت قیمت ما بین دیه مسلمان و نصرانی که با کسر هشتصد درهم از ده هزار درهم نه هزار و دویست درهم میشود را بپردازند.
4- ابی بصیر
[8]
«قال سألته عن ذمی قطع ید مسلم» در مورد یک ذمی که دست یک مسلمان را قطع کرده است پرسیدم «قال تقطع یده ان شاء اولیائه» اگر اولیاء مجنی علیه بخواهند دست آن ذمی را به عنوان قصاص قطع میکنند «ویأخذون فضل ما بین الدیتین» یک ذمی دست مسلمان را قطع کرده است اولیاء مسلمان میخواهند قصاص بکنند میتوانند قصاص بکنند دست ذمی را قطع کنند ولی باید مازاد دیه را از آن ذمی بگیرند دیه دست مسلمان به حساب نقره پنج هزار درهم است دست یک یهودی را قطع کردند که دیه آن چهارصد درهم است علاوه بر اینکه دست ذمی به عنوان قصاص قطع میشود چهار هزار و ششصد درهم نیز باید بپردازد «وان قطع المسلم» اگر مسلمان دست یک معاهد را قطع بکند اولیاء المعاهد مخیر هستند «فان شائوا اخذوا دیة یده» اگر خواستند میتوانند چهارصد درهم به عنوان دیه دست معاهد دریافت کنند «وان شائوا قطعوا ید المسلم» اگر بخواهند دست مسلمان را قطع میکنند «وادوا الیه فضل ما بین الدیتین» ولی مازاد دیه را باید بپردازند پس قصاص در اطراف بین مسلم و کافر ثابت است.
محل شاهد از روایت: در ذیل روایت در مورد قصاص نفس میفرماید «واذا قتله المسلم» (شاهد حرف ما این ذیل روایت است) آنجا قصاص در اطراف بود اما اینجا قصاص نفس است اگر مسلمان یک غیر مسلمان را کشته «صنع کذلک» همین کار را با او میکنند یعنی مسلمان قاتل را قصاص میکنند منتهی اولیاء دم ذمی باید فضل ما بین دیتین را بپردازند.
دسته سوم: تفصیل: روایات تفصیل از این جهت که راه جمع را نشان میدهد بسیار مهم است زیرا مفاد آن این است که اگر این مسلم که کافری را کشته است معتاد به قتل کفار شده است و عادت او این شده است یک حساسیتی روی کافر دارد تا یک جایی یهودی میبیند میخواهد او را بکشد اگر اینطور است قصاص میشود اما اگر تصادفا یک جایی درگیری پیدا شد عمدا یک غیر مسلمان را کشت قصاص نمیشود.
1- صحیحه جعفر ابن بشیر عن اسماعیل بن فضل
[9]
«عن ابی عبدالله(ع) قال قلت له» میگوید به امام عرض کردم «رجل قتل رجلا من اهل الذمة» شخصی یکی از اهل ذمه را کشته است «قال لا یقتل به» مسلمان را در مقابل اهل ذمه نمیکشند «الا ان یکون متعودا للقتل» مگر اینکه معتاد به قتل ذمی شده باشد اگر به کشتن کفار معتاد شد قصاص میشود.
2- محمد بن فضیل
[10]
عن اسماعیل بن فضل «عن ابی الحسن الرضا» این روایت از نظر عبارت عین روایت قبلی است روایت قبلی جعفر بن بشیر از اسماعیل بن فضل از امام صادق نقل شده است این روایت را محمد بن فضل عن ابالحسن الرضا(ع) نقل کرده است گرچه متن یکی است اما هم راوی و هم مروی عنه فرق میکند بنابراین دو تا روایت حساب میشود.
3- ابان ابن تغلب عن اسماعیل بن فضل
[11]
«قال سألت اباعبدالله(ع) عن المسلم هل یقتل باهل الذمة» آیا مسلمان را در مقابل اهل ذمه میکشند «قال لا» مسلمان را در مقابل اهل ذمه نمی کشند «الا ان یکون معودا لقتلهم» مگر اینکه بر قتل غیر مسلمان عادت کرده باشد «فیقتل وهو صاغر» که اگر معتاد به قتل شده است برای اینکه عبرت دیگران بشود او را با ذلت میکشند.
4- موثقه اسماعیل بن فضل سه روایت از اسماعیل بن فضل نقل شده است بعضی میخواهند بگویند یکی میشود ولی هم صاحب جواهر
[12]
به عنوان سه روایت نقل میکند هم صاحب وسائل
[13]
سه روایت آورده است.
«قال سألت اباعبدالله(ع) عن دماء المجوس والیهود والنصاری هل علیهم وعلی من قتلهم شیئ اذا غش المسلمین واظهروا العداوة لهم» میگوید پرسیدم از دماء مجوس و یهود و نصاری اگر جنایت کنند و به عهد ذمه وفا نکنند و با مسلمانان دشمنی کنند و کسی آنها را بکشد چیزی به عهده ی او میآید؟ «قال لا» امام فرمود دیه و قصاص ندارد «الا ان یکون متعودا لقتلهم» مگر اینکه متعود به قتل غیر مسلمانان باشد. «قال وسألته» این عبارت شاید دنبال همان سوال قبلی باشد و یا یک دفعه دیگر سوال کرده است چون تقریبا حکم یکی است به هر حال میفرماید «وسألته عن المسلم هل یقتل باهل الذمة واهل الکتاب اذا قتلتهم» پرسیدم اگر مسلمان اهل ذمه و اهل کتاب را بکشد قصاص میشود؟
[14]
«قال» امام فرمود «لا» مسلمان را در مقابل اهل ذمه نمیکشند «الا ان یکون معتادا لذلک لا یدع قتلهم» مگر اینکه معتاد شود که کشتن کفار را ترک نمیکند هرجا کافری را ببیند گریبان او را میگیرد او را میکشد «فیقتل وهو صاغر» در این صورت ذلیلانه قصاص میشود.
جمع بین روایات:
راه جمع این است که بگوییم دسته اول میگوید قصاص ندارد و دسته دوم میگوید قصاص دارد دسته سوم از روایت میگوید اگر معتاد به قتل است قصاص میشود اگر معتاد به قتل نیست قصاص نمیشود پس میگوییم دسته اول که میگوید قصاص ندارد یعنی اگر معتار به قتل کفار نبود قصاص ندارد و دسته دوم که میگوید قصاص دارد یعنی اگر معتاد به قتل بود قصاص دارد.
[15]
و مشهور بلکه بالاتر از مشهور همین قول به تفصیل را قبول کردند.
وصلی الله علی سیدنا محمد وآل محمد
[1] نساء: 141.
[2] جواهر الکلام 42: 150، ط دارالکتب الاسلامیة.
[3] وسائل الشیعة 29: 108، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب47، ح5، ط آل البیت.
[4] وسائل الشیعة 29: 107، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب47، ح2، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعة 29: 108، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب47، ح3، ط آل البیت.
[6] حجرات: 13.
[7] وسائل الشیعة 29: 108، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب47، ح4، ط آل البیت.
[8] وسائل الشیعة 29: 184، کتاب القصاص، ابواب قصاص طرف، باب22، ح1، ط آل البیت.
[9] وسائل الشیعة 29: 109، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب47، ح7، ط آل البیت.
[10] من لا یحضره الفقیه 4: 124، ط جماعة المدرسین.
[11] وسائل الشیعة 29: 109، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب47، ح6، ط آل البیت.
[12] جواهر الکلام 42: 151 و 152، ط دارالکتب الاسلامیة.
[13] وسائل الشیعة 29: 107، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب47، ح1، ط آل البیت.
[14] اینکه می گوییم ذیل روایت شاید پرسشی با فاصله از قبل است به این جهت است که با پرسش صدر روایت یکی است.
[15] گفتنی است بر فرض قصاص نداشته باشد مسلمان برای اینکه هتک حرمت ذمی کرده است و متعرض نفس یا عضو او شد تعزیر میشود.