درس خارج فقه استاد مقتدایی
89/06/28
بسم الله الرحمن الرحیم
قسامه
راز ثبوت قتل در ابواب جنایات در مورد حقوق؛
معمولاً راههایی برای اثبات جنایت در محکمه وجود دارد که برخی از آنها مورد بحث قرار گرفت: 1- بینه 2- اقرار (این دو بحث و نیز بحث «علم قاضی» گذشت.)
قسامه:
قسامه به معنای 50 قسم خوردن است یعنی مدعي ادعا ميکند فلاني قاتل است، و بيّنه ندارد؛ و مدعیعلیه هم اقرار نمیکند. در خصوص قتل چون دماء مسلمین مطرح است؛ علاوه بر اقرار و بینه راه سومی به نام قسامه مطرح است در این صورت اگر قسامه جاری شود، قتل ثابت؛ و مدعیعلیه، به عنوان قصاص اعدام میشود.
فلسفه تشریع قسامه:
دلیل اصلی اجرای قسامه حفظ دماء مسلمین است. زیرا اگر قسامه مشروع نبود و ميگفتيم يا بايد به طريق بيّنه ثابت شود يا اقرار، ممکن بود مثلاً يک آدم خطرناکي وارد يک خانه شود و با خود بگوید من که اقرار نمیکنم و در این جا هم یا کسی نیست و یا بینه محکمه پسندی وجود ندارد، پس این شخص را میکشم و مجازات نمیشوم. امّا اگر قسامه مشروع باشد جرأت نميکند زیرا گرچه خودش اقرار نميکند و کسي هم نيست که در محکمه شهادت بدهد و اگر شاهدی باشد محکمه پسند نیست امّا برادر، فرزند، پدر و دیگر بستگان یا غیر بستگان مقتول، در محکمه قسم ميخورند و اقامهي قسامه ميکنند؛ که اين آقا قاتل است و اعدام میشود. و لذا «ليحقن به الدماء» میگوید براي اين که خون مسلمان محفوظ بماند قسامه تشریع شد. و در باب قتل يک طریق براي اثبات قتل اضافه شد.
امام(ره) نیز علاوه بر بيّنه و اقرار که گذشت فرمود: «الثالث القسامة» سوّمين راهي که به وسيلهي آن قتل در محکمه ثابت میشود قسامه است.
ریشه صرفی:
قسامه به فتح قاف از ماده قسم- یمین- از باب «أقسم، يقسم، إقساماً و قسامة» مثل «أکرم، يکرم، إکراماً و کرامتاً» و مصدر است.
معنای لغوی:
در لغت دو جور معنا کردهاند
معنای اول:
صاحب جواهر[1] به نقل از صحاح اللغة و نیز مصباح اللغة ميفرمايد قسامه به معناي أيمان اسم است براي قسمهاي 50 گانهای که مدعي در محکمه اجراء میکند اين 50 قسم را قسامه ميگويند.
معناي دوّم:
حالفين؛ یعنی به مصداق الّذينَ يَحْلِفُونَ که در مواردی فراوان از قرآن کریم آمده است قسم مربوط به حالف است و 50 نفر به عنوان حالف ميآيند در محکمه هر يکي يک قسم ميخورد که اين آقا قاتل است.
صاحب جواهر با برداشت از قاموس اللغة میفرماید اين حالفين را قسامه میگوییم.
مرحوم صاحب جواهر در ادامه فرمود: «و لا يبعد صدقها عليهما» بعید نیست بگوئیم قسامه به هر دو معنا صادق است.
معنای اصطلاحی:
در اصطلاح شرع؛ فقهاء از قسامه أیمان و قسمها را اراده میکنند. فلاني قسامه اجرا کرد يعني 50 قسم خورد.
کیفیت اجراء قسامه:
باید در حضور حاکم شرع و به دستور حاکم شرع قسامه انجام شود یعنی با مطالبهي حاکم مدعي 50 قسم ميخورد و جرم ثابت ميشود و بعد طرف را قصاص ميکنند.[2]
شرط مشروعیت قسامه (لوث):
صورت قضيه این است که، ممکن است در بيابان، یا در يک کوچه، جنازهاي پيدا شود و هيچ معلوم نباشد چه کسي او را کشته است و کسي هم اقرار به جنایت نکند و بيّنهاي هم اقامه نشود که فلاني قاتل است اما وليّدم ميّت ادعا ميکند فلاني قاتل پسر من است.[3] شرط اجراء قسامه اين است که يک قرينهاي باشد. از اين قرينه به لوث تعبیر میشود و میگویند «يشترط في القسامه اللوث» بايد مورد، مورد لوث باشد تا قسامه اجرا شود. و الا اگر قرينهي ظني در کار نباشد اصلاً مورد قسامه نيست. بلکه مثل سایر دعاوی، این مورد نیز دعواي مدعي و منکر است یکی ادعا میکند قاضي ميگويد: اثبات کن يا با اقرار يا با بيّنه اگر نه آن مدعی عليه که منکر است قسم میخورد و تبرئه ميشود.
تعریف لوث:
دو معنا برای لوث گفتهاند:
1- القوة:
تقویت شدن ادعا، یعنی وقتی برای قاضی قرینه ظنیه پیدا شود گرچه ادعای مدعی را ثابت نمیکند ولی ادعایش تقویت میشود.
2- التلوث:
لوث، از تلوث گرفته ميشود يعني آلوده شدن آن هم مناسبت دارد چون قرينهاي که پيدا ميشود موجب سوء ظن است. وقتي اين آدم را با چاقو پيدا کرديم خود اين چاقويي که در دست است او را متهم ميکند يا اگر يک شاهد واحد آمد شهادت داد اين قاتل است موجب اتهام او ميشود دامنش به اين اتهام آلوده میشود و زمینه برای لوث پیدا میشود.
بیان قرینه ظنیه:
در عبارت امام(ره) در تحریر مثالهای فراوانی آمده است:
1- «کالشاهد الواحد» اگر یک نفر شهادت بر قتل بدهد قرینه ظنیه برای حاکم بر صدق گفتار مدعی است. حتّي فرض بفرمائيد يک بچّه مميز که خوب و بد را تشخيص ميدهد ميگويد فلاني کشت گرچه به گفتهي بچّه قتل ثابت نميشود، ولي گفتارش قرينه ظنیه ميشود. اينجا مورد قسامه است و به مدعي ميگويند: شما بايد 50 قسم بخوري يا 50 نفر را بايد بياوري- از دوستانت از بستگانت- قسم بخورند که قاتل فلاني است. اگر 50 قسم در محکمه پيش حاکم اجراء شد که اين آقا قاتل است همان طوري که با اقرار قاتل یا با شهادت دو نفر عادل قتل ثابت ميشد؛ با 50 قسم هم قتل ثابت میشود زیرا گرچه در حقوق آمده است «البيّنة علي المدعي واليمين علي من انکر» قسم براي مدعي عليه است اما قسامه- بر خلاف قاعده- برای مدعی است.
2- «أو الشاهدين مع عدم استجماع الشرايط القبول» دو نفر شهادت دادند ولي شرايط قبولي شهادت را ندارند در این صورت گرچه قتل ثابت نمیشود اما برای قاضی قرینه ظنیه بر صدق مدعای مدعی خواهد بود.
3- «کذا لو وجد متشحطاً بدمه و عنده ذو سلاح عليه الدم» يک جنازهاي پيدا شد که خون از بدنش ميريزد يک کسي هم آن جا پيدا کردند که يک چاقوي خون آلود در دست دارد ولیّدم (مدعي) ميگويد: اين شخص کارد به دست، قاتل است و قرينه هم موجود است. یعنی همان وقت تازه چاقو خورده خون از بدنش ميرود اين هم چاقوي خوني در دست دارد آن کنار ايستاده است، يا دارد فرار ميکند.
بررسی یک قضیه از تاریخ:
روايتی است که سابقاً به مناسبت خوانديم که یک شخص در منزلش گوسفندی سر بريد و بعد ميخواست در بیرون منزل گوسفند را به چوب بزند و پوستش را بکند در همان حال بولش گرفت در کنار منزل يک خرابهاي بود رفت داخل خرابه که قضاي حاجت کند تصادفاً ديد که يک جنازه تازه به قتل رسیده افتاده است؛ يک عدهای از مردم هم رسيدند. اکنون يک جنازهاي روي زمين افتاده است خون از او ميرود اين آقا هم با چاقوي خون آلود کنار جنازه در خرابه ایستاده است او را به محکمه بردند او نگفت: من قاتل نيستم. بعد که حکم قصاص داده شد شخصی دیگر آمد گفت: اين آقا را نکشيد قاتل منم. به آن آقا گفتند: پس چرا اقرار کردي؟ گفت: اگر من ميگفتم قاتل نیستم شما باور ميکرديد؟ لذا با خود فکر کردم این بلائی است که رسیده است باید صابر باشم. تا هرآنچه خدا خواست بشود.
اين قرینه ظنيهاي است که یا باعث سوء ظن به جریان انکار میشود یا باعث تقویت ادعای مدعی میشود.
3- «او وجد کذلک في دار قوم» يک جنازهاي در خانهاي پيدا ميشود اين صاحب خانه متهم است.
4- «او في محلّة منفردة عن البلد لا یدخل فیها غیر أهلها» در يک محلهاي پيدا ميشود که جداي از راه است کنار جاده رفت و آمدي نيست در اين محلّه اگر جنازه پيدا شد همه افراد اين محل متهمند.
5- «او في صف قتال مقابل الخصم بعد المراماة» دو گروه براي جنگ و مبارزه در صف مقابل هم ایستادهاند تیراندازیها شروع میشود و يک نفر تير ميخورد پيداست صف مقابل متهم ميشود.
6- امام در ادامه فرمود: «وبالجمله کل أمارة ظنیة عند الحاکم توجب اللوث» هر أماره ظنيهای موجب لوث است «من غير فرق بین الاسباب المفيدة للظن» هر سببي که اين ظن را براي قاضي ايجاد کرده باشد فرقی نمیکند «فيحصل اللوث باخبار صبی المميز المعتمد عليه» يک بچهاي که معمولاً بيجا نميگويد؛ شهادت میدهد من ديدم فلاني او را زد و کشت «والفاسق الموثوق به فی إخباره» یا يک فاسقي است که مورد ثقه است آدم ميداند راست ميگويد امّا شهادتش پذيرفته نيست اگر شهادت دهد که فلانی قاتل است قتل ثابت نمیشود اما قرینه ظنیه برای حاکم پیدا میشود و لوث مورد دارد. «والکافر کذلک» یا يک يهودي، يا مسيحي است امّا ميدانيم آدم راستگویی است. ولو به قولش قتل ثابت نميشود ولي لوث محقق ميشود «والمرأة نحوهم» با شهادت يک زن قتل ثابت نيست امّا اگر يک زن که مورد وثوق است گفت من ديدم فلاني زد او را کشت مورد لوث و قسامه میشود.
در بحث بعدی باید اخبار را بررسی کنیم و در اخبار دو چيز بايد اثبات بشود:
1- اصل شرعيّت قسامه:
که قسامه در شرع برخلاف قاعده ثابت است امّا اينجا خود مدعي قسم میخورد اين بايد ثابت شود.
2- مشروطیت اجرای قسامه:
مورد قسامه حتماً باید لوث باشد هرچند بعضيها ميگويند در روايات نداريم قسامه مشروط به لوث باشد. امّا تمام علما از قدما و متأخرین قبول کردند در جایي قسامه ثابت میشود که مورد لوث باشد.
اين دو مطلب را بايد از اخبار استفاده کنيم. انشاء الله فردا.
و صلی الله علی سیدنا محمد وآل محمد
[1] الشیخ الجواهری، جواهر الکلام، ج42، ص226، دارالکتب اسلامیة: «(وأما القسامة) فهي الأيمان تقسم على جماعة يحلفونها كما في الصحاح. أو الجماعة الذين يحلفونها كما في القاموس، ولا يبعد صدقها عليهما كما عن المصباح، وعن غير واحد أنها لغة اسم للأولياء الذين يحلفون على دعوى الدم»
[2] در مورد کیفیت 50 قسم و اینکه آیا 50 نفر لازم است یا خیر؟ به زودی بحث میکنیم.
[3] عنوان پسر از باب مثال است وگرنه مطلق ولی دم و مطلق مقتول مراد است.