< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

90/01/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب القصاص

بحث اخلاقی:

 به مناسبت بحث اخلاقی چهارشنبه ها راجع به آفات لسان و گناهانی که از زبان صادر میشود صحبت میکردیم و تاکنون تعدادی از آفات بیان شد؛

کذب: گفتیم یکی از گناهان زبان دروغ است و مفصل بحث شد. غیبت. بهتان. تهمت؛ همه اینها بطور مفصل بیان شد. اذاعه سرّ مؤمن: گفتیم افشای سرّ برادر دینی یعنی چیزی از کسی می بیند یا میشنود با این که او در پنهان انجام داده بود؛ در بین جمعیت مطرح میکند و سرّ او را فاش میکند. این افشای سرّ از گناهان بزرگ است. ایذاء مؤمن: گفتیم رنجاندن مؤمن حتی اگر به نصف کلمه و یک کلمه مطلبی بگوید که باعث آزار برادر دینی و اذیت او بشود حرام است و بحث آن مطرح شد. شماتت: یکی دیگر از آفات زبان و گناهان صادره از زبان شماتت است.

 با عنوان شماتت در اصول کافی بابی دارد به نام «باب الشماتة»[1] .

 شماتت و سرزنش کردن از گناهانی است که هم عقوبت دنیوی دارد و هم عقوبت اخروی دارد.

مصداق شماتت:

مصیبت و بلایی به یک انسانی میرسد مثلاً تصادف میکند و در اثر تصادف مجروح میشود پایش میشکند یا خانواده اش مجروح میشوند یا ماشینش از بین می رود یا فرزندش در حادثه ای تلف میشود داغ بزرگی به او میرسد آفت بزرگی به مالش میرسد دزد میبرد مصیبتی وارد میشود در این شرایط اگر کسی که میشنود بگوید این نتیجه عمل خود اوست چون انسان بداخلاق و بد رفتاری است افعالش خوب نیست حقش است که خدا اینگونه با او معامله کند. این عمل شماتت و سرزنش کردن است. اینکه دیگران منشأ حوادث مربوط به یک شخص را سوء افعال و اعمال خود آن شخص بدانند، مثلاً بگوید به او گفتم به عقوبت می رسی گوش نکرد حال خدا بر سرش آورد، این شماتت است. و معمولا شماتت همراه با یک خوشحالی است که شخص با خرسندی اذعان می کند.

دلیل مبتلا شدن انسان به صفت بد شماتت گری:

دلیل این خرسندی، عداوت یا حسادت است. با او دشمنی دارد و لذا وقتی مصیبت وارد میشود شماتت می کند یا حسود است انسانی است که از نعمتی که خدا به طرف داده است ناراحت میشود و بر اثر حسادت شماتت میکند.

 مرحوم محدث نراقی در جامع السعادات[2] اینگونه تعبیر میکنند «والتجربة والاخبار شاهدان علی أنّ کل من شمت بمسلم فی مصیبة لم یخرج من الدنیا حتی یبتلی بمثلها و شمت به غیره فیها» خیلی عقوبت سختی است مرحوم نراقی میگوید تجربه شده و دیدیم و روایت هم داریم اگر کسی به خاطر بلایی که بر دیگران نازل شد آنان را شماتت کند همان بلا بر سر خودش می آید و دیگری او را شماتت میکند. مرحوم نراقی سپس دو روایت نقل می کند؛

1-

قال الصادق(ع) لاتبدی الشماتة لأخیک فیرحمه الله ویحلها بک[3]

[4] هیچ وقت شماتت را اظهار نکن و برادر مؤمنت را سرزنش نکن زیرا اگر چنین کنی خداوند رحمتش را بر او نازل میکند و همان مصیبت را به تو وارد می نماید.

2-

قال الصادق(ع) من شمت بمصیبة نزلت بأخیه لم یخرج من الدنیا حتی یفتتن[5]

[6] کسی که در مورد مصیبت وارده بر برادر دینی او را شماتت کند از دنیا خارج نمیشود مگر اینکه خودش به آن مصیبت گرفتار شود.

 در توضیح بیشتر میگوییم وقتی مصیبتی به انسان وارد می شود از دو حال خارج نیست:

1-

کفاره گناهان اوست کسی گناهانی مرتکب شده خداوند او را به مصیبت مبتلی می کند که کفاره گناهان شود و این لطف الهی است زیرا اگر به این مصیبت مبتلا نشود عقوبت این معصیت به قیامت می افتد. یعنی سختی های سکرات مرگ و یا عالم برزخ و آتش برزخ و عذاب آن عالم و بعد جهنم نتیجه گناه است. اگر کسی به مصیبتی گرفتار شود و در همین دنیا قدری سختی بکشد بهتر است تا اینکه دچار آتش جهنم شود مثلاً اگر دچار بیماری طولانی میشود و گناهان او پاک میشود و پاک از دنیا میرود. اتفاقاً خیلی ها خوشحال هستند که در این دنیا مریض شوند تا گناهان آنها پاک شود و آن طرف با مشکل مواجه نشوند.

2-

باعث ترفیع مقام میشود درجه اش بالا میرود صبر در مصیبت اجر او را در قیامت در نزد خدا زیاد می کند «انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب»[7] پاداش بی حساب به آنها میدهند. پس بلای این دنیا معلوم نیست در اثر بدی اعمال باشد بلکه چون انسان خوبی است خدا دوستش دارد میخواهد کفاره گناهان باشد یا مقامش بالا رود شاهد آن این است که البلاء للولاء بلاء برای دوستان خدا است. حضرت ابراهیم(ع) اینگونه بود که اگر روزی برایش مشکلی پیش نمی آمد میگفت خدایا من چه کردم که بلایی برایم پیش نیامد دنیا دار بلاء و گرفتاری برای مؤمن است و موجب بالا رفتن درجه اش میشود.

 هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند

 البلاء للانبیاء ثم الاولیاء ثم الامثل فالامثل[8] اعظم بلاء ها برای انبیاء الهی است که مقامی بالا نزد خدا دارند و بعد برای اولیاء و بعد برای هر که مقرب تر است بلا بیشتر میدهند.

بحث فقهی:

 در بحث قصاص اطراف پس از بیان دلیل قصاص طرف، و نیز بیان موجبات قصاص طرف به بیان شرائط قصاص طرف پرداختیم و در بیان شرط ششم گفتیم ذکوریت و انوثیت شرط نیست اکنون ادامه همان شرط ششم مورد بحث است.

مسأله3:

لایشترط التساوی فی الذکورة والانوثة فيقتص فيه للرجل من الرجل ومن المرأة من غير أخذ الفضل، ويقتص للمرأة من المرأة ومن الرجل لكن بعد رد التفاوت فيما بلغ الثلث كما مر.

 در اجرای قصاص طرف تساوی در مذکر یا مؤنث بودن شرط نیست یعنی مرد اگر زن را کشت قصاص میشود و بالعکس فرقی ندارد که زن باشد یا مرد قرآن می فرماید النفس بالنفس[9] خواه مرد باشد و خواه زن.

 در قصاص نفس گفتیم شرط نیست بلکه مرد در مقابل زن و بالعکس قصاص میشود.

 در اعضاء هم میگوییم اگر مردی دست مردی را قطع کرد قصاص میشود یا مردی دست زنی را قطع کرد قصاص میشود و زن میتواند به عنوان قصاص دست مرد جانی را قطع کند منتهی تفاضل قیمت باید بدهد.

 در قصاص نفس اگر مردی زنی را کشت اولیاء مرأة میتوانند قصاص کنند اما در مقابل یک زن که دیه او نصف دیه مرد است میخواهند یک نفس که دیه کامل دارد را استیفاء کنند و چون دو برابر حق آنهاست باید نصف دیه مرد را بپردازند و قصاص کنند. در قصاص طرف نیز زن می تواند تقاضای قصاص کند و دست مرد را قطع کند اما دیه یک دست مرد به اندازه نصف دیه کامل یعنی 500 مثقال طلا است و دیه دست زن 250 مثقال است در مقابل یک دست 250 دیناری میخواهد دست 500 دیناری را قصاص کند پس باید 250 دینار بدهد. البته در صورت عکس اگر زنی دست مردی را قطع کرد این مرد میتواند دست زن را قطع کند اما حق ندارد تفاضل بگیرد یعنی نمیتواند بگوید یک دست 500 دیناری قطع شده است در مقابل میخواهد دستی را قصاص کند که 250 مثقال طلا ارزش دارد پس تفاضل میگیرم. در قصاص نفس هم گفتیم زن در مقابل مرد قصاص میشود اما به دلیل اینکه روایت فرمود لایجنی الجانی اکثر من نفسه[10] بیش از نفس خودش جنایت نکرده که بگوییم هم قصاص می کنیم و هم نصف دیه از زن میگیریم. اگر بخواهد دیه بگیرد دیه یک دست کامل مرد میگیرد اما اگر بخواهد قصاص کند همان دست زن را قصاص می کند و چیزی نمیگیرد.

تبصرة: تساوی دیه زن و مرد تا ثلث:

قبلا گذشت که زن و مرد در دیه تا ثلث دیه مرد، مساوی هستند و مرد دو برابر زن نیست مثلاً در قصاص طرف اگر مرد یک انگشت زن را قطع کند 10 شتر دیه دارد و اگر دو انگشت قطع شد 20 شتر و اگر سه انگشت قطع شد 30 شتر و اگر چهار انگشت قطع شد طبق معمول باید 40 شتر شود اما چون 40 شتر بیشتر از یک ثلث 100 شتر است تبدیل به نصف میشود یعنی اگر چهار انگشت قطع شد 20 شتر دیه دارد.

دلیل مسأله: روایت:

ابان بن تغلب[11] از امام صادق پرسید اگر سه انگشت زن را قطع کرد چقدر دیه دارد فرمود سی شتر پرسید اگر چهار انگشت قطع شود چندتا فرمود بیست تا ابان گفت سبحان الله ما در کوفه بودیم این قضیه به ما رسید ما گفتیم هذا حکم الشیطان این حکم الهی نیست اگر سه انگشت را قطع کرده است سی تا ولی چهارتا انگشت بیست تا؟ حضرت فرمود «وه یا ابان اسکت هذا حکم الله» حکم خدا و رسول خدا این است و جهت آن این است که دیه زن و مرد تا ثلث مساوی است و اگر مازاد بر آن شود زن نصف مرد میشود. بنابراین در مورد دیه، زن و مرد تا ثلث مساوی هستند زن اگر انگشت مرد را قطع کند مثل مردی است که انگشت او را قطع کند مساوی است به ثلث که رسید نصف دیه مرد میشود در قصاص هم تا ثلث مساوی هستند اگر مرد جنایتی بر زن وارد کند که دیه به حد ثلث دیه کامل نمیرسد مساوی با مرد باید دیه بدهد ولو زن است مساوی است به ثلث که رسید و تجاوز کرد زن نصف میشود.

حکم دیه در جنایت به اندازه ثلث:

مادون ثلث مساوی است از ثلث که تجاوز کند نصف است اکنون پرسش این است که خود ثلث چگونه است؟ اگر جنایتی است که دیه آن ثلث دیه است نه کمتر نه بیشتر تکلیف چیست؟ مسأله اختلافی است. مرحوم امام فرمودند در رأس ثلث هم دیه نصف میشود.

 پس زن و مرد در دیه اعضاء تا ثلث مساوی هستند از ثلث به بالا زن نصف میشود. اگر مردی جنایتی عمدی نسبت به زن وارد کرد و باید دیه بدهد دیه او تا ثلث نرسیده و نیز خود ثلث مساوی است و ثلث به بالا نصف است. ذکورت و انوثت شرط نیست منتهی در برخی موارد تفاضل دیه مطرح است.

 وصلی الله علی سیدنا محمد وآل محمد.

[1] شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص359، ط دارالکتب الاسلامیة.

[2] محمد مهدی النراقی، جامع السعادات، ج2، ص217، ط دارالنعمان.

[3] محمد مهدی النراقی، جامع السعادات، ج2، ص217، ط دارالنعمان.

[4] شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص359، ط دارالکتب الاسلامیة.

[5] محمد مهدی النراقی، جامع السعادات، ج2، ص217، ط دارالنعمان.

[6] شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص359، ط دارالکتب الاسلامیة.

[7] زمر(39): 10.

[8] شیخ کلینی، الکافی، ج2، 2252، ح4، دارالکتب الاسلامیة: «عن فضيل بن يسار، عن أبي جعفر(ع) قال: أشد الناس بلاء الأنبياء ثم الأوصياء ثم الأماثل فالأماثل.» و ص259، ح29، ط دارالکتب الاسلامیة: «عن سماعة، عن أبي عبدالله(ع) قال: إن في كتاب علي(ع) أن أشد الناس بلاء النبيون، ثم الوصيون، ثم الأمثل فالأمثل، وإنما يبتلي المؤمن على قدر أعماله الحسنة، فمن صح دينه وحسن عمله اشتد بلاؤه، وذلك أن الله عز وجل لم يجعل الدنيا ثوابا لمؤمن ولا عقوبة لكافر، ومن سخف دينه وضعف عمله قل بلاؤه، وإن البلاء أسرع إلى المؤمن التقي من المطر إلى قرار الأرض»

[9] مائدة(5): 45.

[10] حر عاملی، وسائل الشیعة،ج29،ص83، کتاب القصاص،ابواب قصاص نفس، باب33، ح10،ط آل البیت.

[11] حرعاملی، وسائل الشیعة، ج29، ص352، کتاب القصاص، ابواب دیات الاعضاء، باب44، ح1، آل البیت: «عن أبان بن تغلب قال: قلت لأبي عبدالله(ع): ما تقول في رجل قطع إصبعا من أصابع المرأة، كم فيها؟ قال: عشرة من الإبل، قلت: قطع اثنتين؟ قال: عشرون، قلت: قطع ثلاثا؟ قال: ثلاثون، قلت: قطع أربعا؟ قال: عشرون قلت: سبحان الله يقطع ثلاثا فيكون عليه ثلاثون، ويقطع أربعا فيكون عليه عشرون؟! إن هذا كان يبلغنا ونحن بالعراق فنبرأ ممن قاله ونقول: الذي جاء به شيطان، فقال: مهلا يا أبان هذا حكم رسول الله(ص)، إن المرأة تعاقل الرجل إلى ثلث الدية، فإذا بلغت الثلث رجعت إلى النصف، يا أبان انك أخذتني بالقياس، والسنة إذا قيست محق الدين.»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo