< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

90/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: کتاب الدیات (مقادیر دیه)

 در بیان مقادیر دیه ابتدا موارد دیه را بحث کردیم و گفتیم بعضی جاها بالأصاله قصاص ثابت است مانند قتل عمد. منتهی می تواند از حق خود بگذرد و عوضا عن القصاص به دیه رضایت دهد. هرچند که اگر بیشتر از دیه بخواهد یا به کمتر از دیه راضی شود حق اوست اما دیه نیست بلکه معاوضه است و ربطی به بحث ما ندارد البته در برخی از صور گرچه قتل عمد باشد دیه بالأصاله ثابت است مانند موردی که قاتل پدر مقتول باشد و نیز در قصاص طرف اگر استخوان را شکست و قصاص کردن خوف کم یا زیاد شدن دارد بالأصاله دیه ثابت است.

 در قتل شبه عمد و خطای محض، عوضا عن القصاص بالأصاله دیه ثابت است.

عناوین دیه:

گفتیم برای دیه شش عنوان وجود دارد.

 اول ابل: و تعداد آن هم صد شتر است که دیه انسان است.

 دوم بقر: که تعداد آن دویست گاو است.

 سوم غنم: که تعداد آن هزار گوسفند است.

 چهارم حله: که تعداد آن دویست دست حله است و هر حله دو عدد است یکی روی دوش می‌اندازند یکی را به کمر می بندند.

 پنجم ذهب: و مقدار آن هزار مثقال طلا که هزار دینار است.

 ششم فضه: که مقدار آن ده هزار درهم نقره است.

 مرحوم صاحب جواهر[1] در ذیل عبارت محقق[2] می فرماید «بلاخلاف اجده بیننا» در اینکه عناوین دیه همین این شش عنوان است مخالفی نیست «بل الاجماع محصل علیه بل یمکن استفادته من النصوص و علی التغییر بیننا[3] »

 اول ادعای اجماع می کند و می فرماید که اجماع قائم است که تخییر است بین اینها و از نصوص هم می شود استفاده کرد

 البته در مورد شش عنوان یک روایت مستقل نداریم که هر شش تا را ذکر کرده باشد بلکه بصورت متفرق آمده است که از جمع روایات این شش تا در می آید لذا اجماع اینجا بکار می‌آید

 و فرمود از روایت هم تخییر نیز استفاده می شود.

بیان تفصیلی عناوین دیه:

اول:

ابل گفتیم یکی از عناوین دیه انسان صد عدد شتر است. اما بر این عنوان قید هایی نیز وارد شده است

 1- مسان: مرحوم محقق در شرایع می فرماید[4] «دیته مائة بعیر من مسان الابل» شتر باید مسن باشد بچه شتر کافی نیست مرحوم امام هم در مسئله 2 فرمود «یعتبر فی الابل ان یکون مسنة.»

 در بعضی جاها فرمود مراد از مسان یعنی کبار[5] یعنی باید کبیر باشد اما در عبارات روایت اینگونه آمده است «هو ما استکمل السنه الخامسه» شتری که سال پنجم او تمام شد و داخل در سال ششم شده است را مسان می گویند.

 دیگران هم همین حرف را زده اند امام هم فرمودند[6] «يعتبر في الإبل أن تكون مسنة، و هي التي كملت الخامسة‌ و دخلت في السادسة» تقریبا اتفاقی است.

 بعضی از علما فحل بودن را به عنوان قید دوم ذکر کردند یعنی نر باشد ماده یا ناقه کافی نیست این قید در بعضی روایات نیز آمده است.

 الف: صحیحه معاویة بن وهب[7] قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ دِيَةِ الْعَمْدِ فَقَالَ- مِائَةٌ مِنْ فُحُولَةِ الْإِبِلِ الْمَسَانِّ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ إِبِلٌ- فَمَكَانَ كُلِّ جَمَلٍ عِشْرُونَ مِنْ فُحُولَةِ الْغَنَمِ. ملاحظه می فرمایید روایت می فرماید صد نفر از فحول ابل مسان پرداخت شود و روایت صحیحه است و قید فحولة هم دارد.

 ب: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ[8] قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ دِيَةِ الْعَمْدِ الَّذِي يَقْتُلُ الرَّجُلَ عَمْداً- قَالَ فَقَالَ مِائَةٌ مِنْ فُحُولَةِ الْإِبِلِ الْمَسَانِّ- فَإِنْ لَمْ يَكُنْ إِبِلٌ- فَمَكَانَ كُلِّ جَمَلٍ عِشْرُونَ مِنْ فُحُولَةِ الْغَنَمِ. در این رویت صحیحه نیز قید فحوله آمده است. و به استناد این دو روایت عده ای قائلند که دو شرط در ابل ثابت است (مسان و فحوله)

 مرحوم صاحب ریاض[9] می فرماید لکن الاکثر الاطلاق یعنی فتوایشان مطلق است و این قید در آن نیست.

 مرحوم صاحب جواهر[10] می فرماید گرچه مرحوم محقق می گوید مائة بعیر اما بعیر اصطلاحا مثل انسان است و مذکر و مؤنث در او یکسان است هم جمل هم ناقه را می گویند در نتیجه محقق قائل به فحوله بودن نیست در حالی که ما روایت داشتیم که تعبیر به فحوله کرده است.

دلیل عدم توجه علماء به قید فحوله در روایت:

لعل وجهش این باشد که این قید در کلمات عامه است و آنها شرط کردند و بعید نیست که روایات ما از باب تقیه باشد. صاحب جواهر می فرماید حکی عن الشیخ حملها علی التقیه یعنی چون مطابق با عامه است حمل بر تقیه می شود

 مرحوم صاحب جواهر[11] در ذیل عبارت محقق می فرماید لکن مع ذلک فالاحتیاط لاینبغی ترکه. امام هم در ذیل مسئله 2 می فرماید والاحوط اعتبار الفحولة فی الابل و ان کان عدم الاعتبار لایخلو من قوة

 پس یکی از شش چیزی که جانی می تواند در مقام پرداخت دیه انتخاب کند؛ ابل است که باید مسن باشد و اگر فحولة بودن را هم اعتبار بکند خوب است.

 و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

[1] جواهر الکلام، ج43، ص4، ط تراث عربی بیروت

[2] شرایع الاسلام، ج4، ص 228، ط اسماعیلیان

[3] بلا خلاف أجده في شي‌ء من الستة المزبورة، كما عن بعض الاعتراف به، بل عن الغنية الإجماع عليه أيضا و على التخيير بينها، بل يمكن استفادتها من النصوص كما ستعرفه في أثناء البحث إن شاء الله.

[4] شرایع الاسلام، ج4، ص 228، ط اسماعیلیان

[5] جواهر الکلام، ج43، ص5، ط تراث عربی بیروت «و المراد بالمسان الكبار كما في القاموس»

[6] تحریر الوسیله، ج2، ص554، مسئله 2،ط دارالعلم

[7] وسائل الشیعه، ج29، ص200، باب 2 از ابواب دیات نفس، حدیث 2

[8] وسائل الشیعه، ج29، ص200، باب 2 از ابواب دیات نفس، حدیث 3

[9] ریاض المسائل، جلد 16، ص345، ط آل البیت

[10] جواهر الکلام، ج43، ص6، ط تراث عربی بیروت ، إذ المصنف و إن عبر بالبعير إلا أنه- كما في الصحاح- من الإبل بمنزلة الإنسان من الناس، يقال للجمل بعير و للناقة بعير.

[11] جواهر الکلام، ج43، ص6، ط تراث عربی بیروت

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo