< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

90/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات (مصادیق ضمان دیه بالتسبیب)
 بحث اخلاقی: آثار غفلت از یاد خدا:
 گفتیم غفلت از یاد خدا موجب گرفتاری‌هایی برای انسان و باعث تمام بدبختی‌ها است. و یکی از آثار آن این است که خداوند او را به خود وا می‌گذارد.
 مرحوم محدث قمی در سفینة البحار در ماده غفل یک داستانی تشبیهی را از مرحوم شیخ بهایی نقل می‌کند که گفت کسی که در دنیا خدا را کنار گذاشته و به یاد مرگ هم نیست همانند کسی است که او را در یک چاه عمیقی با یک ریسمانی آویزان کرده‌اند یک نگاه به پایین می‌اندازد می‌بیند یک افعی متوجه اوست و منتظر است که او را ببلعد و یک نگاه به بالا می‌کند می‌بیند دو موش یکی سفید و یکی سیاه طناب را می‌جوند در این وسط چشمش می‌افتد به یک مقداری عسل که به دیوار چاه روی خاکها مالیده شد و اطراف این عسل زنبورهای فراوانی هستند که عسلها را می‌خورند این شخص همه آن افعی داخل چاه و ریسمان در حال پاره شدن توسط موش را فراموش می‌کند و شروع می‌کند به لیسیدن این عسلها و مشغول جنگیدن با زنبورها می‌شود.
 انسان در دنیا یک چنین وضعی دارد یعنی چاه همان دنیا است و ریسمان، عمر انسان است و آن دو موش شب و روز است و افعی هم اجل و مرگ است که طناب عمر وقتی قطع شد انسان می‌میرد و عسل‌ها هم لذت‌های توام با گرفتاری در دنیا است و آن زنبورها هم دنیا دوستان و ابناء دنیا هستند که هر کدام به نفع خودشان سفره دنیا را می‌کشند. این انسان غافل از اجل می‌پردازد به لذتهای آلوده به گرفتاری و مرگ را فراموش می‌کند و مشغول رقابت و جنگ با ابناء دنیا بر سر تصاحب دنیا می‌شود.
 مرحوم شیخ عباس قمی در ادامه می‌فرماید شیخ بهایی بعد از نقل این تشبیه می‌فرماید «وان هذا المثل من اشد الامثال انطباقا علی الممثلین ونسأل الله تعالی البصیرة والهدایة ونعوذ به من الغفلة والضلالة»
 این مثالی که گفته‌ام بهترین نمونه از مثال‌های تطبیقی در رابطه با انسان و رابطه او با دنیا است و از خدا می خواهیم به ما بصیرت کامل عنایت کند و ما را هدایت بفرماید و از شر غفلت و گمراهی به خدا پناه می‌بریم.
 به نظر می‌رسد کلام شیخ بهائی ناظر به روایات باشد زیرا در روایات موارد زیادی داریم که بر این مضامین دلالت دارند. برای نمونه در روایتی آمده است [1] «ان اهل الجنة لا یتحسرون علی شئ فاتهم من الدنیا کتحسرهم علی ساعة مرت من غیر ذکر الله»
 راه حل غفلت گریزی:
 بالاخره این غفلت را باید چاره کرد و بهترین راه این است که انسان مشغول یاد خدا باشد خدا را در مقابل خودش ناظر ببیند.
 می‌گویند در بهشت غبطه وجود دارد یعنی انسان وقتی وارد بهشت می‌شود راضی است ولی حسرت می‌خورد که می‌توانست درجات بهتری داشته باشد چرا اعمال صالحه بیشتری انجام نداده است تا درجات بیشتری داشته باشد.
 بحث فقهی: مصادیق ضمان دیه بالتسبیب:
 در مورد مصداق پنجم از مصادیق ضمان دیه بالتسبیب گفتیم اگر کسی در طریق عام چاهی حفر کند یا مانعی ایجاد کند در مسأله دو صورت مطرح است؛
 صورت اول: به طور مطلق چاهی حفر می کند یا مانعی ایجاد می کند و در فکر رعایت مصلحت عامه نیست یعنی کاری به مصلحت یا عدم مصلحت ندارد و گفتیم در این صورت دو قول مطرح است و هر دو قول مورد بررسی قرار گرفت و گذشت.
 صورت دوم: بحث امروز این است که اگر در طریق مسلمین با قید رعایت مصلحت عامه چاهی حفر کند یا مانعی ایجاد کند و انسانی به آن برخورد کند و باعث آسیب یا مرگ شود در این مسأله نیز دو قول است؛
 قول اول: عدم ضمان: مرحوم شهید [2] در مسالک فرمود «اظهرهما عدم الضمان» مرحوم محقق [3] فرمود «وقیل عدم الضمان وهو حسن» مرحوم امام [4] و مرحوم خویی [5] می‌فرمایند ضامن نیست.
 و گفتیم دلیل قول به عدم ضمان دو امر است:
 1- انه محسن وما علی المحسنین سبیل
 2- این فعل- حفر چاه یا ایجاد مانع- جایز است و فعل جایز لا یستعقب الضمان.
 و نیز نکته ای از مرحوم صاحب جواهر [6] نقل کردیم که می فرماید اگر اذن از امام گرفته باشد اشکالی ندارد و ضامن نیست. اما اگر اذن نگرفته است ضامن است و در مناقشه کلام ایشان گفتیم معمولا فرض برای جایی است که اذن از امام نگرفته باشد.
 قول دوم: ضمان: گفته‌اند اگر در طریق مسلمین چاهی حفر کند یا مانعی ایجاد کند بطور مطلق ضامن است.
 دلیل قول دوم:
 1- اطلاق ادله ضمان: از روایت ابی الصباح [7] کنانی که فرمود «من اضر بشئ من طریق المسلمین فهو ضامن» استفاده کرده که اطلاق دارد و ضمان در همه موارد را ثابت می‌کند.
 2- دلیل دوم در واقع تخریب دلیل دوم قول اول یعنی قائلین به عدم ضمان است مرحوم فخر المحققین [8] می‌فرماید این جواز شرعی که مستعقب ضمان نیست جوازی است که مستعقب هیچ مفسده‌ای نباشد «لان فعل ما فیه مصلحة انما یجوز اذا لم یتضمن المصلحة ... لابد من خلو ما اساقه الشارع من جمیع المفاسد ووجوه القبح فیکون سائقا بشرط عدم الوقوع والوقوع کاشف عن اشتماله علی وجه قبح فیکون ضامن»
 پس این جواز شرعی که بخشی از مفسده را نیز دارا است هیچ تنافی با ضمان ندارد و ممکن است هم شرعا عمل جایز باشد و هم ضمان داشته باشد.
 مناقشه در ادله قول دوم:
 جواب از دلیل اول؛
 الف: آقای خویی [9] مطلب خوبی را مطرح کرده و می‌فرماید امام(ع) در روایت ابی الصباح ملاک در ضمان را اضرار قرار داده است یعنی اگر کسی قصد اضرار دارد ضامن است و فرض ما این است که قصد اضرار ندارد پس موضوع خارج از بحث روایت است پس همین که فعل موجب اضرار به مسلمین باشد ضامن است بنابراین روایت ابوالصباح از مورد بحث ما انصراف دارد.
 جواب از دلیل دوم:
 گفته‌اند امر غریبی است که بگوییم جواز شرعی، جوازی است که حتی در آینده هم هیچ وجه قبحی در موردش متصور نباشد. قابل پذیرش نیست که گفته شود ضمان تابع قصد است بلکه صریح روایت ضمان را تابع اضرار دانسته است. ملاک در ضمان اضرار است نه قصد هر جا اضرار باشد ضامن است. بنابراین قول حق در مسأله این است که اگر برای مصلحت عامه در طریق مسلمین ایجاد مانعی کرد و تصادفا حادثه‌ای پیش آمد و انسانی افتاد و مرد ایجاد کننده مانع ضامن نیست.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.


[1] سفینة البحار 6: 662، ذیل ماده غفل.
[2] مسالک الافهام 15: 362، ط المعارف الاسلامیة.
[3] شرایع الاسلام 4: 1025، ط استقلال طهران.
[4] تحریر الوسلیة 2: 564، کتاب الدیات، المبحث الثانی فی الاسباب، مسأله1، ط اسماعیلیان.
[5] مبانی تکملة المنهاج 2: 262، ط العلمیة.
[6] جواهر الکلام 43: 99، ط دارالکتب الاسلامیة.
[7] وسائل الشیعة 29: 243، کتاب الدیات، ابواب موجبات ضمان، باب9، ح2، ط آل البیت.
[8] ایضاح الفوائد 4: 662، ط اسماعیلیان. گفتنی است آنچه در عبارت از فخر المحققین آمده است نقل به مضمون است و متن کلام ایشان در ذیل می‌آید. «قوله (قيل) إشارة إلى قول الشيخ في النهاية والمبسوط ووجهه أنه أساغه الشارع وكل ما اساغه الشارع لا يكون تعديا وكل سبب الضمان في مثله فهو تعدو وجه الضمان ان ما اساغه الشارع لا بد من خلّوه عن وجوه المفاسد ووجوه القبيح فيكون سائغا بشرط عدم الوقوع فالوقوع كاشف عن اشتماله على وجه قبيح فيكون مضمونا وحاصله منع الصغرى في القياس الأول والأقوى عندي الضمان.»
[9] مبانی تکملة المنهاج 2: 262، ط العلمیة.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo