درس خارج فقه استاد مقتدایی
91/01/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الديات(دیه اعضاء)
بحث اخلاقی: عواقب غفلت از یاد خدا:
در بحث اخلاقی در مورد برکات ذکر و به یاد خدا بودن و برکاتی که بر آن مترتب است صحبت شد و گفتیم در مقابل آن غفلت از یاد خدا است که عواقب شومی برای انسان دارد و یکی از عواقب غفلت از ذکر خدا این است که خداوند انسان غافل را به حال خودش وامیگذارد. و گفتیم یک مصداق از عواقب غفلت و به حال خود رها شدن داستان حضرت یوسف است که با یک لحظه غفلت به نوعی دچار عواقب شد که پیامبر اسلام(ص) در مورد ایشان میفرماید من از برادرم یوسف تعجب میکنم که چگونه غفلت کرد.
خطرات اعراض از ذکر خدا:
یکی دیگر از عواقب شوم غفلت از ذکر خدا منتهی شدن آن به اعراض از ذکر خدا است. قرآن در مورد عواقب اعراض از ذکر خدا دو مورد را بیان میکند.
مورد اول: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»
[1]
مورد دوم: «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ»
[2]
لحن بیان این دو آیه بسیار شدید است که نشان میدهد اعراض از ذکر خدا دو عاقبت بسیار بد دارد:
1- در دنیا دچار معیشت ضنک میشود یعنی زندگی سختی دارد گرچه زندگی سرشار از ثروت داشته باشد اما آسایش و آرامش ندارد حتی یک خواب راحت ندارد.
2- در آخرت کور وارد محشر میشود.
و یکی از شواهد کور وارد محشر شدن آیه دیگری از قرآن است که میفرماید «قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً قَالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذٰلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى»
[3]
میپرسد خدایا چرا مرا کور محشور کردی در حالیکه ما چشم داشتیم؟ از ناحیه خداوند ندا میرسد به این خاطر است که آیات و نشانه های ما به شما رسید و شما آن را فراموش کردید و به آن توجه ننمودید.
ان قلت: آیات قرآن نشان میدهد کسانی که وارد محشر می شوند چشم دارند و نامه عمل را به آنها میدهند و میگویند بخوان و نیز افراد در قیامت آتش جهنم را میبینند یا از آیات دیگر استفاده میشود که چشم دارند پس چگونه حشر در نابینائی قابل بررسی است؟
قلت: در جواب این نکته چند توجیه مطرح است:
1- در مجمع البیان میفرماید در آن دنیا بعضی انسانها از بعضی چیزها نابینا هستند و نسبت به بعضی چیزها بینا هستند.
2- برخی گفتهاند مواقف فرق میکند انسانها در بعضی مواقف بینا و در بعضی مواقف نابینا هستند.
به هر حال توجیه هر چه باشد نتیجه این است که اعراض از یاد خدا دو عقوبت سخت دارد یکی معیشت سخت و دیگری نابینا محشور شدن.
بحث فقهی: دیات اعضاء
گفتیم در بعضی از موارد ضربات وارده بر اعضاء از نظر دیه مقدر شرعی دارد و در بعضی موارد مقدر شرعی آن مشخص نیست.
در مورد آنهایی که مقدر شرعی دارند بعضی گفتند 18 مورد است. و حضرت امام 21 مورد را شمردند.
و در مورد آنهایی که مقدر شرعی آن مشخص نیست مرحوم صاحب جواهر
[4]
میفرماید در اینجا رجوع به ارش و حکومت میشود و در ادامه میفرماید «بلا خلاف أجده فیه بل الاجماع بقسمیه علیه» و از روایات هم استفاده میشود که نمیشود گفت ایجاد ضربه به غیر هیچ جبرانی نداشته باشد بلکه باید برای ایجاد ضربه به غیر مجازات باشد.
روایات داله بر وجود ارش حتی برای خدش:
1- صحیفه جامعه
[5]
[6]
: این روایت را دیروز خواندیم و گفتیم از روایت استفاده میشود که هر ضربهای ارش و دیه مقدر دارد و اکنون نیز اضافه میکنیم از این روایت استفاده میشود که اگر ایجاد ضربه بر اعضاء با اذن صاحب عضو باشد قابل عفو است و اگر صاحب عضو عفو کند ارش ساقط میشود. چنانچه امام قبل از دست گذاشتن بر بازوی راوی از او اجازه گرفت و او نیز اذن داد که در برابر فشار وارده بر بازویش امام را مؤاخذه نکند و مطالبه ارش ننماید و امام(ع) پس از دریافت اذن بازویش را فشار داد و فرمود همین مقدار فشار هم ارش دارد.
2- صحیحه ابی عبیده
[7]
: «قال سألت ابا جعفر عن اعمی فقأ عین صحیح فقال ان عمد الاعمی مثل الخطاء فان لم یکن له مال فالدیة علی الامام ولا یبطل حق امرء مسلم»
این روایت در موردی است که چون اعمی است شبه عمد است و قصاص ندارد و اعمی باید دیه بپردازد و اگر اعمی پولی نداشت از بیت المال پرداخت میشود زیرا حق مسلم پایمال نمیشود.
از عموم این تعلیل استفاده میکنیم اگر کسی جنایتی بر کسی واقع کرد حتی اگر مقدر شرعی آن مشخص نباشد حق مسلم نباید پایمال شود و حاکم موظف است حتی ارش خدش را معین کند.
3- صحیحه عبدالله بن سنان
[8]
: «عن ابی عبدالله قال دیة الید اذا قطعت خمسون من الابل وما کان جروحا دون الاستلام فیحکم به ذوا عدل منکم»
روایت میرساند که با هماهنگی حکومت دو کارشناس عادل تعیین قیمت میکنند و مقدار دیه را مشخص مینمایند و هیچ جراحت ایجاد شدهای مجانی نیست.
ملاک تعیین ارش از ناحیه حکومت:
اکنون بحث این است که حکومت با چه ملاکی ارش را تعیین میکند؟
باید گفت ملاک در روایات نیامده است و نمیشود گفت یک ملاک تقریبا پذیرفته شدهای بین تمام علماء وجود دارد که بر اساس مصالح آن را پذیرفتهاند.
معیار قرار گرفتن عبد برای تعیین مقدار ارش:
برخی گفتهاند اصل را بر عبد میگذاریم چون ملک است و قیمت دارد و تفاوت صحیح و معیب یک عبد را محاسبه میکنیم و همین را در حر میآوریم و آن مقدار را از دیه کامل تعیین میکنیم. بزرگان علماء نیز با این ملاک فتوی دادند.
امام هم در اینجا میفرماید «إعلم أن كل ما لا تقدير فيه شرعا ففيه الأرش المسمى بالحكومة، فيفرض الحر عبدا قابلا للتقويم ويقوم صحيحه ومعيبه ويؤخذ الأرش، ولا بد من ملاحظة خصوصيات الصحيح والمعيب حتى كونه معيبا في أمد كما في شعر الرأس الذي ينبت في مدة، وأما التقدير ففي موارد»
هر مورد که تقدیر شرعی آن مشخص نباشد عنوان ارش یا حکومت مطرح است یعنی یک حر را به عنوان یک عبد فرض میکنیم و کل جسم او را قیمت میگذاریم و با ملاحظه صحیح و معیب، قیمت عضو تلف شده را مشخص میکنیم و به عنوان دیه از جانی دریافت میکنیم.
حضرت امام سپس یک یک اعضاء انسان را میشمارد و قیمت آنها را مشخص میکند. «الأول: الشعر» برای درس بعد إن شاء الله.
وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین
[1] طه : 124.
[2] زخرف: 36.
[3] طه : 126 و 126.
[4] جواهرالکلام 43: 169، ط دارالکتب الاسلامیة.
[5] وسائل الشیعة 29: 356، کتاب الدیات، أبواب دیات الاعضاء، باب48، ح1، ط آل البیت.
[6] حدیث مفصل است و در الکافی 1: 238، ط دارالکتب الاسلامیة همه را نقل میکند اما اینجا مختصر نقل شده است.
[7] وسائل الشیعة 29: 89، کتاب القصاص، أبواب قصاص نفس، باب35، ح1، ط آل البیت.
[8] وسائل الشیعة 29: 389، کتاب الدیات، أبواب دیات الشجاج والجراح، باب9، ح1، ط آل البیت.