درس خارج فقه استاد مقتدایی
91/02/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الديات(دیه اجفان(پلکها))
دیه اجفان (پلکها):
گفتیم بالاجماع و بالاتفاق در مجموع اجفان که چهارتا است دیه کامله است اما در مورد دیه هرکدام از پلکها سه قول بود:
قول اول: هرکدام بالسویة ربع دیه دارد.
دلیل قول اول: روایاتی بود که میگوید آنچه که در بدن انسان دوتا است دیه کامل دارد و در هریکی نصف دیه و اینجا هم چهار تا است و هر دو پلک یک چشم را پوشش میدهند و در حکم یک پلک حساب میشوند و چهار پلک در حکم دوتا است.
ولی جواب دادیم؛
اولا: به اینکه این روایت از پلک چشم انصراف دارد زیرا جمله «ما فی الانسان اثنان» مراد عضو مستقل است اما پلک جدا و عضو مستقل نیست بلکه از تبعات خود چشم است.
ثانیا: اگر پلک چشم را عضو مستقل بدانیم مجموع پلکها چهار عدد و چهار عضو میشود در حالیکه روایت میگفت دو عضو بنابراین روایت شامل پلک نمیشود پس قول اول دلیل ندارد.
قول دوم: در پلک بالا دو ثلث دیه و پلک پایین ثلث دیه مجموع یک دیه کامل میشود.
دلیل مسأله: مرحوم شیخ در کتاب خلاف
[1]
فتوی داده و فرمود «علیه اجماع الفرقة واخبارها» ولی گفتیم در مفتاح الکرامة
[2]
نقل میکند از شهید که هیچکدام از اجماع و اخبار برای ما ثابت نشد. کشف اللثام
[3]
هم میگوید حتی یک خبر هم پیدا نکردیم ولی خود مفتاح الکرامة کلام مرحوم شیخ را اصلاح میکند و میگوید شاید اخباری بوده است که به دست ما نرسیده است اگر رسیده بود اعتناء میکردیم و اگر بر طبق آن روایت ادعائی شیخ اصحاب عمل کرده بودند جبران میشد. پس این قول هم دلیلی ندارد اکنون به قول سوم میپردازیم.
قول سوم: جفن اعلی ثلث دیه و جفن اسفل دوثلث دیه.
مرحوم محقق
[4]
در شرایع میفرماید «والقول بهذا کثیر»
دلیل مسأله: به یک روایت استدلال شده است که متن یکی است و از دو سند نقل شده است و همه فقهاء استناد کردهاند:
الف: کتاب ظریف: ظریف بن صالح کتابی در مورد دیات از قضاوتهای امیرالمومنین(ع) البته مرحوم صاحب مسالک
[8]
میفرماید در طریق این کتاب مجاهیل وجود دارد ولی چون مشهور به آن عمل کردند مورد قبول است پس کتاب معتبر میشود. از جمله فتاوا در مورد دیه پلک چشم است « فکتب الناس فتیاه وکتب به امیرالمومنین الی امرائه ورئوس اجناده فمما کان فیه ان اصیب شفر العین الاعلی فشتر فدیته ثلث دیة العین مائة دینار وست وستون دینار وثلثی دینار وان اصیب شفر العین الاسفل فشتر فدیته نصف دیة العین مائتا دینار وخمسون»
[9]
بررسی روایت:
مردم فتاوای امیرالمؤمنین را یادداشت میکردند و یک نمونه تحت عنوان کتاب ظریف جمع آوری شده است و فقهاء به آن به عنوان کلام امیرالمؤمنین اعتماد میکنند در آن کتاب آمده است مردم فتوای امیرالمؤمنین در مورد دیات را یادداشت کردند و امام علی(عليه السلام) نیز به حاکمان بلاد و نیز فرماندهان لشکرها طی نامهای دستوراتی نوشت که یکی از آنها به صورت ذیل بود. فرمود اگر لب بالای انسان طی جنایتی آسیب دید و نابود شد جانی صد و شصت و شش دینار و دو سوم دینار یعنی در کل یک سوم دیه یک چشم را بدهکار است و اگر لب پایین با جنایت از بین رفت جانی دویست و پنجاه دینار یعنی نصف دیه یک چشم بدهکار است.
[12]
فان اصیب الشفر الاعلی حتی یصیر اشتر فدیته ثلث دیة العین اذا کان من فوق واذا کان من اسفل فدیته نصف دیة العین»
در فقه الرضا آمده است دیه لب بالا یک سوم و دیه لب پایین دو سوم دیه یک چشم است گرچه فقه الرضا ضعیف است اما فتاوای امیرالمؤمنین از قوت کامل برخوردار است.
مناقشه در دلیل قول سوم: اشکالی که پیش میآید این است که جمع یک ثلث در لب بالا و دو ثلث در لب پایین از دیه کامل یک چشم کمتر میشود و تقریبا یک سدس از دیه کامل یک چشم کمتر است و منافات پیدا میکند این روایت با آن چیزی که یا از نظر روایت یا از نظر اجماع قبلا گفتیم که تمام پلکها دیه کامل دارد. یعنی هر دو پلک نصف دیه کامل دو چشم یعنی پانصد دینار دارد.
حال اگر کل دیه یک چشم عدد 6 باشد یک ثلث آن میشود 2 و نصف آن میشود 3 و 2+3=5 در نتیجه از کل دیه که 6 بود یک عدد کم است. البته این محاسبه با توجه به 166 دینار و دو سوم دینار و دو سوم دینار از پانصد دینار دیه یک چشم و نیز دویست و پنجاه دینار از پانصد دینار دیه یک چشم به طور تقریبی محاسبه میشود که حدود یک ششم کسری دارد.
و لذا اگر همانند آقای خویی از اجماع دست برداشتیم تنافی از بین میرود.
آقای خویی
[13]
میفرماید اجماع کافی نیست. اجماعی که میگوید مجموع چهار پلک دیه کامله دارد قبول نیست.
اما ما اجماع را قبول کردیم پس تنافی با روایت ثابت است.
راه حل تنافی: لذا برای رفع اشکال؛ در مهذب البارع
[14]
تفکیک کرده و گفته است این فتوی برای جایی است که جانی دو نفر باشند ابتدا یک نفر پلک پایین را قطع کرده امام فرمود دیهاش نصف است و بعد نفر دوم پلک بالا را قطع کرد امام فرمود دیهاش ثلث است و در این صورت مهم نیست جمعش کمتر باشد. یا اگر یک نفر بود یک دفعه پلک پایین را قطع کرده است بعد از اجرای حکم دفعه بعد پلک بالا را قطع کرده است.
مناقشه در راه حل اول: جواب این است که این خلاف اطلاق روایتی است که از امیرالمومنین(ع) نقل شده است. زیرا امام تفکیک نفرمودند که نزد یک نفر یا دو نفر یا یک زمان و یا دو زمان.
نتیجه: قول اول و دوم که رد شد قول سوم هم که مشهور به آن فتوی دادند اما دلیل آن ایراد را پیدا کرد لذا بعضی مثل مرحوم محقق هر سه قول را نقل میکنند ولی فتوی نمیدهند.
مرحوم صاحب جواهر نیز اینگونه است و فتوی نمیدهد.
مرحوم امام در ذیل این مسأله سه قول را نقل میکند و میفرماید «ومن قائل فی الاعلی ثلث الدیة وفی الاسفل النصف وهذا لایخلو من ترجیح ولکن لا یترک الاحتیاط بالتصالح»
گرچه دلیل این قول تنافی با اجماع پیدا میکند اما خالی از ترجیح نیست که بگوییم قول سوم پذیرفته است اما احتیاط این است که دیه کامل را بدهند نه به عنوان اینکه حکم واقعی این است بلکه به عنوان اینکه با یکدیگر تصالح کنند.
اقول: این جمع خوبی است.
راه حل دوم برای تنافی: بعضی از بزرگان احتمال دادهاند که روایت راجع به این است که پلک بریده شود.
جواب راه حل دوم: میگوییم خصوصیتی برای بریدگی نیست بالاخره اصابه کرده و اصابه یا به بریدگی است یا به قطع. البته بریدگی باید به گونهای باشد که عیبی پیدا شود و الا خراش اگر باشد ارش دارد اما در محل بحث بریدگی تقریبا مثل این است که دو تکه بشود که مثل قطع شدن است.
در ذیل همین روایت داشت که «فما اصیب منه فعلی حساب ذلک» یعنی اگر بعضی از پلک از بین رفت به نسبت از بین رفتن آن بعض دیه را محاسبه میکنند.
فرع: اگر کسی چشم کسی را با پلک از حدقه درآورده در اینجا خود چشم نصف دیه داشت و پلک را هم گفتیم نصف دیه دارد آیا اینجا تداخل میشود یا باید دوتا دیه بدهد؟
اینجا اصل عدم تداخل است و دوتا دیه باید بدهد و این حکم تقریبا مورد اتفاق اصحاب است.
مرحوم صاحب جواهر
[15]
میفرماید «بلا خلاف اجده» اگر منشاء خشک شدن چشم بریدگی پلک باشد باید دو تا دیه بدهد.
الثالث الانف: برای بعد از ایام فاطمیه ان شاء الله اگر حیاتی باشد در خدمت آقایان هستیم.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
[1] الخلاف 5: 237، ط جماعة المدرسین.
[2] مفتاح الکرامة 10: 386، س3، ط بیروت (القدیمة).
[3] کشف اللثام 11: 334، ط جماعة المدرسین.
[4] شرایع الاسلام 4: 1031، ط استقلال طهران.
[5] جواهرالکلام 43: 183، ط دارالکتب الاسلامیة.
[6] کشف اللثام 11: 334، ط جماعة المدرسین.
[7] غنیة النزوع : 416 و 417، ط مؤسسة الامام الصادق(عليه السلام).
[8] مسالک الافهام 15: 403، ط المعارف الاسلامیة.
[9] وسائل الشیعة 29: 289، کتاب الدیات، أبواب دیات الاعضاء، باب2، ح3، ط آل البیت.
[10] کشف اللثام 11: 334، ط جماعة المدرسین.
[11] فقه الرضا : 315، ط کنگره جهانی امام رضا(عليه السلام).
[12] در این روایت که از فقه الرضا نقل شده اشکال هست ولی در در ظریف مشکلی نیست.
[13] مبانی تکملة المنهاج 2: 275، ط العلمیة.
[14] مهذب البارع 5: 309، ط جماعة المدرسین.
[15] جواهرالکلام 43: 184، ط دارالکتب الاسلامیة.