درس خارج فقه استاد مقتدایی
91/02/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الديات(دیه گوش ناشنوا دیه لبها)
مسأله4 «الاصم فیما مر کالصحیح» کسی که قدرت شنوایی ندارد- گوشش سرجای خودش باقی است ولی شنوایی ندارد- و کر است اگر کسی این گوش را قطع بکند یا شحمه او را ببرد حکمش در همه موارد مانند حکم گوش صحیح است و دیه کامل دارد و همینطور است در شحمه و خرم که مانند گوش صحیح دیه دارد.
دلیل همانندی گوش ناشنوا با گوش صحیح: ناشنوایی مربوط به گوش نیست و نقصی در گوش ایجاد نکرده است این عضو سالم است و استماع یک قوه و نیرویی است که یک منفعتی در انسان جدای از اذن دارد و خودش دارای دیه کامل است. حال اگر کسی گوش کسی را قطع کرد و منتهی شد به عدم سماع دو دیه باید بدهد چون دو نقص و خسارت وارد کرده است.
البته منافع اعضاء نظیر منافع زبان یا گوش و غیره در آینده مورد بحث قرار میگیرد.
حکم سوراخ کردن گوش: در ثقب و سوراخ کردن گوش میگویند دیه ندارد بلکه حکومت و ارش دارد در مفتاح الکرامة
[1]
نقل میکند از بعضی از علمای دیگر که در روایات چیزی معین نشده است.
الخامس الشفتان:
مسألة 1: «في الشفتين الدية كاملة، وفي كل واحدة منهما النصف على الأقوى، والأحوط في السفلى ستمأة دينار، وفي قطع بعضها بنسبة مساحتها طولا وعرضا.»
لبها از اعضایی است که در بدن انسان دوتا است و مورد اتفاق است که دیه کامل دارد. بلکه بعضی گفتهاند بلاخلاف بین المسلمین من العامة والخاصة.
دلیل مسأله: روایات بالعموم و بالخصوص دلیل مسأله است:
الف: روایت عام؛
1- هشام بن سالم
[2]
: «كل ما كان في الانسان اثنان ففيهما الدية، وفي أحدهما نصف الدية، وما كان فيه واحد ففيه الدية» امام فرمود هر عضوی از اعضاء که دوتا در بدن انسان است در هر دو دیه کامل و در هر یکی نصف دیه ثابت است. روایت صحیحه است.
2- صحیحه عبدالله بن سنان
[3]
[6]
: «عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ما كان في الجسد منه اثنان ففي الواحد نصف الدية مثل اليدين والعينين»
روایات بالخصوص؛
1- صحیحه یونس
[7]
«عرض علی ابی الحسن کتاب الدیات کان فیه فی ذهاب السمع کله الف دینار- الی ان قال- والشفتین اذا استوصلا الف دینار»
اگر شنوایی از بین رفت هزار دینار دیه دارد و ادامه میدهد تا میرسد که اگر شفتین از یبخ قطع شود دیه کامله دارد.
انما الکلام در اینکه دو لب که هر دو دیه کامل دارد اگر یکی قطع شد آیا نصف میشود کما اینکه در اعضای دیگر اینگونه بود؟
میگوییم اما در خصوص لب اختلاف شده و چهار قول مطرح است:
قول اول: لب پایین دو ثلث دیه کامله لب بالا یک ثلث: اختاره جماعة منهم الشیخ در مبسوط
[8]
، شیخ مفید
[9]
، سالار دیلمی
[10]
، ابن زهره
[11]
، ابوالصلاح حلبی
[12]
، ابن ادریس
[13]
و دیگر بزرگان و بعضی هم مانند ابن زهره ادعای اجماع کردهاند.
دلیل مسأله:
1- اجماع: ابن زهره و دیگران گفتهاند مسأله اجماعی است.
2- مرحوم شیخ مفید میفرماید «ان السفلی تمسک الطعام و الشراب» پس نفع لب پایین بیشتر است میگویند اینگونه است که طبیعت حال اقتضا میکند آنکه نفعش بیشتر باشد دیه بیشتر داشته باشد.
3- مرحوم شیخ مفید فرمود: «شینها اقبح من شین العلیا» زشتی قطع لب بالا کمتر از قطع کردن لب پایین کمتر است و با قطع لب بالا زشتی بیشتری در صورت پیدا میشود از این جهت دیهاش بیشتر است.
مناقشه در ادله قول اول:
اولا: نمی شود اجماع را قبول کرد زیرا ما گفتیم چهار قول است و بعضی در اقوال دیگر هم ادعای اجماع کردند و دو اجماع مخالف هم نمیتواند باشد.
ثانیا: دو وجهی که مرحوم شیخ مفید به آن استدلال کردند استحسان است و نمیتواند دلیل شرعی باشد بنابراین قول اول صحیح نیست.
قول دوم: لب بالا اربعة ماة دینار و لب پایین ست ماة دینار: دو خمس برای لب بالا که چهارصد دینار و سه خمس برای لب پایین که ششصد دینار است.
دلیل مسأله:
1- اجماع.
2- روایت ابان بن تغلب
[18]
عن ابی عبدالله قال «فی الشفته السفلی سته آلاف درهم وفی الشفة العلیا اربعة آلاف درهم لان السفلی تمسک الماء»
روایت تعلیل دارد که دلیل ششصد دینار برای نگهداری آب است توسط لب پایین.
3- مرحوم محقق در شرایع
[19]
بعد از نقل این قول میفرماید «هذا موجود فی کتاب ظریف»
مناقشه در ادله قول دوم:
اولا: اجماع ثابت نیست زیرا برای قول اول هم ادعای اجماع کرده بودند.
ثانیا: روایت ابان بن تغلب را میگویند ابی جمیله از ابان بن تغلب نقل میکند و ابی جمیله مجهول است پس سند ضعیف است.
ثالثا: روایتی هم که میفرماید در کتاب ظریف موجود است میگوییم خود کتاب ظریف در دست نیست بلکه قطعاتی از آن نقل شده و در کتاب ظریف نسبت به شفتان آنچه که موجود است این است که شفه سفلی دیهاش بالاتر از دیه شفه علیا است و مقدار شفه بالا یا پایین را تعیین نکرده است. پس در کتاب ظریف 400 دینار برای لب بالا و 600 دینار برای لب پایین مشخص نیست لذا ممکن است مطابق قول اول باشد که گفت لب بالا ثلث و لب پایین دو ثلث یا موافق همین قول دوم باشد که میگویند دو خمس و سه خمس در نتیجه قابل استدلال نیست.
بنابراین قول دوم هم دلیلش هم منحصر به روایت ابان میشود که آنهم سندش ضعیف است البته بعضی میگویند ضعف سند منجبر به عمل اصحاب میشود حالا ببینیم دلیل اقوای دیگری پیدا میکنیم در اقوال دیگر تمسک کنیم.
قول سوم: لب بالا نصف دیه لب پایین دو ثلث دیه:
مرحوم صدوق
[20]
نقل کرده است و از بعضی دیگر هم نقل شد.
دلیل قول سوم: روایتی از ظریف نقل شده و مفصل است
[21]
«اذا قطعت الشفة العلیا واذ استوصلت فدیتها خمس ماة دینار یعنی نصف دیة الی ان قال- ودیة الشفة السفلی اذ استوصلت ثلثا الدیة» این قول استدلال قوی دارد.
مناقشه در دلیل قول سوم: این روایت گرچه معتبر است اما معارضه دارد با آن روایاتی که صحیحه بودند و بالعموم میفرمود هر عضو دو تایی فقط یک دیه دارد نه بیشتر از یک دیه و با آن روایات که امام فرمود دو لب یک دیه دارد هم مخالف میشود و با روایات بالخصوص نیز معارض است که آن روایات را به عنوان دلیل برای قول چهارم میآوریم که میگوید دو لب مساوی است. حل تعارض انشاءالله فردا. وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
[1] مفتاح الکرامة 10: 396، س17، ط بیروت (القدیمة).
[2] وسائل الشیعة 29: 287، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب1، ح12، ط آل البیت.
[3] الکافی 7: 315، ح22، ط دارالکتب الاسلامیة.
[4] گفتنی است در متن وسائل و تهذیب که آدرس آن در ذیل میآید آمده است «ففیه نصف الدیة» بعید نیست که به قرینه متن کافی که در آن جمله «ففی الواحد نصف الدیة» آمده است متن وسائل و تهذیب هم ناظر بر نصف دیه در هر یکی از دوتا باشد.
[5] وسائل الشیعة 29: 283، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب1، ح 1، ط آل البیت.
[6] تهذیب الاحکام 10: 250، ح989، ط دارالکتب الاسلامیة.
[7] وسائل الشیعة 29: 283، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب1، ح2، ط آل البیت.
[8] المبسوط 7: 132، ط مکتبة المرتضویة.
[9] المقنعة : 755، ط کنگره شیخ مفید(ره).
[10] المراسم العلویة : 244، ط الحرمین.
[11] غنیة النزوع : 417، ط مؤسسة الامام الصادق(ع).
[12] الکافی للحلبی : 398، ط مکتبة الامیرالمؤمنین(ع).
[13] السرائر 3: 382، ط جماعة المدرسین.
[14] المقنع : 511، ط مؤسسه امام هادی(ع).
[15] النهایة : 766، ط بیروت.
[16] تهذیب الاحکام 10: 246، کتاب الدیات، باب دیات الاعضاء، ح974، ط دارالکتب الاسلامیة.
[17] الاستبصار 4: 288، کتاب الدیات، باب دیة الشفتین، ح1086، ط دارالکتب الاسلامیة.
[18] وسائل الشیعة 29: 294، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب5، ح2، ط آل البیت.
[19] شرایع الاسلام 4: 1032، ط استقلال طهران.
[20] من لا یحضره الفقیه 4: 81، ط جماعة المدرسین.
[21] وسائل الشیعة 29: 294، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب5، ح1، ط آل البیت.