< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الديات (بررسی حکم قصاص در زوال یا نقصان عقل)

در بحث دیه عقل گفتیم اگر جنایتی موجب زوال عقل شد دیه کامل دارد. و در مورد دلیلش هم به اتفاق علما و روایات عموما و خصوصا استناد کردیم و گفتیم اگر موجب نقصان عقل بشود چون راهی برای تشخیص وجود ندارد که چه مقدار نقص ایجاد شد دیه ثابت نیست. بلکه رجوع به حکومت می‌

مرحوم امام در ذیل این بحث می‌«ولا قصاص فی ذهابه ولا نقصانه»[1] اگر کسی عمدا جنایتی بکند که موجب زوال یا نقصان عقل بشود قصاص ندارد.

همواره در جنایت غیر عمد یعنی شبه عمد حکم دیه مطرح بود اما در جریان ذهاب عقل حتی اگر جنایت عمدی باشد قصاص ندارد بلکه دیه مطرح است.

مرحوم صاحب جواهر[2] می‌«بلا خلاف اجده فیه» مسأله مخالف ندارد و هیچ کسی قائل به قصاص در جنایت عمدی و ذهاب عقل نشده است و بالاتفاق می‌

دلیل مسأله:

1- عدم علم به محل: مرحوم محقق[3] می‌«لعدم العلم بمحله» ما نمی‌

2- تغریر به نفس: علی فرض که محل را بدانیم بازهم قصاص نمی‌

نوع سبب در جنایت موجب زوال یا نقصان عقل:

مسأله1: «لا فرق فی ذهابه او نقصانه بین کون السبب فیهما الضرب علی راسه او غیره»[4]

جنایتی که موجب زوال عقل شود موجب دیه است و فرقی بین ضرب و غیر ضرب نیست و نیز فرقی بین ضربه بر سر یا غیر سر نیست مثلا اگر با ضربه به پا زوال عقل شد حتی اگر سبب ایجاد شده کاری باشد که باعث ترس و زوال عقل است دیه دارد بای سبب کان ولو به سحر باشد حکم واحد است.

مؤید عدم فرق: در روایت[5] هم داشتیم فرمود «ضرب رجلا بعصا» که موجب شش جنایت شد و امیرالمومنین شش دیه تعیین کردند و گفتیم گرچه مورد روایت ضرب به عصا است اما خصوصیتی برای ضرب نیست چنانچه عصا هم خصوصیتی ندارد بلکه هر اقدامی با هر چیز مطرح است زیرا ملاک تعیین دیه زوال عقل است.

مرحوم صاحب جواهر[6] می‌«بل ظاهر الفتوی ومعقد نفی الخلاف عدم الفرق فی ذلک بین الاسباب» مقتضای فتاوای اصحاب که گفته‌«لا خلاف فی المسألة»؛ این است که بین سبب زوال فرقی نباشد.

مرحوم امام در تحریر می‌«من غیر فرق بین الاسباب فلو افزعه حتی ذهب عقله فعلیه الدیه کامله وکذا لو سحر»[7]

مثلا اگر با سحر کاری کرد که طرف خیال کند از بلندی می‌است ﴿قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ﴾[8] ساحران به حضرت گفتند شما شروع می‌﴿قَالَ أَلْقُوا﴾[9] شما القاء کنید ﴿فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِوَ اسْتَرْهَبُوهُمْ﴾[10] وقتی ریسمان‌﴿وَ جَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيم﴾[11] آنان سحر عظیم آوردند.

حتی عده‌ای از ترس فرار کردند و لذا خطاب شد ﴿وَ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ﴾[12] عصایت را بینداز موسی عصا را انداخت که ناگهان اژدهایی شد و همه بافته های ساحران - خروارها چوب و طناب - را بلعید گویا با اینکه از قبل به موسی گفته شده بود با دیدن اژدهایی با این عظمت ترسید و فراموش کرد چه باید بکند خطاب شد ﴿وَ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لاَ تَخَفْ إِنِّي لاَ يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ﴾[13] نترس و رسولان ما اهل ترس نیستند و بعد موسی با دست او را گرفت و دوباره همان عصا شد ﴿وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ﴾[14] نکته این است که نمی‌﴿قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ رَبِّ مُوسَى وَ هَارُونَ﴾[15] ما به پروردگار موسی و هارون ایمان آوردیم.

نکته مهم این است که ایمان وقتی قوی باشد اثر می‌﴿قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هذَا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ﴾[16] حالا فهمیدم که از قبل نقشه داشتید او استاد شما است و از قبل هماهنگ کردید در برابر موسی مغلوب شوید تا ما فریب بخوریم و قسم خورد ﴿لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلاَفٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[17] دستهایتان را چپ و راست قطع می کنم و همه شما را به دار می‌﴿قَالُوا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ﴾[18] ما به طرف خداوند می‌

نتیجه: پس آنجا هم سحری بود که قرآن می‌﴿واسترهبوهم﴾[19] به وحشت انداختند مردم را پس اگر یک سحری انجام بشود که به وحشت بیاندازد کسی را و عقلش زائل شود موجب دیه می‌

دیه ذهاب عقل با ضربه بر جسم:

مسأله2: «لو جنی علیه جنایة کما شج راسه او قطع یده فذهب عقله لم تتداخل دیه الجنایتین»[20] اگر ضربه‌

1- شکاف رأس

2- زوال عقل

یا مثلا جانی دست مجنی علیه را قطع کرد اما بر اثر فشار و آسیب وارده عقل مجنی علیه نیز زائل شد. حالا که دیه ثابت می‌

قول اول: عدم تداخل: گفته‌

دلیل مسأله:

دلیل اول: مقتضای قاعده: گفته‌

دلیل دوم: مقتضای اصل: گفته‌

دلیل سوم: مقتضای روایتی که از امیرالمومنین(ع) خواندیم و به شش دیه حکم کردند و مستفاد از روایت عدم تداخل است.

قول دوم: تفصیل: برخی گفته‌«لو کان بضربة واحدة» تداخل می‌«فی روایة صحیحة ان کان بضربة واحدة تداخلتا لکن اعرض اصحابنا عنها»[21]

در یک روایت صحیحه آمده است اگر با یک ضربه واحده دو جنایت انجام شد تداخل می‌

اکنون برای بررسی بیشتر خود روایت[22] را می‌

«عن أبي عبيدة الحذاء قال: سألت أبا جعفر (عليه السلام) عن رجل ضرب رجلا بعمود فسطاط على رأسه ضربة واحدة فأجافه حتى وصلت الضربة إلى الدماغ فذهب عقله»

راوی پرسید شخصی با عمود خیمه بر سر کسی زد و عمود در سرش فرو رفت و جراحت ایجاد کرد و عقلش نیز از بین رفت حکمش چیست؟ «قال: إن كان المضروب لا يعقل منها اوقات الصلاة ولا يعقل ما قال ولا ما قيل له، فإنه ينتظر به سنة» اگر در اثر ضربه ذهاب عقل به حدی است که اوقات صلات را تشخیص نمی‌«فان مات فيما بينه وبين السنة أقيد به ضاربه» اگر در ظرف یک سال مرد ضارب را قصاص می‌«وإن لم يمت فيما بينه وبين السنة ولم يرجع إليه عقله أغرم ضاربه الدية في ماله لذهاب عقله» و اگر در ظرف یک سال نمرد و عقلش هم برنگشته است و همچنان فاقد عقل است برای ذهاب عقل جانی به یک دیه کامله محکوم می‌«قلت: فما ترى عليه في الشجة شيئا؟» راوی می‌«قال: لا، لأنه إنما ضرب ضربة واحدة فجنت الضربة جنايتين فألزمته أغلظ الجنايتين، وهي الدية» امام فرمود شجه دیه جداگانه ندارد چون یک ضربه زد منتهی با یک ضربه دو جنایت کرد و من شدیدترین مجازات را هم تعیین کردم یعنی یک دیه کامله دارد. «ولو كان ضربه ضربتين فجنت الضربتان جنايتين لألزمته جناية ما جنتا كائنا ما كان» و اگر دو ضربه زده بود و دو جنایت شده بود حتما کیفر هر دو جنایت را تعیین می‌

روایت ادامه دارد تا این جا از روایت تفصیل فهمیده می‌

کیفیت استدلال به روایت:

ملاحظه می‌

ادامه قول به تفصیل برای بعد انشاءاله.

وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین


[5] وسائل الشیعة، حرعاملی، ج29، ص365، کتاب الدیات، ابواب دیات المنافع، باب6، ح1، آل‌البیت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo